eitaa logo
برادر شهیدم♡
428 دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
3.4هزار ویدیو
21 فایل
ولی من با هر عکسی که ازش تو شهر میبینم دلم براش پر میکشه برای غریبیش برا تنهاییش برا مظلومیتش :) #شهید_حسین_اوجاقی #شهید_علی_خلیلی #شهید_مالک_رحمتی ارسال سوژه : @kosarraheli ادمین تبادل : @m_haydarii 🌿تبلیغات و خدمات: @hich_club
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷"بسم رب شهدا و صدیقین"🌷 سَلٰامْ بر آنانی که اَوَلْ از ســیم خاردار نَـفْسـْ گُذَشْتَنْـ و بَـعْد از سیم خار دار دشْمَنــــْ🥀 ... ✋💔 یه سلام از راه دور به حضرت عشق...❤️ به نیابت از شهید اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن 📿 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🕊⃟🇮🇷@baradar_shahidam •••❥⊰🥀↯
🌷 🌷 🌷بعد از عملیات والفجر ٨، تهران بودیم. یک روز با سید سعید امیرى مقدم، به پایگاه مقداد سپاه پاسداران در میدان جمهورى اسلامى که معمولاً کارهاى اعزام به جبهه‌مان را آن‌جا انجام می‌دادیم، رفتیم. من براى انجام کارى به یکى از واحدها رفتم و سعید هم به واحد کارگزینى رفت. من زودتر کارم انجام شد و وقتى پیش سعید رفتم گفت باید به امور مالى برود. فکر کردم هنوز تسویه حساب نکرده و قصد دارد حقوقش را بگیرد. 🌷(به نیروهاى بسیج، بابت حضور در منطقه، ماهیانه ٢۴٠٠ تومان یعنى روزى ٨٠ تومان پرداخت می‌شد. البته اکثراً این مبلغ را در همان منطقه و روزهایى که به شهر می‌رفتند، براى امور شخصى و خرید مایحتاج خود، هزینه می‌کردند.) در امور مالى، «سعید» مبلغ ۴٠٠ تومان، پرداخت کرد و رسید را دریافت کرد. ازش پرسیدم:... 🌷ازش پرسیدم: «جریان چیه؟» گفت: «بعد از عملیات، پایان حضورم در گردان رو به مسئول کارگزینى اعلام کردم و گفتم دیگه بنا ندارم در منطقه و گردان بمونم ولى به دلیلى پنج روز در پادگان دوکوهه موندم و دیرتر نامه تسویه‌حساب گرفتم. در نتیجه، حقوقى که به من دادند، پنج روزش رو در خدمت گردان و سپاه نبودم، حقوق اون پنج روز رو به حساب سپاه برگردوندم.» 🌹خاطره ای به یاد شهید معزز سید سعید امیری مقدم (شهید راوی مرکز اسناد و تحقیقات جنگ سپاه) : رزمنده دلاور سعید زاغری، دوست و همرزم شهید 📚 کتاب "به شرط بهشت" 🕊⃟🇮🇷@baradar_shahidam •••❥⊰🥀↯
اي مسئولين مملكتي شما بايد نگهبان و پاسدار خون شهيدان باشيد . كوچكترين سهل انگاري و بي توجهي و خداي نكرده خيانت شما براي شهدا و ملت حزب الله قابل بخشش نيست و هر زمان كه غرور مقام شما را گرفت سري به گلزار شهدا بزنيد و فكر كنيد كه چه كساني شما را به اين مسند نشانده اند و چه انتظاري از شما دارند. 🕊⃟🇮🇷@baradar_shahidam •••❥⊰🥀↯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠استاد : ▪️داستان کربلا،ثابت کرد، که بشر به بلوغ امام‌داری نرسیده است! 🕊⃟🇮🇷@baradar_shahidam •••❥⊰🥀↯
