من اینجا برای کاری هستم
#قسمت_چهارم (خواهَر برادَری) { چون زینب کبری #صبور باش و با گریه های دنیوی ات .... } 🍃چون عاشقت شده
ادامه #قسمت_چهارم (خواهَر برادَری)
{ چون زینب کبری #صبور باش و با گریه های دنیوی ات .... }
کسی نبود بزند بر صورتم که اصلا به تو چه؟! این بچه صاحب دارد #مالک دارد تو چه کاره ای که مانعش شوی
دلم میگفت نرو برادر اما عقل رفتنش را تضمین می کرد
قلبم میگفت بمان برادر اما ایمان، بهشتش را تضمین می کرد
نمی دانم که چه شد هم من و هم مادر دلمان آرام گرفت و قلبا به رفتنش راضی شدیم و او سبکبال رفت...
راستی یادم رفت از محمد بپرسم این چندسال چگونه خواهری بودم؟
حتما اینبار که به دیدنش برم خواهم پرسید
و او حتما جواب خواهد داد
حالا که چشمانمان بهم گره نمیخورد ناگفته ها راحت تر به زبان می آید...
مثل خودش که در وصیت نامه اش نوشته بود
معصومه جان اشک هایت دل مردانه ام را می لرزاند و تاب دلخوری هایت را نداشتم اما به بی بی زینب قسم اگر در #فراق من بگریی و یا بی تابی کنی حلالت نمیکنم
چون زینب کبری صبور باش و با گریه های دنیوی ات بزم اخروی من را برهم نزن...
اما
من مثل تو خواهر نبودم ، من ضعیفم ، ناتوانم ، حقیرم فقط از چون تویی چنین صبوری و #رشادتی سزا بود که بگویی خدایا این #قربانی را از ما بپذیر.....
#من_زینبم
#من_اینجا_برای_کاری_هستم
🆔 @baraye_kari_hastam
#قسمت_ششم (مادری در کربلا)
{#مادر که شدم فهمیدم مادر شدن سخت ترین کار دنیاست}
🔸از خدا که پنهان نیست، از شما هم پنهان نباشد...
گاهی اوقات از زبان مادرم میشنیدم که میگفت خدا هیچ پدر و مادری را با اولادش امتحان نکند
برای من شنیدن چنین دعایی از مادرم عجیب بود
معنایش را درک نمیکردم.
🔸 گذشت و گذشت و من بزرگتر شدم ارتباط و درک و فهمم از قرآن بیشتر شد اما هروقت این ایه به گوشم میخورد که
وَ اعْلَمُوا أَنَّما أَمْوالُکمْ وَ أَوْلادُکمْ فِتْنَةٌ وَ أَنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظِیمٌ
یاد دعای مادر می افتادم
خدایا #امتحان با #اولاد مگر چگونه است که خودت در قرآن تصریح کردی ...
🔸مادر که شدم خوب فهمیدم نفس مادر به نفس های اولادش گره میخورد
مادر که شدم فهمیدم وجود مادر به وجود اولاد بند است
مادر که شدم فهمیدم مادرشدن سخت ترین کار دنیاست
حاضری بمیری اما خار به پای فرزندت نرود
چه رسد اگر سر از تنش جدا کنند و تو ...
مادر که شدم فهمیدم خودت نماد یک مادر واقعی هستی وقتی که فرزندانت در #راه_خدا #قربانی شدند اما خم به ابرو نیاوردی
🔸شش ماه قبل از عزیمت ابدی محمد، مادرم رخت سفر بست انگار می دانست تاب چنین امتحانی را ندارد
خدا صدایش را شنیده بود که با اولاد امتحانش نکرد
اما دقیقا همان شبی که محمد عازم دیار حق بود به خوابم آمد
خوشحال بود علت را که جویا شدم گفت #منتظر محمد ایستادم
مادر است دیگر هرآنچه که به اولادش مربوط باشد به او الهام میشود حتی اگر در آسمان ها باشد.......
#من_زینبم
#من_اینجا_برای_کاری_هستم
🆔 @baraye_kari_hastam