eitaa logo
بانوی خاص🌹
411 دنبال‌کننده
7.1هزار عکس
2.4هزار ویدیو
17 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم 🌹 کانال بانوی خاص ❤️همسرداری 👩‍🏫فرزند پروری 🏠خانه داری احکام و مطالب متفرقه سوالات مشاوره کاملا رایگان تبادل و ارتباط با ادمين: @delaram7645 لينك كانال👇 https://eitaa.com/joinchat/1265893419C1fe8b5bb94
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🧚‍♀🧚‍♀ سلام عشقا روزتون بخیر،باز اومدم با یه پست بسی مفید😅 از اونجایی که ما ایرانیا چایی دوست و چایی خور هستیم حتما برای همتون تا حالا یک بارهم که شده پیش اومده که چایی روی فرشتون بریزه😞☕ سه تا راه حل دارم براتون😊👇 1.کافیه کمی آبلیمو روی جایی که چای ریخته، اسپری کنی و بعد با یک دستمال نمناک نخی، رویش بکشی(از آبلیمو های صنعتی هم میشه استفاده کرد و حتماً لازم نیست آبلیمو طبیعی باشه) 2.راه حل دیگه اینکه وقتی چای هنوز تازه هست اول سعی کنید باقاشق چای رو از جسم فرش دربیارید و بعد با ابرنرم و اب و کف بکشید و درنهایت سطح لکه رو پر از نمک کنید بزارید چندساعتی بمونه لکه کاملا تمیزمیشه. 3.راه حل سوم هم شامل همه ی مراحل 2میشه فقط میتونید بجای نمک ماست بریزید ─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─        اینجا🔚بانــــــوی خــ🖤ـــاص😌باش👇 🖤 @banoye_khaass 🖤
🧚‍♀🧚‍♀ "تمیز کردن میله های اجاق گاز" استفاده از خمیری که با جوش شیرین تهیه می کنید: برای حذف لکه های روغنی میله های گاز 3 قاشق غذاخوری جوش شیرین و 1 یا 2 قاشق چایخوری آب را مخلوط کنید تا به شکل خمیر دربیاید این خمیر را 15 دقیقه روی لکه قرار دهید. سپس میله ها را آب گرم بشویید و با یک پارچه ی تمیز خشک کنید ─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─        اینجا🔚بانــــــوی خــ🖤ـــاص😌باش👇 🖤 @banoye_khaass 🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴🇮🇷🏴🇮🇷🏴🇮🇷🏴🇮🇷 احکام استفاده از عطر و ادکلن 〰〰〰〰〰〰〰〰〰 ❓پرسش استفاده از عطر و ادکلن برای خانم­‌ها چه حکمی دارد؟ ✅ پاسخ استفاده از عطر و ادکلن اگر برای شوهر یا حضور در مجلس زنانه یا در جمع محرم‌ها باشد اشکالی ندارد اما عطر و ادکلنی که موجب توجه نامحرم شود یا ممکن است نامحرم استشمام ­کند و تحریک شود حرام است. ─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─        اینجا🔚بانــــــوی خـــ🖤ــاص😌باش👇 🖤 @Banoye_khaass 🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رمان نویسنده : ─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─        اینجا🔚بانــــــوی خــ🖤ـــاص😌باش👇 🖤 @banoye_khaass 🖤
بوی تند بنزین روانی‌ام کرده و او همانطور که با جرقه فندکش بازی می‌کرد، سُستی مبارزاتم را به رخم کشید :«حالا فهمیدی چرا می‌گفتم اون‌روزها بچه بازی می‌کردیم؟» 💠 فندک را روی میز پرت کرد، با عصبانیت به مبل تکیه زد و با صدایی که از پس سال‌ها انتظار برای چنین روزی برمی‌آمد، رجز خواند :«این موج اعتراضی که همه کشورهای عربی رو گرفته، از و و و و و ، با همین بنزین و فندک شروع شد؛ با حرکت یه جوون تونسی که خودش رو آتیش زد! مبارزه یعنی این!» گونه‌های روشنش از هیجان گل انداخته و این حرف‌ها بیشتر دلم را می‌ترساند که مظلومانه نگاهش کردم و او ترسم را حس کرده بود که به سمتم خم شد، دوباره دستم را گرفت و با مهربانی همیشگی‌اش زمزمه کرد :«من نمی‌خوام خودم رو آتیش بزنم! اما مبارزه شروع شده، ما نباید ساکت بمونیم! یه ماه هم نتونست جلو مردم تونس وایسه و فرار کرد! فقط دو هفته دووم اورد و اونم فرار کرد! از دیروز با هواپیماهاش به لیبی حمله کرده و کار هم دیگه تمومه!» 