✍️ #دمشق_شهرعشق
#قسمت47
💠 قدمی عقب رفتم و تیزی نگاه هیزش داشت جانم را میگرفت که صدای بسمه در گوشم شکست :«پس چرا وایسادی؟ بیا لباساتو عوض کن!»
و اینبار صدای این زن فرشته نجاتم شد که به سمت اتاق فرار کردم و او #هوس شوهرش را حس کرده بود که در را پشت سرم به هم کوبید و با خشمی سرکش تشر زد :«من وقتی شوهرم کشته شد، زنش شدم! تو هم بذار جون شوهرت بالا بیاد بعد!»
💠 ای کاش به جای این هیولا سعد در این خانه بود که مقابل چشمان وحشیاش با همان زبان دست و پا شکسته #عربی به گریه افتادم :«شوهرم منو کتک نزده، خودم تو کوچه خوردم زمین...»
اجازه نداد حرفم تمام شود که لباسی را به سمتم پرت کرد و جیغش را در گلو کشید تا صدایش به ابوجعده نرسد :«اگه میخوای بازم شوهرت رو ببینی، بپوش بریم بیرون!»
💠 نفهمیدم چه میگوید و دلم خیالبافی کرد میخواهد #فراریام دهد که میان گریه خندیدم و او میدانست چه آتشی به جان شوهرش افتاده که با سنگینی زبانش به گوشم سیلی زد :«اگه شده شوهرت رو سر میبُره تا به تو برسه!»
احساس کردم با پنجه جملاتش دلم را از جا کَند که قفسه سینهام از درد در هم شکست و او نه برای نجات من که برای تحقیر #شیعیان داریا نقشهای کشیده بود و حکمم را خواند :«اگه میخوای حداقل امشب نیاد سراغت با من بیا!»
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
─═ई✨🍃🌸🍃✨ई═─
اینجا🔚😍بانـــ🌸ـــوی خــ🎀ـــاص😌باش👇
🎀 @banoye_khaass 🎀
#نکته👌🌹
#شب_بخیر
❣️امیرمومنان علی(ع)
دنیا به هیچ یاری، وفا نمی کند.
عیون الحکم، ص23
#شبتون_مهدوی
─═ई✨🍃🌸🍃✨ई═─
اینجا🔚😍بانـــ🌸ـــوی خــ🎀ـــاص😌باش👇
🎀 @banoye_khaass 🎀
﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽
تا کی بنگارم ...
غـم بی طاقتی ام را؟!
ای برده مرا ...
طاقت ایام ؛
کجــایی؟؟؟
#سلام
#روزتون_مهدوی
─═ई✨🍃🌸🍃✨ई═─
اینجا🔚😍بانـــ🌸ـــوی خــ🎀ـــاص😌باش👇
🎀 @banoye_khaass 🎀
بانوی خاص🌹
🌷 | 👥 | 🥀 #دخالت_اطرافیان ۳ ↪️ توضیح دادیم که گاهی اوقات ویژگیهای خانوادهی زوجین، نه تنها
🌷| 👥 |🥀
#دخالت_اطرافیان ۴
💭 جلسه قبل انواع #مقابله_زوجین در برابر دخالت اطرافیان رو گفتیم...
✅مسئله اینه که این زوجین برای #طراحی آنچه که شکل دادن (زندگی مشترک)، (خیلی ببخشید) بیعرضه هستن ...
چرا اینا شدن کانال اعمال نظرات والدینشون؟
‼️چرا اصلا درصدد این هستن که طرح زندگیشون رو به نفع والدینشون شکل بدن؟
⚠️یعنی برای آنچه که شکل دادن (ازدواج)، طرحی ندارن؟
به جای جنگ دایره ⚪️ و مربع ⬜️ والدین، باید مثلث🔺 خودمون رو بچینیم ... مثلث خودمون!!
حضرت شوهر!! بابای شما میخواد یه طرح و برنامهای برای زندگیش داشته باشه، وایمیسته ببینه دیگران چی اجازه میدن ویا چی رو اجازه نمیدن؟
- مثلا اگه پدر بزرگِ شما (مثلا پدر مادریتون) بیاد بگه که آقای فلان (دامادش) این کار رو نکن!! آیا پدرتون گوش میده به حرفش؟!
