❰ جانِ دل C᭄؛⇢
مرور کردم و دیدم ؛
چه بزنگاههایی که سر نرسیدی
و حمایتم نکردی ؛
و از چه مخمصههایی که نجاتم ندادی!
بیانصافیست بخواهم فراموش کنم ؛
حضور شگفتانگیز تو را.
همه مثل من خوشاقبال نیستند که ...
کسی مثل تو دوستشان داشتهباشد.
گاهی دستهای تو انگار ؛
دستهای خداست که از آستین زمینیِ تو بیرون زده، گاهی حس میکنم، خدا دارد با چشمهای تو مرا میبیند و با حضور و لبخندهای تو در آغوشم میگیرد.
± چقدر میخواهمت ؛
تو را که مهربانترین و عزیزترینی برای من،
چقدرخوشبختم که میشناسمت و چقدر
خوشبختم که میشناسیام!💕
#او_بخواند
https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
🌹فصل ۱
🌹برگ دوم
عبدالله منتظر ماند تا نماز انس به پایان رسید.حالا عبدالله را می دید،خونسرد و بی هراس،،بعد سوارانی که گرد خیمه اش را گرفته بودند و حالا یکی شان پیاده شد و کنار عبدالله ایستاد و عبدالله پرسید:
《 پیرمرد تو واماندهای یا در راه مانده؟》
هیچ کدام مقیم هستم. 》
عبدالله به تمسخر خندید و به پیرامون اشاره کرد که جز دشت سوزان هیچ نبود؛گفت:
《مقیم؟!در این جهنم؟!تنها و بی کس؟!》
انس گفت:《اینجا جهنم نیست که تکهای از بهشت است و من تنها نیستم،در انتظار یارانی مانده که بزودی میرسند من امید دارم یاری مرا بپذیرند .》
واز جا بلند شد عبدالله از سخنان انس سر در نیاورد نگاهی به سوار همراهش انداخت. او نیز ابرو انداخت و لب آویخته کرد یعنی من هم سر در نمی آورم. عبدالله رو به انس برگشت و گفت:《نیازی نیست از ما بترسی و یاران نداشتهات را به رخ مان بکشی! ما نه از مشرکانیم نه حرامی.》
انس بی آنکه به عبدالله نگاه کند، از گودال بیرون آمد و گفت:《 ترسی از شما ندارم، چه مشرک باشید، چه حرامی یا مسلمان؛ چرا که به زودی مشرکان و حرامیان و مسلمانان همپیمان میشوند تا در همین بیابان و همین گودال بهترین بندهی خدا و فرزند رسولش را بکشند و بر کشتهاش پای افشانی کنند.》
و به سوی خیمه رفت تا باز هم عبدالله و سوار با حیرت به
یکدیگر نگاه کنند. سوار گفت:
《 گمان میکنم تیغ آفتاب عقلش را زائل کرده و دیگر از یاری ما بینیاز شده است.》
《 اگر هم چنین باشد، به یاری ما نیازمندتر است .》
عبدالله به دنبال انس تا جلوی خیمه رفت و گفت:
《 بسیار خوب پیرمرد، گمان کن ما همان یارانی هستیم که در انتظارشان ماندهای، اگر یاری میخواهی بگو تا یاری ات کنیم.》
انس سر بلند نکرد. گفت:
《 شما از این سو آمدهاید، اما آنکه من در انتظارش هستم از آن سو میآید؛ از حجاز.》
《 حجاز؟!》
سوار گفت :《شاید خودش میخواهد به حجاز برود، اما نمیتواند.》
عبدالله جلو خیمه رسید و رو به انس کرد:
《 اگر میخواهی به حجاز بروی، آن اسب تا حجاز تو را میرساند.یا اگر پناهی میخواهی که در آن آسایش داشته باشی، با ما همراه شو تا در کوفه پناهت دهیم.》
