eitaa logo
بانوی خاص🌹
409 دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
2.8هزار ویدیو
18 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم 🌹 کانال بانوی خاص ❤️همسرداری 👩‍🏫فرزند پروری 🏠خانه داری احکام و مطالب متفرقه سوالات مشاوره کاملا رایگان تبادل و ارتباط با ادمين: @delaram7645 لينك كانال👇 https://eitaa.com/joinchat/1265893419C1fe8b5bb94
مشاهده در ایتا
دانلود
📌 📝 "به یاد باش..." 🔹 شخصی از امام کاظم درباره ی آیه ۲۰ سوره لقمان که میفرماید: "نعمتهای آشکار و پنهانش را بر شما تمام کرد" پرسید. امام فرمودند: نعمت آشکار امامی است که میان مردم نمایان است. نعمت پنهان، امام غایب از دیده هاست. آن شخص پرسید: در میان امامان کسی پنهان می شود؟ فرمودند: بله، وجودش از چشم مردم پنهان می شود ولی یادش از دلهای مومنان مخفی نمی شود. ❤️ امام باقر فرموده اند: همانا یاد و ذکر ما (اهل بیت)، یاد و ذکر خداست. 📚 بحارلانوار ج۵۱ ص۱۵۰؛ کافی ج۲ ص۴۹۶ 💢 بعضی از تکالیف زمان غیبت به صورت فرمان و دستور واجب صادر نشده، بلکه به صورت خبر دادن از حالات مومنانِ آن زمان بیان شده است. در این مورد هم، روایت به این نکته تاکید دارد که شخص با ایمان در این دوره از زمان، باید دلش متوجه و به یاد محبوبش باشد زیرا اگر غیر از این باشد، نشانه ی بی ایمانی اوست. ۱۰ ─═ई✨🍃🌸🍃✨ई═─        اینجا🔚😍بانـــ🌸ـــوی خــ🎀ـــاص😌باش👇 🎀 @banoye_khaass 🎀
🌸⚡️🌸⚡️🌸⚡️🌸⚡️ ✳️ عطسه صبر 〰〰〰〰〰〰〰〰〰 برخی از مردم تصور می کنند در موقع تصمیم بر انجام کاری، اگر خود یا کسی عطسه کند، باید صبر نمود. در حالی که در این باره دستوری در اسلام وارد نشده است و اساسا روح اسلام با این گونه مطالب سازش ندارد، تا آن جا که دستور می دهد هنگامی که به کاری تصمیم گرفتید، اگر کسی فال بد زد، اعتنا نکنید و بر خدا توکل کرده و به دنبال هدف روان شوید. در مورد عطسه وارد شده که هر گاه یکے از شما عطسه کرد، در حق او دعا کنید و بگویید "یَرحَمَکُمُ الله" خداوند شما را رحمت کند و طرف مقابل هم بگوید "یَغفِرُ اللهُ لَکُم" خداوند شما را بیامرزد.1 اما صبر کردن و قدری مکث نمودن و یا فرق گزاردن بین یک و دو عطسه همگی از خرافات است. 1. بحارالانوار ج81 ص283 ─═ई✨🍃🌸🍃✨ई═─        اینجا🔚😍بانـــ🌸ـــوی خــ🎀ـــاص😌باش👇 🎀 @Banoye_khaass 🎀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
😳 ✍🏻۵ قاشق غذاخوری گلاب را در یک ظرف آبجوش بریزیدو به مدت ۱۰ دقیقه صورتتان را بخور دهید بخور گلاب برای جلوگیری از چین و چروک بسیار مفید است و شفاف کننده پوست میباشد.👌 ─═ई✨🍃🌸🍃✨ई═─        اینجا🔚😍بانـــ🌸ـــوی خــ🎀ـــاص😌باش👇 🎀 @banoye_khaass 🎀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
