#رمان های جذاب و واقعی📚
#داستان_واقعی #روایت_انسان #قسمت_دویست_شانزدهم🎬: حضرت ابراهیم هراسان از خواب بیدار شد، اسماعیل در
#داستان_واقعی
#روایت_انسان
#قسمت_دویست_هفدهم🎬:
روز عید قربان بود و حضرت اسماعیل همراه پدر بزرگوارشان به راه افتادند و ابراهیم به رویایی که سه بار در روز و شب عرفه در خواب دیده بود فکر می کرد و می خواست موضوع را به گونه ای به اسماعیل بگوید که اولا او را پریشان نکند و دوما نتیجه تربیتش را ببیند که آیا اسماعیل آنگونه که می بایست درست تربیت الهی را فرا گرفته یا خیر، پس کنار کوه ایستاد و رو به اسماعیل گفت: فرزندم، من سه بار در خواب دیدم در حجازم و تو را ذبح می کنم پس بنگر که چگونه عمل خواهی کرد؟!
حضرت اسماعیل نگاهی از سر تواضع به پدر نمود، او خوب می دانست که رؤیای پیامبران، رویای صادقه است و حال که پدرش سه بار این رویا را دیده پس به منزله وحی باید باشد پس رو به آسمان نمود و فرمود: پدر، کاری را که مأمور انجام آن هستی، به سرانجام برسان که خداوند با صابران است.
ابراهیم لبخندی از سر شوق زد و اسماعیل را در آغوش گرفت چرا که اسماعیل هم گویی محو در وجود و فرامین الهی بود و بدون کوچکترین اعتراضی با روی گشاده از پدر می خواهد تا به امر خداوند عمل کند و اینجا بود که بر همه آشکار می شود که مراد از اینکه خداوند به ابراهیم وعده داد که به او«جوانی حلیم» عنایت می کند چیست و این خصوصیت حضرت اسماعیل است، حلیم و صبور و غرق در امر خداوند...
حضرت اسماعیل متواضعانه به پدر می گوید: پدرجان! شما به امر خداوند عمل نمایید فقط چند خواهش از شما دارم که بسیار سپاسگزار می شوم که آن را بپذیرید
حضرت ابراهیم می فرماید: بگو میوه دلم، هر چه می خواهی بر زبان آور که من سرا پا گوشم
اسماعیل نگاهش را به زمین می دوزد تا پدرش با دیدن چشمان او شرمنده نشود و می فرماید: پدرجان! من از شما می خواهم هنگام ذبح من، دست و پای مرا با بندی محکم ببندی، تا دست و پا زدن مرا هنگام ذبح کردن، نبینی و عاطفه و ترحم پدرانه ات به جوش نیاید و این ترحم مانع از اجرای بهتر دستور پروردگار نشود.
اسماعیل صدایش را آرام تر نمود و ادامه داد: مرا به صورت بر زمین بخوابان و خنجر بر گردن من بکش تا مبادا وقت ذبح صورتم را ببینی و از کار خود که امر پروردگار است پشیمان شوی و قبل از ذبح، لباس مرا از تنم بیرون آور تا اثری از خون تن من بر آن نماند و اگر مادرم به هوای من خواست عطر تنم را از لباسم به جان بکشد، لباس خونینم را نبیند و قلبش اندوهگین نشود و مراقب باش از خون من بر تن و لباس تو ننشیند که بعد از ذبح ببینی و حسرت بخوری و از ذبح من پشیمان شوی
اسماعیل سخن می گفت و ملائک آسمان شیون می کردند، چرا که آنها خبر داشتند نواده اسماعیل را روزگاری زنده زنده ذبح می کنند، دست و پایش را نمی بندند اما دست و پا زدن پاره جگر رسول الله را می بینند، او را از قفا سر میبرند و به پیراهن کهنه او رحم نمی کنند و خواهرش زینب به جای مادر، عطر تن حسین را نه از پیراهن کهنه بلکه از رگ بریده به جان می کشد.