- مامان شما اگه بخواد یه وسیله بخره یا یه سفر بره، آیا میایسته ببینه که مامانش چی میگه؟
یعنی مثلا اگه مامانش بگه اینو نخر، میگه چشم مامان جون، دیگه نمیخرم؟!!!
🔸یا مثلا وقتی والدین شما میخوان یه مهمونی برن، زنگ میزنن از پدر مادراشون اجازه میگیرن؟!!؟؟
🔸اگه بزرگترها بیان نظرشون رو بدن، آیا باید نظرشون اعمال بشه؟!!
👈پس چرا چیزی که خودشون حاضر نیستن دریافت کنن رو اعمال میکنن؟؟!!
طرف میگه: خب پدر مادرن دیگه ... حقشون هست!!!😌
یا والدین میگن: یعنی منی که پدر مادرشم حق ندارم؟؟؟
راست میگی؟؟ چون پدر مادر هستی حق داری ؟؟خب خودت هم به پدرُ مادرِ خودت یا همسرت اجازه بده دیگه ... ناسلامتی اونا هم پدر مادرن دیگه!!
چرا اونقدر مامانبزرگ گفت این کار رو نکنید، کردید؟!!
چرا اونقدر بابا بزرگ گفت شغلت رو رها نکن، از اینجا بیرون نیا، اومدی؟؟! ... برا چی بیرون اومدی؟؟
بی ادبی؟
حرمت پدر مادرتو نگه نداشتی؟!
نه!!
حرف والدینتون رو به عنوان مشورت میبینین، از طرفی تصمیم و طرح معقول خودتون رو عملی میکنید!!
#ادامه_درپست_بعدی
@banoye_khaass
🔰پس بیخود ضعفامونو به چیزی بند نکنیم... مشکل اصلی اینه که طرح زندگی نداریم
پس قصه جای دیگه ست...
👈بفهمیم اونچه که ایراد و اشکال داره در شناختِ مسئله ست.
مایی که راه رو غلط رفتیم باید برگردیم اصلاحش کنیم...
💬 بنده وقتی میخواستم خودم تشکیل زندگی مشترک بدم رفتم خدمت پدرم گفتم :
- قصد دارید از من و زندگی من حمایت کنید؟
+ گفتند: بله
- گفتم میگید طرحتون چیه؟
مقدارش چقدره؟
+ گفتن : خب من برای ازدواج شما یه ۳تومنی در نظر گرفتم هزینه کنم...
- گفتم: برای اون ۳ تومنه چه برنامهای دارید
+ گفتن: خب دو چیز من میخوام :
. یکی از تو پشتیبانی کنم زندگیت راه بیفته
. یکی هم اینکه بگن برا پسرش یه کاری کرد
- گفتم هر دوتاشم حقتونه ..
اون دومیش با من که بگن برا پسرتون یه کاری کردید... اون سه تومنو میدید به من که کنار گذاشتید
+ گفتن: تو چه طرحی داری؟
- گفتم: من برای این، طرحی دارم که نیاز شما هست
نیاز من چیه ؟؟
اینه که من زود راه بیفتم... زندگیم رشد کنه... برم جلو... شما هم آرامششو داشته باشی... شمام عزت و افتخارشو داشته باشید... بگید پسرم الحمدلله خونه داره برا خودش
الحمدلله شغل و کار داره
نمیخواید اینو ؟؟
دوست دارید ؟؟
+ گفتن: خب بله
- گفتم: خب من این ۳ تومن رو براش برنامه دارم برای رسیدن به این طرحم اونو بدید
#ادامه_درپست_بعدی
@banoye_khaass
🔰تو جلسهی خواستگاری به خانمم گفتم :
ما میخوایم یه زندگی تاسیس کنیم این رو (طرحش) چی بچینیم؟؟
🔸فردا بابا مامان شما میخوان یه جهیزیه بدن
خب ممکنه من اون وسیله رو تو زندگیم نخوام بزارم
🔺مامان شما میخواد لوستر بفرسته من اصلا تو اتاقم نصبش نمیکنم با طرح زندگی من نمیخونه
شاید مامان بابای شما بخوان مجلسی بگیرن که من اصلا مجلس اون شکلی رو نمی پسندم
🔴یعنی من باید برم تو مجلس شکنجه بشم ... مجلسی که اصلا مال نشاط و بهرهی منه.. حالا بخاطر انتظار دیگری چرا این کار رو بکنیم ؟؟
📌من طرح دیگهای برای زندگیم دارم ..