👌 ✍️یک عدد سفید آب را با مقداری گلاب مخلوط کنید و اجازه دهید یک شب تا صبح بماند سپس سفید آب را در گلاب له کنید محلول را در حمام و بعد از شستشوی کامل به صورت بزنید این محلول مانند یک لایه بردار عمل می کند و باعث درخشندگی و زیبایی پوست می شود. ─═ई✨🍃🌸🍃✨ई═─        اینجا🔚😍بانـــ🌸ـــوی خــ🎀ـــاص😌باش👇 🎀 @banoye_khaass 🎀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🤔 چگونه موهای زائد پشت لب را از بین ببریم؟ ✍️دو قاشق چایخوری شکر قهوه ای یا سفید، یک قاشق چایخوری عسل، مقداری آب تمام مواد را با هم ترکیب کنید و سپس آن را در حرارت مایکروویو یا روی اجاق گاز حدود نیم ساعت بگذارید، تا زمانی که به جوش آید و به رنگ قهوه ای درآید. اجازه دهید تا خنک شود و سپس با یک کاردک روی منطقه مورد نظر خود اعمال کنید و سپس با انگشتان دست مواد را در جهت رشد مو به آرامی بکشید و در نهایت در جهت مخالف رشد مو بکنید و در صورت نیاز این کار را تکرار کنید. ─═ई✨🍃🌸🍃✨ई═─        اینجا🔚😍بانـــ🌸ـــوی خــ🎀ـــاص😌باش👇 🎀 @banoye_khaass 🎀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رمان نویسنده : ─═ई✨🍃🌸🍃✨ई═─        اینجا🔚😍بانـــ🌸ـــوی خــ🎀ـــاص😌باش👇 🎀 @banoye_khaass 🎀
بانوی خاص🌹
#دمشق_شهرعشق #قسمت109 💠 اسلحه را به سمتم گرفته و نعره می‌زد تا پیاده شوم و من مثل جنازه‌ای به صندل
✍️ 💠 آینه چشمان سیدحسن را حریری از اشک پوشانده و دیگر برای نجاتم التماس می‌کرد :«ما اهل هستیم!» و باز هم حرفش را باور نکردند که به رویم خنجر کشید. تپش‌های قلب ابوالفضل و مصطفی را در سینه‌ام حس می‌کردم و این قرار بود قاتل من باشد که قلبم از تپش افتاد و جریان خون در رگ‌هایم بند آمد. 💠 مادر مصطفی کمرش به زمین چسبیده و می‌شنیدم با آخرین نفسش زیر لب ذکری می‌خواند، سیدحسن سینه‌اش را به زمین فشار می‌داد بلکه قدری بدنش را تکان دهد و از شدت درد دوباره در زمین فرو می‌رفت. قاتلم قدمی به سمتم آمد، خنجرش را روبروی دهانم گرفت و عربده کشید :«زبونت رو در بیار ببینم لالی یا نه؟» 💠 تمام استخوان‌های تنم می‌لرزید، بدنم به کلی سُست شده بود و خنجرش به نزدیکی لب‌هایم رسیده بود که زیر پایم خالی شد و با پهلو زمین خوردم. دیگر حسی به بدنم نمانده بود، انگار سختی جان کندن را تجربه می‌کردم و می‌شنیدم سیدحسن برای نجاتم گریه می‌کند :«کاریش نداشته باشید، اون لاله! ترسیده!» و هنوز التماسش به آخر نرسیده، به سمتش حمله کرد. ✍️نویسنده: ─═ई✨🍃🌸🍃✨ई═─        اینجا🔚😍بانـــ🌸ـــوی خــ🎀ـــاص😌باش👇 🎀 @banoye_khaass 🎀
✍️ 💠 پاهای نحسش را دو طرف شانه سیدحسن کوبید و خنجری که برای من کشیده بود، از پشتِ سر، روی گردنش فشار داد و تنها چند لحظه کشید تا سرش را از تنش جدا کرد و بی‌آنکه ناله‌ای بزند، جان داد. دیگر صدای مادر مصطفی هم نمی‌آمد و به گمانم او هم از وحشت آنچه دیده بود، از هوش رفته بود. پاک سیدحسن کنار پیکرش می‌رفت، سرش در چنگ آن حرامی مانده و همچنان رو به من نعره می‌زد :«حرف می‌زنی یا سر تو هم ببرم؟» 💠 دیگر سیدحسن نبود تا خودش را فدای من کند و من روی زمین در آغوش خوابیده بودم که آن یکی کنارش آمد و نهیب زد :«جمع کن بریم، الان ارتش می‌رسه!» سپس با تحقیر سراپای لرزانم را برانداز کرد و طعنه زد :«این اگه زبون داشت تا حالا صد بار به حرف اومده بود!» با همان دست خونی و خنجر به دست، دوباره موبایل را به سمتش گرفت و فریاد کشید :«خود !» و او می‌خواست زودتر از این خیابان بروند که با صدایی عصبی پاسخ داد :«این عکس خیلی تاره، از کجا مطمئنی خودشه؟» 