امــیدوارم در این شب معــنوی✨
صدای هـــــمه #دردمــــــــندان✨
آرزوی هـــــمه #آرزومــــــندان✨
نــــیاز هـــــمه #نیازمــــــــندان✨
روی بال فـــرشته ها به عـــرش✨
خــــدا برسه و در این شب های✨
پُرنور همه به آرزوهاشون برسن✨
آمـــین یا ربـــــ العالمـــــین🙏
#امام_رضا
#شهادت_امام_حسن_مجتبی
#شهادت_حضرت_پیامبر
─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─
اینجا🔚بانــــــوی خـــ🖤ــاص😌باش👇
🖤 @Banoye_khaass 🖤
﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽
🥀ماییم و هوایِ بغض آلود فقط
دلواپسی و غصّۂ مشهود فقط
🥀والله که آسان شود این سختی ها
با آمدنِ حضرتِ موعود(عج) فقط!
#روزتون_مهدوی
🍀
─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─
اینجا🔚بانــــــوی خـــ🖤ــاص😌باش👇
🖤 @Banoye_khaass 🖤
🏴 سالروز #شهادت آقا علی بن موسی الرضا علیه السلام، تسلیت باد.
◾️امام رضا علیه السلام فرمودند:
اگر تو را خوشحال می کند که در درجات والای بهشت با ما باشی، پس در اندوه ما غمگین باش و در شادی ما خوشحال باش.
📚{جامع احادیث الشیعه ج۱۲ ص۵۴۹}
─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─
اینجا🔚بانــــــوی خـــ🖤ــاص😌باش👇
🖤 @Banoye_khaass 🖤
مداحی آنلاین - امام رضا - سید رضا نریمانی.mp3
1.33M
🔳 #شهادت_امام_رضا(ع)
امام رضا، قربون کبوترات
یه نگاهیم بکن به زیر پات
🎤 سید رضا نریمانی
#السلامعلیک_یاعلی_بن_موسیالرضا_ع
#آجرک_الله_یا_صاحب_الزمان_عج
─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─
اینجا🔚بانــــــوی خـــ🖤ــاص😌باش👇
🖤 @Banoye_khaass 🖤
🌻🍃ده پند
امام علی بن موسی الرضا علیه السلام:
🌻اول:
در خوشحال کردن مردم بسیار بکوشید تا در قیامت خدا خوشحال تان کند.
🌻دوم:
تا می توانید سکوت اختیار کنید که سکوت موجب محبت می شود و راهنمای هر خیری است.
🌻سوم:
در خواندن سوره حمد استمرار بورزید که جمیع خیردرامور دنیا و آخرت درآن گرد آمده است.
🌻چهارم:
به روزی اندک خدا راضی باشید تا خدا نیز از عمل کم شما راضی باشد.
🌻پنجم:
در برقرار کردن صله رحم ثابت قدم باشید که بهترین نوع آن خودداری از آزار خویشاوندان است.
🌻ششم:
به کسی که از خدا نمی ترسد امید نداشته باشید که نه تعهد دارد، نه نجابت و نه کرم.
🌻هفتم:
بسیار احسان کنید که خداوند در قیامت یک نصفه خرما را مانند کوه احد بزرگ می کند.
🌻هشتم:
حق الناس را رعایت کنید که دوستی محمدوآل محمد بدون آن پذیرفته نیست.
🌻نهم:
ازبخششی که زیانش برای تو بیش از سودی است که به دیگران میرسد، حذر کن.
🌻دهم:
بسیارمراقب کردار خودباشید تا مورد تهمت واتهام قرار نگیرید،که در آن صورت حق ملامت ندارید.
