eitaa logo
🇵🇸برای زینب🇵🇸
468 دنبال‌کننده
548 عکس
150 ویدیو
0 فایل
اینجا، کلبه ماست.جایی برای خواندن، جایی برای نوشتن، جایی برای خزیدن در کنج خلوتی که همیشه دنبالش هستیم. برای سخن گفتن، برای فریاد از تمام روایتهای پرامید و یاس اما ایستاده با قامت راست برای حرکت شماره تماس: 09939287459 شناسه مدیر کانال: @baraye_zeinab
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
" به نام خدا" *فرقان* چه کابوس وحشتناکی. تمام مدت خواب بوده ام، فکر می کردم بیدارم. آن قدر در دو دو تا چهارتای کارهای کرده و نکرده ام گیر کرده ام که از دوست داشتن خدا مانده ام. می خواهم باز بخوابم اما قول داده ام کمی به داد دلم برسم. نماز صبح را با همسر می خوانم. سویشر چهارخونه محمد مهدی را تنش می کنم. راهی می شویم. آرامش سر صبح تهران را دوست دارم. به همسرم نگاهی می کنم. یاد حرفش می افتم: _کاش وقتی که برای فرزندپروری میذاری برای خودتم می ذاشتی. راست می گوید. وقتی خودم کوچک مانده ام چطور می خواهم بزرگش کنم؟ ماشین مقابل مسجد می ایستد. سینه ام را از هوای کثیف تهران پر می کنم. خنکی اش را دوست دارم، آلودگی اش را اصلا . کنج مسجد می نشینم. خواهر و برادری گوشه مسجد خوابیده اند. به همت مادرشان غبطه می خورم. معصومیت محمد مهدی را نگاه می کنم: _امام زمان، قربونت برم، حالم رو به حالت گره می زنم. من غافل، تو آگاه. من بخیل به تو، تو بخشنده به من. اگر نمی خواستیم چرا آوردیم؟ حاج آقا گریزی به غزه می زند. یاد سخنرانی سید حسن می افتم. دلم شور می زند. ترجمه ندبه برایم عطر تازه ای می گیرد. عزیزٌ عَلَیَّ اَنْ اَرَی الْخَلْقَ وَلا تُری بر من سخت است همه را می بینم اما تو را نمی بینم. _نکند سخنرانی سید حسن و ظهور به هم گره خورده باشند؟ ترس و امید در جانم می جوشد. بر می گردیم خانه. به بچه می رسم، کارها را تند تند سامان می دهم. بی برکتی آخرالزمان به جان ساعت افتاده، خیلی زود وقت سخنرانی می رسد. اما خبری نیست. شبکه ها را بالا پایین می کنم. همسرم موبایلش را نگاه می کند: _افتاده۴:۳۰ کل امروز یک طرف، این یک ساعت و نیم طرف دیگر. بالاخره سید حسن شروع می کند. تبیین پشت تبیین. تهدید پشت تهدید. نفسم حبس شده: "سید قربونت میشه بری سر اصل مطلب؟" یاد فرقان می افتم. فرقان یعنی جداکننده حق از باطل. همان تورات که خدا به بنی اسرائیل داد تا هدایت شوند اما آن ها گوساله پرست شدند. اصل مطلب بیداری است بیداری من بیداری دنیا بیداری برای فرقان. ✍: معصومه حسین زاده هم بنویسید. 📜اینجا، سکوی انتشار روایت شماست. از آنچه می بینید. https://eitaa.com/barayezeinab
برگزیده نخستین جشنواره ملی روایت مقاومت 👏معصومه حسین زاده هم بنویسید. 📜اینجا، سکوی انتشار روایت شماست. از آنچه می بینید. https://eitaa.com/barayezeinab
