34.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
۱۰ نکته مهم در رابطه با عملیات وعده صادق!
✅ هر آنچه که لازم است در رابطه با عملیات موشکی سپاه بدانید👆
🔴 دیدن این ۱۰ دقیقه دست شما را در #جهاد_تبیین پر و شما را مجهز به پاسخ تمام شبهات میکند
🔔 حتی اگر حوصله نگاه کردن تمام فیلم را ندارید، حداقل ۲دقیقه اول را -حتی با سرعت ۲x - نگاه کنید؛ مطمئن باشید #پشیمان_نخواهید_شد...
🔰 برشی از سخنرانی #حجت_الاسلام_راجی، در رابطه با حمله تنبیهی موشکی سپاه
🔸 دریافت نسخه با کیفیت
💠
╭═━⊰✿•❀•✿⊱━═╮
@barnamehaye_farhangi
╰═━⊰✿•❀•✿⊱━═╯
قومی که موسی عصا را براشون اژدها کرد و نیل را خون کرد و دریا براشون شکافته شد و از دل سنگ ۱۲ چشمه آب جوشید و کوه طور براشون از جا کنده شد، ولی همه را انکار کردند،
دیگه انکار اصابت ۳۰ تا بالستیک براشون طبيعيه!
#وعده صادق
👌
╭═━⊰✿•❀•✿⊱━═╮
@barnamehaye_farhangi
╰═━⊰✿•❀•✿⊱━═╯
سلام علیکم استاد بزرگوار چند سا پیش از پیامک های همسرم متوجه ارتباط ایشان با یکی از دوستان خودم شدم ...
وقتی متوجه شدم از ناراحتی زدم بیرون چند ساعتی توی پارک بودم با خودم خلوت کردم ببینم چرا این مسأله رخ داده...
به روی همسرم نیاوردم یه پیامک دادم که خیلی دوست دارم ، اگه کوتاهی تو زندگی داشتم من و ببخش...
همسرم متوجه شده بود من فهمیدم... رسیدم منزل همسرم گفت بریم مشهد همون شب راه افتادیم ...
با خودم گفتم قطعا محبت ها و عشوه گری های اون خانم باعث اغوا ایشان شده است...
تا مشهد قربون صدقه اش رفتم و بابت این سفر تشکر کردم و کلی هندونه زیر بغلش گذاشتم بدون اینکه به روش بیارم....
تو حرم امام رضا بهم پیام داد به حق این آقا من و ببخش...
۲۰ سال ازدواج کردیم علی رغم تلاش های زیاد درمانی ولی بچه دار نشدیم الان بهترین پشتیبانم در مقابل حرف دیگران مخصوصا خانواده همسرم ، شوهرم هست که سینه سپر میکنه و از بنده دفاع میکنه ... مشکلاتی داریم ولی محبت و سازش و همراهی و نور خونه ما به لطف الهی زیاد است..
البته بنده خیلی از مطالب کانال مخصوصا دوره زندگی عاشقانه برای بهتر شدن زندگیم استفاده کردم ، باور بفرمایید همسرم مثل پروانه دورم می گرده 🙈 از استاد بزرگوار به خاطر مطالب عالی کانال سپاسگزارم
نامه خطاب به استاد بورقانی
╭═━⊰✿•❀•✿⊱━═╮
@barnamehaye_farhangi
╰═━⊰✿•❀•✿⊱━═╯
297.4K
برخورد کریمانه
╭═━⊰✿•❀•✿⊱━═╮
@barnamehaye_farhangi
╰═━⊰✿•❀•✿⊱━═╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☘ السلام علیک یا علی بن موسی الرضا علیه السلام
╭═━⊰✿•❀•✿⊱━═╮
@barnamehaye_farhangi
╰═━⊰✿•❀•✿⊱━═╯
6.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بچههاش این لیوانها رو گذاشتند!
وقتی پدرشون دید بچهها نیستن، صبر کرد تا بیان 😍 👏
❤️ پیامبر مهربانی (صلی الله علیه وآله وسلم) : همانا در بهشت سرایی است به نام دار الفرح كه تنها كسانی به آن در آیند كه كودكان را شاد كنند. میزان الحكمة: ٢٧٠
#لطفا_پدرها_با_فرزندان_کمی_مهربانتر
╭═━⊰✿•❀•✿⊱━═╮
@barnamehaye_farhangi
╰═━⊰✿•❀•✿⊱━═╯
سنت الهی مقاومت.mp3
2.96M
🎧 #شنیدنی | سنت الهی مقاومت ✊
✌️ سنت الهی در این است که ایستادگی در برابر دشمن، موجب عقبنشینیاش میشود
🕌 #در_قدس_نماز_میخوانیم
📻 #رادیونو شنیدنیهای رسانه نو+جوان
💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار
🌱 @Nojavan_khamenei
#نعمت_ولایت
╭═━⊰✿•❀•✿⊱━═╮
@barnamehaye_farhangi
╰═━⊰✿•❀•✿⊱━═╯
🔸تصرف در مشاعات ساختمان
⁉️ برخی ساکنان مجتمعهای مسکونی، در بخش مشاعات تصرفاتی میکنند که برخی دیگر راضی نیستند (مثلا در حیاط آنجا ورزش میکنند)، آیا این تصرفات جایز است؟
✅ اگر قانونی در این زمینه بوده یا شرطی وجود داشته باشد که این تصرفات مطابق آن مجاز باشد، عدم رضایت دیگران تأثیری ندارد و این تصرفات جایز است؛ در غیر این صورت رضایت همه مالکان شرط است.