السلام علیک یاعلی ابن موسی الرضا«ع»
─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─
اینجا🔚بانــــــوی خـــ🖤ــاص😌باش👇
🖤 @Banoye_khaass 🖤
بانوی خاص🌹
📌امروز میخوام شما رو با یه واژهی روانشناسی که تو زندگی زناشویی خیلی مهمه، آشنا کنم، 💟این واژه « #
✨🕊✨
#کارگاه_ارتباط_موثر_باهمسر4⃣1⃣
⚙️ #مهارتهای_همسرداری
💯 #اقتدار_مردانـه #خواسته_زنانه (ب)
🌀یه خانم وآقایی رفته بودن مشاوره
آقا با عصبانیت گفت:
❎به نظر من هیچ زنی رو نمیشه راضی کرد، هرکاری براشون بکنی بازهم ناراضی و قدرنشناس ان.
🤩ماشین خریدم زیر پاش کردم، چند جا با مادرش به مسافرت فرستادمش، تموم جهیزیه شو با وسایل مدرن امروزی عوض کردم، خونه ی بزرگ و شیک ساختم، اما اون هنوز راضی نیست و شکرگذاری و قدردانی نمیکنه.
😭بعد خانم در حالیکه اشک تو چشماش جمع شده و بغض گلوش رو گرفته بود، گفت:
💑ازش بپرسین تو ماه چقدر کنار منه؟
من تشنه ی محبت شوهرم. اون تموم وقتشو توی کارخونه میگذرونه.
💘هرموقع شکایت از سردی زندگی کردم با خریدن یه تیکه طلا 💍 و مسافرت فرستادن من همراه خونواده م خواسته راضیم کنه.
💕شوهر من نیازهای عاطفی منو برطرف نمیکنه و به خیال خودش داره این کمبودها رو با خریدهای متوالی و بیش از حد جبران میکنه،
💔😞
🌷البته خدا میدونه که من قدردان رفاهی که ایجاد کرده هستم، اما اینا تموم نیاز یه زن نیست.
#ادامه_درپست_بعدی..
⭕️ عزیزان!
👈 قصه ی پسری رو که برای مادربزرگش کادو خرید میتونیم با قصه ی زندگی این زن و مرد کنار هم بذاریم.
🌍چون مرد دنیای خانوم رو نمیشناخت و با توجه به دنیای خودش که دنیای #اقتصاد و #پول بود با اون رفتار میکرد، هرگز نتونسته بود خانومش رو راضی نگه داره.
درست همانطوریکه پسرک به علت عدم شناخت دنیای بزرگسالان نتونست مادربزرگش رو شاد کنه!
#ادامه_درپست_بعدی..
🕊
🔰تو داستان پسرک دقت کنین
🤔🧐
🔹پسرک پر از توقع بود و انتظار داشت مادر بزرگش خیلی خوشحال بشه.
🔸این مرد هم انتظار داشت بخاطر فعالیت های اقتصادیش ازش تمجید بشه، اما این اتفاق نیفتاد.
⭕️ با توجه مثالایی که براتون زدیم متوجه شدین که شناخت دنیای متفاوت مرد و زن میتونه، عامل مهمی در ایجاد رضایتمندی زناشویی باشه.
#ادامه_دارد ....
─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─
اینجا🔚بانــــــوی خـــ🖤ــاص😌باش👇
🖤 @Banoye_khaass 🖤
#وداع_محرم_و_صفر
اگرچه گریه نمودم دو ماه با غمتان
مرا ببخش نمردم پس از محرمتان
لباس مشکی من یادگاری زهراست
چگونه دل کنم از آن؟ چگونه از غم تان؟
بگیر امانتی ات را خودت نگه دارش
که چند وقت دگر می شویم محرمتان
برای سال دگر نه برای فاطمیه
برای روضه مادر برای ماتمتان
دلم بگیر که محکم ترش گره بزنی
به لطف فاطمه بر ریشه های پرچم تان
هزار شکر که از لطف پنجره فولاد
میان حلقه ماتم شدیم هم دمتان
بیا دوباره بخوان روضه های یابن شبیب
که من دوباره بسوزم دوباره با دمتان
چه شام ها که زدی سر به گریه ام اما
مرا ببخش نمردم به پای مقدمتان ...