بسم  الله الرحمن الرحیم . نام داستان: بزرگ به اندازه سرزمین. صدای تیربه گوشم میاد همه جا تاریکه سیاهی و سیاهی.  هوا سرده نمی تونم تکون بخورم نفس هام سخت در میاد گلوم پر از خاکه.  اینجا کجاست؟! از تاریکی می ترسم . من اینجا چیکار می کنم ؟! چند لحظه که میگذره یاد حرف  مامان  دینه میفتم" هر وقت ترسیدی صلوات بفرست و خدا رو صدا کن تا آروم بشی" یواش یواش تو دلم  شروع میکنم به صلوات فرستادن. صدایی میشنوم؛ انگار یکی داره پاشنه پاش رو با ناله، روی زمین میکشه . میخوام ببینم کیه ؟ اما همه جا تاریکه. دستم رو روی زمین میکشم شاید یه چیزی پیدا کنم تا صدا کنه. بفهمه تنها نیست؛تا باهم حرف بزنیم. دستم به یه چیز گیر میکنه برش که می دارم صدا میده… سعی می کنم بفههم چیه. آره این همون عروسکه است!  عروسک سمیه! بغض میکنم یادم میاد بعد بازی با بچه ها تو حیاط بیمارستان از مامان سمیه خواستم عروسکش رو بده تا به مامان دینه نشون بدم تا برای منو حمراء هم بخره. اما سمیه ،مامان دینه،حمراء... کجان!؟ دوباره ترس توی دلم سنگینی می کنه و اشک هام در میان. دوباره همون صدا… سعی میکنم باهاش حرف بزنم. تا بفهمم کیه. صدام رو تا جایی که میتونم بلند می کنم و میگم: "تو کی هستی؟ می دونی چی شده؟!"  دیگه صدای کشیده شدن پا قطع شد  میگه: "تو کی هستی؟!" صداش به بزرگتر ها می خوره شاید همسن بابام که تو جنگ با دشمنه  یا همسن عمو یاسرم که هفته پیش شهید شد. هر کی هست صداش باعث میشه دیگه نترسم. میگم: اسم من صحراء ست. بعد بازی با بچه ها جمع شدیم تو یکی از اتاق ها بخوابیم اما…اما یک دفعه بیدار شدم دیدم اینجام. میگه: _اسمم محمد اسده. دخترم رو آورده بودم اینجا تا دکترها زخمش رو ببندن که بیمارستان رو زدند… الان هم دخترم کنارم برای همیشه خوابیده! دلم تالاپ تولوپ میکنه نکنه… نکنه مامان دینه ،سمیه و دوستام هم … گریه ام میگیره. هوا کمه نفسم تنگ میشه… اون آقا میگه: آروم باش دخترم! همه این روزها میگذره.خدا با ماست! ما باید حقمون رو کشورمون رو پس بگیریم. حالا یا همگی میمیریم یا به حقمون می رسیم! اما از اینجا نمی ریم!! اگه از اینجا زنده  بیرون نیومدم تو نباید از مقاومت دست برداری! به همه بگو ما  پیروزیم و خدا با ماست. به امید آزادی فلسطین و نابودی اسرائیل. ✍: لیلا آشوری هم بنویسید. 📜اینجا، سکوی انتشار روایت شماست. از آنچه می بینید. https://eitaa.com/barayezeinab
برگزیده نخستین جشنواره ملی روایت مقاومت 👏: لیلا آشوری هم بنویسید. 📜اینجا، سکوی انتشار روایت شماست. از آنچه می بینید. https://eitaa.com/barayezeinab
وقت اخبار ،زیر لب گفتم کاش من،میزبانِ تان بودم! مادر کودکانِ خود نه فقط! مادرِ کودکانتان بودم وقت اخبار شد...دلم لرزید داغ ها قابلِ شنیدن نیست ما شنیدیم و این عجیب تر است! که نمُردیم و زندگی باقیست! نکند عادتِ من و تو شود دیدنِ داغ های هرروزه! بخدا ذره ذره آب شدیم آه از غزه...