عاشق محرم و سینه‌زنی بود، مخصوصاً که لشکر او به نام مقدس امام حسین (ع) بود، ایام محرم شور و حال دیگری در آن پیدا می‌شد و گردان‌ها به روش سنتی عزاداری می‌کردند. بعضی وقت‌ها که دوستان نزدیک در سنگر جمع می‌شدند، حسین با بازوی قطع شده دستش سینه‌زنی می‌کرد. حاج‌حسین تا نامی از سیدالشهدا (ع) می‌آمد، به پهنای صورت اشک می‌ریخت و از شدت گریه شانه‌هایش می‌لرزید. 📚جز لبخند چیزی نگفت 🕊⃟🇮🇷@baradar_shahidam •••❥⊰🥀↯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خواستم ناز کنم دست کشی تا به سرم دیدم این موی چنین سوخته نازی دارد؟! 🖤 🕊⃟🇮🇷@baradar_shahidam •••❥⊰🥀↯
پنجمین روز شهادت «عباس» بود، دیدیم کسی به در خانه پدرم می‌کوبد. جلوی در رفتیم دیدیم یک آقای روشن دلی است. پدرم آمد و گفت: «بفرمایید» مرد نابینا گفت: «عباس شهید شده؟» گفتیم: «بله» گفت: «من کسی را ندارم، من یک هفته‌ای است که حمام نرفتم، این شهید من را هر هفته روز‌های جمعه کول می‌کرد و به حمام می‌برد و لباس‌هایم را نیز می‌شست و بدون چشم داشت می‌رفت». 🕊⃟🇮🇷@baradar_shahidam •••❥⊰🥀↯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ ️ روضه‌خوانی شهید رئیسی برای امام حسین علیه‌السلام 🕊⃟🇮🇷@baradar_shahidam •••❥⊰🥀↯
همش میگفت: توکلم اول به خدا و بعد به بی بی جونم (س) ست. شب سوم محرم باهم حرم بی بی جان بودیم، روضه و عزاداری که تمام شد، گفت: عجب شبی بود امشب، انگار خود حضرت رقیه (س) بین بود... و تک بیت گر دخترکی پیش پدر ناز کند… را زمزمه میکرد و با خانم درد دل می کرد. الحمدلله نازدانه ارباب با همان دستان کوچک زخم خورده گره از کارش باز کرد و عاقبت بخیرشد.......🕊 🕊⃟🇮🇷@baradar_shahidam •••❥⊰🥀↯
بابا منو ببر - حاج محمود کریمی.mp3
12.36M
حاج محمود کریمی ...🥺😭 التماس دعا🤲 عجِّل لولیک الفرج 🕊⃟🇮🇷 @baradar_shahidam •••❥⊰🥀↯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
همه ی عالم میدونن که دخترا بابایی ان ... ●━━━━━━── 🕊⃟🇮🇷 @baradar_shahidam •••❥⊰🥀↯
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 آجرک الله یاصاحب الزمان(عج) 🚩به نیّت آقامون(عج)🚩 ۱۰ مرتبه خالصانه بگیم: 👈[ الهی به رقیه سلامُ الله علیها ] 😭😭😭 اللهُم عجِّل لولیک الفرج 🤲🏻 🕊⃟🇮🇷 @baradar_shahidam •••❥⊰🥀↯ نشر با شما ... 🤳
به رسم ِهرسال شبِ سوم ِمحرم بدونِ گوشواره به هیئت بریم :) 🕊⃟🇮🇷 @baradar_shahidam •••❥⊰🥀↯
حقوقم رو به این خونه ها بده... 🌱خاطره‌ای از شهید ابراهیم هادی🌱 🕊⃟🇮🇷 @baradar_shahidam •••❥⊰🥀↯
🌺میگفت من برای کار در منزل طلبه ها و افراد مستحق پول نمی گیرم! 🔆 در نجف روال زندگی هادی ذوالفقاری همین بود. یا درس می خواند یا برای افراد مستحق لوله کشی آب انجام میداد. 🍃یکبار گفتم: آخه پسر این چه کاریه؟ تو پول بگیر ولی کمتر. تو پس فردا به این پول احتیاج پیدا میکنی. نگاهی به چهره من انداخت و گفت: حرفی که میزنم تا زنده ام نقل نکن. من هر زمان احتیاج به پول داشته باشم خود مولا مرا کمک می کند. 🔶 یکبار از تهران زنگ زدند و پول میخواستند. مادرم یک میلیون تومان پول می خواست. شب طبق معمول رفتم حرم. کنار ضریح بودم که یک نفر صدایم کرد و گفت: این پاکت مال شماست. فکر کردم مربوط به حوزه است. وقتی برگشتم پاکت را باز کردم. یک میلیون تومان پول داخل آن بود.... 📚برگرفته از کتاب پسرک فلافل فروش زندگینامه مدافع‌حرم شهید هادی ذوالفقاری 🕊⃟🇮🇷 @baradar_shahidam •••❥⊰🥀↯
