بنام خدا
سلام و درود به خواهرای گلم...🖐️😍
انشاءالله بشرط حیات کلاس حضوریمون روزهای دوشنبه(امروز) برگزار میشه و بنده با عشق در خدمتتون هستم❤️
🌹موضوع جلسات امسال:
#شعار_نده !! #عمل_کن !!! بعبارتی #خودسازی در همه ابعاد اخلاقی و رفتاری با رویکرد #روانشناسی_مثبت_نگر_دینی😍
👈این سری جلسات رایگان نمیباشد و هر جلسه #25 هزار تومن شهریه هر نفر میباشد.
ساعت شروع جلسه از ۴ و نیم تا ۶....همراه با #مشارکت و پرسش و پاسخ ابتدای کلاس...و #مراقبه در انتهای جلسه...
🌸لطفا به سایر خواهران اطلاع رسانی کنید🖐😊
به امید دیدار شما خوبان مثبت اندیش😍
❌(عزیزانی که اصفهان نیستند یا بهر دلیلی نمیتونن در جلسات حضوری شرکت کنند ؛ بسادگی با پرداخت هزینه کلاس میتونن وویس جلسات حضوری را همون شب دریافت کنند)❌
آدرس جلسه استثنائا فقط فردا در آدرس زیر برگزار میشه👇👇👇👇👇
خیایان معراج(هفتون)کوچه امام زاده ابراهیم /داخل خود کوچه که درب ورودی امام زاده هست /اسم کوچه شهید نور محمد یوسلیانی/ بغل خیاطی یگانه پلاک 46 واحد اول منزل خانم محمدی
لطفا ساعت ۴ و ربع در جلسه باشید...امروز زود شروع میشه
💖💖💖
#رمان_عاشقانه_مذهبی
◾️نام رمان:بی قرار آغوش سرد◾️
(با اندکی ویرایش)
#پارت_بیست_وپنجم
بسم الله الرحمن الرحیم
رفتم تلفن عمومي يه سکه انداختم و منتظر شدم
.روناک گوشي رو برداشت و آروم گفت: بفرماين.
قلبم داشت از تو حلقم مي زد بيرون چقدر خاک بر سر شده بودم خودموتا اين حد ذليل و بي عرضه نمي دونستم
، سکوتم باعث شد فکر کنه مزاحمم و گفت : اينجا مطب دکتر نيست برو خودتو به دکتر نشون بده مرض بدي
داري بدبخت.
از طرز حرف زدنش خيلي خوشم اومد . داش مشتي بود و ناز و نوز اضافي نداشت.
واسه اينکه قطع نکنه سريع
با صدايي که بيشتر شبه جيغ بود گفتم روناک خانم منم سامان. و يهو خفه شدم انگار کوه کنده باشم همه دستم
عرق کرده بود و گوشي داشت از دستم مي افتاد.
گفت واي ببخشيد من صداتونو نشنيدم فکر کردم مزاحمه شرمنده آقا سامان .
خنديدم و گفتم نه با با تقصير شما نبود اين تلفن عموميا همشون خرابن بعدشم شايد شما راست بگين من به
دکتر خوب احتياج داشته باشم.
روناک با صداي آهسته گفت نفرمايين من بيشتر خجالت مي کشم .حالا امري داشتين؟
زنگ زدم ببينم اگه خونه هستيد ماشين راتين رو بيارم
گفت: بله هستم ممنون که جور داداش حواس پرت منو مي کشين امروز حسابي از کار وزندگي انداخته تون .
منتظر بود تا من ختم مکالمه رو اعلام کنم اصلا دلم نمي خواست قطع کنه ولي ناچارا گفتم : اگر با بنده امري
ندارين 0 ساعت ديگه مزاحم بشم؟ با نخواهش مي کنم روناک تلفن رو سرجاش گذاشتم و برگشتم تو ماشين.
درست حسي رو داشتم که اولين بار قرار بود به تنهايي پرواز کنم فکر نمي کردم روزي برسه اين حس شيرين
دوباره تکرا بشه .شاد و سرخوش رفتم خونه ،يه دوش حسابي گرفتم، شيک و پيک کردم ، يه بشکه ادکلون رو
خودم خالي کردم ، ماشين راتين رو برداشتم و رفتم خونه راتين . ربع ساعت مونده به رسيدنم يه پرو پانول
انداختم بالا که حسابي از آرامش بترکم.