آه از غزه! کودکانی که رعشه دار شدند! کودکانی که سوخت پیکرشان! کودکان گرسنه و تشنه در پیِ قرصِ ماهِ مادرشان! مادران لای لای میخوانند تا جهان،اندکی شود بیدار! ، روشن کرد باشرف‌ را ز بی شرف اینبار! وقتِ که پیش آمد! در فضای مجازی اش ،لال است! آنکه ترسید از مخاطب ها و ندانست وقتِ غربال است! اینکه هر روز ،روز عاشوراست اینکه هرجا،زمینِ کرب و بلاست، شده مصداقِ آن، همین غزه! پس بپا خیز! مقصدت پیداست شور باید به پا کند شاعر... تا زمانی که اذنِ میدان نیست! بیت ها موشک اند و ترکش و تیر موقعِ قتلِ عامِ صهیونیست تاری از عنکبوت مانده فقط تا شود تار و مار، این ظالم! دست بالای دست بسیار است و یدُاللّه فوقَ اَیدیهِم... ✍: عارفه دهقانی هم بنویسید. 📜اینجا، سکوی انتشار روایت شماست. از آنچه می بینید. https://eitaa.com/barayezeinab
برگزیده نخستین جشنواره ملی روایت مقاومت 👏: عارفه دهقانی هم بنویسید. 📜اینجا، سکوی انتشار روایت شماست. از آنچه می بینید. https://eitaa.com/barayezeinab
حماس: از امت اسلامی و آزادگان جهان خواستاریم جهت فشار حداکثری علیه منافع رژیم منحوس صهیونیست به پا خیزند. هل من ناصر ينصر أهل الحق؟😭😭 هل من ناصر ينصر أهل غزة المظلومين سلام جلسه هم اندیشی «خیزش جهانی» علیه اقدام شب گذشته‌ی رژیم منحوس. امروز ساعت ۱۳👇 لینک جلسه مجازی: https://www.skyroom.online/ch/saman2/khaharanejebhefarhangi
ما عدد نیستیم، انسانیم هر نفر، یک بغل غزل دارد توی چشمش، امید آینده است آرزو هاش را که می‌کارد ... دخترم، سبز میشود یک روز ...اولین ابر ها که می بارد پسرم جان تازه میگیرد.. .مادرش باز چای می آرد قافیه رنگ سرخ میگیرد جنگ خیر و شر است، تکراری ست خون ده ها هزار انسان از چنگ صهیون و اهرمن جاریست هر چه آباد بود، ویران کرد زخم هایی که می زند کاریست... فسفر است ...آه ... سوخت حنجره ها بسته شد روی عشق، پنجره ها چند کودک اسیر آواراند؟ چند مادر هلاک خاطره ها ؟ چند لیلا ،که اکبرش رفته چند زینب ، برادرش رفته ؟ چند اصغر، شهید میدان است؟ آه ...غزه ...چه بر سرش رفته؟ چند دختر به روی دست پدر؟ چند نوزاد، مادرش رفته ؟ ما عدد نیستیم ... انسانیم ... تلی از بمب، روی باورمان بذر ایمان، به زیر آتش جنگ سبز خواهد شد این بهارستان ✍: عطیه میثمی هم بنویسید. 📜اینجا، سکوی انتشار روایت شماست. از آنچه می بینید. https://eitaa.com/barayezeinab
برگزیده نخستین جشنواره ملی روایت مقاومت 👏: عطیه میثمی هم بنویسید. 📜اینجا، سکوی انتشار روایت شماست. از آنچه می بینید. https://eitaa.com/barayezeinab
قضاوت‌ِ تاریخ روبه‌روته منتظرِ فریادِ گلوته! هیزم این آتیش از سکوته هیهات منّا السکوت هم بنویسید. 📜اینجا، سکوی انتشار روایت شماست. از آنچه می بینید. https://eitaa.com/barayezeinab
حیوانات درنده‌ی مثل ببر و شیر و سگ در سال کمتر از ۳۰۰ انسان رو از بین میبرند. اما حیوانی به نام اسرائیل در کمتر از شش ماه جان بیش از ۳۰,۰۰۰ انسان رو گرفته! خداوندا؛ بحق این اوقات عزیز ماه مبارک نابودی این حیوانات رو هر چه سریع‌تر رقم بزن... ✍ وحید تقوی هم بنویسید. 📜اینجا، سکوی انتشار روایت شماست. از آنچه می بینید. https://eitaa.com/barayezeinab