ابراهیم نتیجه تربیت عالی هاجر که بر اساس مدل تربیتی ابراهیمی ست را میبیند و از داشتن چنین فرزندی اشک شوق می ریزد و بیش از قبل محبت اسماعیل در قلبش شعله ور می شود، درست است پدر است و بند جانش به جان فرزندش وصل است اما امر خدا از این محبت واجب تر است.
ادامه دارد...
📝به قلم:طاهره سادات حسینی
@bartaren
🌕✨🌕✨🌕✨🌕✨
هدایت شده از گلچین برترین ها 😍
6_144247131774263417.mp3
20.44M
🎙️صحبتهای استاد #رائفی_پور درباره پیامدهای رایآوردن ترامپ در داخل و خارج آمریکا
🗓 ۱۶ آبان ۱۴۰۳
🎧 کیفیت 64kbps
🪴 https://eitaa.com/joinchat/3093234336C811d28df6b
#رمان های جذاب و واقعی📚
#داستان_واقعی #روایت_انسان #قسمت_دویست_هفدهم🎬: روز عید قربان بود و حضرت اسماعیل همراه پدر بزرگو
#داستان_واقعی
#روایت_انسان
#قسمت_دویست_هجدهم🎬:
حضرت ابراهیم همانطور که خواسته فرزندش بود، لباس او را از تن بیرون آورد، دست و پای ایشان را با طنابی محکم بست .
برای آخرین بار نگاهی پر از مهر بر چهره زیبای اسماعیل نمود، او باید از این جوان رعنا دل می کند و دل را در گرو مهر پروردگارش محکم تر گره می زد.
اسماعیل را به صورت روی ریگهای بیابان حجاز خوابانید، خنجری را که تازه تیز کرده بود بر گلوی اسماعیل گذاشت و محکم کشید اما گلوی اسماعیل بریده نشد و خونی جاری نشد.
حضرت ابراهیم خنجر را بالا آورد یک آن فکر کرد نکند خنجر را اشتباها بر عکس گرفته، دوباره خنجر را از این دست به دست دیگر داد و باز برگلوی اسماعیل و محکم تر از قبل کشید، اما باز هم هیچ اتفاقی نیافتاد و خونی جاری نشد و دوباره و دوباره و دوباره کشید، حضرت ابراهیم آنقدر خنجر را کشید که اثر خنجر بر گلوی اسماعیل ماند اما گلوی او بریده نشد.
ابراهیم که گمان می کرد خطایی از او صادر شده که خداوند این قربانی را از او نپذیرفته و برای همین موضوع خنجر بر گلوی اسماعیل اثر نمی کند با پریشان حالی خنجر را به طرفی پرت کرد به طوریکه تیزی خنجر تخته سنگ را به دو نیم کرد و ابراهیم سر به آسمان بلند کرد و فرمود: خنجر آنچنان تیز بود که سنگ را دو نیم کرد پس چرا گلوی اسماعیل را نبرید؟! خداوند من از هر اشتباهی مرتکب شدم که باعث شده این ذبح را از من نپذیرید به درگاهت توبه می کنم و اشک از چشمان مبارکش سرازیر شد.
در این هنگام فرشته وحی بر حضرت ابراهیم نازل شد و فرمود: ای ابراهیم تو امری را که در رؤیا به تو دستور داده شد با درستی به انجام رساندی و برای امر خداوند دل از فرزند دلبندت کندی و از این امتحان سخت سربلند بیرون آمدی و بدین سبب خداوند اراده کرده مقام «امامت» را که بالاتر از مقام نبوت است به تو عنایت کند
و سپس قوچی از پشت سر ابراهیم پیش آمد و خداوند امر کرد که امروز این قوچ را قربانی کن اما در روزگاری دیگر از تو ذبحی عظیم به سمت درگاه خداوند روانه خواهد شد
ابراهیم با حالت سوالی سری تکان داد و فرمود: آن ذبح عظیم چیست و فرشته وحی از ابراهیم پرسید...
ادامه دارد...