💠 و می‌دانستم برای سرنگونی لحظه‌شماری می‌کند و اخبار این روزهای سوریه هوایی‌اش کرده بود که نگاهش رنگ رؤیا گرفت و آرزو کرد :«الان یه ماهه سوریه به هم ریخته، حتی اگه ناتو هم نیاد کمک، نهایتاً یکی دو ماه دیگه بشّار اسد هم فرار می‌کنه! حالا فکر کن ناتو یا وارد عمل بشه، اونوقت دودمان بشّار به باد میره!» از آهنگ محکم کلماتش ترسم کمتر می‌شد، دوباره احساس مبارزه در دلم جان می‌گرفت و او با لبخندی فاتحانه خبر داد :«مبارزه یعنی این! اگه می‌خوای مبارزه کنی الان وقتشه نازنین! باور کن این حرکت می‌تونه به ختم بشه، بشرطی که ما بخوایم! تو همون دختری هستی که به خاطر اعتقاداتت قیام کردی! همون دختری که ملکه قلب پسر مبارزی مثل من شد!» ✍️نویسنده: ─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─        اینجا🔚بانــــــوی خــ🖤ـــاص😌باش👇 🖤 @banoye_khaass 🖤
💠 با هر کلمه دستانم را بین انگشتان مردانه‌اش فشار می‌داد تا از قدرتش انگیزه بگیرم و نمی‌دانستم از من چه می‌خواهد که صدایش به زیر افتاد و تمنا کرد :«من می‌خوام برگردم سوریه...» یک لحظه احساس کردم هیچ صدایی نمی‌شنوم و قلبم طوری تکان خورد که کلامش را شکستم :«پس من چی؟» نفسش از غصه بند آمده و صدایش به سختی شنیده می‌شد :«قول میدم خیلی زود ببرمت پیش خودم!» کاسه دلم از ترس پُر شده بود و به هر بهانه‌ای چنگ می‌زدم که کودکانه پرسیدم :«هنوز که درس‌مون تموم نشده!» و نفهمید برای از دست ندادنش التماس می‌کنم که از جا پرید و عصبی فریاد کشید :«مردم دارن دسته دسته میشن، تو فکر درس و مدرکی؟» 💠 به‌ هوای سعد از همه بریده بودم و او هم می‌خواست تنهایم بگذارد که به دست و پا زدن افتادم :«چرا منو با خودت نمی‌بری سوریه؟» نفس تندی کشید که حرارتش را حس کردم، با قامت بلندش به سمتم خم شد و با صدایی خفه پرسید :«نازنین! ایندفعه فقط شعار و تجمع و شیشه شکستن نیست! ایندفعه مثل این بنزین و فندکه، می‌تونی تحمل کنی؟»... ✍️نویسنده: ─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─        اینجا🔚بانــــــوی خــ🖤ـــاص😌باش👇 🖤 @banoye_khaass 🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴انا لله و انا الیه راجعون ▪️لحظاتی پیش روح بلند و ملکوتی فقیه انقلابی فیلسوف مجاهد عمار رهبر حضرت آیت الله علامه محمدتقی مصباح یزدی به ملکوت اعلی پیوست. ➖گرچه از وجود ایشان محروم شدیم ولی ان شاءالله بیانات این عالم انقلابی در دفاع از ولایت فقیه و نظام اسلامی را به صورت ویژه میکنیم. ▪️شادی روح سردار شهید حاج قاسم سلیمانی و آیت الله مصباح یزدی فاتحه ای با صلوات قرائت نماییم....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
👌🌹 ✨امام سجاد (علیه‌السلام): 🌷القتل لنا عاده و کرامتنا الشهاده. ✅ کشته شدن عادت ما و "شهادت" کرامت ماست. 📚بحار الانوار /ج45 / حدیث118 سلیـ❤️ــمانے عزیز🌷 ─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─        اینجا🔚بانــــــوی خــ🖤ـــاص😌باش👇 🖤 @banoye_khaass 🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