#آشنایی_با_احکام
╭═━⊰✿•❀•✿⊱━═╮
@barnamehaye_farhangi
╰═━⊰✿•❀•✿⊱━═╯
750.2K
💥فوری
لزوم تقدیر و حمایت از نیروی انتظامی
در حمایت از طرح عفاف و حجاب
╭═━⊰✿•❀•✿⊱━═╮
@barnamehaye_farhangi
╰═━⊰✿•❀•✿⊱━═╯
*حلوای تن تنانی*
جلوی موهایش را کج رو به بالا شانه کرده بود و موج دار روی پیشانی ریخته بود.
جلوی در مدرسه ایستاده بودیم. تصویر دختر بچههایی با لباس فرم و کوله بر دوش، درِ مدرسه را با درهای دیگر متمایز کرده بود.
صورت دخترم را بوسیدم، برایش دست تکان دادم و زیر لب فالله خیر حافظا، خواندم.
بچهها که رفتند، دایره دورهمی مادرها تنگتر شد.
مادر نفس رو به مادر آسنا کرد: «مبارکه، موهات رو رنگ کردی؟»
مادر آسنا، ناخن وسطی را وسط مش دودی موهایش برد. طرح شکوفه و زمینه صورتی ملیح ناخنهایکاشته شده، زیر نور آفتاب درخشید. لبهای قلوهای و سنگینش، به سمت گونهها کمی کش آمدند:« آره، رفتم آرایشگاه روناک، خوب شده حالا؟»
مادر نفس، نگاهی به تاج موها کرد و گفت:
«عالی شده، چقد ازت گرفت؟»
درهای مدرسه بسته شد، اما جلسه ما هنوز پشت در دایر بود. مادران دوره پیش دبستانی همه چشم دوخته بودند به مادرآسنا.
دستش را به نشانه تعجب بالا اورد: «باورت نمیشه، سه و نیم.»
چندنفری همنوا با مادر نفس،«چه خوبِ» کشداری گفتند.
مادری دیگر، رو به مادر آسنا کرد:«عید حسابی هم بهت ساخته ها، صورتت تپلتر شده، موهات بیشتر جلوه میکنه.»
مادر آسنا ابروها را بالا انداخت و دستش را به نشانه در گوشی حرف زدن، کنار دهانش گذاشت، اما با صدایی نسبتا بلند گفت:
«ممنون، عید رفتم بوتاکس، ژل تزریق کردم واسه گونهها و لبم.»
صدای خنده و هوی نازک و تحسینگر مادرهای حلقه بلند شد.
بحث رنگ مو و بوتاکس که تمام شد، مادر پریا که از بارداریم باخبر بود به طرفم لبخند زد: «نینی تکون میخوره؟» رو به جمع کرد و ادامه داد: «مامان فاطمه اسما پنجمیش رو بارداره.»
چشمها گرد شد، حتی گرد شدن چشمهای مادرِ آسنا از زیر عینک افتابیش کاملا مشهود بود.
نگاه بغل دستیام به سمتم متمایل شد: «الکی میگه، نه؟ دختر مگه میشه؟»
روبرویی، بند کیفش را روی شانه جابجا کرد:
«وای دختر به فکر خودت باش به فکر جوونیت!»
لبخند زدم: «اتفاقا تو بارداری با اینهمه چکاپ سلامتی، خانوما بیشتر مراقب سلامتیشونن »
دوسه نفری از جمع خندیدند: «راست میگیا؛ چند وقته چکاپ نرفتم»
مادر آسنا از پشت عینک زل زد سمتم:« با این وضع اقتصادِ افتضاح، مگه میشه خرج بچهها رو داد؟ »
وَرِ محاسبه گر ذهنم سرتا پای مادر اسنا را نگاه کرد و طی معادلهای دو سه مجهولی، به اعداد و ارقام عجیبی رسید؛ هزینه بوتاکس، تزریق ژل، کاشت ناخن، رنگ موی فصلی، خریدهای جورواجور و...
