eitaa logo
بارانه های انتظار حوزه علمیه فاطمه الزهرا سلام الله علیها
182 دنبال‌کننده
3هزار عکس
2.1هزار ویدیو
72 فایل
خیر مقدم خدمت تمامی اعضای محترم کانال. جمع حاضر به منظور زنده نگه داشتن مبانی دینی و اعتقادی است. بصیرت افزایی از ضروریات فرهنگ انتظار است . طلاب حوزه علمیه خواهران فاطمه الزهرا سلام الله علیها و دانشجویان استاد انصاری میزبان شما خوبان هستند.
مشاهده در ایتا
دانلود
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله:《آنکه شب قدر را زنده داری کند خداوند تمام گناهانش را می آمرزد هر چند به تعداد ستارگان و سنگینی کوه ها باشد.》 وسائل الشیعه 🌹🌹🌹🌹 التماس دعا
‍ 📜پیام های دعای روز بیست و سوم ماه رمضان 📓۱.در خواست آمرزش گناهان. 📓۲.طلب پاکی از عیوب. 📓۳.امتحان و آزمایش با تقوای قلب. 📓۴. توبه پذیری خداوند. 🌾پیام منتخب👈توبه ❗️پیام منتخب را در نهج البلاغه ببینید 🔅خداوندآزمایشات الهی را وسیله توبه بندگان قرار داده است👇 خداوند بندگان خود را که گناهکارند، با کمبود ميوه ها، و جلوگيری از نزول برکات، و بستن دَرِ گنج های خيرات، آزمايش می کند، برای آن که توبه کننده ای بازگردد، و گناهکار، دل از معصيت بکند،خطبه143 🔅توبه چه کسی پذیرفته است👇 تنها توبه را خداوند از كسانی می پذيرد كه از سر نادانی به كار زشتی دست می يابند و تا دير نشده است باز می گردند، تنها چنين كسانند كه خداوند در موردشان تجديدنظر می كند،خطبه135 گناهی که بعد از آن، فرصت دو رکعت نماز و درخواست عفو و بخشش از خدا داشته باشم، مرا نگران نمی سازد. حکمت299 🔅چه کسانی دائما به فکر توبه هستند 🍃اهل ذکر خداوند، خطبه222 🍃پرهیزکاران، خطبه83 🍃کسانی که از راهنمایی مردان الهی بهره مندند، خطبه214 🔅آثار توبه 🌾اجابت،حکمت135 🌾خدارا آمرزش گر و مهربان یابد، حکمت135 🌾نزول برکات الهی،خطبه143 🌾همانا خدا استغفار و آمرزش خواستن را وسيله دائمی فروريختن روزی، و موجب رحمت آفريدگان قرار داد،خطبه143 🌾توبه سودمند است و دعا به اجابت می رسد و آرامش برقرار،خطبه230 🌾امان از عذاب الهی، حکمت83 🌾توبه موجب خیر است، حکمت94 🌾آمرزش گناهان، خطبه214 🌾خدا.... دَرِ توبه كردن را باز نگذاشته كه دَرِ آمرزش را بسته نگهدارد. حکمت435 📌ترك گناه، آسان تر از درخواست توبه است.حکمت170
🔻دعای روز بیست و سوم ماه مبارک رمضان: ❇️ اللهمّ اغسِلْنی فیهِ من الذُّنوبِ وطَهِّرْنی فیهِ من العُیوبِ وامْتَحِنْ قَلْبی فیهِ بِتَقْوَى القُلوبِ یا مُقیلَ عَثَراتِ المُذْنِبین. 💢خدایا بشوى مرا در این ماه از گناه و پاکم نما در آن از عیب ها و آزمایش کن دلم را در آن به پرهیزکارى دلها اى چشم پوش لغزشهاى گناهکاران
base.apk
8.91M
نام: فرهنگنامه و دانشنامه قرآنی رمضان مشتمل بر بیش از ۱۳۰ مدخل اصلی، مربوط به مباحث اخلاقی، تربیتی، معنوی، عبادی و بیش از هزارن عنوان فرعی است. ساختار و امکانات: 1️⃣استواری بر پایه نظام الفبایی در چینش موضوعات ـــــ 2️⃣امکان دسترسی سریع و آسان به اطلاعات قرآنی مورد نیاز ـــــ 3️⃣نمایش درختی موضوعات ـــــ 4️⃣امکان اشتراک‌گذاری متن ـــــ 5️⃣قابلیت جستجو در عناوین و محتوا کانال پژوهش‌یار؛ @Pajouheshyar ┈••••✾•✍🏻📚✍🏻•✾•••┈