﷽❣ ❣﷽ عاشقـ💔ـانی که مدام ... از فرجت می گفتند عکسشان قاب شد و ... از تـ❤️ـو نیامد خبری ─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─        اینجا🔚بانــــــوی خــ🖤ـــاص😌باش👇 🖤 @banoye_khaass 🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔑🔑🔑 👈چطور غُر بزنیم؟ 🔸اگر تو زندگی مشترک زیاد غر می‌زنین، برای اینکه کارتون به مشاجره نکشه این نکات غز زنی رو رعایت کنید! 💥هدفمند غُر بزنيد 🔸غُر زدن زمانی مفيده كه برای رفع يک نگرانی خاص انجام بشه. بهتره هدف‌تون رو از غُر زدن مشخص كنين، در اين صورت همسر شما هم به نحو موثری می‌تونه برای حل مشكل پيش‌ اومده، به شما كمک كنه. 💥زمان مناسب غُر 🔸برای غُر زدن زمان مناسبی رو انتخاب کنین و بدونين بهترين زمان غُر زدن به همسرتون دقيقا چه موقع هست! 💥لحن مناسب غُر 🔸غُر زدن زمانی مفید فایده هست که با لحن درست انجام بشه. به عبارت دیگه با توجه به روحیات و نقاط ضعف و قوت همسرتون باید بدونید به چه ترتيبی لحن غُر زدنتون رو مديريت كنين. و در آخر بهتره غُر زدن رو با کلمات محبت‌آمیز مثل عزیزم، قربونت بشم، عزیز دلم و ... آغاز کنین! ─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─        اینجا🔚بانــــــوی خــ🖤ـــاص😌باش👇 🖤 @banoye_khaass 🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💛🧡💚 ۱۲ خانوم از کجا ورود بکنه تا مرد رو به اون شکوه برسونه؟؟ میخوایم بریم خونه مامان، شما بگید چجوری باید این مرد رو به شکوه برسونیم؟؟ بگید: [جواب خانوما]: من دلم برای مامان اینا تنگ شده، 🔺این چکار کرد بگید؟ "طرح نیاز"، ممکنه بگه آقای دکتر ما از این نیازها که خیلی طرح میکنیم هیچ محلی نمیده... 💡آخه شما طرح نمیکنی.. طرح نیاز خالص یعنی چی ⁉️ یعنی دو تا ویژگی داره: ۱- اولین ویژگی "نیاز خالص" : ✨نیاز رو گُنده و بزرررگ مطرح کنیم✨ اشکال چیزی که خانوم گفتن چیه؟ "دلم برا مامان تنگ شده" .. اشکالش چیه؟ 👈🌟نیازش رو نشون داده، دلم برا مامان اینا تنگ شده، خب اگه مرد اومد این نیازه رو تامین کرد چقد شکوه داره؟ 👈 خیلی کم و کوچیک ... @banoye_khaass
اما اگه اینو👇👇می‌گفت: علیییی همچیییین دلمممم برااا مامان اینا تنننگگگگ شدهههههه !!! میشد اینقدددد نیاز !! حالا اگه مرد بیاد این نیاز رو تامین کنه چقدر شکوه گرفته؟ 🔸اما خانوما چیکار میکنن؟؟ تامینِ گُنده رو هم کوچولو میکنن، که روش بالا نره.. خیلی از این لباسه خوشش اومده ها... اما میگه: بد نیست، اره دیگه خوبه حالا یک رقم دیگه‌شم بود ولی نه همین خوبه... نمیگه علی الان ایننننقدددر از این لباسه خوشم اوووومدههههه، وااااای علی چقدرررر خوشحااااالم.. ♦️مرد هم چون خانومش نیاز رو کوچیک بیان میکنه، میگه خب پس پاشیم بریم دیگه ..آخه اینقدر (کم) شکوه میاد... 👈پس خانومه بخاطر اینکه علی فکر نکنه چکار کرده، حالا یه وقت فکر نکنه کار مهمی کرده.. گنده هه رو هم کوچیک میکنه. این باید میگفت: همچیییین دلم برای خونه‌ی ماماااان... یعنی باید با مطرحش کنی، گُندش کنی، هر قدر میتونی .. @banoye_khaass
🔻حالا دومین ویژگی نیاز خالص: ۲- بدون هر ، خالصِ خالص باشه. 👈ببینید اگه همین خانوم که گفت: دلم برای مامان اینا تنگ شده، : - علی خب یک چیزی جواب بده دیگه، - هیچ چی نگفتی.. 👈 این شد اثر اضافی، برم لباسمو بپوشم؟ میدونم میگی بریم.. {پس من میرم آماده شم} ... اینا شد اثر اضافی، - بریم دیگه!! - اصلا شنیدی چی گفتم؟ 🔺اثر اضافی.. اثر اضافی.. 🔸خانوم باید نیازشو مطرح می‌کرد؛ و بعدش میرفت وسط زندگیش.. 🔺 اومد گفت "علیییی همچیییین دلمممم برااا مامان اینا تنننگگگگ شدهههههه" !!! میرفت غذاشو درست میکرد، کتابشو میخوند، تلویزیونشو نگاه میکرد، الان نیاز رو آورد گذاشت پشت درِ تامین‌کنندگی مرد... اگه مرد تامین نکنه از چی افتاده؟ مطمئن باشید هیچ مردی خودش رو به دست خودش از شکوهش نمی‌ندازه... 🔴 ولی وقتی اون ضمانته رو میاری پشتش، ((خراب کردی))، اینجا دیگه زبان زن، طرحِ نیازِ خالص نیست!!! @banoye_khaass
