eitaa logo
بانوی خاص🌹
411 دنبال‌کننده
7.1هزار عکس
2.4هزار ویدیو
17 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم 🌹 کانال بانوی خاص ❤️همسرداری 👩‍🏫فرزند پروری 🏠خانه داری احکام و مطالب متفرقه سوالات مشاوره کاملا رایگان تبادل و ارتباط با ادمين: @delaram7645 لينك كانال👇 https://eitaa.com/joinchat/1265893419C1fe8b5bb94
مشاهده در ایتا
دانلود
برگرفته از سخنرانیهای استاد هرروز ساعت ۱۵ با ما همراه باشید تا خانواده ای خاص و منحصر به فرد داشته باشید😍😍😍 💞 @banoye_khaass
💪 ⃣ حالا باید بدونیم که اصلا اقتدار خودش چیه🤔 اقتدار صحیح چیه 🤔 اصلا بعضی از رفتار مرد های امروزی مقتدرانه هست یا به غلط باور کرده اند که رفتارشان مقتدرانه است؟ 🛑مفهوم اقتدار مرد: برای فهم این اقتدار از این مثال آغاز می کنم:👇 👈 در بدن انسان اعضا 🦱و احشایی وجود دارد مثل قلب ❤و ریه و کلیه و کبد که هرکدام مشغول یک کارکردی هستند. 👈پس یک گردش خون، حرکت🚶‍♂️، تنفس👄 را ممکن می کند. 👌 اگر این اعضا بخواهند به کارکردهایشان برسند باید مستقر بر پایه ای باشند که آن پایه در بدن اسکلت🦴 است. 👌تجسم بکنید اگر اسکلت🦴 را که پایه ی کارکردهای اعضای بدن است از بدن جدا کنیم اعضا برحسب وجود قادر به کارکرد نیستند❌ روی زمین پهن و لهیده رها می شوند.‼️ چون مستقر بر پایه شان نبودند.🔎 ... انشاءالله بقيه مباحث فردا همین موقع پس منظرمون بمونید😉 🌸✨🌸✨✨🌸✨ @banoye_khaass
💪 ⃣1⃣ نشانه هاي اقتدارصحیح ❌دو تا نشانه سلبی هست که اقتدار شما را خراب می‌کند ✅سه تا نشانه ایجابی هستند که اقتدار تون رو نمایان می کنند این سلبی هاش چیه⏬ نشانه های سلبی اقتدار: 1- مرد مقتدر دستور نمی دهد 👌مرد مقتدر دستور نمی ده فرمان نمیده آقایون هرقدر فرمان بدید از اقتدار افتاده اید. به ما عکس اینو گفتن. گفتن یه دوتا فرمان بده معلوم بشه یه مردی هم تو این خونه هست.😈 اگر نباید فرمان بدیم اقتدارمونو چه جوری نشان بدیم؟🙄🙄 خا نواده ی حضرت امام نقل كردن امام هیچ وقت تو زندگی فرمان نمی داد. نمی فرمودند یه چایی بریزی. 👌اشاره ی به فرمان داشتن. سماور روشنه؟ 👏قرآن منو بیارن. اینطور نمی گفتن. می فرمودن چشمتون به قرآن من نیفتاده؟ اشاره ی به فرمان.👇 آقایون امتحان کنین. لطف را با فرمان به زن بگین جلوش وایمیسه.🙅‍♀ لباس بپوش بریم بیرن یه دوری بزنیم. امشب؟😎 امشب که نه بزاریم برای فردا شب.🤨 یه مقاومتی در برابر اون فرمانه می کنه. چون بوی سلطه می دهد.😏 ... 🌸✨🌸✨🌸✨ @banoye_khaass
💪 ⃣2⃣ 🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸 🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹 ⬅️رفتارهای اقتدار شکن خانواده ی زن: 👌بریم یک جدول دیگه ای هم ببینیم این جدول هم ابزارهای اقتدارشکنانه را نشان می ده. 3تا رفتار هستند اقتدار مرد را می شکنند👇👇👇👇 1- دخالت اولین رفتاری که مرد را می شکند دخالته. خانوم دخالت خانواده ی شما مردتو شکوند.😣 خانوم که داره از ناحیه ی باباش لطف می بینه می گه بابای من؟🤓 بابای من که اگه نبود الان تو خونه نداشتی؟🤔 بابای من که کمک کرد شغل پیدا کنی؟😲 بابای من که تو خریدن ماشین کمکت کرد؟ 😬 اینه عوض تشکرت؟ 🤭 ❌او داره محبت هارو می بینه اثر دخالت بر اقتدارو نمی شناسه. 🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸 @banoye_khaass
⃣3⃣ ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ 💞بسم الله الرحمن الرحيم💞 سکوت مرد اثر عمقی نگری و حرف زدن زن اثر سطحی نگری: بزرگ ترین اثر عمقی نگری سکوته.😶 درحالی که سطحی نگری در زن میل شدید به گفتگو درست می کند.🧕 زن حرف نزنه می میره از خرد و خوراک و نفس براش واجب تره🥴 ایراد نمی گیرم دارم ویژگی می گم.🙄 اما خانوما اگر آقایون حرف نمی زنن مال این نیست که شمارو دوست ندارن.😧 درکتون نمی کنن میلی ندارن نخیر.❌ نمی توانند❌ حرف زدن سطحی می خواهد..✅ همه ی حرفایی که آقایون می زنن اولا دیدین جمله نمی گن کلمه می گن ✔️ باشه ✔️ نه ✔️ببینم ✔️ بعد ✔️ اصلا ✔️حالا ✔️که چی 👌جمله نمی گه یا همه ی حرفایی که آقایون تو محاوره هاشون می زنن به اون بحثای سیاسی اجتماعی و مباحثه هاشون نگاه نکنید همه ی حرفایی که می زندد 5جمله بیشتر نیست. سلام خوبين خانواده چطورن کار و بارا چطوره چه خبر؟ تموم شد.😄 دو تا مردو یک ساعت بزار کنار هم هر 10دقیقه یک بار به هم می گن خب چه خبر؟