طرحم رو شرح دادم اصلا شما رو برحسب سطح تناسب با این طرح میپسندم
به خانومم گفتم:
من رفتم خدمت بابام... از خودمم شروع کردم، این موضوع رو به بابام گفتم و ۳ تومن رو هم گرفتم ...
ایشونم گفتن اگه شما موافق باشید منم طرحمون رو باهاشون درمیون بذارم...
💥بجای اینکه خانوادهام جهیزیهای بفرستن... بعدشم به بازار برن و بازارکشی درست کنن، و تو بازار جنگ ودعوا درست کنن، و بعداز هر طرف قبیله ای بیاد...
💥او عمّهشو بیاره که چه جوری بره طرف جنسای گرون ...
💥و اینم خالهشو بیاره که چه جوری ببره تو اون بازاره و از قبل تنظیم کنن
🔺اینا مالِ ضعف و ذلت در اینجاست که خیلیا طرح ندارن!!
منم به خانوم گفتم: منم از پدر و مادرم میخوام که به اندازهی همین کمکی که باباتون کردن، به جای جهیزیه بدن !!
۶ تومن رو گرفتیم توحسابی گذاشتیم
با دوتا از رفقا وامی گرفتیم
زمینی خریدیم
چند سالِ اولِ بعد از زندگیمون خونهدار شدیم
🔸بودند آدمهایی که با ما زندگیشونو شروع کردند بماند که چقدر سر این دایره و مربع هاشون جنگ ودعوا کردن ... چه کشاکشهایی رفتند تا سطح طلاق پیش رفتن..
الانم به من میگه یه جایی ارزون برا اجاره سراغ نداری بیش از اون چیزی که ما از پدر مادرامون گرفتیم اونا از والدینشون گرفتن ولی ریختن تو گودالهای اونا براشون تراشیدن چون طرح زندگی نداشتن
خب حالا این مرحله که طی شد.....
#ادامه_دارد
─═ई✨🍃🌸🍃✨ई═─
اینجا🔚😍بانـــ🌸ـــوی خــ🎀ـــاص😌باش👇
🎀 @banoye_khaass 🎀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 هر چیزی به وقتش
➕ چند مثال از گفتگوهای غلط بین زن و شوهر
🔰 #استاد_پناهیان
─═ई✨🍃🌸🍃✨ई═─
اینجا🔚😍بانـــ🌸ـــوی خــ🎀ـــاص😌باش👇
🎀 @banoye_khaass 🎀
🔴 #سکوت_مرد_را_نشکنید
💠این اشتباه خانمهاست که وقتی مرد #ساکت است مدام به سمت او میروند و با او حرف میزنند. اگر او ساکت است به سکوت نیازمند است و #احترام به این سکوت یعنی صمیمیت بیشتر.
💠 البته این منافاتی با #پذیرایی و رسیدگی به همسر ندارد. فقط اجازه دهید خود از #سکوتش خارج شود.
💠 البته منظور از این سکوت سکوتی است که متوجه شوید همسرتان در این سکوت از ارتباط کلامی استقبال نمیکند.
─═ई✨🍃🌸🍃✨ई═─
اینجا🔚😍بانـــ🌸ـــوی خــ🎀ـــاص😌باش👇
🎀 @banoye_khaass 🎀
🔷🔹🔹🔷🔹🔹🔷
📌 #پرسش_و_پاسخ
👤 دکتر حبشی
#پرسش
بنام خدا
باسلام یک ماه پیش من متوجه خیانت شوهرم شدم که رابطه تلفنی و چتی با یک خانوم داشت .. ولی بخاطره زندگیم و فرصت جبران برای شوهرم بخشیدمش.