🔸آخ که اگه زبان زن، طرحِ نیاز خالص بود، فقط از ناحیه مرد تامین می‌آمد که تامین می‌آمد که.. اصلا هم ته نداشت حتی اگه دستش خالی میشد میرفت درخواست میکرد بگیره که بیاره...که بیاره .. این قصه‌ی مَرده، کلید مردی که خانوما گم کردن، 🔰ببین... ببینین اگه خانوم با طرح نیاز خالص بیاد، چون مرد شکوهش بر تامین کردنه، این عمومیه ها اگه اینو میگم بخاطر اینه که در حوزه زوجیت... اصلا اساس مرد در تامین کردنه. ♦️اینکه شکوه مرد در تامین کردنه اگه خانوم از زبان طرح نیاز خالص بیاد، پشت این تامین کنندگی زبان طرح نیاز خالص رو ببره با اون دو ویژگی که گفتیم: . حتما و حتما مرد یکی از این سه رفتار رو در برابرش بروز میده... استثنا هم نداره. ادامه دارد.... ─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─        اینجا🔚بانــــــوی خــ🖤ـــاص😌باش👇 🖤 @banoye_khaass 🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 اثر «سوء ظن» و شک در زندگی مشترک ─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─        اینجا🔚بانــــــوی خــ🖤ـــاص😌باش👇 🖤 @banoye_khaass 🖤
هدایت شده از بانوی خاص🌹
رمان نویسنده : ─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─        اینجا🔚بانــــــوی خــ🖤ـــاص😌باش👇 🖤 @banoye_khaass 🖤
💠 دلم می‌لرزید و نباید اجازه می‌دادم این لرزش را حس کند که با نگاهم در چشمانش فرو رفتم و محکم حرف زدم :«برا من فرقی نداره! بلاخره یه جایی باید ریشه این خشک بشه، اگه تو فکر می‌کنی از میشه شروع کرد، من آماده‌ام!» برای چند لحظه نگاهم کرد و مطمئن نبود مرد این میدان باشم که با لحنی مبهم زیر پایم را کشید :«حاضری قید درس و دانشگاه رو بزنی و همین فردا بریم؟» شاید هم می‌خواست تحریکم کند و سرِ من سودایی‌تر از او بود که به مبل تکیه زدم، دستانم را دور بازوانم قفل کردم و به جای جواب، دستور دادم :«بلیط بگیر!» 💠 از اقتدار صدایم دست و پایش را گم کرد، مقابل پایم زانو زد و نمی‌دانست چه آشوبی در دلم برپا شده که مثل پسربچه‌ها ذوق کرد :«نازنین! همه آرزوم این بود که تو این تو هم کنارم باشی!» سقوط به اندازه هم‌نشینی با سعد برایم مهم نبود و نمی‌خواستم بفهمد بیشتر به بهای عشقش تن به این همراهی داده‌ام که همان اندک را عَلم کردم :«اگه قراره این خیزش آخر به ایران برسه، حاضرم تا تهِ دنیا باهات بیام!» و باورم نمی‌شد فاصله این ادعا با پروازمان از فقط چند روز باشد که ششم فروردین در فرودگاه بودیم. 💠 از فرودگاه اردن تا مرز کمتر از صد کیلومتر راه بود و یک ساعت بعد به مرز سوریه رسیدیم. سعد گفته بود اهل استان است و خیال می‌کردم به‌هوای دیدار خانواده این مسیر را برای ورود به سوریه انتخاب کرده و نمی‌دانستم با سرعت به سمت میدان پیش می‌رویم که ورودی شهر درعا با تجمع مردم روبرو شدیم. من هنوز گیج این سفر ناگهانی و هجوم جمعیت بودم و سعد دقیقاً می‌دانست کجا آمده که با آرامش به موج مردم نگاه می‌کرد و می‌دیدم از شهر لذت می‌برد. ✍️نویسنده: ─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─        اینجا🔚بانــــــوی خــ🖤ـــاص😌باش👇 🖤 @banoye_khaass 🖤