eitaa logo
بانوی خاص🌹
416 دنبال‌کننده
7.2هزار عکس
2.7هزار ویدیو
18 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم 🌹 کانال بانوی خاص ❤️همسرداری 👩‍🏫فرزند پروری 🏠خانه داری احکام و مطالب متفرقه سوالات مشاوره کاملا رایگان تبادل و ارتباط با ادمين: @delaram7645 لينك كانال👇 https://eitaa.com/joinchat/1265893419C1fe8b5bb94
مشاهده در ایتا
دانلود
بانوی خاص🌹
❤ بسم رب الشهدا ❤ #داستان_عاشقانه_مذهبی #امین_کریمی_چنبلو #قسمت_بیست_وچهارم #من_زنده‌ام 💟هیچ چیز
❤ بسم رب الشهدا ❤ 💕راستش اینطور نبود که من تمام 24 ساعت به فکر شهدا باشم و در مراسم آنها شرکت کنم. با اینکه اردوهای راهیان نور هم شرکت می‌کردم و آرزو می‌کردم لیاقت شهادت نصیب من هم شود، اما همان زمان وقتی خانواده‌های شهدا را می‌دیدم همیشه فکر می‌کردم که این داغ واقعاً سنگین و غیر قابل تحمل است. 🍃ترجیح می‌دادم همه داغ مرا ببینند اما من داغ عزیزانم را نبینم. من قدرت تحمل سختی را نداشتم. ✳یادم هست یک‌بار در شلمچه یکی از دوستانم گفت «اگر جنگ شود همسرم را به جنگ می‌فرستم تا شهید شود.» آن زمان من مجرد بودم. خیلی جدی گفتم «من محال است چنین اجازه‌ای بدهم! یعنی چه که من ازدواج کنم و همسرم شهید شود؟ اجازه نمی‌دهم همسرم شهید شود. چون من آدم وابسته‌ای هستم.» به من گفت «این چه حرفی است که می‌زنی؟ مگر مسلمان نیستی؟»  بعد از شهادت امین به من گفت «زهرا! من اصلاً دلم نمی‌خواهد همسرم شهید شود...» گفتم «دیدی خدا اصلاً به حرف‌های ما کاری ندارد.» 💠همسر من شهید شد و او تازه می‌گفت «راست می‌گفتی، چرا باید همسرم شهید شود...» البته بعد از لحظاتی به او گفتم «آن زمان سن من خیلی کم بود و شاید فکرم هنوز ناپخته، اما الآن من به شهادت امین افتخار می‌کنم. ✔امین می‌توانست طور دیگری از دنیا برود. امین خیلی خوب بود که خدا به بهترین نحو و با احترام زیاد او را برد. من خوشحالم که آن دنیا همسرم را دارم.» می‌گفت «به خدا با تعریف‌های تو آدم حسادت می‌کند!  تو چقدر محکم شدی زهرا! تو آدم احساساتی بودی...» 💖یاد نیت قبل از ازدواج خودم می‌افتم؛ از خدا خواسته بودم خیر و عافیت دنیا و آخرت نصیبم شود و کسی جلوی راهم قرار بگیرد که این دعا محقق شود. 🌟بعد از شهادت امین، پدرم می‌گفت «زهرا جان خودت خیر دنیا و آخرت را خواستی پس دیگر گریه نکن...» 💔تا وقتی امین بود، به محض اینکه ناراحت می‌شدم کنارم می آمد و آرام‌ می‌کرد. حالا هم واقعاً انگار چیزی تغییر نکرده، وقتی بعد از ناراحتی و بی‌تابی زیاد ناگهان آرام می‌شوم، مطمئنم امین کنارم حضور دارد. من آدمی نیستم که به سادگی آرام شوم. 💟ناراحتی‌ امین کلاً 10 دقیقه هم طول نمی‌کشد و اصلاً آدم کینه‌ای نبود.  نهایت 5 دقیقه پیاده‌روی آرام‌اش می‌کرد و بعد کلاً موضوع را فراموش می‌کرد. ✉بعضی از پیامک‌هایش را حتی همان زمان نامزدی و محرمیت برای خودم یادداشت می‌کردم. حرف‌هایش برایم شیرین و جالب بود. 🌸یادم می‌آید پیامک طنزی برایش فرستادم که می‌گفت مردها اگر همسرشان در دوران نامزدی زمین بخورند، قربان و صدقه همسرشان می‌روند یک ماه که می‌‌گذرد رفتارشان عوض می‌شود و آنقدر ادامه پیدا می‌کند که در نهایت بعد از چند سال راضی می‌شوند که از زمین زنده بلند نشود! 