صداي بله اي که از اف اف اومد به نظرم خوشنواز ترين صداي دنيا بود از خودم و اينطور بي مهابا وادادنم حسابي
شاکي بودم. روناک که فهميد منم در باز کرد و من رفتم تو . آپارتمان راتين طبقه سوم بود چنان سريع رفتم بالا
که حسابي نفسم گرفت تا خواستم حرف بزنم روناک گفت: آقا سامان يه کم آرومتر ، چي شده ؟ اين همه عجله
براي چيه؟ ببخشين تو رو خدا انگار که جايي مي خواستين برين ، نه؟ و اشاره اي به سر و شکلم کرد و ادامه داد
؛شرمنده اين راتين حواس پرت حسابي از کار و زندگي انداخته تون . بذار برگرده حسابي حالشو مي گرم
من که يه کم خودمو پيدا کرده بودم گفتم :اصال اينطور نيست ، نه جاي مي خواستم برم،نه کاري داشتم ،با دست
به تيپم اشاره کردم و گفتم من هميشه اينطوريم برا مهموني نيست.
چشماي روناک رنگ تحسين گرفت و گفت: واقعاً ؟ اين خيلي عاليه اکثر مردا هميشه خدا شلخته ان اين خيلي
بده آدم حالش بد مي شه اما از حق نگذريم داداشمم هم خيلي خوش پوش و تميزه حتما يکي از خصلتهاي همه
خلبانا اينه نه؟
تو اين چند لحظه که تو افکار خودم غرق بودم......
ادامه دارد.....
💢 @baranbaranbb💢
با ما همراه باشید 🌹
سلام استادجونم خداقوت
عیدتون مبارک
خیلی امروزکلاس عالی بود
یک دنیاممنون ازآگاهی های قشنگی که بهمون یادمیدین
راستش روم نشدتوکلاس به اشتراک بزارم میدونیدکه من خجالتی هستم 😀😉
این ماه حقوق همسرم روگفته بودن اول ماه میدن چون هرماه بیستم میدادن چون یک قسط وام به وامهامون اضافه شده بودودیگه این طرف عیدروهم که خودتون میدونیداوضاع رو😉
فقط برای خوردن روزانه میشدمصرف کنی ونمیشدگوشت بخری وحال خودم هم مساعدنبودودکترگفته بودکه گوشت کبابی ومغزیجات بخورم
به خدای خودم کاملاوفاداربودم ومیدونستم که خداخودش میرسونه همسرم هم ناراحت بودن، گفتم حالافعلا گوشت چرخ کرده داریم وغصه نخورواصلاغرنزدم بهشون وبهشون دلداری میدادم
وخداروشکردوروز،زودتردادن حقوقشون رو
وهرکاری انجام میدادم برای رضای خداانجام میدادم
یک شب همسرم کلی عذرخواهی کردکه ببخشیدکه نمیتونم همه چیزبراتون فراهم کنم من بهشون گفتم همین که سایتون روسرمونه وتنمون سالمه وسقف بالای سرداریم وکنارهم حالمون عالیه همین برای من یک دنیایه دوست داشتنیه وازهیچی ناراضی نیستم چون خداروداریم وهمیشه معجزه های زیادی خدابهمون نشون داده
وقتی یادم میادکه خدارودارم وهمیشه کمکمون کرده وتنهامون نذاشته اونقدرشادی تودلم غنج میزنه که نگو
ازاول زندگیم خداباهام بوده ولی الان خیلی احساسش میکنم وخوشحالم که خداروکنارم حسش میکنم
خداهمیشه کنارم بوده وهست وخواهدبود
فقط ازخدامیخوام که هیچوقت تنهام نذاره وکمکم کنه گه تمامی مطالب زیبایی که ازشمایادمیگیرم سرلوحه زندگیم باشه مخصوصادرس امروزاونقدرتکرارش کنم که ملکه ی ذهن وقلبم بشه
یک دنیاسپاسگزارم😘😘😘😘😘😘
خیلی دوستتون دارم
وقتی میبینمتون انرژیم چندین وچندبرابرمیشه💪👊❤🌹