«غزه بی همتا» در غزه خانه ها فرو ریخته است؛ اما اعتقادات نه! موشک ها، جسم ها را از هم متلاشی می کند؛ اما باورها را نه! گویی حیاتِ عبودیتِ غزه، در آوار هم، جریان دارد؛ از صدای تلاوت قرآن می شود فهمید، از نماز جماعتِ بر آوارها می توان تصور کرد؛ روزه داری که جای خود دارد! ماجرای غزه، چقدر به خیال، شبیه شده است؛ افطار روزه داران با غذای خیالی، باز می شود و با دورهمی خانواده ی خیالی، پُر از صدای خنده می شود! شب ها کودکان، چشم‌های خود را به امید صبح بدون جنگ، برهم می گذارند، تا با خیالِ خانه گرم و خانواده ی همیشگی شان، به روزی دگر قدم گذارند! این روزهای غزه، چقدر حرف برای گفتن دارد… چگونه است که مقاومت این مردم، در اوج مصیبت و رنج، همچنان به بلندای سرو، استوار است؟! چگونه ملتی اینگونه توانسته است، بر رسم بی دردی و بی مروتی ها، خط بطلان، بنشاند؟! مگر می شود، زیر آتشِ بی رحمی بشریت، نشسته باشی، بند بندِ وجودت از ظلم و نامردی گسسته باشد و هنوز بر میثاق خود با خالق یکتا، پایبند بمانی! غزه را چنان یک مکتب نوظهور باید دید، مکتبی که در اوج فساد و شهوت رانی جهانی مستکبر، حتی به کلامِ آتش متوقف نمی گردد! غزه ی امروز، پر از الگوهای اسطوره وار است، پر از تدریسِ واحد پایداری تا پای جان است! سال ها خواهد گذشت، تا اندیشمندان دین مدار بتوانند، شرح این ظلم و مقاومت در برابر آن را تحلیل کنند! ✍🏻 فاطمه شکیب رخ هم بنویسید. 📜اینجا، سکوی انتشار روایت شماست. از آنچه می بینید. https://eitaa.com/barayezeinab
به انتهای کوچه رسیدم همه جا ساکت بود و آرام دنبال پلاک خانه مادر محمد چند بار عرض کوچه را طی کردم. ولی پلاک ١٣ بین پلاک ها به چشمم نخورد مجبور شدم دوباره برگردم و با دقت بیشتر پلاک مورد نظرم را پیدا کنم بعد از بالا و پایین کردن درب ها چشمم به یک درب کوچک افتاد که برگ های درخت یاس چشم انداز زیبایی را ترسیم میکرد بوی شکوفه های یاس و سرسبزی درخت...🌳🌸 محو تماشا شده بودم در یک لحظه متوجه شدم این همان پلاک 13که دنبال اش می‌گشتم است خوشحال شدم آهسته دستم را روی زنگ گذاشتم و بعد از چند دقیقه در باز شد حیاط پر بود از زیبایی و زندگی دور تا دور حیاط گلدان های شمعدانی درختان سر سبز و عطر یاس عجیب، فضایی آرام که واقعا به دل می نشست با آرامش و تمام وجود نفس کشیدم حس کردم در این وقت روز زیر سایه درخت و این نسیم خنک چقدر خوردن یک عصرانه با تمام سادگی و زیبایی به دل می نشیند آن قدر محو تماشای حیاط شده بودم که یادم رفت اینجا برای چه و چکاری آمده ام... صدای آرام مادر محمد را که شنیدم نزدیک رفتم و با احوالپرسی و تعارف خدیجه خانوم وارد خانه شدم اطاقی زیبا و نه خیلی بزرگ، پرده های مخمل قرمز و یک قالی رنگ لاکی و چند کتاب