انس با لبخندی سرد سر تکان داد و وارد خیمه شد. عبدالله مستأصل مانده بود. صدایش را بلندتر کرد:
《 یا قرص نانی که سیرت کند، هرچه بخواهی دریغ نداریم، جز آب که خود به آن نیازمندیم.》
بعد نگاهی به اُم وهب انداخت که پردهی کجاوه را کنار زده بود و آنها را مینگریست. اُم وهب گفت:
《 اگر خیری از ما نمیخواهد، رهایش کنیم تا شرمان به او نرسد.》
در همین حال انس با مشک بزرگی پر از آب بیرون آمد و گفت:《 آنچه شما دارید به کار من نمیآید، اما آنچه من دارم، نیاز شما را برمیآورد.》
عبدالله که لبهای خشکیده ی انس را دید گیج گفت:
《 تو آب در خیمه داری و خود تشنه ماندهای؟!》
انس مشک آب را به طرف عبدالله گرفت و گفت:
《 شما مسافرید و روزه بر شما واجب نیست، اما من مقیمم و روزهدار.》
عبدالله مشک را به سوار داد تا میان همراهان تقسیم کند. سوار رفت عبدالله رو به انس کرد و گفت:
《رفتار تو کنجکاوی مرا بیشتر میکند .تو که هستی؟ در این دشت سوزان، تنها ،تشنه؛ و روزهدار؟!》
انس چشم در چشم عبدالله خیره ماند. بعد گفت:
انس بن حارث کاهلی از قبیلهی بنی اسد و تو عبدالله بن عمیر از قبیلهی بنی کلب که برای جهاد با مشرکان به فارس رفته بودی و اکنون به قبیلهات باز میگردی .》
حیرت عبدالله به ترس تبدیل شد. گفت:
《تو مرا میشناسی؟!》
《همان قدر که کوفیان را؛ و پدرانشان را؛ که هرگز نه خداوند از آنان راضی بود،نه آنان از خداوند. ❤️
#داستان_شب
#نامیرا
#بانوی_تراز
https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
شب
قشنگترین اتفاقیست
که تکرار میشود تا آسمان
زیباییش را به رخ زمین بکشد
خـــدایا
در این شب
ستاره هاے آسمـــانت را
سقف خانه دوستانم ڪــن
تا همیشہ زندگیشان زیبا باشد
شب بخیر رفقا 🌙
#بانوی_تراز
https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
♥️
باتو همیشہ
ساعت عشـق است
در آغوشم ڪہ ميڪَیرے
آنقدر آرام ميشوم
ڪہ فراموش میڪنم
باید نفس بڪشم
مڹ ﻫﻨﻮﺯ ﻏﺮﻕ ڪَذشتہے شیرینی ﻫﺴﺘﻢ
ڪہ نمیڪَذرد.
#نفسم
#فرمانده
♥️
https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
❣پدرجانم امام زمانم ❣
تا کی بنگارم ...
غـم بی طاقتی ام را؟؟؟
ای برده مرا ...
طاقت ایام ...
کجایی؟؟؟...💚
#سلام_داروندارم
#امام_زمان
https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
❣دعای عهد ❣
🌹بسم الله الرحمن الرحیم 🌹
اللّٰهُمَّ رَبَّ النُّورِ الْعَظِیمِ، وَرَبَّ الْکُرْسِیِّ الرَّفِیعِ، وَرَبَّ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ، وَمُنْزِلَ التَّوْراةِ وَالْإِنْجِیلِ وَالزَّبُورِ، وَرَبَّ الظِّلِّ وَالْحَرُورِ، وَمُنْزِلَ الْقُرْآنِ الْعَظِیمِ، وَرَبَّ الْمَلائِکَةِ الْمُقَرَّبِینَ وَالْأَنْبِیاءِ وَ الْمُرْسَلِینَ .
اللّٰهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِوَجْهِکَ الْکَرِیمِ وَبِنُورِ وَجْهِکَ الْمُنِیرِ وَمُلْکِکَ الْقَدِیمِ، یَا حَیُّ یَا قَیُّومُ، أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذِی أَشْرَقَتْ بِهِ السَّمَاواتُ وَالْأَرَضُونَ، وَبِاسْمِکَ الَّذِی یَصْلَحُ بِهِ الْأَوَّلُونَ وَالْآخِرُونَ، یَا حَیّاً قَبْلَ کُلِّ حَیٍّ، وَیَا حَیّاً بَعْدَ کُلِّ حَیٍّ، وَیَاحَیّاً حِینَ لَاحَیَّ، یَا مُحْیِیَ الْمَوْتیٰ، وَمُمِیتَ الْأَحْیاءِ، یَا حَیُّ لَاإِلٰهَ إِلّا أَنْتَ
اللّٰهُمَّ بَلِّغْ مَوْلانَا الْإِمامَ الْهادِیَ الْمَهْدِیَّ الْقائِمَ بِأَمْرِکَ صَلَواتُ اللّٰهِ عَلَیْهِ وَعَلَیٰ آبائِهِ الطَّاهِرِینَ عَنْ جَمِیعِ الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِناتِ فِی مَشارِقِ الْأَرْضِ وَمَغارِبِها، سَهْلِها وَجَبَلِها، وَبَرِّها وَبَحْرِها، وَعَنِّی وَعَنْ وَالِدَیَّ مِنَ الصَّلَواتِ زِنَةَ عَرْشِ الله
وَمِدادَ کَلِماتِهِ، وَمَا أَحْصاهُ عِلْمُهُ، وَأَحاطَ بِهِ کِتابُهُ.
اللّٰهُمَّ إِنِّی أُجَدِّدُ لَهُ فِی صَبِیحَةِ یَوْمِی هٰذَا وَمَا عِشْتُ مِنْ أَیَّامِی عَهْداً وَعَقْداً وَبَیْعَةً لَهُ فِی عُنُقِی لَا أَحُولُ عَنْها وَلَا أَزُولُ أَبَداً، اللّٰهُمَّ اجْعَلْنِی مِنْ أَنْصارِهِ وَأَعْوانِهِ، وَالذَّابِّینَ عَنْهُ، والْمُسارِعِینَ إِلَیْهِ فِی قَضاءِ حَوَائِجِهِ، وَالْمُمْتَثِلِینَ لِأَوامِرِهِ
، وَالْمُحامِینَ عَنْهُ، وَالسَّابِقِینَ إِلیٰ إِرادَتِهِ، وَالْمُسْتَشْهَدِینَ بَیْنَ یَدَیْهِ؛
اللّٰهُمَّ إِنْ حالَ بَیْنِی وَبَیْنَهُ الْمَوْتُ الَّذِی جَعَلْتَهُ عَلَیٰ عِبادِکَ حَتْماً مَقْضِیّاً فَأَخْرِجْنِی مِنْ قَبْرِی مُؤْتَزِراً کَفَنِی، شاهِراً سَیْفِی، مُجَرِّداً قَناتِی، مُلَبِّیاً دَعْوَةَ الدَّاعِی فِی الْحاضِرِ وَالْبادِی. اللّٰهُمَّ أَرِنِی الطَّلْعَةَ الرَّشِیدَةَ، وَالْغُرَّةَ الْحَمِیدَةَ، وَاکْحَُلْ
ناظِرِی بِنَظْرَةٍ مِنِّی إِلَیْهِ، وَعَجِّلْ فَرَجَهُ، وَسَهِّلْ مَخْرَجَهُ، وَأَوْسِعْ مَنْهَجَهُ، وَاسْلُکْ بِی مَحَجَّتَهُ، وَأَنْفِذْ أَمْرَهُ، وَاشْدُدْ أَزْرَهُ.
وَاعْمُرِ اللّٰهُمَّ بِهِ بِلادَکَ، وَأَحْیِ بِهِ عِبادَکَ، فَإِنَّکَ قُلْتَ وَقَوْلُکَ الْحَقُّ:﴿ ظَهَرَ الْفَسٰادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِمٰا کَسَبَتْ أَیْدِی النّٰاسِ ﴾ ، فَأَظْهِرِ اللّٰهُمَّ لَنا وَلِیَّکَ وَابْنَ بِنْتِ نَبِیِّکَ الْمُسَمَّیٰ بِاسْمِ رَسُولِکَ، حَتَّیٰ لَایَظْفَرَ بِشَیْءٍ مِنَ الْباطِلِ إِلّا مَزَّقَهُ،
وَیُحِقَّ الْحَقَّ وَیُحَقِّقَهُ؛
وَاجْعَلْهُ اللّٰهُمَّ مَفْزَعاً لِمَظْلُومِ عِبادِکَ، وَناصِراً لِمَنْ لَایَجِدُ لَهُ ناصِراً غَیْرَکَ، وَمُجَدِّداً لِمَا عُطِّلَ مِنْ أَحْکامِ کِتابِکَ، وَمُشَیِّداً لِمَا وَرَدَ مِنْ أَعْلامِ دِینِکَ وَسُنَنِ نَبِیِّکَ صَلَّی اللّٰهُ عَلَیْهِ وآلِهِ، وَاجْعَلْهُ اللّٰهُمَّ مِمَّنْ حَصَّنْتَهُ مِنْ بَأْسِ الْمُعْتَدِینَ.