😁 و وقتی می گه چه خبر یعنی اخبار بده؟🧐 نه اون طرفم می گه هیچ شما چه خبر اونم می گه هیچ بعدم دیگه راحت می شینن کنار هم تازه شروع بکنه به دادن اخبار میگه این چقدر حرف می زنه😩 آزرده می شه که خوشحال نمی شه😡 پس خانوم بی میلی به شما بی توجهی به زندگیش عدم شور زندگی ش نیست.❌ این نمی تواندحرف بزند. اصلا بلد نیست بعد آقا میاد می گه این چه حرفی بوده رفتی به دایی ت زدی؟⁉️ چرا خبر زندگی مارو تا اونجا بردی؟ خب آقانبودی ❗️❗️ وقتی نبودی اینم راه می افتد تا دایی و دیگران و می رود و حرفش رو ميزنه تا تخليه شه⛔️ مرد چه کار کنه با این چشمه؟🤔 باید یه کانال بکنه آب این چشمه رو برساند به بذرهای زندگیش گلستان می شود زندگی. 😊 این کاناله چیه آقایون سه تا رفتاره. كه انشاالله جلسه بعد عرض میکنم التماس دعا✋ 🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨ @banoye_khaass
⃣ 🌷بسم الله الرحمن الرحیم🌷 ⬅️جلسه پیش سبک مستبدانه رو خدمتتون عرض کردیم امروز هم👇 رو براتون میگیم 👇👇 ♦️والدینی که برای تربیت کودک خود از این شیوه استفاده می کنند هیچ مدیریتی بر فرزند پروری خود ندارند.🚫🚫 ♦️♦️ به عبارت دیگر، آن‌ها اعتقادی به تعیین حد و حدود برای کودک ندارند❕❗️ 🔴🔴 و معتقدند کودک باید خود‌ تنظیم باشد و خودش را کنترل کند.👶👶 ♦️ این والدین با فرزندانشان بسیار گرم و صمیمی عمل می‌کنند که نکته مثبتی است☑️ ⛔️ اما در عین حال، تمایلی به تعیین حد و مرز ندارند. 🚫🚫 ♦️♦️همین امر موجب می‌شود والدینی که از این سبک فرزند پروری استفاده می‌کنند کنترلی بر رفتار فرزندانشان نداشته باشند🙎🙎‍♂👶 و این نکته منفی این سبک است.🚫🚫 ♦️ آن‌ها همیشه خواسته‌های فرزندان را بدون چون و چرا می‌پذیرند 😎 ♦️♦️و بدرفتاری ‎آن‌ها را، که منجر به پیامدهای منفی برایشان می‌شود، نادیده می‌گیرند.👁👁 ✍بیشتر بخوانید: فرزندپروری بدون تنبیه و فریاد چگونه امکان پذیر است؟❓⁉️ طبق تحقیقات انجام شده، کودکانی 👶که با تربیت والدین سهل‌گیر بزرگ می‌شوند 👩😊😊 📃📜📗قوانین و محدودیت‌ها را نادیده می‌گیرند و وقتی بزرگ‌تر شوند👴👤 ♦️♦️️️ تمایل بیشتری به خشونت و مصرف مواد مخدر دارند.🙈 ️فرزندان والدین سهل‌گیر بیش از بقیه در معرض خطر افسردگی و اضطراب هستند،😳🙊 چرا ⁉️⁉️ ♦️️ این کودکان محدودیتی ندارند و احساس می‌کنند بر والدین خود کنترل دارند 💪💪 و این حس می‌تواند برای آن‌ها ترسناک و اضطراب‌آور باشد😡🙈 ♦️️دقیقا به همین دلیل است که فرزندان به مرزبندی و پیروی از قوانین نیاز دارند.✅📝📝 🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨ التماس دعای فرج توی این شب ها مارا هم دعا کنید الهم عجل لولیک الفرج ➰➰➰➰➰➰➰➰ @banoye_khaass
kelidemard-3.mp3
15.29M
#کلید_مرد #قسمت3 دکتر #حبشی دانلود واجب 💞 @banoye_khaass
⃣ 🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸‌‌‌‌‌‌ 🌷بسم الله الرحمن الرحیم 🌷 ✅واما روش سوم❓ ✔️روش سوم بهترین روش میباشد،و ان رعایت اعتدال مباشد.🌺👦👧 ✅در این شیوه پدر و مادر خودسری کودک را عیب نمی شمارند بلکه پا فشاری کودک را علامت ابراز وجود وتقویت اراده میدانند.💪 این دسته از والدین بین خواسته های کودک تفاوت قائل میشوند.😌 در موارد خواسته های بی ضرر به او ازادی عمل میدهند تا اراده اش تقویت شود💪 ✅واما در مورد کارهای پر ضرر وخطرناک و خلاف اخلاق در مقابل کودک استقامت می ورزند 🚫 و کوچکترین ارفاقی نمی کنند🚫 که این همان تربیت مقتدرانه است پدر و مادر مقتدر میدانند چه چیز برای فرزندشان خوب است و چه چیز نه... امیدوارم شما از این دسته از پدر و مادرها باشید و فرزندانی خوب و با ادب تحویل جامعه بدین انشاءالله التماس دعاي فرج🙏 〰〰〰〰〰〰〰〰 @banoye_khaass
⃣ 🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹 درمقابل عصبانیت😠و خشم 😡کودک چه واکنشی نشان دهیم؟؟ ❌در مقابل خشم😠 او عصبانی😡 نشوید. ✅علت ناراحتی😞 اورا پیدا🧐 کنید. ✅اگر دردی😩 دارد معالجه😘 نمایید. ✅نيازهای اولیه🤔 اورا برطرف کنید. ✅اگر خواسته مشروعی👌 دارد وبرای شما امکان اجابت هست بر طرف نمایید ⬅️ ولی بعد از انکه کودک به حالت عادی درامد به اوبگویید: انسان باید با خواهش🙏 وزبان👅 خواسته هایش را بخواهد ❌ ونه با خشم وزور😡💪⛔️ 👌وقتی فرزندتان خشمگین می شود یا عدم تمرکز دارد بازیهای فوت کردنی به او بدهید. 👌لازمه ی فوت کردن، تمرکز برتنفس است و تنفس آرام و شمرده ، احساسات خروشان کودک را آرام می کند. وصلی الله و علی محمد وآله محمد التماس دعای فرج🌹 〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰 ..... @banoye_khaass