کنار طاقچه و یک زندگی به تمام معنا ساده. روی میز یک ترمه با گل پونه های دست دوز و منجوق های زیبا که عکس یک جوان با سیمای آرام بر روی آن نظرم را جلب کرد قبل از اینکه حرفی بزنم خدیجه خانوم با اشاره گفت؛ "پسرم محمد است" صورت آرام و صبور و دلنشین اش تمام حرف ها و سوال های که در ذهنم آماده کرده بودم را از یادم برد چقدر صبور... چقدر آرام... لبخندی زد و پرسید" ریحانه خانوم بودی درسته؟ همون خبرنگاری که چند روز پیش تو بهشت زهرا همدیگر را ملاقات کردیم." خندیدم و گفتم بله حاج خانوم من ریحانه هستم البته خبرنگار نیستم من دانشجو هستم و مدتی است دنبال مطالب زیبای شهدا هستم انشاالله که لایق باشم و بتوانم اصل مطلب را برای جوان های سرزمینم جمع آوری کنم. خیلی خوشحالم که در بهشت زهرا با شما آشنا شدم برایم سعادت است که دعوت ام کردین تا بیشتر از مطالب و حرف هایتان استفاده کنم. گفتید مادر محمد هستید چقدر عکس و سیمای ایشون آرام است وقتی به قاب عکس پسرتون نگاه کردم یک لحظه به شما حسودی ام شد چقدر شما خوبید از روزی که آدرس خانه تان روا به من دادید دل تو دلم نبود تا هرچه زودتر به دیدنتون بیایم مادر محمد نگاهی به عکس پسرش انداخت و شروع کرد به حرف و حدیث ها و نقل و قول های محمد خودکار ام روی دفترچه یاداشت به سرعت پیش می‌رفت و می‌نوشت به قدری حرف های خدیجه خانوم زیبا و روان بود که دلم نیامد برای ضبط صدا اقدام کنم فقط می‌نوشتم چند سطر از نوشته هایم در خصوص عفت یک زن، حجاب و حیا بود حالا که ما برای جنگ با دشمن به سمت شهادت میرویم شما نیز با همان عفت و حجاب خود سرزمین مان را از دست دشمنان و بیگانگان نجات دهید ما رفتیم تا خاک ایران پاک بماند از قدم هرچی دشمن و فتنه گر حجاب شما حافظ و نگه دارنده خون شهداست درمدتی که دنبال سوژه و محتوا بود م بیشتر شهدا حرف و وصیت شان شبیه به هم بود حفظ سرزمینمان ایران حیا، حجاب و عفت که برای هر دختر و زنی از هرچیزی واجب تر است چایی م را که خوردم از مادر محمد خداحافظی کردم با قدم های آرام به راهم ادامه دادم برایم خیلی سوال بود آیا نسل های مثل من تا به حال فکر کردند پسرهای این سرزمین هر کدام برای چه هدفی سینه سپر کردند و رفتند در مقابل دشمن ایستادند و شهید شدند؟ فقط برای اینکه من و تو و همه ما در امنیت بمانیم آنها ما را از دست یزیدیان زمان نجات دادند... کربلا گوشواره از گوش کشیدند یزید یان طفل 3ساله را بر خاک انداختند... هشت سال دفاع مقدس ما پدران و برادران ما ایستادند تا ظلم ریشه اش تنومند نماند از نفس کشیدن های آرام ما سرداری قد علم کرد تا پای نامحرمان به این خاک نرسد کجا هستند تا نظاره گر امنیت ما باشند و تنها میخواستم بنویسم و بگویم ما برای آرامش و امنیت چه خون ها داده ایم با تمام افکار و فکر و دغدغه هایم کوچه را پشت سر گذاشتم تا فردای دوباره برای ملاقاتی دیگر و سعادتی برای نوشتن آماده باشم نوشته هایم بوی یاس می‌دهند...🌸 ✍: مرجان زائری هم بنویسید. 📜اینجا، سکوی انتشار روایت شماست. از آنچه می بینید. https://eitaa.com/barayezeinab