📝به قلم:ط_حسینی
@bartaren
🌕✨🌕✨🌕✨🌕
#رمان های جذاب و واقعی📚
#داستان_واقعی #روایت_انسان #قسمت_دویست_هجدهم🎬: حضرت ابراهیم همانطور که خواسته فرزندش بود، لباس ا
#داستان_واقعی
#روایت_انسان
#قسمت_دویست_نوزدهم🎬:
خداوند می خواست به سوالات ابراهیم پاسخ دهد، پاسخی که در طول اعصار و سالیان دراز و تا دنیا دنیاست، بر تارک هستی بدرخشد پس از ابراهیم سوال نمود: ای ابراهیم! آیا تو خودت را بیشتر دوست می داری یا مظهر تامه کلمات الهی همانکه اراده خداوند بر آن است خاتم انبیاء شود و شجره امامت تا قیام قیامت از او پا بگیرد؟!
ابراهیم لبخندی محو روی لبانش نشست و فرمود: خوب واضح است، من، محمد را از جان خود بیشتر دوست می دارم و او را عزیزتر می دانم.
خداوند باز سوال فرمود: آیا فرزندان محمد که مظهر کلمات الهی هستند را بیشتر دوست می داری یا فرزندان خودت را؟!
و باز ابراهیم پاسخ داد: من فرزندان محمد را بیشتر از فرزندان خودم و حتی عزیزتر از جان خودم می دانم.
خداوند سوال فرمود: ای ابراهیم! اگر فرزند تو اکنون به دست تو ذبح شود عظیم تر است یا اینکه فرزند آن پیامبر ختمی به دست شقی ترین افراد در بیابانی دور از وطن و تشنه لب ذبح شود عظیم تر است؟ و آیا قربانی فرزند تو عبادتی بزرگتر است یا قربانی فرزند رسول خاتم عظیم تر است؟
ابراهیم فرمود: اگر فرزند محمد ذبح شود قربانی او عظیم تر است.
در این هنگام حضرت جبرئیل با لباس عزا بر ابراهیم نازل شد و فرمود: ای نبی خدا به تو خبر می دهم از روزی که نواده فرزندت اسماعیل، در صحرایی پر از بلا بین دو نهر آب در حالیکه تشنه لب است زنده زنده ذبح می شود.
اگر تو امروز بر اسماعیل مهر داشتی و خنجر بر گلوی اونهادی، در آن روز یکی از شقی ترین روزگار با قساوتی شدید از قفا خنجر به گلوی حسین می گذارد و حسین در پیش چشم خواهرش آنقدر دست و پا می زند که از نفس می افتد.
جبرئیل باز روضه کربلا می خواند و ابراهیم بر مظلومیت آل طه اشک می ریخت، جبرئیل می گفت و ابراهیم ضجه می زد، ابراهیم آنچنان بر حسین گریه نمود که به حالت اغما افتاد و در این هنگام خداوند به او بشارت داد که به واسطه این عزاداری تو بر ذبح عظیم و امتحان تو در مورد فرزندت اسماعیل ذبیح الله، به تو مقام امامت را عطا فرمودیم و حال از جای برخیز که خداوند امر نموده تا تو با کمک فرزندت اسماعیل کاری بزرگ انجام دهید
و خداوند اراده کرده بود که از ابراهیم دو شجره پا بگیرد، اول شجره بنی اسماعیل و دوم شجره بنی اسحاق(بنی اسرائیل) که شجره بنی اسماعیل شجره خالده است و تا قیام قیامت ادامه دارد و همیشه حجتی ازاین شجره می بایست بر روی زمین باقی باشد تا مدار آرامش زمین قرار گیرد و شجره بنی اسرائیل شجره ای تامه بود و در جایی نسل نبوت از آن قطع میشد و خدواند اراده کرده بود که شجره بنی اسرائیل، راه را برای ظهور و بروز بنی اسماعیل هموار کنند و مردم را به آمدن منجی دنیا که از نسل حضرت اسماعیل بود بشارت دهند.
ادامه دارد...
📝به قلم:طاهره سادات حسینی
@bartaren
🌕✨🌕✨🌕✨🌕
#داستان_واقعی
#روایت_انسان
#قسمت_دویست_بیست🎬:
پس از ماجرای ذبح حضرت اسماعیل، خداوند به حضرت ابراهیم امر کرد تا برای اقامه دین خدا، کعبه را بازسازی کند.