یکی از دوستانم که ۹ سال با مورد مشابه من درگیر بوده و پیش سه مشاور رفته تا موفق شده مشکل رو حل کنه به من میگه به این راحتیا از قضیه نگذر که احتمال تکرارش زیاده .. میگه مشاورش گفته : تنها راه مقابله با خیانت یک برخورد محکم و قاطع هست تا طرف دیگه جرات نکنه بره به سمتش، میگه من نه سال دلم براش میسوختو وقتی لو میرفت میبخشیدمش تا اینکه حالا تونستم مقاومت کنم و حرف مشاور رو عملی کنم و بلاخره حل شد اما احساسو عشقمو ازدست دادم ... میگه قبل از اینکه کاملا عشقش از قلبت بره اون رفتار غلطو از وجود شوهرت ریشه کن کن، نه اینکه چندصباحی خاموشو متوقف بشه ..
حالا به من اصرار میکنه که برم پیش مشاور از طرفی هم من به همسرم گفتم بخشیدمت و باید جبران کنی گذشته رو تهدیدشم کردم که اگه تکرار بشه دیگه ملاحظه شو نمیکنم. مهربون تر شده و زیاد با قوانین من مخالفت نمیکنه و به ظاهر که همه چی مرتبه اما حرفای اون دوست منو میترسونه که این اتفاق تکرار شه ..
آیا صلاحه دوباره پرونده رو باز کنم؟
آیا لازم هست به مشاوره مراجعه کنم یا با شما تماس بگیرم راحتم کنید ... نمیتون دلمو باهاش یکی کنم .. محتاطانه باهاش رفتار میکنم .. تظاهر به آرامش میکنم
💛➖💚➖➖➖➖➖💛
پاسخ "دکتر حبشی" :
بسم الله الرحمن الرحیم
اینکه دوست تان برحسب همسر و مورد خودش چنین توصیه ای کرده است ، توصیه اش درست نیست ...
اما در مواردی که مرد چنین رفتاری دارد ( یعنی پنهان از همسرش به روابط عاطفی و ارتباطی توام با انس و یا تبادلات جنسی با زن دیگری می پردازد ) و پس از آشکارسازی مسئله ، مدعی پشیمانی و اصلاح رفتار است ، باید زنش با اطمینان خاطر بازگشت اش را بپذیرد و توضیح بدهد که :
اولا من از اینکه شما برای ادامه این خطایت، اصراری نداری و از کرده خودت پشیمان هستی، خوشحال و ممنونم. و حتی اگر رفتارهای من زمینه این مسئله شده است برایم توضیح بده تا با اصلاح آنها این قصد و انگیزه در شما ایجاد نشود. و توضیح بدهد من با این رفتار شما دچار یک بحران روحی و به هم ریختگی روانی شده ام که شدیدا نیازمند امنیت بخشی و اعتمادسازی شما هستم. و احساس میکنم اگر این مسئله حتی به قدر یک پیامک یا کمتر از این، تکرار شود دیگر نتوانم روانم را بازیابی کنم. لذا با اعتماد کامل به وعده شما، مصرانه میخواهم هیچ و هیچ و هیچ علامت دیگری ولو به قدر ذره ای هم در آینده شاهد نباشم.
اکنون مرد اگر دارای تعهد باشد، این نوع رفتار وی را شرمنده کرده همت اش را در مهار خود و جبران ستمی که کرده است، فراوان می کند
اگر هم مردی باشد که بخواهد با ابراز پشیمانی، زن را فریب دهد و به تکرار رفتارش بپردازد، می بیند امکان این کار را ندارد و تکرار آن بزرگترین دشنام به خود اوست و چنانچه تکرار کند، هیچ دفاعی ندارد و پذیرای شرایط شدید بعدی زن خواهد بود!!
