eitaa logo
بارداری بهشتی
2.3هزار دنبال‌کننده
20.9هزار عکس
9.2هزار ویدیو
269 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
به نام خدایی ک زن را قوی و لطییف افرید💐😍 و من هرروز خداروشکر گذارم بخاطر اینکه منو زن و مادر خلق کرد😍💐 بعداز گذشت دوماه وقت کردم بیام خاطره شیرین زایمانم رو براتون تعریف کنم ❤️ بارداری دومم بود و اگاهیم نسبت ب بارداری قبلم بیشتر شده بود و دوست داشتم زایمان فیزیولوژیک رو تجربه کنم؛از هفته سیو چهار خودمو برای هفته سیوشش اماده کرده بودم و حسابی برنامه ریزی کرده بودم ک هفته سیو شش چ کاریی انجام بدم ؛ هفته سیو هفت چه کارایی رو اضافه کنم و الی آخر هفته سیو چهار پسر من سفالیک شده بود و هفته سیو پنج سرش فیکس شده بود تو لگن خداروشکر برای همین دکتر گف پیاده روی در حد بیست دقیقه در روز کافیه چون کارای خونه رم خودم انجام میدادم ❇️از هفته سیوپنج پیاده روی و ورزشای لگنی(تعداد کم)شروع کردم و یک شب در میان با روغن زیتون کشاله های رانم رو روغن مالی میکردم(که ورزش برام راحت تر باشه) ❇️از هفته سیو شش ورزش ها و پیاده روی رو یکم بیشتر کردم ومصرف شیاف گل مغربی رو شروع کردم و یک شب درمیان دمنوش گل گاوزبون رقیق میخوردم ❇️تدابیر زایمانی من ب طور کامل از هفته سیو هفت آغاز شد و شوق رسیدن به زایمان بیشتر 😍با روغن زیتون هرشب کمر ،ناحیه تناسلی،شکم،کشاله رانها رو چرب میکردم ولی شکمو کمرم رو ماساژ نمیدادم. تعداد حرکات ورزشهامو بیشتر کردم ولی پیاده روی رو واقعا نمیتونستم بیشتراز بیست دقیقه برم توان نداشتم دکتر هم گفته بود اصلا نباید خودتو خسته کنی😊دمنوش گل گاوزبان هرشب. گل مغربی هرشب. و تقریبا یک روز درمیون جوشانده بابونه و گل پنیرک درست میکردم بالای بخارش میایستادم و بعد توی جوشانده ده دقیقه مینشستم و یک شب درمیان یا دو شب درمیون سعی میکردم برنامه زناشویی بدون جلوگیری داشته باشم. ❇️هفته سیو هشت با روال هفته سیو هفت گذشت.با این تفاوت ک روغن سیاهدانه هم باروغن زیتون قاطی کردم و با ماساژ چرب میکردم. ❇️هفته سیو نه دمنوشم غلیظ تر شد و حتما یک شب درمیان رابطه رو داشتیم بدون جلوگیری ( زیر دوش آب گرم پنج دقیقه میایستادم یک روز درمیون و تا حدودی شکممو ماساژ میدادم و باپسرکم حرف میزدم و میگفتم بیاا . بیا بغلم 😍) و این نکته بسیااارررمهم رو لازم میدونم بگم : بنده از هفته سیو شش هرشب دورکعت نماز هدیه به حضرت فاطمه س .حضرت مریم س . نرجس خاتون و ام البنین میخوندم و ازشون درخواست میکردم موقع زایمان کنارم باشن و کمکم کنن و زایمان خوبو سریعی داشته باشم که کلش دوساعت باشه😅و بچم سالم بیاد بغلم و همین دعارو برا همه زائوها میگفتم😍 خلاصهه: اواخر هفته سیو نه بود (البته براساس یکی از سنوها من چهل هفته و چند روز بودم)که یک شب مداام انقباضات داشتم( چون طی سه هفته کذشته انقباضات همراهم بود زیاد توجهمو جلب نکرد ولی تعدادشون زیاد شده بود اونشب و یذره کمرم درد میگرفت)منم قبل از خواب رفتم دوش آب گرم گرفتم با گرفتم دوش اب گرم کمر دردم کااملا رفت ولی انقباضاتم شدید شد بدون هیچ دردی(بهشون عادت کرده بودم دیکه😅) بعداز حمام طبق معمول کمرمو همراه با ماساژ با روغن سیاه دانه چرب کردم ک یهو ترشحات خونی نسبتا زیادی ازم خارج شد و من چون میدونستم نشونه زایمانه خوشحاااال شدم😍 ولی ب محض خون دیدن انقباضاتم کاملا قطع شد و بدنم در ریلکس ترین حالت ممکن قرار گرفت 😬بلند شدم ورزش کردم ، دمنوش خوردم ولی فایده نداشت ولی ی اتفاق عجیب افتاد ،اینکه چندین بار حس دسشویی بم دست داد و هربار (معذرت میخوام)روده هام کار میکرد . میترسیدم برم بیمارستان و نگه دارن منو و سرم فشار بزنن ولی از طرفی مطمین نبودم ک خونی ک دیدم خطری برا بچه داره یا ن استخاره زدم برای خونه موندن خیلی بد دراومد و میکفت ب هدفتون نمیرسید🧐 منم توکل کردم ب خدا و راهی زایشگاه شدم اونجا معاینه کردن و گفتن طبیعیه این خون ولی برو ان اس تی بده تا بچت چک بشه👌 وقتی زیر دستگاه ان اس تی بودم بخاطر معاینه دردام کم کم شروع شد (کاملا قابل تحمل)😍😍ساعت طرفای پنج صبح بود ک کارم تموم شد و ب من گفتن برو خونه دو ساعت دیگه بیا اگه دهانه رحمت پیشرفت کرده بود بستری میشی اخه دردام فاصلشون هشت دیقه ب هشت دیقه بود راهیه خونه شدیم ساعت پنجونیم صبح بود ،خواستم بخوابم که حس کردم چقدر زود زود هشت دیقه میگذره برای من 😂 ولی وقتی ساعت گرفتم دیدم که در عرض نیم ساعت دردای من از هشت دیقه یکبار یهوو به چار دیقه یک بار رسیده😍😍😍قید خواب رو زدم بلند شدم ورزش کردم سجده میرفتم(ذکر هم میگفتم 😄😍)اسکات میرفتم با توپ زایمان ورزش کردم ساعت هفت و ربع دردام واضح شد دیگهه دمنوش چای کوهی و گل گاوزبون و بابونه خوردم(چای کوهی و بابونه یذره ریختم)😋😄آب و گلاب قاطی کردم گذاشتم رو گاز و مدام استشمام میکردم و واقعا در تسکین درد عالییی بود. دیگه خسته شدم رفتم دراز کشیدم ک مثلا بخوابم ادامه دارد....