⃣ 🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹 ✅گام 👣سوم 🔹ایجاد فرصت تقلید می باشد.👌 ✔️یکی از ویژگی های بسیار مهم کودکان👫 زیاد بودن حس تقلید درآنها مباشد به نحوی که از ریز و درشت رفتار پدر و مادر خود را تقلید میکند👌 ✅حال پدر و مادر باید از این ویژگی کودک خود استفاده کنند و راهکارهایی🧐 را برای ایجاد فرصت تقلید برای کودک فراهم آورند👌 ✅از جمله این موارد: ✔️ وضو گرفتن در مقابل کودکان👌 ✔️دیدن عبادت 🤲پدر و مادر ✔️بردن فرزندان به مسجد👌 ✔️روشن گذاشتن تلویزیون هنگام پخش اذان و نماز جماعت🤲 ✔️پهن کردن سجاده جداگانه برای کودک در کنار سجاده پدر و مادر میباشد👌 وصلی الله علی محمد و آله محمد التماس دعای فرج🙏 ─═इई✨🎀🍃🌸🍃🎀✨ईइ═─        اینجا🔚😍بانـــ🌸ـــوی خــ🎀ـــاص😌باش👇 🎀 @Banoye_khaass
⃣ 🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹 ⛔️بعضی از پدران و مادران وقتی کار بدی را از فرزند خردسال خویش مشاهده کردند😎 ❌او را تبرئه می نمایند😘 و آن عمل زشت را به دیگران و حتی گاهی به حیوانات و جمادات نسبت می دهند . ❌مثلاً می گویند سعید بچه خوبی است و این کار را نکرده 😄 ❌پیشی و گربه کرده بچه همسایه کرده زمین و درخت کرده پیشی بد چرا این کار را کردی😉 ❌ این پدران و مادران نادان به عقیده خودشان کار خوبی می کنند. ❌ می گویند بهتر است روی بچه به انجام دادن کارهای زشت باز نشود 😳 ❌اما از ضررهای اخلاقی و بد آموزی های خودشان غفلت دارند😐 ❌این عمل ضرر بسیار بزرگ دارد از یک طرف دروغگویی🤥 را به بچه تلقی می کنند و یاد می دهند. ❌از طرف دیگر در رفتار و گفتار به او یاد می‌دهند که می‌توان کارهای خلاف و زشت😈 انجام داد. ❌ به گردن دیگران گذاشت و این عمل از خود دروغ گفتن هم به مراتب زشت تر می باشد🤭 ✅در نهایت آنکه اگر اتفاقاً فرزندتان دروغ🤥 گفت سعی کنید انگیزه دروغ رو پیدا کنید🧐 ✔️ و در صدد چاره ، اما اصرار نکنید که با بازجویی دروغ گفتنش را به اثبات برسانید 👌 ✔️و او را شرمنده و رسواکنید که نه تنها نتیجه ای نمی گیرید بلکه او را بی باکتر و پررو تر🤪 خواهید ساخت. ─═ई✨🍃🌸🍃✨ई═─        اینجا🔚😍بانـــ🌸ـــوی خــ🎀ـــاص😌باش👇 🎀 @Banoye_khaass 🎀
⃣ 🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹 ✅ بچه‌ها از آغاز زندگی باید عادت کند که خواسته ها وتوقع شان را با درآمد خانوادگی تطبیق دهند 💶✍ ✔️و از هوس های بیجا و بلندپروازی ها اجتناب نمایند باید خود را عضو رسمی خانواده و در اداره منزل سهیم و شریک بدانند👌 ✔️ خود را فردی متقاضی شمارند که پدر و مادر موظف است شبانه‌روز زحمت بکشند 😥 ✔️و وسایل آسایش آنها را فراهم سازد بچه‌ها نباید تنها به خواسته‌های خود بیندیشند 🤨 ✔️و به احتیاجات سایر اعضای خانواده بی تفاوت باشند😏 ✅وقتی بچه ها توانایی کار کردن پیدا کردن خوب است به قبول کار تشویق شوند 👌 ✔️می توان به بچه ها گفت اگر شما هم کار کنید درآمدی پیدا خواهید کرد آنگاه خانواده ما درآمد بیشتری دارد 💶💶💶 ✔️و در رفاه بیشتری زندگی خواهیم کرد به کودکانتان عادت بدهید که تمام درآمد یا مقداری از آن را در اختیار خانواده قرار دهد 👌 ✔️چون او در این خانواده زندگی می کند و بدان احتیاج دارد باید در اداره آن نیز سهیم باشد😉 ❌ این درست نیست که بچه خودخواه تربیت شود از درآمد خانواده روزی بخورد ولی از درآمد خود برای خانواده اش استفاده نکند🤨 ─═ई✨🍃🌸🍃✨ई═─        اینجا🔚😍بانـــ🌸ـــوی خــ🎀ـــاص😌باش👇 🎀 @Banoye_khaass 🎀
🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹 خانم موضوع : ✴ راهکارهای بیان خواسته ی زن و شوهر بهم : 💟 1. اولین راهکار 👈 یک قانونی هست به نام " قانون سیاست توجه متمرکز " 🤓 یعنی 👈توجه به جزئیات جسم ، رفتار و اخلاق همسر 👈 چه جوری 👈مثلا وقتی همسرتون از راه میرسه ،، متوجه اش بشید که حالش چه جوریه با همکارهاش روز خوبی رو گذرونده با ماشین تصادفی داشته اذیت شده و جایی اش درد گرفته و ... 