─═ई✨🍃🌸🍃✨ई═─
اینجا🔚😍بانـــ🌸ـــوی خــ🎀ـــاص😌باش👇
🎀 @banoye_khaass 🎀
رمان #دمشق_شهرعشق
نویسنده : #فاطمه_ولی_نژاد
─═ई✨🍃🌸🍃✨ई═─
اینجا🔚😍بانـــ🌸ـــوی خــ🎀ـــاص😌باش👇
🎀 @banoye_khaass 🎀
بانوی خاص🌹
✍️ #دمشق_شهرعشق #قسمت47 💠 قدمی عقب رفتم و تیزی نگاه هیزش داشت جانم را میگرفت که صدای بسمه در گوشم
#دمشق_شهرعشق
#قسمت48
💠 و بهانه خوبی بود تا عجالتاً این زن جوان را از مقابل چشمان شوهرش دور کند که شمرده شروع کرد :«نمیدونم تو چه #وهابی هستی که هیچی از #جهاد نمی دونی و از رفتن شوهرت اینهمه وحشت کردی! اما اگه اونقدر به #خدا و رسولش ایمان داری که نمیخوای رافضیها داریا رو هم مثل #کربلا و #نجف و #زینبیه به کفر بکشونن، امشب با من بیا!»
از گیجی نگاهم میفهمید حرفهایش برایم مفهومی ندارد که صدایش را بلندتر کرد :«این شهر از اول #سُنی نشین بوده، اما چندساله به هوای همین حرمی که ادعا میکنن قبر سکینه دختر علیِ، چندتا خونواده #رافضی مهاجرت کردن اینجا!»
💠 طوری اسم رافضی را با چندش تلفظ میکرد که فاتحه جانم را خواندم و او بیخبر از حضور این رافضی همچنان میگفت :«حالا همین حرم و همین چندتا خونواده شدن مرکز فتنه که بقیه مردم رو به سمت کفر خودشون دعوت کنن! ما باید مقاومت رافضیها رو بشکنیم وگرنه قبل از رسیدن #ارتش_آزاد، رافضیها این شهر رو اشغال میکنن، اونوقت من و تو رو به کنیزی میبرن!»
نمیفهمیدم از من چه میخواهد و در عوض ابوجعده مرا میخواست که از پشت در مستانه صدا رساند :«پس چرا نمیاید بیرون؟»
💠 از #وحشت نفسم بند آمد و فرصت زیادی نمانده بود که بسمه دستپاچه ادامه داد :«الان با هم میریم حرم!» سپس با سرانگشتش به گونه سردم کوبید و سرم منت گذاشت :«اینجوری هم در راه خدا #جهاد میکنیم هم تو امشب از شرّ ابوجعده راحت میشی!»
تمام تنم از زخم زمین خوردن و اینهمه وحشت درد میکرد و او نمیفهمید این جنازه جانی برای جهاد ندارد که دوباره دستور داد :«برو صورتت رو بشور تا من ابوجعده رو بپزم!»
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
─═ई✨🍃🌸🍃✨ई═─
اینجا🔚😍بانـــ🌸ـــوی خــ🎀ـــاص😌باش👇
🎀 @banoye_khaass 🎀
✍️ #دمشق_شهرعشق
#قسمت49
💠 من میان اتاق ماندم و او رفت تا #شیطان شوهرش را فراری دهد که با کلماتی پُرکرشمه برایش ناز کرد :«امروز که رفتی #تظاهرات نیت کردم اگه سالم برگردی امشب رافضیها رو به نجاست بکشم! آخه امشب وفات جعفر بن محمدِ و رافضیها تو حرم مراسم دارن!»
سالها بود نامی از ائمه #شیعه بر زبانم جاری نشده و دست خودم نبود که وقتی نام #امام_صادق (علیهالسلام) را از زبان این وهابی اینگونه شنیدم جگرم آتش گرفت.
💠 انگار هنوز #زینب مادرم در جانم زنده مانده و در قفس سینه پَرپَر میزد که پایم برای بیحرمت کردن #حرم لرزید و باید از جهنم ابوجعده فرار میکردم که ناچار از اتاق خارج شدم.
چشمان گود ابوجعده خمار رفتنم شده و میترسید حسودی بسمه کار دستش دهد که دنبالمان به راه افتاد و حتی از پشت سر داغی نگاهش تنم را میسوزاند.