برگزیده نخستین جشنواره ملی روایت مقاومت 👏: مرجان زائری هم بنویسید. 📜اینجا، سکوی انتشار روایت شماست. از آنچه می بینید. https://eitaa.com/barayezeinab
بسم الله «هبـــــوطــــــــــ» اینجا، عصر ارتباطات و رسانه است. اینجا، زمینِ انسان هزاره سوم است. اینجا محل نه هبوط انسان، که محل هبوط انسانیت است. اینجا همان جایی است که تنها زن‌هایی مهمند که به خاطر زیبایی و اندامشان، شهره شده باشند. اینجا همان‌جاست که دروغ بزرگ حقوق بشر، در دهان‌ها می‌گردد اما حق بشر، توسط سگهایی در پیکر انسان، خورده می‌شود. اینجا همان‌جاست که زنها پیش روی مردهایشان، آرزوی ذبح شدن می‌کنند و مردها بارها ذبح می‌شوند و کودکانشان شاهد مرگ و توهین و تحقیر مادر و پدرشان هستند و هرلحظه هزاربار می‌میرند. اینجا همان زمینی است که خداوند وعده داده بود محل دشمنی ابنائ بشر هست‌ اما اکنون ابنای بشر، نه از آدمیت چیزی میدانند نه از همنوع بودنشان. اینجا همانجاست که چهل هزارنفر انسان در ۱۷۰ روز به مسلخ برده شده‌اند و نسل کشی پیش چشم رسانه‌ها، رخ می‌دهد اما غیرت و حمیت انسانی، مرده و کسی برپیکر آن، فاتحه هم نمی‌خواند. اینجا همان است که گروهی از انسانها، به جرم مقاومت، در جان و مال و زمین و ناموس، به تاراج برده می‌شوند و حکام مسلمان پای سفره همین خون آشام‌ها، به رقص شمشیر و خوردن شراب نشسته‌اند. چرا چنین نباشد وقتی سالهاست کثیفترین خوک دنیا«نتانیاهو»، سفره افطاری برای این حکام پهن می‌کند و آن شکم بارگان بی غیرت را ریزه خوار خود، بار آورده است. آری صدای ما، مثلا انسانها، را از زمینی می‌شنوید که در آن عده‌ای از انسانها، غصه دلار دارند و عده‌ای تنها به جرم مسلمانی ومقاومت، اگر از بمباران، اگر از تجاوز، اگر از آوار، جان سالم به در برند، از گرسنگی و تشنگی جان می‌سپارند.. 🔹کاش خداوند نسخه دیگری از انسان خلق می‌کرد تا ننگ این انسانها را، از تاریخ پاک کنند. 🔹اینجا زمینی است که در آن معجـــزه صبــــر، توسط مظــــــلوم ترین فرزندان بـنی آدم، هرروز در حال رخ دادن استـــــــ و مومــــــــــن ترین بندگان خـــــدا، زیر دست دژخیــــــمان،«حسبنـــــــــــــا الله و نعــــــــــم الوکیـــــــل» می‌خوانــــند. آری اینجـــــــــا زمیـــــــــن است ، محل هبوط آدم، محل مرگــــــــــــــــــ انسانـــــیــــتـــــــــــــــــــــــــــ آه غــــــــــــــــــــــــــزه. ــــــ❤️__ ✍: محنـــــــــــــ❤️ــــــــــــــــا هم بنویسید. 