📚کتابشناسی ماه رمضان 🌙 ✅نام کتاب : ماه خدا؛ پژوهشی جامع درباره ماه مبارك رمضان از نگاه قرآن و حدیث💢 ✍️نویسنده: محمد محمدی ری شهری. 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ 🔹معرفی اجمالی: 📚پژوهشی جامع در اذكار، آداب و دعاهای ماه مبارك رمضان است كه با استفاده از آیات قرآن، روایات فریقین و كتاب های دعا به بررسی این موضوع پرداخته است. این اثر، در پنج بخش سامان یافته و هر بخش شامل فصل هایی است. بخش اوّل، مشتمل بر فضایل این ماه و عظمت و بركات و دیگر ویژگی های آن است. بخش دوم و سوم، به اهمیت روزه و آداب روزه داران و پرهیز از محرمات روزه، و بخش بعد به ذكر اهمیت شب های قدر و اعمال و اذكار آن اختصاص یافته است. آداب وداع با این ماه با عظمت و ورود به ماه شوال و عید فطر و اعمال آن، پایان بخش كتاب است. https://eitaa.com/joinchat/1868824640C40d7b3deea ┈••••✾•✍🏻📚✍🏻•✾•••┈
📌 *غیورمردی که پیکر شهید حججی را شناسایی کرد، آسمانی شد.* 🔹️ سردار مدافع حرم حاج مهدی نیساری درشب ۲۱ ماه رمضان آسمانی شد ، سردار نیساری فردی که برای شناسایی پیکر *شهیدحججی* به مقر داعش رفت وازطرف سیدحسن نصرالله لقب پهلوان مقاومت گرفت 🔹️ *ماموریت ویژه سردار نیساری برای شناسایی پیکر مطهر شهید‌ محسن‌حججی:* ◇ بعد از *شهادت حججی* تا مدتها ، پیکر مطهرش در دست داعشی ها بود تا اینکه قرار شدحزب الله لبنان و داعش، تبادلی انجام دهند. ◇ بنا شد حزب‌الله تعدادی از اسرای داعش را آزاد کند و داعش هم پیکر *محسن و دو شهیدحزب الله* را تحویل بدهد و یکی از اسرای حزب الله را هم آزاد کند. ◇ به من گفتند: "می‌توانی بروی در مقر داعش و پیکر *محسن* را شناسایی کنی؟" ◇ می دانستم می‌روم در دل خطر و امکان دارد داعشی‌ها اسیرم کنند و بلایی سرم بیاورند.اما آن موقع ، *محسن* برایم از همه چیز وحتی از جانم مهمتر بود. قبول کردم خودم و یکی از بچه های سوری به نام حاج سعید از مقر حزب الله لبنان حرکت کردیم و به طرف مقر داعش رفتیم. ◇ در دل دشمن بودیم. یک داعشی که دشداشه سفید و بلند پوشیده بود و صورتش را با چفیه قرمز پوشانده بود ، با اسلحه اش ما را می پایید. ◇ پیکری متلاشی شده و تکه تکه شده را نشانمان داد و گفت: "این همان جسدی است که دنبالش هستید!"میخکوب شدم ، از درون آتش گرفتم. مثل مجسمه ها خشک شدم. ◇ رو کردم به حاج سعید و گفتم: "من چه جوری این بدن را شناسایی کنم؟! این بدن *اربا_اربا شده* این بدن قطعه قطعه شده!" ◇ بی اختیار رفتم طرف داعشی عقب رفت و اسلحه اش را مسلح کرد و کشید طرفم.داد زدم: *"پست فطرتا ، مگه شما مسلمون نیستید؟! مگه دین ندارید؟! پس کو سر این جنازه؟! کو دست هاش؟!"* ◇ حاج سعیدحرف‌هایم را تند تند برای آن داعشی ترجمه می‌کرد.