💠 با چشمانم دور خودم میچرخیدم بلکه فرصت #فراری پیدا کنم و هر قدمی که کج میکردم میدیدم ابوجعده کنارم خرناس میکشد.
وحشت این نامرد که دورم میچرخید و مثل سگ لَهلَه میزد جانم را به گلویم رسانده و دیگر آرزو کردم بمیرم که در تاریکی و خنکای پس از باران شب داریا، گنبد #حرم مثل ماه پیدا شد و نفهمیدم با دلم چه کرد که کاسه صبرم شکست و اشکم جاری شد.
💠 بسمه خیال میکرد هوای شوهر جوانم چشمم را بارانی کرده که مدام از اجر جهاد میگفت و دیگر به نزدیکی حرم رسیده بودیم که با کلامش جانم را گرفت :«میخوام امشب بساط کفر این مرتدها رو بهم بزنی! با هم میریم تو و هر کاری گفتم انجام میدی!»...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
─═ई✨🍃🌸🍃✨ई═─
اینجا🔚😍بانـــ🌸ـــوی خــ🎀ـــاص😌باش👇
🎀 @banoye_khaass 🎀
#نکته👌🌹
#شب_بخیر
✨هر که بخاطر خدا از چیزی بگذرد ، خداوند بهتر از آن را نصیبش می کند
#امام_علی_علیه_السلام
#غررالحکم_حدیث8909
#شبتون_مهدوی
─═ई✨🍃🌸🍃✨ई═─
اینجا🔚😍بانـــ🌸ـــوی خــ🎀ـــاص😌باش👇
🎀 @banoye_khaass 🎀
﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽
رضایت تـ❤️ـو....
همه آرزوي من است ....
بخند ...
لبخند تـ❤️ـو ؛
تنها شاخه گلی است ...
که تمام زمین را به یک اشاره ؛
گلباران می کند ....
سلام مهـ❤️ـربانترین ...
اللهم عجل لولیک الفرج
#سلام
#روزتون_مهدوی
─═ई✨🍃🌸🍃✨ई═─
اینجا🔚😍بانـــ🌸ـــوی خــ🎀ـــاص😌باش👇
🎀 @banoye_khaass 🎀
🌷 |👥| 🥀
#دخالت_اطرافیان ۵
وظایف زوجین در مدیریت تصمیمات زندگی
شما رابطه و زندگی زناشویی رو یک مثلث در نظر بگیرید، در این مثلث دو واژه مینویسم
به اسم"دختر" به اضافه "پسر"!
📌پسر در بالای مثلث نوشته میشه و دختر در پایین.
حالا چرا پسر رو بالا نوشتم؟
همینجوری نیست، دلیل داره.
👈چون مدیریت این مثلث با پسره. شما بحثهای اقتدار رو میدونید... تکیهگاهی مرد و اینها.
پس وقتی میگیم مدیریت، میفهمیم که مدیریت یعنی چی، میفهمیم که مدیریت اینجا ریاست نیست!
⛔️میفهمیم که مدیریت اینجا :
- تعیین میکنم!
- تکلیف میکنم!
- تشخیص میدم!
- درست میدونم و این چیزا نیست!
اینا #سلطه ست ... مدیریت نیست.
اینا از اساس غلطه.
یک مردی که بخواد مدیریت کنه چه ویژگیهایی داره؟
الان به این نکته توجه بکنید:
چه کسی مدیره؟؟
👈 کسی که نیاز سنجی درستی داشته باشه.
بنده الان دارم این جلسه رو براتون آماده میکنم، بیام بگم عنوان بحث این انتخاب شده:
➖ عوارض و علایم اختلال ایدز!
شما میمونید؟؟
از کانال میری بیرون ... میگی ایدز به من چه ربطی داره؟
پس چی درست نیست؟؟👈 نیاز سنجی!!
اگه میبینی پشتسرهم چند جلسه (که خیلی واقعا خسته کننده هست☺️) میخونی و دنبال میکنی ... این مال اینه که مفاهیم، به نیازت چسبندگی کاملی داره!!!