💥حالا چیکار کنیم این توجه ی متمرکز بره بالا تا بتونید خواسته ها و نظرات مون رو به همدیگه بیان کنید : 👇 🌟 در این قانون گفته از خودتون شروع کنید 💥در طول هفته ، حداقل 15 ساعت توجه متمرکز روی همسر داشته باشید 👈 اونوقت دیگه همسرت همونی میشه که خودت میخوای 😍😍 🌷حداقل 7 ساعت در هفته هم خوبه 👈 یعنی روزی یک ساعت توجه متمرکز روی همسر داشته باشید 💥 وقتی حواس تون به حالات همسر باشه متوجه میشید که الان چه رفتاری باید با همسر داشته باشید 🧐😎 💥 معمولا اون توجه هه خیلی روی هر دو نفر تاثیر میذاره چون درک متقابل میاره 👈وقتی به همسرتان توجه کردید و نیازهاش برآورده بشه همسر هم متقابلا و به زودی سعی میکنه تمام نیازهای روحی ، روانی احساسی و .. شما رو برآورده کنه 💖 👌 چون احساس دین میکنه و می بینه که همسر تمام سعی اش رو میکنه که آقا حالش خوب باشه و راضی باشه 👈 پس او هم متقابلا همین کار رو برای خانم انجام میده 💟 2. استفاده از کلمات مناسب ( استفاده از کلمه " میتونی " در محاوره با همسر ⛔ ) 💥 وقتی می خواهید با کسی ارتباط برقرار کنید 👈 کلماتی که انتخاب میکنید خیلی مهم هستند چون کلمات بار و دارند 💥 بعضی وقت ها باعث می شوند که نه تنها خواسته ها و نیازهای انسان برآورده نشه 😐 بلکه و تنش هم بوجود بیاد 🔥 💥 یکی از کلماتی که متاسفانه خانم ها استفاده می کنند که در ارتباط با همسر این کلمه درست نیست ،، فعل " تونستن " است ❌❌ اگه خانمی به خانم دیگه ای مثلا بگه : " می تونی برام این کار رو بکنی " اون خانم ناراحت نمیشه و خیلی هم خوب جوابش رو میده ✅ اما همین جمله رو اگه به همسرتون بگید 👈 این برای مرد اصلا قابل قبول نیست و ناراحت هم میشه 👈چون با این حرف ،، در حقیقت داری مرد رو زیر سوال میبری میتونی یعنی اینکه اش رو داری انجام بدی ؟؟ 😫😫😫 💥اگه مرد بگه آره میتونم 👈 خانم : وظیفته برو انجام بده 💥مرد : نه نمیتونم انجام بدم 👈 خانم : آره میدونستم تو انقدر ضعیف که اصلا این کار از دستت برنمیاد پس چه جوری بهشون بگید 😅 اینطوری 👇👇👇 👈کلمات تون رو و و بگویید 👈"میشه لطفا این کار رو انجام بدی 👉 اینطوری مرد زیر سوال نمیره اقتدارش شکسته نمیشه و خواسته هایی که میخواین براتون انجام میشه ادامه دارد.... منبع👈 @zendegiasheghane_ma ─═ई✨🍃🌸🍃✨ई═─        اینجا🔚😍بانـــ🌸ـــوی خــ🎀ـــاص😌باش👇 🎀 @Banoye_khaass 🎀
...................................... آهنگ قشنگی بود . بدجور باهاش انس گرفته بودم . یه دفعه صدای در ماشین اومد برگشتم دیدم امیرعلی با یه کیسه کوچیک اومد تو . کی رفته بود پایین . با همون لبخند محجوبانش کیسه رو گرفت سمتم. توشو نگاه کردم یه هد مشکی و ساقه دست و گیره روسری توش بود . _ واااااااای مرررررسی داداشی .ولی ساق و گیره برای چی؟ امیر علی _ یه نگاه به دستت بنداز خواهری. بدون گیره هم که روسریت میره عقب هی. _ وای بیخی بابا . تو این گرما . ساقو حالا یه کاریش میکنم ولی گیره عمرااااا. امیر علی _ باشه هرجور راحتی من به خاطر خودت گفتم . بی توجه به موقعیت روسریمو در اوردم . امیرعلی _ اینجا؟؟؟؟؟؟ سریع هد رو با کمک امیر علی سرم کردم و روسریمم محکم گره زدم . واااااااااای داشتم خفه میشدم . بلاخره وارد پارکینگ حرم شدیم . جای جالبی بود دوسش داشتم . رفتیم تو پارکینگ شماره 4. بعد از پارک ماشین پیاده شدیم و چادرو از مامان گرفتم تا سرم کنم ولی اصلا بلد نبودم . باناراحتی نگامو دوختم به چادر. یه دفعه امیرعلی اومد جلو و چادرو از دستم گرفت و خلاصه با کمک همدیگه سر کردم دقیقا اندازه بود.جالبه که مامان اینا قدمو میدونستن . بعدشم با نگاه تحسین برانگیز مامان و بابا روبه رو شدم . امیر علی _ چقدر بهت میاد . _ ایییش . چادر . چیه یه پارچه سیاه میبندن دور خودشون که چی. مـثه .... بابا که معلوم بود نمیخواد من بیشتر ادامه بدم پرید وسط حرفمو و گفت: _ بریم که به نمازبرسیم بدویید. و رفت طرف پله برقیای اون طرف پارکینگ مامان و امیر علی هم دنبالش . _ وایسید من اینو چجوری باید بگیرم . مامان_ واه گرفتن نداره که. آستین داره دیگه. مثه مانتو. دیدم راست میگه ها . منم دنبالشون راه افتادم . ─═ई✨🍃🌸🍃✨ई═─        اینجا🔚😍بانـــ🌸ـــوی خــ🎀ـــاص😌باش👇 🎀 @Banoye_khaass 🎀