🔸شاعر:
#مهدی_نظری
@zendegiasheghane_ma
@banoye_khaass
#وداع_محرم_و_صفر
پايان ماه روضه شده ، غم گرفته ام
هيئت تمام گشته و ماتم گرفته ام
بعد از دو ماه گرفت صدا هاي ذاكران
تازه دلم شكسته شده دم گرفته ام
بعد از دو ماه كه در مطبت هستم اي طبيب
از درد عشق گفتم و مرهم گرفته ام
مرهم براي درد دلم اشك روضه بود
اينگونه بوده اشك دمادم گرفته ام
شبها چقدر گم شده ام بين كوچه ها
وقتي سراغ هيئت و پرچم گرفته ام
از مادرت بپرس ، نوكريم را قبول كرد ؟
آيا برات كرببلا هم گرفته ام ؟
افسوس مي خورم كه زخيرات سفره ات
از دست مهر مادرتان كم گرفته ام
دلتنگ مي شوم به خدا بر محرمت
خرده مگيريم زچه ماتم گرفته ام
اي روضه خوان ادامه بده اشك و آه را
شعر وداع نه ..... شور محرم گرفته ام
و دو ماه گذشت....
ارباب ولی دلتنگی برای شما کم نشد ....
پاهایمان تاول نزد امسال اما دلمان در فراقت تکه تکه شده ....
ارباب حال دلمان خیلی بده.....
شاید دیدن حرمت مرهمی بر زخمهای دلمان باشد....
ارباب ما که در عزایت کم گذاشتیم اما شما کریمید میشود مزد همین عزاداریهای اندکمان ، ظهور فرزندتان باشد😭😭
دیگر طاقتمان طاق شده....
دیگر تحمل دنیای بدون مهدی (عج) را نداریم....
این اربعین که بی دیدن گنبد نورانیتان گذشت ....
نمیدانم تا سال بعد هستم یا نه اما بی قرار میمانم و بر لبم همواره ذکر
اللهم عجل لولیلک الفرج
خواهد ماند ......
محرم و صفر تمام شد ....
اما قصه بی قراریمان همچنان باقیست...
عزاداریهاتون قبول
یا علی
@zendegiasheghane_ma
@banoye_khaass
🌸پیراهن سیاه ز تن دور می کنیم
🌼آن را ذخیره کفن و گور می کنیم
🥀اجر دو ماه گریه بر غربت حسین
🌹تقدیم مادرش از ره دور می کنیم
🌻عزاداریتان قبول ، #ربیع الاول مبارک
─═ई✨🍃🌸🍃✨ई═─
اینجا🔚😍بانـــ🌸ـــوی خــ🎀ـــاص😌باش👇
🎀 @Banoye_khaass 🎀
هدایت شده از بانوی خاص🌹
#تنها_میان_داعش
💥 برگرفته از حوادث #حقیقی خرداد تا شهریور سال ۱۳۹۳ در شهر آمرلی عراق بود که با خوشه چینی از خاطرات مردم مقاوم و رزمندگان دلاور این شهر، به ویژه فرماندهی بینظیر سپهبد شهید #قاسم_سلیمانی در قالب داستانی عاشقانه روایت شده است.
نویسنده : فاطمه ولی نژاد
─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─
اینجا🔚بانــــــوی خـــ🖤ــاص😌باش👇
🖤 @Banoye_khaass 🖤
#تنها_میان_داعش
#قسمت101
💠 چانهام روی دستش میلرزید و میدید از این #معجزه جانم به لب رسیده که با هر دو دستش به صورتم دست کشید و #عاشقانه به فدایم رفت :«بمیرم برات نرجس! چه بلایی سرت اومده؟» و من بیش از هشتاد روز منتظر همین فرصت بودم که بین دستانش صورتم را رها کردم و نمیخواستم اینهمه مرد صدایم را بشنوند که در گلویم ضجه میزدم و او زیر لب #حضرت_زهرا (سلاماللهعلیها) را صدا میزد.