حتی اگه کارِ از پیش تنظیمشدهای داشته باشی، بخوای بری میگی نه! بذار باشم اینم بخونم. چون این به نیازم مرتبطتر از اونه.
پس خیلی مهمه :
👈 کسی میتونه درست مدیریت کنه که توانایی #نیازسنجی داشته باشه!
#ادامه_درپست_بعدی
@banoye_khaass
➖تو زندگی مشترک نیازسنجی درست چیه؟
دو دسته نیاز داره #آقای مدیر:
۱. نیاز دختر (همسر)
۲. نیاز زندگی
۱. نیازهای دختر(همسر):
خب من با این خانوم ازدواج کردم، حالا نباید از نیازهاش خبر داشته باشم؟
⚠️بعد خانوم میاد میگه آقای دکتر اصلا نمیدونه من چی میخوامممممم!!!
لجمممم میگیره ... اصلا نمیفهمه احساس من چیه!!
- اصلا میدونی از چی حرص میخورم؟؟ اینکه مامانم منو میفهمه حتی دوستامَمممم منو میفهمن! این یک تقلای کوچیک نکرده منو بفهمه !!
- ببینه من از چی خوشم میاد... اگه مثلا منو آورده بیرون حتی اینو که من خوراکی چی دوست دارم رو هم نمیدونه!!!!؟
- میخوایم بریم یه جایی، کجا ببره منو؟ نمیدونه!! من از این لجم میگیره که اصلا بی خبر از #نیازمه.
👈حالا یه سوال خیلی مهم:
آیا همه آنچه که مرد باید مدیریت کنه، نیاز همسره؟
ممکنه آقاهه بگه یه مدیریت به ما چسبوندین الان که شدیم بردهی تنظیمِ نیازهای این!
پس کو مدیریت؟؟؟
قسمت عمده مدیریت در اینجاست :
۲. 👈نیاز زندگی
🔰ما یه مثلث تشکیل دادیم این مثلث به دو کیفیت احتیاج داره:
- یکی اینکه ارتفاع بگیره. بزرگ بشه، زیاد بشه
و
- دوم هم اینکه تقویت بشه. سست نباشه، زودنشکنه، سریع فرو نریزه
این زندگی باید :
- هم بلند باشه
- هم تقویت بشه! قوام پیدا کنه.
👈 اینا میشه نیازهای زندگی.
#ادامه_درپست_بعدی
@banoye_khaass
📌یعنی ممکنه که این دو دسته نیاز [نیاز دختر | نیاز زندگی] روبه روی هم قرار بگیرن؟؟
آره ...✔️
خانومی ازدواج کرده بود، اومده بود پیش من مشاوره، که آقای دکتر شوهرم کارش رو به من ترجیح میده !
گفتم: یه توضیحی بدید از این مسأله تون
🙍♀️: ایشون صبح میره تا ۴ بعدازظهر هر روز
👤: یعنی محل کسبشون مأموریتِ اداری هست؟
🙍♀️: آره
👤: خب خانوم ایشون مأموریت اداری داره، به شوق و علاقه خودش نمیره که ... شکنجه هم بشه باید بره ... مأموریت کاری رو پذیرفته، زمان و اوضاع کاریشه دیگه. میگی بیاد بیرون؟؟
🙍♀️: نه اونطوری که بیکار میشه
👤: خب داره کار میکنه دیگه پس شکایتت چیه؟
🙍♀️: پس من چی میشم؟؟؟!
⚠️نیاز خودشو دیده، اما ندیده که زندگی (و امکاناتش) از همین طریق داره تقویت میشه و ارتفاع میگیره.
اگه قرار باشه بیاد بغلِ دلِ تو، که این زندگیه چجوری بالا بره؟
🙍♀️: آقای دکتر همش به فکر پس اندازه.
👤: خب پس انداز میکنه که این امکانات اولیه زندگی رو درست کنه !