📜اینجا، سکوی انتشار روایت شماست. از آنچه می بینید. https://eitaa.com/barayezeinab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اهالی غزه گرسنه و تشنه‌اند.... از جور اهالی دنیا شاکی‌اند.... اما کم نمی‌آورند ... خسته نمی‌شوند... و تا آخرین قطره خون می‌کنند و می‌خوانند اصبري یا غزه العزة، القصف بیهون صبر کن غزه عزتمند، بمباران بالاخره تمام می‌شود راح ناخد بثار الشهداء، البطل بملیون خونخواه شهدا خواهیم بود، در ازای هر قهرمان یک ملیون .. الك علينا هالعهد احنا ما بنخون با تو عهد می‌بندیم خیانت نخواهیم کرد انت يا أرض السلام يا بلد الزیتون با تو ای سرزمین صلح ای سرزمین زیتون پر از حس غروره این صحنه‌ها کاش اون روز که دارند غزه رو می‌سازن راه‌مون بدن بریم کمک نگن تو ناخوشی کجا بودین که حالا تو خوشی پاشدین اومدین 🏷 بانوی پیشران https://eitaa.com/banooyepishran
چه نشسته‌ای شاعر؟! قافیه حال اهالی غزه را ردیف نمی‌کند؛ و از تنور شعر هیچ نانی برای کودکان فلسطین گرم نخواهد شد. و آه؛ گفتم «نان»؛ چه می‌شد دست کریمی اگر در ماه صلوة و صیام نان خشکی را به کودکانِ در محاصره برساند...؟! باید که در روزگار خون و جنون -به قول قیصر شعر انقلاب- «به بی‌طرفی واژه‌ها و واژه‌های بی‌طرفی مثل «نان» دل بست»! افسوس که «بی‌طرفی» مضحک‌ترین واژه در روزگار صلح جهانی‌ست... با همین دو چشم‌‌ دیده‌ام -و دیده‌اید- که سازمان ملل متحد پس از اعلام بی‌طرفی و ابراز نگرانی‌های مدام همیشه در آغوش صهیونیزم غش می‌کند! بی‌طرفی؟ چه آشی؟! کدام کشک؟! کاشکی البته عده‌ای فقط «بی‌طرف» باشند، اما «بی‌شرف» نه... نفتی نشوید جماعت! چیزی نمانده‌ است که از چاه‌های نفت سعودی خون فواره بزند و طغیان دوباره‌ی نیل دامن‌گیر حکام مصر شود... در این روزگار تلخ و تلخی‌های روزگار کجاست آن موسایی که به جای دریا دیواره‌های بتنی گذرگاه رفح را با تکیه بر عصای اراده‌ی حق بشکافد؟! کار از شعر و ترانه گذشته است؛ حماسه‌خوان می‌خواهیم... چه نشسته‌ای شاعر؟! سلاح بردار برادر! ✍: مصعب یحیایی هم بنویسید. 📜اینجا، سکوی انتشار روایت شماست. از آنچه می بینید. https://eitaa.com/barayezeinab
هدایت شده از موج زنانه
💫 موج زنانه برای روز قدس 🇵🇸 غزه، سرایش حماسه‌ای جهانی و بی‌نظیر است؛ حماسه‌ای برآمده از مبارزه و مظلومیت. وجدان جهان بیدار شده است. اشک و فریادها به هم آمیخته است. زنان، در سراسر دنیا، پیشتاز قیام علیه اسرائیل و آمریکا و غرب هستند. روز قدس امسال را باید متحول ساخت. آن هم با غیرت و فریاد زنانه... 🔻 بسته کنشگری بانوان • ایده‌های کنشگری زنان پیش از روز قدس • ایده‌های عمومی کنشگری زنان در روز قدس • ایده‌های کنشگری خواص و قشرهای مختلف زنان http://link.jahadpishraft.com/qods 🌊 💻 🖇 به موج زنانه بپیوندین: https://eitaa.com/joinchat/259522755C387280b901
هدایت شده از موج زنانه
بسته کنشگری بانوان برای روز قدس • ایده‌های کنشگری زنان پیش از روز قدس • ایده‌های عمومی کنشگری زنان در روز قدس • ایده‌های کنشگری خواص و قشرهای مختلف زنان http://link.jahadpishraft.com/qods 🌊 🇵🇸 💻 🖇 به موج زنانه بپیوندین: https://eitaa.com/joinchat/259522755C387280b901