💠 و دیگری هم موافق رفتن بود که موبایل را از دست او کشید و همانطور که به سمت ماشین‌شان می‌رفت، صدا بلند کرد :«ابوجعده خودش کدوم گوری قایم شده که ما براش بگیریم! بیاید بریم تا نرسیدن!» و به حس کردم اعجاز کسی آن‌ها را از کشتن من منصرف کرد که یک گام مانده به مرگ، رهایم کردند و رفتند. ماشین‌شان از دیدم ناپدید شد و تازه دیدم سر سیدحسن را هم با خود برده‌اند که قلبم پاره شد و از اعماق جانم ضجه زدم. ✍️نویسنده: ─═ई✨🍃🌸🍃✨ई═─        اینجا🔚😍بانـــ🌸ـــوی خــ🎀ـــاص😌باش👇 🎀 @banoye_khaass 🎀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
👌🌹 امام صادق (علیه السلام) ازْرَعُوا وَ اغْرِسُوا فَلَا وَ اللَّهِ مَا عَمِلَ النَّاسُ عَمَلًا أَحَلَّ وَ لَا أَطْيَبَ مِنْه‏ زراعت كنيد و درخت بكاريد ؛ به خدا سوگند كه مردم شغلى حلالتر و پاكيزه تر از آن پيشه نكرده اند کافی: 5 / 260 ح3؛ ─═ई✨🍃🌸🍃✨ई═─        اینجا🔚😍بانـــ🌸ـــوی خــ🎀ـــاص😌باش👇 🎀 @banoye_khaass 🎀
﷽❣ ❣﷽ چه خوش استـ در فراقی همه عمر صبر کردن به اُمیدِ آنکه روزی به کف اوفتد وصالـی سلام حضرت دلبـ❤️ـر .... ─═ई✨🍃🌸🍃✨ई═─        اینجا🔚😍بانـــ🌸ـــوی خــ🎀ـــاص😌باش👇 🎀 @banoye_khaass 🎀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قسمـ⑨ــتـــــ ⇦ سازگاری با همسر ◆ یکی دیگر از عواملی که سبب تحکیم خانواده می‌شود، این است که زوجین با یکدیگر توافق و سازش اخلاقی داشته باشند. ◆ مسلم است که وقتی زن و شوهر در کنار یکدیگر قرار می‌گیرند و در جمیع شئون زندگی، با یکدیگر شریک می‌شوند، گاه ... ─═ई✨🍃🌸🍃✨ई═─        اینجا🔚😍بانـــ🌸ـــوی خــ🎀ـــاص😌باش👇 🎀 @banoye_khaass 🎀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙 بهترین مرد 🔴 ─═ई✨🍃🌸🍃✨ई═─        اینجا🔚😍بانـــ🌸ـــوی خــ🎀ـــاص😌باش👇 🎀 @banoye_khaass 🎀
👌🏻۴ اصل برای در زندگی 👈🏻 قسمت چهارم 🔻چهارمین راه افزایش محبت دوست داشتن یک محبوب مشترک است. زمانی انسان می‌تواند دیگری را عمیقاً دوست داشته باشد که خودخواهی‌اش به میزان زیادی کاهش یافته باشد. محبوب مشترک در این میان می‌تواند خودخواهی‌های هر دو طرف را از دلشان بیرون بکشد. وقتی هردو غرق در محبت امام حسین (ع) باشید دیگر رفتارتان با طرف مقابل تا حد زیادی اصلاح خواهد شد، زیرا علاوه بر محبتی که به او دارید، او را به عنوان کسی که محبوب شما را زیاد دوست دارد نیز دوست خواهید داشت. @Panahian_khanevade ─═ई✨🍃🌸🍃✨ई═─        اینجا🔚😍بانـــ🌸ـــوی خــ🎀ـــاص😌باش👇 🎀 @banoye_khaass 🎀
بانوی خاص🌹
📝 گامهای دیگه رو بعد از دیدن تکالیف ارائه میدیم!! 📲 منتظر تکالیف جذابتون هستیم تا بقیه هم ایده بگی
🔵 کار پیشنهادی ما برای روز دوم درس: 👇 1⃣ ) بسته به تعداد کابینت های منزلتون، امروز یک تا دو کابینت رو به طور کامل خالی کنید، 🍾 با جوش شیرین و سرکه و یا هر ماده شوینده که دوست دارید البته با دستکش، ←داخل کابینت ودربش رو به طور کامل تمیز کنید👌 اگر ظـــــ🍽ـــروف داخلش احتیاج به شستشو داره ومدت زیادیه استفاده نشده ظروف رو بشورید،ومجدد بچینید.✨ @zendegiasheghane_ma ─═ई✨🍃🌸🍃✨ई═─        اینجا🔚😍بانـــ🌸ـــوی خــ🎀ـــاص😌باش👇 🎀 @banoye_khaass 🎀