🔸به امین گفتم «واقعاً مردها همینطورند؟» 🔹گفت «بگذار اگر خدایی نکرده، زبانم لال، یک زمانی زمین خوردی و من جلوی همه خم شدم و دست‌هایت را بوسیدم متوجه می‌شوی که من مثل آنها نیستم...» 💗خیلی احساساتی و مهربان بود. با خودم فکر می‌کردم این پسر چقدر با شعور است، چقدر فهمیده و آقاست! از همنشینی با چنین مردی لذت می‌بردم. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─        اینجا🔚بانــــــوی خــ🖤ـــاص😌باش👇 🖤 @banoye_khaass 🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
👌🌹 ❤️ امام علی عليه‌السلام: از خود پند گيريد، پيش از آن كه آيندگان از شما پند گيرند😢 📜نهج‌البلاغه، خطبه 32 ─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─        اینجا🔚بانــــــوی خــ🖤ـــاص😌باش👇 🖤 @banoye_khaass 🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
﷽❣ ❣﷽ چه خوب صاحبی دارم من! شمایی که مرا از سفره ی کرامتتان ، از دعای خیرتان ، از برکت نگاهتان ، از ذکر نامتان و از طعم شیرین و ناب محبتتان ... محروم نکردید ... 🌤اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ ─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─        اینجا🔚بانــــــوی خــ🖤ـــاص😌باش👇 🖤 @banoye_khaass 🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨🕊✨ ⃣2⃣ ⚙️ فصل پنجم {اقتدار شکن ها} 💬 خانومی میگفت: از اینکه شوهرم شب ها دیر میاد خونه گلایه دارم. من از این خانوم پرسیدم : وقتی شوهرت دیر میاد شما چیکار میکنی؟ 🔻گفت:به شوهرم میگم: به خدا منم گناه دارم، برو از هرکی میخوای بپرس، بگو من ساعت یازده شب میام خونه، ببین هیچکی کارتو تأیید میکنه؟ إن شاء الله خدا مزدتو تو همین دنیا بده. 🔻من از این خانوم پرسیدم: شوهرتون به حرفای شما چه واکنشی نشون میده؟ گفت: شوهرم میگه: همینه که هست، دنبال تفریح و خوشگذرانی نبودم، میترسی برو خونه مادرت. ✅ من گفتم: خانوم اگه میخوای شوهرت زودتر بیاد، دفعه ی بعد وقتی در خونه رو باز کرد یه نفس عمیق بکش و بگو : ✨آخیش! آروم شدم،واقعا خونه ای که سایه ی مرد روی اونه پر از آرامشه، إن شاء الله خدا سایه ت رو از سر من کم نکنه و این آرامش زودتر از اینا نصیب من بشه. کاش ساعت هشت نصیبم میشد!✨ .. @banoye_khaass
👈کاری که خانوما میتونن برا تقویت مردشون انجام بدن اینه که خانوم بگه: 1⃣آقا! من هرکاری میکنم نمیتونم در این شیشه رو باز 🔻کنم بیزحمت شما باز کنین. این خیلی سنگینه من اصلأ نمیتونم حتی تکونش بدم، شما زحمتش رو بکشین. 💪😎🤩 2⃣حتی وقتی سوسک 🦗 تو خونه میبینن؛ نکنه 🔻شجاعانه سوسک رو بکشن، بلکه پشت سر شوهرشون قایم بشن و از اون بخوان که سوسک رو بکشه. 3⃣وقتی بچه ها از خریدی که براشون کردی تشکر 🔻میکنن به بچه ها بگین: برین از باباتون هم تشکر کنین که پولشو داده.✔️👌✅💯 4⃣وقتی با بچه ها میخواین برنامه ای بریزین به اونا 🔻بگین باید ببینیم نظر بابایی چیه؟ ─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─        اینجا🔚بانــــــوی خــ🖤ـــاص😌باش👇 🖤 @banoye_khaass 🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید عاشقانه مذهبی همراهمان باشید چند روزی با عاشقانه زندگی ─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─        اینجا🔚بانــــــوی خــ🖤ـــاص😌باش👇 🖤 @banoye_khaass 🖤
