eitaa logo
فروشگاه برکت
3.2هزار دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
236 ویدیو
4 فایل
🌸 اولین وبزرگترین شبکه عرضه محصولات محلی تولیدطلاب ومومنین انقلابی درکشور که باهدف عرضه محصولات باکیفیت باقیمتی منصفانه وتقویت بنیه اقتصادی جبهه متدینین انقلابی شکل گرفته. ☘ارتباط: @barkat313_admin ☘خرید آنلاین: barkat313.ir 💯 #با_برکت_سالم_زندگی_کنیم
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸 / گفتم که گفته باشم . تا نهار آماده بشه نشسته بودیم دور هم. طبق معمول با آب و تاب از اتفاقاتی که اون روز در مدرسه رخ داده بود تعریف می‌کرد. رسید به ای نکته که: + امروز به خانوم یوسفی[معلم پرورشی‌شون] گفتم: "خانوم! نمایشگاه کتاب مدرسه تا کی ادامه داره؟ شنبه می‌تونم خرید کنم؟" - امروز آخرین روز نمایشگاهه. + آخه من توی این چند روزِ نمایشگاه از بین تمام کتابا فقط دو تا کتابو انتخاب کردمو می‌خواستم بخرم‌شون. - خُب. + فکر می‌کردم نمایشگاه تا شنبه ادامه داره. - الآن که هستی؛ کتابایی رو که دوس داری بردار. + آخه الآن پول همرام نیس. - خُب بردار، شنبه پول‌شو بیار. . + الآن من ۱۳ هزار تومن شنبه باید ببرم برا کتابا. . - منهِ آقاجونم [به شوخی، اما با حالت جدی] به گفتم: "شنبه که تشریف بردید مدرسه برو پیش معلمتو با چهره‌ای ناراحت بِهِشون بگو: به آقاجونم که گفتم "پول بدید برا کتابا"، آقاجونم تا اینو شنید نزدیک بود از شدت عصبانیت منو بُکُشه و گفتن: "بی‌خود کتابِ نسیه برداشتی. داشتی، می‌خریدی. نداشتی، بر نمی‌داشتی". بعد معلمت دلش برات می‌سوزه و می‌گه: "اصلا تو نمی‌خواد پول بدی. خودم پول کتاباتو تمام و کمال حساب می‌کنم." . همه با یک لبخند ریز بر روی لب منتظر عکس العمل بودن. . + در حالی که خیلی جدی بود گفت: " ! اینو گفتم که بدونید ۱۳ هزار تومان به مدرسه بدهکارم و اگر تا شنبه زنده نموندم دِینی برگردنم نَمونه". . - منو : 😳 🌐 @barkat313 👈 چه کتاباییم رفته برداشته خداییش!!! آخه به این می‌گن بچه؟ .
🌸 / نهار امروز . ( بعد از این که دور غذاشو صاف کردو با کلمای شوری روشو تزیین کرد گفت:) . - من کیک درست کردم. حالا غذا رو شروع می‌کنم. بسم الله الرحمن الرحیم. + آفرین دخترم! سوره قول هوالله‌تم بخونو بعد غذاتو بخور.(ی لحظه یاد فیلم "زیر نور ماه" افتادم که اون طلبه‌ی مبتدی رو سر کار گذاشته بودنو وقتی از اعمال مخصوص اون شب سوال کرده بود بهش گفته بودن در فضای باز، زیر نور ماه، سه بار دعای جوشن کبیر رو با صدای بلند بخون.) - پچ، پچ، پچ، پچ( چشاشو بسته و داره زیر لب سوره قول هو الله احدشو می‌خونه). (لبخند زیر لبِ و 😁) . . : یک بنده خدایی با شوهرش رفته حج و بچه‌ی شیرخوارشو گذاشته پیش مادرش که اونم بچه شیرخوار داشته. مادرشم تا برگشت اینا به بچه شیر می‌داده. وقتی برگشتن بهشون گفتن که با این کار شما پدر بچه به مادر بچه حرام ابدی شدنو باید از هم جدا بشن. + به نظرم تمام این جریان یک کار از پیش طراحی شده توسط خود پدر بچه بوده. - چطور آقاجون؟ + به نظرم مرده می‌خواسته به یک کلکی از خانومش جدا بشه روش نمی‌شده. گفته چکار کنم؟ چکار نکنم؟🤔 به ذهنش رسیده زن‌شو ببره حج، در ضمن به مادرزن‌جانِ‌شم گفته جون شماو جون دخترم هاااااا. بالاخره فک کنین دختر خودتونه و .... - : 😂 - : 😠 .
فروشگاه برکت
❤️ #معصومه_خانوم & #انسیه_خانوم
🌸 / اونام خوش‌مزه‌س هااااا . از حرم برمی‌گشتیم. بین راه، تا برسیم به ماشین، برای و به انتخاب خودشون خوراکی خریدم. هر کدوم ی چیزی برداشتن. (الحمدلله روزه بود😁) . توی ماشین داشتن خوراکیاشونو می‌خوردن. چند تا از خوراکیای رو برداشتو خورد. + : "مامان جون! از خوراکیای مَصومه هم بردارین. اونام خوش‌مزه‌س هااااا." . 🌐 @barkat313