2⃣ ) به یکی از اتاق ها بروید با توجه به تعداد کمد وکشوها، یک تا دو کمد یا کشو رو به طور کامل خالی کرده وبعد از گردگیری مرتب بچینید.👏 ➖در صورت نیاز به جابه جایی کمدها وکشوها این کار رو انجام بدین. ✅👆💯 3⃣ ) لوستر یکی از اتاق ها رو گردگیری کنید. 4⃣ ) کشوی قاشق و چنگال آشپزخانه رو مرتب کنید. 5⃣ ) یک طبقه از یخچال را چک کنید وهر چی مواد تاریخ گذشته هست دور بریزید.❌ 💢موادی که در حال خراب شدن هست جدا کنید و در اولین فرصت ازش استفاده کنید؛ یک دستمال تمیز مخصوص یخچال بردارید وهمان طبقه را دستمال بکشید👌 @zendegiasheghane_ma ─═ई✨🍃🌸🍃✨ई═─        اینجا🔚😍بانـــ🌸ـــوی خــ🎀ـــاص😌باش👇 🎀 @banoye_khaass 🎀
🧔از آقایون بزرگوار هم خواهش میکنیم به بانوان عزیزشون در امر خانه تکانی در حد توان کمک کنند🌹 🔸هرچند میدونیم خیلی کار بیرون ممکنه خستتون کنه ؛ اما یه کمک کوچیکتون میتونه برای همسرتون دلگــــ💞ـــرمی بزرگی باشه موفق باشید😊 @zendegiasheghane_ma ─═ई✨🍃🌸🍃✨ई═─        اینجا🔚😍بانـــ🌸ـــوی خــ🎀ـــاص😌باش👇 🎀 @banoye_khaass 🎀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رمان نویسنده : ─═ई✨🍃🌸🍃✨ई═─        اینجا🔚😍بانـــ🌸ـــوی خــ🎀ـــاص😌باش👇 🎀 @banoye_khaass 🎀
بانوی خاص🌹
✍️ #دمشق_شهرعشق #قسمت111 💠 پاهای نحسش را دو طرف شانه سیدحسن کوبید و خنجری که برای من کشیده بود، از
💠 کاسه چشمانم از گریه پُر شده و به سختی می‌دیدم مادر مصطفی دوباره خودش را روی زمین به سمتم می‌کشد. هنوز نفسی برایش مانده و می‌خواست دست من را بگیرد که پیکر بی‌جانم را از زمین کندم و خودم را بالای سرش رساندم. سرش را در آغوشم گرفتم و تازه دیدم تمام شال سبزش از گریه خیس شده و هنوز بدنش می‌لرزید. یک چشمش به پیکر بی‌سر سیدحسن مانده و یک چشمش به امانتی که به بهای سالم ماندنش سیدحسن شد که دستانم را می‌بوسید و زیر لب برایم نوحه می‌خواند. 💠 هنوز قلبم از تپش نیفتاده و نه تنها قلبم که تمام رگ‌های بدنم از وحشت می‌لرزید. مصیبت سیدحسن آتشم زده و از نفسم به جای ناله خاکستر بلند می‌شد که صدای توقف اتومبیلی تنم را لرزاند. اگر دوباره به سراغم آمده بودند دیگر زنده رهایم نمی‌کردند که دست مادر مصطفی را کشیدم و با گریه التماسش کردم :«بلند شید، باید بریم!» که قامتی مقابل پای‌مان زانو زد. 💠 مصطفی بود با صورتی که دیگر رنگی برایش نمانده و چشمانی که از وحشت رنگ خون شده بود. صورتش رو به ما و چشمانش به تن غرق سیدحسن مانده بود و برای نخستین بار اشکش را دیدم. مادرش مثل اینکه جانی دوباره گرفته باشد، رو به پسرش ضجه می‌زد و من باور نمی‌کردم دوباره چشمان روشنش را ببینم که تیغ گریه گلویم را برید و از چشمانم به جای اشک، خون پاشید. 💠 نگاهش بین صورت رنگ پریده من و مادرش سرگردان شده و ندیده تصور می‌کرد چه دیده‌ایم که تمام وجودش در هم شکست. صدای تیراندازی شنیده می‌شد و هرلحظه ممکن بود دیگری برسد که با همان حال شکسته سوارمان کرد، نمی‌دانم پیکر سیدحسن را چطور به تنهایی در صندوق ماشین قرار داد و می‌دیدم روح از تنش رفته که جگرم برای اینهمه تنهایی‌اش آتش گرفت... ✍️نویسنده: ─═ई✨🍃🌸🍃✨ई═─        اینجا🔚😍بانـــ🌸ـــوی خــ🎀ـــاص😌باش👇 🎀 @banoye_khaass 🎀