بانوی خاص🌹
❤ بسم رب الشهدا ❤ #داستان_عاشقانه_مذهبی #امین_کریمی_چنبلو #قسمت_بیست_وپنجم #خیر_دنیاوآخرت 💕راستش
❤ بسم رب الشهدا ❤ 💔به امین حساسیت بالایی داشتم. بعد از شهادتش یکی از دوستانش به خانه ما آمد و به من گفت مرا حلال کنید! 🔸 گفتم چرا؟ 🔹گفت واقعیتش یک‌بار چند نفر از رفقا با هم شوخی می‌کردیم. امین هم که پایه ثابت شیطنت جمع ما بود. یکی از بچه‌ها روی امین آب ریخت، امین هم چای دستش بود، چای را روی او ریخت. 🔹دوستش ادامه داد: «حلالم کنید! من ناخودآگاه به صورتش زدم و چون با ناخنم بلند بود، صورتش زخمی شد!» 🔸همان لحظه گفت «حالا جواب زنم را چه بدهم؟» 🔹 به او گفتیم «یعنی تو اینقدر زن ذلیلی؟» 🔸گفته بود «نه، اما همسرم خیلی حساس است. ناچار به همسرم می‌گویم شاخه درخت خورده وگرنه پدرتان را در می‌آورد!» ❌یادم آمد کدام خراشیدگی را می‌گفت. از مأموریت زنجان برمی‌گشت. از خوشحالی دیدنش داشتم می‌‌‌خندیدم که با دیدن صورتش، خنده از لب‌هایم رفت و با ناراحتی گفتم «صورتت چه شده؟» 🔹گفت «فکر کن شاخه درخت خورده اینقدر حساس نباش». 🔸گفتم «باشه. چمدانت را بگذار کفش‌هایت را در نیاور.چند لحظه منتظر بمانی آماده می‌شوم برویم داروخانه و برایت پماد بخریم تا جای خراش روی صورتت نماند.» 👌امین که می‌دانست من خیلی حساسم مقاومت نکرد. 🔹گفت «باشه، آماده شو» و با خنده ادامه داد «من هم که اصلاً خسته نیستم!» 🔸گفتم «می‌دانم خسته‌ای. خسته نباشی! اما تقصیر خودت است که مراقب خودت نبودی! باید برویم پماد بخریم.» ✔از آنجا که مردها زیاد به این مسائل توجه نمی‌کنند، هر شب خودم پماد را به صورتش می‌زدم و هر روز و شاید هر لحظه جای خراشیدگی را چک می‌کردم و با ناراحتی به او می‌گفتم «پس چرا خوب نشد؟» اولین بار که از سوریه برگشت به او گفتم 🔸«امین جای خراش صورتت هنوز مانده. من خیلی ناراحتم.» 🔹 گفت «نگران نباش دفعه بعد که به سوریه بروم و برگردم جای خراشم خوب می‌شود خیالت راحت.» 🔸 گفتم «خدا کند زودتر خوب شود. خیلی غصه می‌خورم صورتت را می‌بینم.» 👌راست می‌گفت در معراج صورتش را دقت کردم خدا را شکر خراشیدگی‌اش محو شده بود... 💗یکی از دوستان امین بعد از شهادتش حرف جالبی می‌زد، می‌‌گفت «شما باید خیلی خوشحال باشید که دو سال و 8 ماه با یکی از اولیای خدا زندگی کردید و بهترین لذت را بردید. 👌 افراد زیادی هستند که 60-50 سال زندگی می‌کنند اما لذت‌های 3 ساله شما را نمی‌برند.» واقعاً شاید من به اندازه 300 سال شیرین زندگی کردم که تماماً لذت بود. 💕ما واقعاً مانند دو دوست بودیم. با هم به پیاده‌روی و ... می‌رفتیم.  قول داده بود که بعد از بازگشت از سوریه، راپل را هم به من آموزش دهد. 🔸با تعجب به او می‌گفتم «فضایی نداریم که بخواهی به من آموزش بدهی!» 