هر کس به کاری مشغول بود و حضور من در این معرکه طوری حال حیدر را به هم ریخته بود که دیگر موقعیت اطراف از دستش رفت، در ماشین را باز کرد و بین در مقابل پایم روی زمین نشست.
💠 هر دو دستم را گرفت تا مرا به سمت خودش بچرخاند و میدیدم از #غیرت مصیبتی که سر ناموسش آمده بود، دستان مردانهاش میلرزد. اینهمه تنهایی و دلتنگی در جام جملاتم جا نمیشد که با اشک چشمانم التماسش میکردم و او از بلایی که میترسید سرم آمده باشد، صورتش هر لحظه برافروختهتر میشد.
میدیدم داغ غیرت و غم قلبش را آتش زده و جرأت نمیکند چیزی بپرسد که تمام توانم را جمع کردم و تنها یک جمله گفتم :«دیشب با گوشی تو پیام داد که بیام کمکت!» و میدانست موبایلش دست عدنان مانده که خون #غیرت در نگاهش پاشید، نفسهایش تندتر شد و خبر نداشت عذاب عدنان را به چشم دیدهام که با صدایی شکسته خیالش را راحت کردم :«قبل از اینکه دستش به من برسه، مُرد!»
💠 ناباورانه نگاهم کرد و من شاهدی مثل #امیرالمؤمنین (علیهالسلام) داشتم که میان گریه زمزمه کردم :«مگه نگفتی ما رو دست امیرالمؤمنین (علیهالسلام) امانت سپردی؟ بهخدا فقط یه قدم مونده بود...»
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
─═ई✨🍃🌸🍃✨ई═─
اینجا🔚😍بانـــ🌸ـــوی خــ🎀ـــاص😌باش👇
🎀 @Banoye_khaass 🎀
#تنها_میان_داعش
#قسمت102
تصور تعرض عدنان ترسیدم، زبانم بند آمد و او از داغ غیرت گُر گرفته بود که مستقیم نگاهم میکرد و من هنوز تشنه چشمانش بودم که باز از نگاهش قلبم ضعف رفت و لحنم هم مثل دلم لرزید :«زخمی بود، #داعشیها داشتن فرار میکردن و نمیخواستن اونو با خودشون ببرن که سرش رو بریدن، ولی منو ندیدن!»
💠 و هنوز وحشت بریدن سر عدنان به دلم مانده بود که مثل کودکی از ترس به گریه افتادم و حیدر دستانم را محکمتر گرفت تا کمتر بلرزد و زمزمه کرد :«دیگه نترس عزیزدلم! تو امانت من دست #امیرالمؤمنین (علیهالسلام) بودی و میدونستم آقا خودش مراقبته تا من بیام!»
و آنچه من دیده بودم حیدر از صبح زیاد دیده و شنیده بود که سری تکان داد و تأیید کرد :«حمله سریع ما غافلگیرشون کرد! تو عقب نشینی هر چی زخمی و کشته داشتن سرشون رو بریدن و بردن تا تلفاتشون شناسایی نشه!»
💠 و من میخواستم با همین دست لرزانم باری از دوش دلش بردارم که #عاشقانه نجوا کردم :«عباس برامون یه #نارنجک اورده بود واسه روزی که پای داعش به شهر باز شد! اون نارنجک همرام بود، نمیذاشتم دستش بهم برسه...» که از تصور از دست دادنم تنش لرزید و عاشقانه تشر زد :«هیچی نگو نرجس!»
میدیدم چشمانش از عشقم به لرزه افتاده و حالا که آتش غیرتش فروکش کرده بود، لالههای #دلتنگی را در نگاهش میدیدم و فرصت عاشقانهمان فراخ نبود که یکی از رزمندهها به سمت ماشین آمد و حیدر بلافاصله از جا بلند شد.