💠 سپس با کف دست روی پیشانی‌اش کوبید و با حالتی هیجان‌زده ادامه داد :«از همه مهمتر! این پسر سوریه‌ای یه دختر شرّ ایرانی شد!» و از خاطرات خیال‌انگیز آن روز‌ها چشمانش درخشید و به رویم خندید :«نازنین! نمی‌دونی وقتی می‌دیدم بین اونهمه پسر میری رو صندلی و شعار میدی، چه حالی می‌شدم! برا من که عاشق بودم، به دست اوردن یه همچین دختری رؤیا بود!» در برابر ابراز احساساتش با آن صورت زیبا و لحن گرم عربی، دست و پای دلم را گم کردم و برای فرار از نگاهش به سمت میز خم شدم تا دلستری بردارم که مچم را گرفت. صورتم به سمتش چرخید و دلبرانه زبان ریختم :«خب تشنمه!» و او همانطور که دستم را محکم گرفته بود، قاطعانه حکم کرد :«منم تشنمه! ولی اول باید حرف بزنیم!» 💠 تیزی صدایش خماری را از سرم بُرد، دستم را رها نمی‌کرد و با دست دیگر از جیب پیراهنش فندکی بیرون کشید. در برابر چشمانم که خیره به فندک مانده بود، طوری نگاهم کرد که دلم خالی شد و او پُر از حرف بود که شمرده شروع کرد :«نازنین! تو یه بار به خاطر قید خونواده‌ات رو زدی!» و این منصفانه نبود که بین حرفش پریدم :«من به خاطر تو ترک‌شون کردم!» مچم را بین انگشتانش محکم فشار داد و بازخواستم کرد :«زینب خانم! اسمت هم به خاطر من عوض کردی و شدی نازنین؟» از طعنه تلخش دلم گرفت و او بی‌توجه به رنجش نگاهم دوباره کنایه زد :« هم به‌خاطر من گذاشتی کنار؟ اون روزی که لیدر دانشکده بودی که اصلاً منو ندیده بودی!»... ✍️نویسنده: ─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─        اینجا🔚بانــــــوی خــ🖤ـــاص😌باش👇 🖤 @banoye_khaass 🖤
🔵 کار پیشنهادی ما برای روز دوم درس: 👇 1⃣ ) بسته به تعداد کابینت های منزلتون، امروز یک تا دو کابینت رو به طور کامل خالی کنید، 🍾 با جوش شیرین و سرکه و یا هر ماده شوینده که دوست دارید البته با دستکش، ←داخل کابینت ودربش رو به طور کامل تمیز کنید👌 اگر ظـــــ🍽ـــروف داخلش احتیاج به شستشو داره ومدت زیادیه استفاده نشده ظروف رو بشورید،ومجدد بچینید.✨ @zendegiasheghane_ma ─═ई✨🍃🌸🍃✨ई═─        اینجا🔚😍بانـــ🌸ـــوی خــ🎀ـــاص😌باش👇 🎀 @banoye_khaass 🎀
دیگه نایی برام نمونده بود کلید انداختم و درو باز کردم نبود مامان بابا رو غنیمت دونستم و خیلی تند پریدم تو حموم تو آینه یه نگاه ب صورت زخمیم انداختم و آروم روشو با کرم پوشوندم رفتم‌سمت تخت و خواستم خودمو پرت کنم روش که درد عجیبی رو تو پهلوم حس کردم از درد زیادش صورتم جمع شد دوباره رفتم جلوی آینه وایستادم و لباسمو کشیدم بالا با دیدن کبودی پهلوم دلم یجوری شد خواستم بیخیالش شم ولی انقدر دردش زیاد بود که حتی نمیتونستم درست و حسابی رو تختم دراز بکشم چشامو بستمو سعی کردم به چیزی فکر نکنم .... با صدای آلارم گوشیم بیدار شدم یه نگا به ساعت انداختم ای وای ۱۲ ساعت خوابیده بودم با عجله از رخت خواب بلند شدم واز اتاق زدم بیرون بابامو نزدیک اتاقم دیدم بهش سلام کردم ولی ازش جوابی نشنیدم مث اینکه هنوز از دستم عصبانی بود بیخیالش شدم و رفتم تو دستشویی. از دستشویی که برگشتم یه راست رفتم تو اتاقمو چادر سفیدمو برداشتم تا نماز بخونم بعد نمازم رفتم جلو آینه و یه خورده کرم زدم به صورتم تا زخماش مشخص نشه بعدشم خیلی تند لباسای مدرسمو پوشیدمو حاضر شدم . رفتم پایین و یه سلام گرم به مامانم کردم پریدم بغلشو لپشو بوسیدم و نشستیم تا باهم صبحانه بخوریم همینجوری که لقمه رو میزاشتم تو دهنم رو به مامان گفتم +ینی چی اخه ؟؟ چرا بیدارم نکردی مامان خانوووممم چرا گذاشتی انقدر بخوابم کلی از کارام عقب موندم مامان یه نگاه معنی داری کرد و گف _اولا که با دهن پر حرف نزن دوما صدبار صدات زدم خانم شما هوش نبودی دوتا لقمه گذاشتم تو دهنمو با چایی قورتش دادم مامان با کنایه گف _نه که وقتی بیداری خیلی درس میخونی با چشای از کاسه بیرون زدم بش خیره شدم و گفتم +خدایی من درس نمیخونم؟ ن خدایی نمیخونم؟ اخه چرا انقده نامردی؟؟؟ با شنیدن صدای بوق سرویسم از جا پریدم و گفتم دیگه اینجوری نگو دلم میگیره مامان با خنده گف _خب حالا توعم مواظب خودت باش براش دست تکون دادم و ازش خدافظی کردم* 🧡 💚 ❌ ادامــه.دارد.... ─═ई✨🍃🌸🍃✨ई═─        اینجا🔚😍بانـــ🌸ـــوی خــ🎀ـــاص😌باش👇 🎀 @banoye_khaass 🎀