🔹 گفت «آن با من!»  ذوق و شوق داشت.  من مانند یکی از دوستانش بودم و او هم برای من.  نگاهش به خانم این نبود که مثلاً تنها وظیفه زن ماندن در خانه و انجام کارهای خانه است! 💞وقتی کار خیری انجام می داد، دلش نمی‌خواست کسی متوجه شود، حتی من! کارت سرپرستی ایتام را در جیب‌اش دیده بودم. ✔بعد از شهادت امین، یکی از همکارانش تعریف می‌کرد در یکی از سفرهای استانی دختربچه‌ سرایدار، نامه‌ای به امین داد تا به آقای رئیس جمهور بدهد. ❌امین به همکاران گفت تا این نامه به دفتر و مراحل اداری‌اش برسد زمان می برد، بیایید خودمان پول بگذاریم و بگوییم رئیس جمهور فرستاده است! همین کار را کردیم. البته بیشترین مبلغ را امین تقبل کرد و هدیه در پاکتی به پدر بچه اهدا شد. اشک شوق پدر دیدنی بود... 👌امین به درس، تندرستی، ورزش خیلی اهمیت میداد. همیشه برنامه‌هایش را  یادداشت می‌کرد. ادامه برخی ورزش‌ها و برنامه جدی برای تحصیلات تکمیلی در رشته الکترونیک داشت. 🍃البته با شوخی و خنده می‌گفت «چون همسرم حقوق خوانده، حتماً بعد از اتمام تحصیلاتم، این رشته را هم می‌خوانم. نمی‌شود که خانمم حقوق‌دان باشد و من بی‌اطلاع!» 💝بسیار به روز و مایه افتخار بود. آنقدر از او حرف می‌زدم و به داشتنش مغرور بودم که برادرم سر به سرم می‌گذاشت و می‌گفت «انگار فقط زهرا شوهر دارد! از آسمان یک شوهر آمده فقط برای زهرا!» 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🍃🌸🍃🌸 شهید گرانقدر «امین کریمی چنبلو»، سحرگاه هشتم محرم الحرام، مصادف با 30 مهر ماه 1394 در شهر حلب سوریه آسمانی شد. ✴پیکر مطهر این شهید والامقام، مجاهد و مدافع حرم مطهر عقیله بنی هاشم،  زینب کبری (سلام الله علیها) پس از انتقال به ایران اسلامی در ششم آبان سال 1394 تشییع و بنا به وصیت وی در حرم مطهر امام زاده علی‌اکبر (علیه السلام) چیذر تهران آرام گرفت. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─        اینجا🔚بانــــــوی خــ🖤ـــاص😌باش👇 🖤 @banoye_khaass 🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
👌🌹 ✍خواص خواندن : 1️⃣ هنگام خارج شدن از منزل ؛ هفتاد هزار فرشته نگهبان شما خواهند بود... 2️⃣ هنگام ورود به منزل ؛ قطحے و فقر هرگز به منزل تان نرسد... 3️⃣ بعد از وضو ؛ هفتاد مرتبه درجه را بالا مے برد... 4️⃣ قبل از خواب ؛ فرشته ها تمام شب محافظ شما باشند... 5️⃣ بعد از نماز واجب ؛ فاصله بین شما و بهشت فقط مرگ مےشود... 📕 ثواب‌الاعمال و عقاب‌الاعمال ─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─        اینجا🔚بانــــــوی خــ🖤ـــاص😌باش👇 🖤 @banoye_khaass 🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
﷽❣ ❣﷽ وقـتـی مـیـگویـیـم خـدا كـنـد كـه بـیــایــی شاید او میگوید: خــدا كـنــد كــه بــخـواهــیــد!!! اللهم عجل لولیک الفرج ─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─        اینجا🔚بانــــــوی خــ🖤ـــاص😌باش👇 🖤 @banoye_khaass 🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨🕊✨ ⃣2⃣ ⚙️ فصل پنجم {اقتدار شکن ها} 💯بذارین اول یه نکته‌ی مهم رو بهتون بگم: "ما با انجام بعضی کارا،میخوایم طرف مقابلمون رو به اون چیزی که میخوایم وادار کنیم، اما برعکس، نه تنها به هدفی که داریم نمیرسیم بلکه گاهأ با واکنشی مخالف انتظارمون رو به رو میشیم." .. @banoye_khaass