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
─═ई✨🍃🌸🍃✨ई═─
اینجا🔚😍بانـــ🌸ـــوی خــ🎀ـــاص😌باش👇
🎀 @Banoye_khaass 🎀
#نکته👌🌹
#شب_بخیر
📌از دوست اگر دوست تمنا نکنی
این پنجره را به روی خود وانکنی
غم با دل تنگت آشنا خواهد شد
با اهل جهان اگر مدارا نکنی
📕امام جواد(علیهالسلام)
مَنْ هَجَرَ الْمُدَاراةَ قَارَبَهُ الْمَكْرُوهُ؛
📖کسی که سازش و مدارا با مردم را رها کند، ناراحتی به او روی میآورد.
شبتون مهدوی
─═ई✨🍃🌸🍃✨ई═─
اینجا🔚😍بانـــ🌸ـــوی خــ🎀ـــاص😌باش👇
🎀 @Banoye_khaass 🎀
#سلام_مولاجـانم ❤️
🌼 چه خوشبختم که صبحم با سلام بر شما آغاز می شود و ابتدا عطر یاد شما در قلبم می پیچد ...🍃
🌼چه روز دل انگیزی است روزی که نام شما بر سردرش باشد و شمیم شما در هوایش ...🍃
🌼 من در پناه شما آرامم ، دلخوشم ، زنده ام ...
شکر خدا که شما را دارم ...
#سلامامامزمانم♥️
#صبحتون_مهدوے 🌤
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
─═ई✨🍃🌸🍃✨ई═─
اینجا🔚😍بانـــ🌸ـــوی خــ🎀ـــاص😌باش👇
🎀 @Banoye_khaass 🎀
دستِ ما بر کرم و رحمتِ مهدی باشد
عشقِ ما آمدنِ دولتِ مهدی باشد.
اولِ ماه ربیع از کرمت یا سلطان ؛
روزیِ ما فرجِ حضرتِ مهدی باشد
•••♡حلول ماه ربیع الاول مبارک♡•••
#یاصاحب_الزمان
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
─═ई✨🍃🌸🍃✨ई═─
اینجا🔚😍بانـــ🌸ـــوی خــ🎀ـــاص😌باش👇
🎀 @Banoye_khaass 🎀
بانوی خاص🌹
🔰تو داستان پسرک دقت کنین 🤔🧐 🔹پسرک پر از توقع بود و انتظار داشت مادر بزرگش خیلی خوشحال بشه. 🔸این مر
✨🕊✨
#کارگاه_ارتباط_موثر_باهمسر5⃣1⃣
#مهارتهای_همسرداری
#اقتدار_مردانه #خواسته_زنانه (3)
#داستان
✨روزی روزگاری توی جنگلی درخت کوچولویی بود که کم کم رشد میکرد و روز به روز بزرگتر میشد.
🌳تا اینکه تنه ی درخت ضخیم، و شاخو برگاش مثل یه چتر بزرگ شد. درخت همه چی مثل : نور و غذای کافی داشت، ولی احساس کمبود میکرد.
💢آرزو میکرد کاش میتونستم سایه ام رو مثل یه چتر روی سر یکی باز کنم و تنه ی محکمم #تکیه_گاه کسی باشه و از کسی محافظت کنم.
🔻کاش میتونستم از کسی در برابر باد شدید، سیل، نور زیاد، سرما و گرما #محافظت کنم، چون فکر میکنم مفید بودن حس خوب #ارزشمند_بودن بهم میده.
⭕️نزدیک درخت، گلی🌷 بود که آروم آروم غنچه هاش باز میشد. وقتی غنچه های گل باز شد، گل با خودش گفت: کاش میتونستم با بوی خوش و زیبایی و طراوت گلبرگهام باعث #آرامش کسی بشم، چون با این کار احساس ارزشمند بودن و آرامش میکنم.
#ادامه_درپست_بعدی..