رفتم وضو گرفتم و ✨نماز شب✨ خوندم... از وقتی فضیلت نماز شب رو متوجه شدم به خدا گفتم _هروقت بیدارم کنی میخونم.من گوشی و ساعت و این چیزها تنظیم نمیکنم.😍اگه خودت بیدارم کنی میخونم وگرنه نمیخونم. انصافا هم خدا مرام به خرج داد و از اون شب قبل اذان صبح بیدارم میکنه.حالا گفتن نداره ولی منم نامردی نکردم و هرشب نمازشب خوندم.😍✨ خداروشکر مامان موقع صبحانه دیگه حرفی از خواستگاری نگفت.😆🙈 با بسم الله وارد دانشگاه شدم.گفتم: _خدایا امروز هم خودت بخیرکن.چند قدم رفتم که آقایی از پشت سر صدام کرد -خانم روشن توی دلم گفتم خدایا،داشتیم؟!! برگشتم.سرم بالا بود ولی نگاهش .✋👑 گفتم:بفرمایید. -امروز کلاس استاد شمس تشریف میبرید؟ -بله -میشه امروز باهاشون بحث نکنید؟😐 -شما هم دانشجوی همون کلاس هستید؟ -بله -پس میدونید کسی که بحث رو شروع میکنه من نیستم.☝️ -شما ادامه ندید. -من نمیتونم در برابر👈 افکار اشتباهی که به خورد دانشجوها میدن باشم. -افکار هرکسی به خودش مربوطه. -تا وقتی به زبان نیاورده یا به عمل تبدیل نشده به خودش مربوطه.👌 -شما عقاید خودتو محکم بچسب چکار به عقاید بقیه دارید؟😏 -عقاید من بهم اجازه نمیده دربرابر کسی که میخواد بقیه رو کنه باشم. -شما چرا فکر میکنید هرکسی مثل شما فکر نکنه گمراهه؟ -ایشون افکار خودشونو میگن،منم عقاید خودمو میگم.تشخیص درست و نادرست با بقیه..من دیگه باید برم.کلاسم دیر شده.✋ اجازه ی حرف دیگه ای بهش ندادم و رفتم.اما متوجه شدم همونجا ایستاده و به رفتن من نگاه میکنه. ✨خداجون خودت عاقبت امروز رو بخیر کن.✨ ریحانه توی راهرو ایستاده بود.تا منو دید اومد سمتم.بعد احوالپرسی گفتم: _چرا کلاس نرفتی؟😕 -استاد شمس پیغام داده تو نری کلاسش. لبخند زدم و دستشو گرفتم که بریم کلاس.باترس گفت: _زهرا دیوونه شدی؟!برای چی میری کلاس؟!😧 -چون دلیلی برای نرفتن وجود نداره. میخواست چیزی بگه که... صدای استاد شمس از پشت سرمون اومد.تامنو دید گفت: _شما اجازه نداری بری کلاس.😠 گفتم:به چه دلیلی استاد؟ -وقت بچه های کلاس رو تلف میکنی. -استاد این کلاس شماست.من اومدم اینجا شما به من برنامه نویسی آموزش بدید.پس کسیکه تو این کلاس صحبت میکنه قاعدتا شمایید. -پس سکوت میکنی و هیچ حرفی نمیزنی.😠 -تا وقتی موضوع راجع به برنامه نویسی کامپوتر باشه،باشه. دانشجو های کلاس های دیگه هم جمع شده بودن.استاد شمس با پوزخند وارد کلاس شد. من و دانشجوهای دیگه هم پشت سرش رفتیم توی کلاس. اون روز همه دانشجوها ساکت بودن و استاد شمس فقط درمورد برنامه نویسی صحبت کرد. گرچه یه سؤالی درمورد درس برام پیش اومد ولی نپرسیدم.بالاخره ساعت کلاس تمام شد.استاد سریع وسایلشو برداشت و از کلاس رفت بیرون. همه نگاه ها برگشت سمت من که داشتم کتابمو میذاشتم توی کیفم. زیر لب خنده م گرفت.اما بچه ها که دیدن خبری نیست یکی یکی رفتن بیرون.من و ریحانه هم رفتیم توی محوطه. ریحانه گفت: _خداکنه دیگه سرکلاس چیزی جز درس نگه. گفتم:خداکنه.😕 تاظهر چند تا کلاس دیگه هم داشتم.بعداز نماز رفتم دفتر بسیج دانشگاه.با بچه ها سلام و احوالپرسی کردم و نشستم روی صندلی. چند تا بسته کتاب روی میز بود.حواسم به کتابها بود که خانم رسولی(رییس بسیج خواهران) صدام کرد -کجایی؟دارم با تو حرف میزنم.😐 -ببخشید،حواسم به کتابها بود.چی گفتین؟ -امروز تو دانشگاه همه درمورد تو و استادشمس صحبت میکردن. -چی میگفتن مثلا؟ -اینا مهم نیست.من چیز دیگه ای میخوام بهت بگم. -بفرمایید -دیگه کلاس استادشمس نرو.😒 -چرا؟!!اون افکار اشتباه خودشو به اسم روشن فکری بلند میگه.یکی باید جوابشو بده. -اون آدم خطرناکیه.تو خوب نمیشناسیش.بهتره که دیگه نری کلاسش.😕 -پس....😐 نذاشت حرفمو ادامه بدم.گفت: _کسانی هستن مثل تو که به همین دلیل تو اینجور کلاسها حاضر میشن.به یکی دیگه میگم بره. -ولی آخه....😕 -ولی آخه نداره.بهتره که تو دیگه کلاسش نری. -باشه. بعد کلاسهام رفتم خونه.... ادامه دارد.. 🌹شادے ارواح طیبہ شــہـــدا صلواٺ اولین اثــر از؛ ✍ ─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─        اینجا🔚بانــــــوی خــ🖤ـــاص😌باش👇 🖤 @banoye_khaass 🖤
به قلم فاطمه امیری زاده زهرا با ناراحتی گفت ــــ چی شد مگه کار بدی نکرد مهیا حوصله ای برای شنیدن حرفهایشان نداشت می دانست نازی یکم زیادروی می کند ولی ترجیح می داد با او بحثی نکند به پارک محله رفتن که خلوت بود و به یاد بچگی سرسره بازی کردن و زهرا ان ها را به بستنی دعوت کرد هوا تاریک شده بود ترجیح دادن برگردن هر کدام به طرف خانه شان رفت مهیا تنها در پیاده رو شروع به قدم زدن کرد که با شنیدن صدای بوقی برگشت با دیدن چند پسر مزاحم اهی کشید با خود زمزمه ڪرد ـــ اخه اینا دیگه چقدر خزن دیگه کی میاد اینجور ی مخ زنی کنه بی توجه به حرف های چندش آورشان به راهش ادامه داد ولی انها بیخیال نمی شدند مهیا که کلافه شده بود تا برگشت که چیزی تحویلشان بدهد با صدای داد یک مردی به سمت صدا چرخید با دیدن صاحب صدا شکه شد با تعجب به پسره همسایہ شان نگاهے ڪرد باورش نمی شود او براے ڪمڪ بیاید مگر همچین آدم هایی فقط به فڪر خودشان نیستند پسرای مزاحم با دیدن پسره معروف ومسجدی محله پا بہ فرار گذاشتن مهیا با صدای پسره به خودش آمد ـــ مزاحم بودند ـــ بله پسر با اخم نگاهی به مهیا انداخت مهیا متوجه شد که می خواهد چیزی بگوید ولی دودل بود ــــ چیه چته نگاه میکني؟؟