بعضیها هنوز مات تماشای من بودند، انگار موجودی ماورایی میانشان فرود امده باشد. بعضی در گوشی پچ پچ میکردند. دو سه نفری هم شجاعت و صبر و توانم را با لبخندی کج، تحسین کردند.
مادر آسنا ادامه داد:
«من از تصور بچه سوم و مخارجش هم میترسم، تو این گرونیا بچه اوردن اصن عاقلانه نیست.»
برایم از افتابی که از پشت اپارتمانها بالا میامد روشنتر بود که اولین واکنش به خبر بارداریم، گله از وضع اقتصادی کشور است.
روسری و چادرم را روی سر جابجا کردم تا صافی همیشگی را از دست ندهند: «درسته وضعیت اقتصاد نامناسبه، اما یکم مدیریت کنیم و خرجای غیر ضروری رو حذف کنیم، میشه از پس هزینهها براومد. روزی بچهها، که فقط از همین حقوق و درآمد و طبق دو دو تا چهارتای ما نیست.»
نگاهم را میان جمع تقسیم کردم:«اصل رزق و روزی برکته که من واقعا بعد از تولد هر بچه خیلی واضح حسش کردم. طوریکه با تولد هر کدوم از بچهها اوضاع مالیمون ضعیف که نشد هیچ، بهترم شد الحمدلله.. »
مادر آسنا لبهای سنگینش را از هم فاصله داد و با صدایی ریز خندید. دست راستش را دوباره میان موها برد و با دست چپ، عینک افتابیش را جابجا کرد: «خرج اضافه کجا بود، ما تو همین ضروریات زندگی موندیم! چقدر برکت،جیب خدا هم بالاخره حد و حسابی داره» نگاهش را از من گرفت و بین جمع چرخاند: «والا خرج همین دوتا بچه در نمیاد، یکی میگه کلاس سهتار باید برم، اون یکی تبلت شخصی میخواد. به بچههای این دوره زمونه هم که نمیشه نه گفت؛ تازه خرجای دیگه به کنار.»
دو سه تایی با هوووم کشداری حرفهایش را تایید کردند. آفتاب کمی بالاتر امده بود، دست چپم را سایه بان چشمهایم کردم و جوری که از تایش مستقیم افتاب فرار کنم، جابجا شدم: «بالاخره هممون خرجای اضافهای داریم که با حذفشون هیچ مشکلی پیش نمیاد. نوع خواستههامونم بیشتر از نیاز، سبک و مدل زندگی تعیین میکنه، بعدشم برکت خدا بی حد و حسابه، مثلا مدتها ماشینت نیاز به تعمیر پیدا نمیکنه، بیماری ها و هزینهی دوا درمونت کم میشه، فروشندههای خوش انصاف به تورت میخورن و موارد دیگهای که توی فیش حقوقی نیست اما تو دخل و خرج کمکت میکنه»
#اقتصاد_و_فرزندآوری
#قسمت_اول
چند نفری وسط حرفم، ببخشید گفتند و خداحافظی کردند.
مادر نفس حوصلهی ادامه بحث را نداشت. این را از چرخیدن مدام سرش به این سو و ان سو فهمیدم.
آخر تاب نیاورد و دستی به پشت شانهی مادر آسنا زد:«ول کن این حرفا رو هر کی میتونه بچه بیاره. راستی! ست باشگاهیایی که سفارش داده بودی رسید؟» و همزمان با جمع خداحافظی کردند.
تا به خود آمدم من مانده بودم و نگاه مستقیم خورشید که توی صورتم میتابید.
سوار ماشین شدم و به برکتی که بعد از تولد هر کدام از بچهها به زندگیمان وارد شده بود فکر کردم. متراژ خانه بزرگتر شده بود، ماشین بهتری خریده بودیم، مسافرت و خریدمان سرجایش بود و با وجود همه این خرجها، هیچ وقت کم نیاوردیم.
مهمتر از همه دلمان خوش بود و دغدغهی معاش نداشتیم، پشتمان به خدایی گرم بود که رازق، کوچکترین نامش بود.
به خانه رسیدم و مشغول پخت ناهار شدم.
شاید حق داشتند که از هزینههای فرزندآوری میترسیدند؛ بعضی چیزها حلوای تنتنانی و تا نخوری ندانی است، باید تجربه کنی تا باورت شود، مثل همین برکت!
✍آينــــــــــﮫ
#اقتصاد_و_فرزندآوری
#قسمت_دوم
#نشر_با_منبع_زیباتر_است
لینک کانال ما در ایتا:
https://eitaa.com/Ayenehmadari
لینک کانال ما در بله:
https://ble.ir/ayenehmadari
╭═━⊰✿•❀•✿⊱━═╮
@barnamehaye_farhangi
╰═━⊰✿•❀•✿⊱━═╯