اللّٰهُمَّ وَسُرَّ نَبِیَّکَ مُحَمَّداً صَلَّی اللّٰهُ عَلَیْهِ وآلِهِ بِرُؤْیَتِهِ وَمَنْ تَبِعَهُ عَلَیٰ دَعْوَتِهِ، وَارْحَمِ اسْتِکانَتَنا بَعْدَهُ . اللَّهُمَّ اکْشِفْ هٰذِهِ الْغُمَّةَ عَنْ هٰذِهِ الْأُمَّةِ بِحُضُورِهِ، وَعَجِّلْ لَنا ظُهُورَهُ، إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعِیداً وَنَرَاهُ قَرِیباً، بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ...💚
الْعَجَلَ الْعَجَلَ یَا مَوْلایَ یَا صاحِبَ الزَّمانِ🌺
#امام_زمان
#وعده_صادق
https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
🌸 زیارتنامه امام موسی کاظم؛ امام رضا؛ امام جواد؛ امام هادی( علیهم السلام) در روز چهارشنبه
🌺 بسمالله الرحمن الرحیم. 🌺
السَّلامُ عَلَيْكُمْ يَا أَوْلِيَاءَاللّٰهِ، السَّلامُ عَلَيْكُمْ يَا حُجَجَ اللّٰهِ،
السَّلامُ عَلَيْكُمْ يَا نُورَ اللّٰهِ فِى ظُلُمَاتِ الْأَرْضِ، السَّلامُ عَلَيْكُمْ، صَلَواتُ اللّٰهِ عَلَيْكُمْ وَعَلَىٰ آلِ بَيْتِكُمُ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ،
بِأَبِى أَنْتُمْ وَأُمِّى، لَقَدْ عَبَدْتُمُ اللّٰهَ مُخْلِصِينَ، وَجَاهَدْتُمْ فِى اللّٰهِ حَقَّ جِهَادِهِ حَتَّىٰ أَتاكُمُ الْيَقِينُ،
فَلَعَنَ اللّٰهُ أَعْداءَكُمْ مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ أَجْمَعِينَ، وَأَنَا أَبْرَأُ إِلَى اللّٰهِ وَ إِلَيْكُمْ مِنْهُمْ، يَا مَوْلاىَ يَا أَبا إِبْراهِيمَ مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ، يَا مَوْلاىَ يَا أَبَا الْحَسَنِ عَلِىَّ بْنَ مُوسىٰ، يَا مَوْلاىَ يَا أبا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ، يَا مَوْلاىَ يَا أَبَا الْحَسَنِ عَلِىَّ بْنَ مُحَمَّدٍ، أَنَا مَوْلىً لَكُمْ، مُؤْمِنٌ بِسِرِّكُمْ وَجَهْرِكُمْ، مُتَضَيِّفٌ بِكُمْ فِى يَوْمِكُمْ هٰذَا وَهُوَ يَوْمُ الْأَرْبَعاءِ، وَمُسْتَجِيرٌ بِكُمْ،
فَأَضِيفُونِى وَأَجِيرُونِى بِآلِ بَيْتِكُمُ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ......💚
#طوفان_الاقصی
#غزه
#امام_زمان
https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
❣سلطان قلبم.
آرامش…
واژه ای که مدت هاست گمش کرده ام…
دلتنگ آرامش بی مثال حریمت هستم
آرامش حریم تو را هیچ جای عالم نخواهم داشت…❤️
#سلطان_قلبم
#امام_رضای_من
https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7