برو دیگه میخوای بهت مدال افتخار بدم پسره استغفرا... زیر لب گفت ــــ شما یکم تیپتونو درست کنید دیگه نه کسی مزاحمتون میشه نه لازمه به فکر مدال برای من باشید * از.لاڪ.جیـغ.تـا.خـــدا * ادامه.دارد.... 💐شادے ارواح طیبہ شهدا صلوات💐 ─═ई✨🍃🌸🍃✨ई═─        اینجا🔚😍بانـــ🌸ـــوی خــ🎀ـــاص😌باش👇 🎀 @banoye_khaass 🎀
گمنامی... اوایل کاربود؛حدود سال 1386 به سختی مشغول جمع آوری خاطرات شهید هادی بودیم. شنیدم که قبل از ما چندنفر از جمله دونفر ازبچه های مسجد موسی ابن جعفر چندمصاحبه بادوستان شهید گرفته اند سراغ آنهارا گرفتم. بعداز تماس تلفنی، قرار ملاقات گذاشتیم. سیدعلی مصطفوی ودوست صمیمی او،هادی ذوالفقاری، بایک کیف پراز کاغذ آمدند. سیدعلی راازقبل میشناختم ؛مسئول فرهنگی مسجد بود. اوبسیار دلسوزانه فعالیت میکرد. اما هادی را برای اولین بار میدیدم. آنها چهارمصاحبه انجام داده بودند که متن آن رابه من تحویل دادند. بعد هم درباره ی شخصیت شهید ابراهیم هادی صحبت کردیم. دراین مدت هادی ذوالفقاری ساکت بود. درپایان صحبت های سیدعلی،رو به من کرد وگفت ؛شرمنده، ببخشید، میتونم مطلبی روبگم؟ گفتم: بفرمایید. هادی باهمان چهره ی باحیا ودوست داشتنی گفت:قبل ازما وشما چندنفر دیگر به دنبال خاطرات شهید ابراهیم هادی، رفتند اماهیچکدام به چاپ کتاب نرسید!شاید دلیلش این بوده که میخواستند خودشان رادر کنار شهید مطرح کنند بعد سکوت کرد. همینطور که باتعجب نگاهش میکردم ادامه داد؛خواستم بگویم همینطور که این شهید عاشق گمنامی بوده، شماهم سعی کنید که... فهمیدم چه چیزی میخواهد بگوید،تاآخر حرفش راخواندم.ازاین دقت نظر او خیلی خوشم آمد. این برخورد اول سرآغاز آشنایی ما بود. بعد ازآن بارها از هادی ذوالفقاری برای برگزاری یادواره ی شهدا وبه خصوص یادواره ی شهید ابراهیم هادی کمک گرفتیم. اوبهتر از آن چیزی بود که فکر میکردیم؛جوانی فعال،کاری،پرتلاش،اما بدون ادعا... هادی بسیار شوخ طبع وخنده رو ودرحین حال زرنگ وقوی بود. ایده های خوبی برای کارهای فرهنگی داشت بااین همیشه کارهایش را درگمنامی انجام میداد.دوست نداشت اسم او مطرح شود. مدتی باچاپخانه های اطراف میدان بهارستان همکاری میکرد. پوسترها و برچسب های شهدا را چاپ میکرد. زیر بیشتر این پوسترها به توصیه ی او نوشته بودند؛جبهه ی فرهنگی،علیه جنگ فرهنگی _گمنام. رفاقت مابا هادی ادامه داشت تااینکه یک روز تماس گرفت. پشت تلفن فریاد میزد وگریه میکرد!بعد هم خبر عروج ملکوتی سیدعلی مصطفوی رابه من داد. سال بعد همه ی دوستان راجمع کرد وتلاش نمود کتاب خاطرات سیدعلی مصطفوی چاپ شود.او همه ی کارهارا انجام میداد اما میگفت ؛راضی نیستم اسمی از من به میان آید. کتاب همسفرشهدا منتشر شد. بعد از سیدعلی، هادی بسیار غمگین بود. نزدیکترین دوست خودرا درمسجد ازدست داده بود. هادی بعداز پایان خدمت چندین کار مختلف را تجربه کرد وبعداز آن راهی حوزه علمیه شد. **** تابستان سال 1391 درنجف،گوشه حرم حضرت علی(ع) اورا دیدم یک دشداشه ی عربی پوشیده بودو همراه چندطلبه ی دیگر مشغول مباحثه بود. جلورفتم وگفتم:هادی خودتی؟! بلندشد و سمت من آمد وهمدیگر را درآغوش گرفتیم.باتعجب گفتم:تواینجا چیکار میکنی؟! بدون مکث و باهمان لبخند همیشگی گفت:اومدم اینجا برای شهادت! خندیدم وبه شوخی گفتم:بروبابا،جمع کن این حرفارو،درباغ روبستندند،کلیدشم نیست! دیگه تموم شد حرف شهادت رو نزن.! دوسال ازآن قضیه گذشت تااینکه یکی دیگر ازدوستان پیامکی برای من فرستاد که حالم رادگرگون کرد. هادی ذوالفقاری،ازشهر سامرا به کاروان شهدا پیوست برای شهادت هادی گریه نکردم؛چون خودش تاکید داشت اشک را فقط باید در عزای حضرت زهرا(س)ریخت. اماخیلی درباره ی او فکر کردم. هادی چه کرد؟ ازکجا به کجا رسید؟ اوچگونه مسیر رسیدن به مقصد را برای خودش هموار کرد؟! اینها سوالاتی است که ذهن مرا بسیار به خودش مشغول نمود. وبرای پاسخ به این سوالات به دنبال خاطرات هادی رفتیم. اما دراولین مصاحبه یکی ازدوستان روحانی مطلبی گفت که تایید این سخنان بود. اوبرای معرفی هادی ذوالفقاری گفت:وقتی انسانی کارهایش راپنهانی وبرای خدا انجام دهد،خداوند درهمین دنیا آن را آشکار میکند. هادی ذوالفقاری مصداق همین مطلب است.او گمنام فعالیت کرد ومظلومانه شهید شد. به همین دلیل است که شما بعد از شهادت، ازهادی ذوالفقاری زیاد شنیده ای وبعد از این بیشتر خواهی شنید... دنبال شهرتیم وپی اسم ونام.. غافل ازینکه فاطمه گمنام میخرد.. منبع زندگینامه ی 🌷 ─═ई✨🍃🌸🍃✨ई═─        اینجا🔚😍بانـــ🌸ـــوی خــ🎀ـــاص😌باش👇 🎀 @banoye_khaass 🎀