🙍♀️: خب من سفر شمال یا خارج میخوام اون چی میشه؟؟
تو نیاز خودتو دیدی، ندیدی که این زندگی باید جون بگیره؟
اگه راه افتادیم هر چه که درمیاد رو بجای اینکه برای رشد و توسعه زندگیمون بذاریم، رفتیم مصرفش کردیم و هی بهرهها ولذتهامون رو بردیم...
همین جا آدمای عاقل و باشکوه صد میلیون نمی ریزن برای یه شب. که بگن عجبببب عروسیییی ای!!!
نگاه میکنه که میتونست با همین پول ...
ادامه دارد ...
─═ई✨🍃🌸🍃✨ई═─
اینجا🔚😍بانـــ🌸ـــوی خــ🎀ـــاص😌باش👇
🎀 @banoye_khaass 🎀
#تلنگر
هر وقت عشقتو ناراحت کردی
یه دقیقه از خودت بپرس میتونی نبودش رو تحمل کنی؟ اگه جواب آره بود بازم به کارت ادامه بده اگه نه که برو عذرخواهی کن ازش!
─═ई✨🍃🌸🍃✨ई═─
اینجا🔚😍بانـــ🌸ـــوی خــ🎀ـــاص😌باش👇
🎀 @banoye_khaass 🎀
رمان #دمشق_شهرعشق
نویسنده : #فاطمه_ولی_نژاد
─═ई✨🍃🌸🍃✨ई═─
اینجا🔚😍بانـــ🌸ـــوی خــ🎀ـــاص😌باش👇
🎀 @banoye_khaass 🎀
بانوی خاص🌹
✍️ #دمشق_شهرعشق #قسمت49 💠 من میان اتاق ماندم و او رفت تا #شیطان شوهرش را فراری دهد که با کلماتی پُر
#دمشق_شهرعشق
#قسمت50
💠 گنبد روشن #حرم در تاریکی چشمانم میدرخشید و از زیر روبنده از چشمان بسمه شرارت میبارید که با صدایی آهسته خبر داد :«ما تنها نیستیم، برادرامون اینجان!» و خط نگاهش را کشید تا آن سوی خیابان که چند مرد نگاهمان میکردند و من تازه فهمیدم ابوجعده نه فقط به هوای من که به قصد #عملیاتی همراهمان آمده است.
بسمه روبندهاش را پایین کشید و رو به من تذکر داد :«تو هم بردار، اینطوری ممکنه شک کنن و نذارن وارد حرم بشیم!» با دستی که به لرزه افتاده بود، روبنده را بالا زدم، چشمانم بیاختیار به سمت حرم پرید و بسمه خبر نداشت خیالم زیر و رو شده که با سنگینی صدایش روی سرم خراب شد :«کل #رافضیهای داریا همین چند تا خونوادهایه که امشب اینجا جمع شدن! فقط کافیه همین چند نفر رو بفرستیم جهنم!»
💠 باورم نمیشد برای آدمکشی به حرم آمده و در دلش از قتل عام این #شیعیان قند آب میشد که نیشخندی نشانم داد و ذوق کرد :«همه این برادرها اسلحه دارن، فقط کافیه ما حرم رو بههم بریزیم، دیگه بقیهاش با ایناس!»
نگاهم در حدقه چشمانم از #وحشت میلرزید و میدیدم وحشیانه به سمت حرم قُشونکشی کردهاند که قلبم از تپش افتاد. ابوجعده کمی عقبتر آماده ایستاده و با نگاهش همه را میپایید که بسمه دوباره دستم را به سمت حرم کشید و زیر لب رجز میخواند :«امشب انتقام فرحان رو میگیرم!»
💠 دلم در سینه دست و پا میزد و او میخواست شیرم کند که برایم اراجیف میبافت :«سه سال پیش شوهرم تو #کربلا تیکه تیکه شد تا چندتا رافضی رو به جهنم بفرسته، امشب با خون این مرتدها انتقامش رو میگیرم! تو هم امشب میتونی انتقام رفتن شوهرت رو بگیری!»
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
─═ई✨🍃🌸🍃✨ई═─
اینجا🔚😍بانـــ🌸ـــوی خــ🎀ـــاص😌باش👇
🎀 @banoye_khaass 🎀