🌟امروز، بهترین روز من است...🌟 ‍ ● ابراهیم همیشه در کار خیر پیش قدم بود. دوست داشت از صبح تا شب مشغول کار برای رضای خدا باشد. دفترچه ای داشت که برنامه ها و کارهایش را داخل آن مینوشت. ● روزی که خیلی برای خدا کار انجام میداد، بیشتر از روزهای قبل خوشحال بود. ● یادم هست یکبار به من گفت: «امروز بهترین روز من است، چون خدا توفیق داد و توانستم گره از کار چندین بنده خدا وا کنم.» 📚سلام بر ابراهیم2 🕊⃟🇮🇷 @baradar_shahidam •••❥⊰🥀↯
✨خیلی تأکید بر نماز اول وقت داشت. هر هفته میرفتیم فوتسال غروب که میشد به محض اینکه صدای اذان رو میشنید کنار زمین شروع میکرد به نماز خواندن با همون لباس ورزشی. 🌹شهید محسن فانوسى🌹 🕊⃟🇮🇷 @baradar_shahidam •••❥⊰🥀↯
‍ ⚽️توپ را در دستش گرفت. آمد بزند که صدائی آمد... الله اکبر... ندای اذان ظهر بود. 💫توپ را روی زمین گذاشت. رو به قبله ایستاد و بلند بلند اذان گفت. در فضای دبیرستان صدایش پیچید... بچه ها رفتند... عده ای برای وضو، عده ای هم برای خانه. 🌱او مشغول نماز شد. همانجا داخل حیاط. بچه ها پشت سرش ایستادند. جماعتی شد داخل حیاط... همه به او اقتدا کردیم. 🕊⃟🇮🇷 @baradar_shahidam •••❥⊰🥀↯
࿐᪥✧🍃🌸🍃✧᪥࿐ 📖قرآن می گوید: اگر بخواهی از اکثریت مردم فقط به این خاطر که اکثریت هستند پیروی کنی بدون شک از راه خدا دور می شوی همیشه با چشمانی باز تصمیم بگیر . 🔻برای ابراهیم هیچ گاه حضور در میان اکثریت ملاک نبود بارها دیده بود که دوستانش به دنبال عمل نادرستی می روند. با اینکه بیشتر جوان ها همراهی با دوستان و همسالان را دوست دارند اما ابراهیم به خاطر خدا از جمع آن ها جدا می شد و تلاش می کرد آن ها را هدایت کند. 📚خدای خوب ابراهیم 🕊⃟🇮🇷 @baradar_shahidam •••❥⊰🥀↯
🌿هرگاه شب جمعه شهدا را یاد کردید، آن‌ها شما را نزد سیدالشهدا(ع) یاد می‌کنند. بیاد شادی روحش صلوات 🌺 📃خاطره ای از شهید: ❤️سربندش رو بسته بود، اومد در حالی كه قاب عكست رو بغل كرده بود، گفتم مواظب باش الان ميوفته روی پاهات خيلی سنگينه. 🥀عزيزم چكار به قاب عكس بابا داری گفت ميخوام با ، بابا سجادم سلفی بگيرم . حرفی برای گفتن نداشتم... قاب عكست رو گذاشت كنار ديوار و نشست كنارت و عكس دو نفری كه ميخواست رو گرفت. 😍گفت مامان عجب عكسی شد. ببين انگار بابا سجاد منو بغل كرده انگار نشستم روی پاهاش. 🔆راوی: همسر شهید 🕊⃟🇮🇷 @baradar_shahidam •••❥⊰🥀↯
🌸توی کوچه بود و همش به آسمون نگاه میکرد و سرش رو پایین می انداخت. بهش گفتم داش ابرام چیزی شده؟ گفت: تا این موقع یکی از بندگان خدا به ما مراجعه میکرد و مشکلش رو حل میکردیم. میترسم کاری کرده باشم که خدا توفیق خدمت رو ازم گرفته باشه. 🌷 🕊⃟🇮🇷 @baradar_shahidam •••❥⊰🥀↯