داعشی برای آنکه خودش را تبرئه کند می گفت :"این کار ما نبوده ، کار داعش عراق بوده."دوباره فریاد زدم : *"کجای شریعت محمد آمده که اسیر تان را اینجور قطعه قطعه کنید؟!"* ◇ داعشی به زبان آمد گفت: "تقصیرخودش بود.از بس حرص مون رودرآورد.نه اطلاعاتی بهمون داد ، نه گفت اشتباه کرده‌ام و نه حتی کوچکترین التماسی بهمون کردکه از خونش بگذریم. فقط لبخند می زد!" ◇ هرچه می کردم ، پیکر قابل شناسایی نبود. به داعشی گفتیم: "ما باید این پیکررا برای شناسایی دقیقاباخودمون ببریم." ◇ اجازه نداد. با صدای کلفت و خش دارش گفت: "فقط همینجا."نمی دانستم چه بکنم. شاید آن جنازه ، پیکر *محسن* نبود وداعش میخواست فریب مان بدهد. 🔹️ توی دلم متوسل شدم به *"حضرت زهرا علیها السلام"* گفتم : "بی بی جان خودتون کمک مون کنید ، خودتون دستمون رو بگیرید. خودتون یه راه چاره بهمون نشون بدید.یکباره چشمم افتاد به تکه استخوان کوچکی از محسن ناگهان فکری توی ذهنم آمد.خودم را خم کردم روی جنازه و در یک چشم به هم زدن ، استخوان را برداشتم و در جیبم گذاشتم! بعد هم به حاج سعید اشاره کردم که برویم. ◇ نشستیم توی ماشین و سریع برگشتم سمت مقر حزب الله.از ته دل خدا رو شکر کردم که توانستم بی خبر آن داعشی ، قطعه استخوانی را با خودم بیاورم.وقتی برگشتیم به مقر حزب الله، استخوان را دادم تا از آن آزمایش DNA بگیرند.دیگر خیلی خسته بودم. ◇ هم خسته ی جسمی و هم روحی. واقعا به استراحت نیاز داشتم. فردا حرکت کردم سمت دمشق همان روز بهم خبر دادند که جواب DNA مثبت بوده و نیروهای حزب الله ، پیکر *محسن* را تحویل گرفته اند. 🔹️ به دمشق که رسیدم ، رفتم حرم *بی بی حضرت زینب علیهاالسلام* وقتی داخل حرم شدم ، یکی از بچه‌ها اومد پیشم و گفت: *"پدر و همسر شهید حججی به سوریه اومده اند. الان هم همین جا هستن.توی حرم."* ◇ من را برد پیش *پدر محسن* که کنار ضریح ایستاده بود. *پدر محسن* می دانست که من برای شناسایی پسرش رفته بودم. تاچشمش به من افتاد ، اومد جلو و مرا توی بغلش گرفت و گفت: *"از محسن خبر آوردی"* ◇ نمی‌دانستم جوابش را چه بدهم. نمی‌دانستم چه بگویم. بگویم یک پیکر اربا_اربا را تحویل داده‌اند؟! بگویم یک پیکر قطعه قطعه شده را تحویل داده‌اند؟! بگویم فقط مقداری استخوان را تحویل داده‌اند؟ ◇ گفتم: "حاج‌آقا، پیکر محسن مقرحزب الله لبنانه ، برید اونجا خودتونببینیدش." ◇ گفت: "قَسَمَت میدم به بی‌بی که بگو." ◇ التماسش کردم چیزی از من نپرسد.دلش خیلی شکست.دستش رو انداخت میان شبکه‌های ضریح *حضرت زینب علیها السلام* و گفت: "من محسنم رو به این بی بی هدیه دادم.همه محسنم رو. تمام محسنم رو. اگه بهم بگی فقط یه ناخن یا یه تارمویش رو برام آوردی ،راضی ام." ◇ وجودم زیر وروشد.سرم را انداختم پایین. زبانم سنگین شده بود.به سختی لب باز کردم و گفتم: *"حاج‌آقا، سر که نداره! بدنش رو هم مثل علی اکبرعلیه السلام اربا اربا کرده ان."* 🔹️ هیچ نگفت فقط نگاه کرد سمت ضریح و گفت: *"بی بی جان ، این هدیه را از من قبول کن!* 🔹️ *صبحانه ا