🌀وقتی یه زن🧕 تحت فشار قرار میگیره و احساس میکنه شوهرش به اندازه اونو تمکین نمیکنه؛ میکنه!! 👈 و با این کارش میخواد بگه: ❣آقا ببین گُل زندگیت بخاطر کارای تو شکسته و گریون شده، پس بیا بهش محبت کن و تو آغوشش بگیر و بگو: ❣عزیزم گریه نکن؛ ❣راست میگی، خطا کردم؛ ❣جبران میکنم؛ .. @banoye_khaass
⚠️اما وقتی گریه میکنین، مرد گریه شما رو یه جور دیگه ، انگار که شما میخواین بگین: ⛔️ ای مرد بی لیاقت و بی هنر!! تو نه تکیه گاهی نه سایبون نه محل امنیت و آرامش، تو باعث گریه زن و بچه‌تی. وقتی با گریه شما، ناخودآگاه، همچین تفسیری برای مرد ایجاد میشه؛ پاسخ هایی ازش صادر میشه. ➖بی توجهی میکنه و نگاهش رو به تلویزیون میندازه؛ ➖محل رو ترک میکنه؛ ➖یا روکش روی خودش میکشه و میخوابه! ➖یا عصبانی میشه و پرخاشگری میکنه، ➖شما رو تحقیر میکنه و با تحکّم میگه: گریه نکن!! ➖یا میگه : شما زن ها اگه اسلحه گریه رو نداشتین چیکار میکردین؟ ➖یا میگه: همیشه اشکت دم مشکته، بلند شو بالاسر من آبغوره نگیر. .. @banoye_khaass
‼️گاهی اوقات چون بخش زیادی از اقتدار مرد توسط زن شکسته میشه باقی مونده‌ی اقتدارش رو از طریق خودزنی روانی و جسمی توسط خودش میشکنه. 🗣 مثلاً میگه : آره من بدم، بی عقلم، بی شعورم، خیلی احمقم.همه ی تقصیرا گردن منه. حالا خوب شد راضی شدی؟ ولم کن! ادامه دارد... ─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─        اینجا🔚بانــــــوی خــ🖤ـــاص😌باش👇 🖤 @banoye_khaass 🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 💠گاهی مرد مجبور است به خاطر شرایط ، مدت طولانی در روز، در خانه بماند. 💠حضور طولانی مرد در خانه، گاهی مانع و رسیدگی به زنانه همسر است. (مگر اینکه حضور مرد در خانه لازم باشد.) 💠به مرد پیشنهاد می‌شود در صورت امکان ساعاتی را از خارج شود و با بازگشت دوباره به منزل، و محبت به خانه بیاورد. ─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─        اینجا🔚بانــــــوی خــ🖤ـــاص😌باش👇 🖤 @banoye_khaass 🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹🌟🌹🌟🌹🌟🌹🌟🌹🌟 نویسنده ی جوان شهید سید طاها ایمانی نویسنده ی داستان های  عاشقانه ای برای تو  همه ی زندگی من فرار از جهنم نسل سوخته جنگ با دشمنان خدا سرزمین زیبای من شهید سید علی حسینی(بدون تو هرگز)  و داستان نا تمامِ  مردی در آینه سید طاها ایمانی در دفاع از حرم کریمه ی اهل بیت حضرت زینب سلام الله علیها به درجه ی رفیع شهادت نائل آمد و و از این دنیای فانی پرکشید و رفت ........ ایشون در تاریخ ۱۴/ ۵ / ۱۳۹۵همزمان با سالروز میلاد حضرت معصومه سلام الله علیها به شهادت رسیدند سلام دوستان، داستانی که در پیش رو دارید واقعی است. نویسنده شخصا با شخصیت اصلی داستان مصاحبه کرده و داستان را به شیوۀ رمان به رشتۀ تحریر در آورده امیدوارم که بخونید و لذت ببرید🌹🌹🌹