هدایت شده از آرامش حس حضور خداست
1_1671411670.mp3
4.28M
#رمان های جذاب و واقعی📚
راز پیراهن قسمت شصت: وحید به طرف ماشینش در حرکت بود هنوز تا رسیدن به ماشین راه زیادی داشت که متوجه
راز پیراهن
قسمت شصت و یک:
ون مشکی رنگ با سرعت به پیش میرفت و از پیچ و خم خیابان های شهر می گذشت، تکان تکان های ماشین باعث شد که حلما بهوش بیاید، آرام چشمانش را باز کرد و خیره به سقف خاکستری رنگ ماشین شد و زیر لب تکرار کرد ژینوووس... ژینوس
آرام سرش را برگرداند و متوجه مرد کناری اش شد، اندکی جا خورد و کمی خودش را بهم کشید و صاف سرجایش نشست و با تعجب و ترس اطرافش را دوباره برانداز کرد و گفت: اینجا کجاست؟م...م.. من اینجا چکار می کنم؟!
زری سرش را از بین صندلی ها بیرون آورد به طوریکه حلما به راحتی او را میدید و با نیشخندی گفت: فعلا که توی ماشین ما هستید، نترس جای بدی نمیبریمت، بهت خوش میگذره و با قهقه سرش را برگرداند.
حلما که بدنش از ترس به رعشه افتاده بود با لکنت گفت: ش... ش.. شما!!! زری خانم!! وااای خدای من! ژینوس....
قلب حلما مانند گنجشککی ترس خود را محکم به قفس تنش می کوبید، ذهن حلما هنگ کرده بود، اندکی تمرکز لازم داشت.
او می خواست اتفاقات اخیر را پشت سر هم بچیند تا به نتیجه برسد..
جلسه احضار روح.... گم شدن ژینوس... و بعد از مدتها پیدا شدن جسم بی جان ژینوس..... و حالا هم خودش در ماشینی ناشناس به همراه زری...
این نشانه خوبی نبود و حسی ناشناخته به حلما تلنگر میزد که خطری بزرگ در کمین اوست، خطری که بی شک جان ژینوس را گرفته...
حلما گیج بود و ناگهان یاد وحید افتاد... نور امیدی در دلش پیدا شد، تا اونجایی که یادش می آمد وحید همراهش بود، پس حتما وحید میدونه که اون الان اینجاست..
ناگهان با فکری بدنش یخ کرد، نکنه.. نکنه... نکنه بلایی سر وحید آوردن..
ادامه دارد...
@ bartaren
🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿
من به این دنیا مسلمان آمدم
می نمایم افتخار،شیعه زاده ام
بهر شیعه بودنم ، دارم سند
کاین سند، دلیل خلقت عالم بُوَد
کو بُوَد دُخت رسول آخرین
می کند روشنگری اندر زمین
خشم او خشم، خدا و هم رسول
هم رضای حق، اندر رضای این بتول
بهر احمد، می نماید مادری
بر زنان هردوعالم، میکند او سروری
سوره ی کوثر برای مقدمش نازل شده
نیم دینش با علی مرتضی کامل شده
بارها فرموده رسولِ غیب دان
اجر من باشد، دوستی این خاندان
هم به قرآن کاین محبت آمده
آیه ای تحت عنوان«مودّت» آمده
لیک محبت را چنین معنا کرده اند
کز برای تسلیت، آتش آورده اند
چون نمودند عقده ها در سینه اش
خون کردند آن دل بی کینه اش
پس به میخِ در، به آن نشتر زدند
هم لگد بر پهلوی آن بانوی اطهر زدند
هم فدک را غصب کردند ناکسان
هم نمودند امتی را منحرف اندرجهان
شوی او در بند، غنچه اش پرپر، رویش هم کبود
آری آری ،این همان مزد رسول الله بود
#دلگویه....ط_حسینی
😭😭😭
💦🌧💦🌧💦🌧
@bartaren
باز دوباره صبح جمعه ای دیگر رسید
دلم دل دل می کند برای ندبه ای دیگر...
دلم لک زده برا گفتن متی ترانا و نراک؟!
و چه بی معرفتیم ما !!
انگار که مهدی زهرا برای اکثر ما فقط مختص جمعه هاست و الغوث الغوث گفتنمان فقط جمعه تا جمعه است .
تمام هفته به کار و دنیای خویش سرگرمیم و غافل از ان ماهیم که مضطر ظهور است ...
و خود را سینه چاک حضرتش می دانیم ،در صورتیکه راه و رسم عاشقی برنمی تابیم و همانا عاشق آن است که لحظه ای بی یاد معشوق به سر نکند و ما ان نیستیم...
مولایم....
عزیز دلم...
صاحب امرم...
ای عشق بی پایان این عالم خلقت...
به خدا دوستت داریم ...
نگاه به غفلتمان نکن....
نگاه به بی معرفتیمان نکن...
نگاه به مظلومی شیعیان کن...
نگاه به خوبانی که رفتند و با قطره قطره خونشان به ما درس زندگی دادند نما ،
برای ما نه....
برای این خون های پاک برگرد...
ما هیچیم ...برای من و ما نه...
برای رهبری که تنهاست و علم انتظار بردوش دارد برگرد...
برای ما نه....
برای مظلومانی که بی پدر مانده اند ...
برای شیعیانی که چشم به در مانده اند...
برای مؤمنانی که در کوچه پس کوچه های این دنیا درمانده اند....برگرد....
مولای من....
این رفتن جمعه جمعه ها پیرمان کرد...
این بودن و نیامدنت ، این چشم انتظاری...زمین گیرمان کرد😭
عزیز دلم
دلم خوش است به دعای عهدی که می خوانم...
دلم خوش است که نامم را در سیاهی لشکر دوستدارانت ثبت کرده ای و نام شیعه را یدک می کشم...
دلم خوش است به تو ای مولای غریبان....
تو را به جان اولین مظلوم و مظلومهٔ عالم که دنیا بر مدار وجودشان می گردد
تو را به جان مولایم علی و مادرمان زهرا....
تو را به مادری پهلو شکسته، که این روزها پشت دری نیم سوخته مانده، تو را به دستان بسته ی مردی که او را کشان کشان به سمت مسجد میبرند، تو را به کودک گریانی که چشم به میخ خونین در دارد و پرپر زدن مادر را میبیند، بیا..... و بستان انتقام این زخم های سر به مهر را...
مولای مهربانم از گرد راه برگرد....و تو خود دعا برای ظهورت نما که دعای من اثر نمیکند ...انگار بار گناهانم آنچنان است که....
اللهم عجل لولیک الفرج
#بداهه
حسینی...
💦🌧💦🌧💦🌧
@bartaren
هدایت شده از آرامش حس حضور خداست
namaaz.23_(2).mp3
4.92M