#روایت_قاب_دوازدهم
وقت اخبار ،زیر لب گفتم
کاش من،میزبانِ تان بودم!
مادر کودکانِ خود نه فقط!
مادرِ کودکانتان بودم
وقت اخبار شد...دلم لرزید
داغ ها قابلِ شنیدن نیست
ما شنیدیم و این عجیب تر است!
که نمُردیم و زندگی باقیست!
نکند عادتِ من و تو شود
دیدنِ داغ های هرروزه!
بخدا ذره ذره آب شدیم
آه از غزه...آه از غزه!
کودکانی که رعشه دار شدند!
کودکانی که سوخت پیکرشان!
کودکان گرسنه و تشنه
در پیِ قرصِ ماهِ مادرشان!
مادران لای لای میخوانند
تا جهان،اندکی شود بیدار!
#چالش_تیک_تاک، روشن کرد
باشرف را ز بی شرف اینبار!
وقتِ #روشنگری که پیش آمد!
در فضای مجازی اش ،لال است!
آنکه ترسید از مخاطب ها
و ندانست وقتِ غربال است!
اینکه هر روز ،روز عاشوراست
اینکه هرجا،زمینِ کرب و بلاست،
شده مصداقِ آن، همین غزه!
پس بپا خیز! مقصدت پیداست
شور باید به پا کند شاعر...
تا زمانی که اذنِ میدان نیست!
بیت ها موشک اند و ترکش و تیر
موقعِ قتلِ عامِ صهیونیست
تاری از عنکبوت مانده فقط
تا شود تار و مار، این ظالم!
دست بالای دست بسیار است
و یدُاللّه فوقَ اَیدیهِم...
✍: عارفه دهقانی
#شما هم بنویسید.
📜اینجا، سکوی انتشار روایت شماست. از آنچه می بینید.
https://eitaa.com/barayezeinab
#برای_زینب #راویا #طوفان_الاقصی #کربلای_کرمان #شهدای_کرمان #رژیم_صهیونیستی #روایت #جشنواره_مقاومت