1_6672959770.mp3
9.97M
ای سایه ی سرم آقای بی حرم ...🖤
#شهادت_پیامبر_اکرم
#شهادت_امام_حسن
https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
9.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🛑🎥 گوشه ای از سجایای اخلاقی و رفتارهای اجتماعی پیامبر اکرم (ص)🖤
حجت الاسلام عالی
#شهادت_پیامبر_اکرم
https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
6.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴حال و هوای حرم قم در شب شهادت پیامبر اکرم و امام مجتبی علیهما السلام🖤
#شهادت_پیامبر_اکرم
#شهادت_امام_حسن
https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
🕊
در حیرتم که عشق از آثار دیدن است
ما کورها، ندیده چرا عاشقت شدیم!؟
#رسول_مهربانی
صحن پیامبر اعظم امام رضا ع✨
https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
🌹قصه گو قصه می گوید..❤️
#قصه_کودک
https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
InShot_۲۰۲۳۰۹۰۵_۱۹۰۳۲۲۰۴۴_۰۵۰۹۲۰۲۳.mp3
16.38M
🌱داستانزندگی حضرتزینب سلاماللهعلیها۵🌼
༺◍⃟ ☀️჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
رویکرد:داستان زندگی حضرت زینب سلاماللهعلیها🖤
#شب_بر_شما_خوش
#تا_صبح_فردا
https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
🌹فصل شانزدهم
🌱برگ چهل و چهارم
این به معنای آن نیست که ایشان هیچ دخالتی در کارها ندارند،ولی معمولاً احساس نمی شود.برای همین،آن حضرت را به خورشید پشت ابر،تشبیه کرده اند. گاهی خورشید را نمی بینیم،اما روشنایی و گرمای آن،هم چنان سبب ادامه زندگی موجودات روی زمین است. در مورد نجات شیعیان در بند،ممکن است آن امام مهربان به طور نامحسوس،مقدمه چینی کرده باشند. مطمئن هستی آن حضرت،در نجات صفوان و حماد،از سیاه چال،نقشی نداشته اند؟امیدوارم با دعای ایشان، مقدمات نجات بقیه هم فراهم شود!
از راهی فرعی از بازار بیرون آمدیم. هیاهو و ازدحام بازار را پشت سر گذاشتیم. سکوت و آرامش کوچه های خلوت،لذت بخش بود. ابوراجح به نفس افتاده بود و سعی می کرد از سرعتش کم نشود. من هم دست بردار نبودم.
وقتی آن حضرت به دادِ کسی چون اسماعیل هرقلی می رسند و جراحت پایش را شفا می دهند،طبیعی است انتظار داشته باشیم به یاد ده ها شیعه ای باشند که در سیاه چال های خوف ناک گرفتارند.
شکی نیست که آن حضرت به فکر ما هستند و دعاهایشان،بسیاری از خطرهای مهلک را از ما دور می کند.اگر حمایت و دعاهای ایشان نبود،شیعیان به دست امثال مرجان صغیر از بین رفته بودند. همان طور که برایت تعریف کردم، اسماعیل هرقلی در شرایط دشوار و ناگواری قرار گرفته بود. سیدبن طاووس او را به جراحان حلّه و بغداد نشان داد.آنها گفتند نمی شود برایش کاری کرد.در آن وضعیت،اسماعیل فهمید که مداوا و نجات جانش تنها به دست خداست و بس. به جای بازگشت به حلّه،به سامرا رفت و با چنان معرفتی و همتی،امام زمان را در درگاه الهی،واسطه قرار داد که آن حضرت با اذن خداوند به کمکش شتافتند.
از کنار کاروان کوچکی از شتران گذشتیم. نفس های صدادار ابوراجح،رشته صحبتش را مرتب قطع می کرد. بُنیه ضعیفی داشت.
اگر دقت کرده باشی،می بینی که شفای اسماعیل هرقلی،مسأله ای شخصی و خصوصی نیست. بسیاری از مردم با دیدن آن معجزه،به پیروان امام زمان پیوستند و برای شیعیان هم قوّت قلبی شد که فکر نکنند امامشان آنها را فراموش کرده. دشمنان شیعه،ما را ملامت می کنند که شما اگر امام و پیشوایی دارید و زنده است،چرا به فکرتان نیست و کمک تان نمی کند.معجزه های غیر قابل تردیدی مثل شفا يافتن اسماعیل هرقلی،جواب دندان شکنی است به یاوه های آنان.
دست ابوراجح را گرفتم. مجبور شد بایستد.
طبق قولی که داده ام باید به دارالحکومه بروم. قنواء لابد اسب ها را آماده کرده و منتظر من است. اگر به او قول نمی دادم نمی توانستم به سیاه چال بروم.
پیشانی ام را بوسید وگفت:《اگر پرهیزکار باشی،خدا کمکت می کند.این کار که تمام شد،به مسجد می روم و برایت دعا می کنم.تو امروز دل امام زمان را شاد کرده ای. امیدوارم با دعا و عنایت آن حضرت،تو نیز به مقصودت برسی و کامیاب شوی!》
به طرف دارالحکومه که می رفتم،در پوست خود نمی گنجیدم. دلم می خواست روزهایی که بین من و جمعه،فاصله انداخته بودند،هر چه زودتر بگذرند و مرا با جمعه تنها بگذارند.
فصل هفدهم
ناهارمان ماهی بود. امّ حباب آن را عالی درست می کرد. هر وقت مهمان داشتیم،با دست پخت او، سرمان را بالا می گرفتیم. سرسفره، زیتون پرورده و ترشی مخصوص امّ حباب هم بود.کم غذا خوردم. او ناراحت شد.
گربه از این بیشتر غذا می خورد.
پدربزرگ گفت:《اگر قرار است ناهاری شاهانه در دارالحکومه بخوری،بگو ما هم بیاییم!》
از ظرف شربت خرما و انگور،کمی نوشیدم.
با شکم پر که نمی توانم به سوارکاری بروم.
مبارک است!نمایش تمام شد؟نوبت سوارکاری رسید؟
امّ حباب گفت:《چه عيب دارد!قنواء می خواهد به شوهر آینده اش نشان دهد که سوارکار قابلی است.》
هنوز از دعوت ابوراجح حرفی نزده بودم.🍂
#رؤیای_نیمه_شب
#بانوی_تراز
https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7