⃣ آموزش احکام و فروعات شریعت به فرزندان🧐 ⬅️والدین در کنار تعلیم اصول دین، می‌بایست دستورات و احکام شرایع آسمانی را نیز به فرزندان خود آموزش دهند👌 ⬅️ صرف آموزش هم به تنهایی کافی نیست بلکه طبق آیه زیر، پافشاری، تأکید، مراقبت و صبر و حوصله بر اجرای تکالیف الهی اعضای خانواده نیز لازم است☺️ وَأْمُرْ أَهْلَک بِالصَّلَاةِ وَاصْطَبِرْ عَلَیهَا (طه/132) [خانواده خود را به نماز فرمان ده؛ و بر انجام آن شکیبا باش!] ─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─        اینجا🔚بانــــــوی خــ🖤ـــاص😌باش👇 🖤 @banoye_khaass 🖤
⃣ 🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸‌‌‌‌‌‌ ✅واما روش سوم❓ ✔️روش سوم بهترین روش میباشد،و ان رعایت اعتدال مباشد.🌺👦👧 ✅در این شیوه پدر و مادر خودسری کودک را عیب نمی شمارند بلکه پا فشاری کودک را علامت ابراز وجود وتقویت اراده میدانند.💪 این دسته از والدین بین خواسته های کودک تفاوت قائل میشوند.😌 در موارد خواسته های بی ضرر به او ازادی عمل میدهند تا اراده اش تقویت شود💪 ✅واما در مورد کارهای پر ضرر وخطرناک و خلاف اخلاق در مقابل کودک استقامت می ورزند 🚫 و کوچکترین ارفاقی نمی کنند🚫 که این همان تربیت مقتدرانه است پدر و مادر مقتدر میدانند چه چیز برای فرزندشان خوب است و چه چیز نه... امیدوارم شما از این دسته از پدر و مادرها باشید و فرزندانی خوب و با ادب تحویل جامعه بدین ان شاءالله ─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─        اینجا🔚بانــــــوی خــ🖤ـــاص😌باش👇 🖤 @banoye_khaass 🖤
🌹🌟🌹🌟🌹🌟🌹🌟🌹🌟🌹 سوم داستان دنباله دار عاشقانه ای برای تو: آتش انتقام چند روز پام رو از خونه بیرون نگذاشتم ... غرورم به شدت خدشه دار شده بود ... تا اینکه اون روز مندلی زنگ زد و گفت که به اون پیشنهاد ازدواج داده و در کمال ادب پیشنهادش رد شده ... و بهم گفت یه احمقم که چنین پسر با شخصیت و مودبی رو رد کردم و ... . دیگه خون جلوی چشمم رو گرفته بود ... می خواستم به بدترین شکل ممکن حالش رو بگیرم ... . پس به خاطر لباس پوشیدن و رفتارم من رو انتخاب کردی ... من اینطوری لباس می پوشیدم چون در شان یک دختر ثروتمند اصیل نیست که مثل بقیه دخترها لباس بپوشه و رفتار کنه ... . همون طور که توی آینه نگاه می کردم، پوزخندی زدم و رفتم توی اتاق لباس هام ... گرون ترین، شیک ترین و زیباترین تاپ و شلوارک مارکدارم رو پوشیدم ... موهام رو مرتب کردم ... یکم آرایش کردم ... و رفتم دانشگاه ... . از ماشین که پیاده شدم واکنش پسرها دیدنی بود ... به خودم می گفتم اونم یه مرده و ته دلم به نقشه ای که براش کشیده بودم می خندیدم ... ─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─        اینجا🔚بانــــــوی خــ🖤ـــاص😌باش👇 🖤 @banoye_khaass 🖤
⃣ 🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸‌‌‌‌‌‌ ✅واما روش سوم❓ ✔️روش سوم بهترین روش میباشد،و ان رعایت اعتدال مباشد.🌺👦👧 ✅در این شیوه پدر و مادر خودسری کودک را عیب نمی شمارند بلکه پا فشاری کودک را علامت ابراز وجود وتقویت اراده میدانند.💪 این دسته از والدین بین خواسته های کودک تفاوت قائل میشوند.😌 در موارد خواسته های بی ضرر به او ازادی عمل میدهند تا اراده اش تقویت شود💪 ✅واما در مورد کارهای پر ضرر وخطرناک و خلاف اخلاق در مقابل کودک استقامت می ورزند 🚫 و کوچکترین ارفاقی نمی کنند🚫 که این همان تربیت مقتدرانه است پدر و مادر مقتدر میدانند چه چیز برای فرزندشان خوب است و چه چیز نه... امیدوارم شما از این دسته از پدر و مادرها باشید و فرزندانی خوب و با ادب تحویل جامعه بدین ان شاءالله ─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─        اینجا🔚بانــــــوی خــ🖤ـــاص😌باش👇 🖤 @banoye_khaass 🖤