کعبه اولین ساختمانی که در روی زمین بنا شده بود، خانه ای چهارگوش که محاذی بیت المعمور در عرش است واز لحاظ جغرافیایی نقطه مرکزی و محور اصلی زمین است.
و چون اجتماع مؤمنین نیاز به یک محور و جهت دارد و جهت جغرافیایی زمین هم این نقطه است و تا زمانی که این اجتماع حول کعبه محقق نشود، اقامه هم صورت نگرفته پس خداوند به ابراهیم امر نمود تا خانه کعبه را که در آن زمان اثری از آن باقی نمانده بود با کمک حضرت اسماعیل باز سازی کند و این خانه در اختیار بنی اسماعیل قرار گیرد چرا که محقق شده اقامه دین اسلام بر عهده نسل اسماعیل باشد و به تمام ابناء بشر و حتی تیره بنی اسرائیل تکلیف شده حج بگذارند همانطور که حضرت آدم و نوح حج گذارد.
در اینجا داستان بنای اولیه کعبه را بازگو می کنند که اینچنین بوده است:
هنگام هبوط حضرت آدم، ایشان بر روی کوه صفا و حضرت حوا بر روی کوه مروه قرار داشت.
جبرائیل خیمه ای را بر روی ترعه (که پایه های بیت الله بود) قرار داد، ستون خیمه شاخه ای از یاقوت سرخ بود که شعاع نور آن کوه های اطراف مکه را روشن کرد.
میزان شعاع نور این ستون، محدوده حرم را معین می کرد و خداوند منتهی الیه این نور را محدوده حرم امروزین قرار داد، منتهی الیه طناب هایی که با آن ها خیمه کشیده می شد و نگه داشته می شد، محدوده مسجد الحرام را معین کرد
میخ های خیمه از سنگ های طلای ناب بهشتی و طناب های آن از موهای بافته شده سرخ رنگ بود، این اتفاقات تشریفاتی است که در لحظه هبوط، با حضور ملائکه در زمین رخ می دهد، سپس خداوند به جبرائیل فرمود که با هفتاد هزار فرشته بر زمین فرود بیایند تا این خیمه را از دسترسی ابلیس دور نگه دارند.
این ملائکه باید با آدم مأنوس باشند و به منظور تعلیم و انجام مناسک بیت به آدم کمک کنند.
و حضرت آدم به دور خیمه طواف می کرد پس جبرائیل ملائکه را در اطراف بیت گماشت تا از گزند ابلیس و دستیاران او نسبت به خیمه مراقبت کنند.
آدم و حوا چند روزی را در این خیمه سکنی گزیدند و پس از مدتی که با آن محیط آشنا شدند فرمان خروج از آن خیمه از طرف خداوند صادر شد. پس جبرائیل نازل شد و آدم و همسرش را از خیمه بیرون آورد و آن ها را در نزدیکی کوه صفا اسکان داد.
آدم و حوا از جبرائیل سوال کردند که آیا خداوند بخاطر نافرمانی گذشته مان از ما دلگیر و ناراحت است؟ (آن
ها خیال می کردند که خداوند بخاطر نافرمانی گذشته شان آن ها را از خیمه بیرون کرده است.)
جبرائیل پاسخ داد که خشم و غضب خدا متوجه شما نشده اما از فعل خداوند سوال پرسیده نمی شود. هفتاد هزار ملائکه ای که در اطراف خیمه بودند از خداوند تقاضا کردند تا در این مکان به محاذات بیت المعمور برایشان خانه ای بنا کند تا در اطراف آن طواف کنند.
پس حق تعالی به من وحی کرده که تو را از این مکان دور کرده و خیمه را بالا ببرم.
آدم پس از این کلام گفت ما به امر پروردگار راضی و خوشنود هستیم.
پس مکانت و شرافت این بیت باعث شده تا در اطراف آن هیچ خانه ی انسانی وجود نداشته باشد.
سپس جبرائیل ستون های بیت را با سنگ هایی از کوه های صفا و مروه و طور سینا و السلام که در نزدیکی کوفه قرار دارد، بالا برد که این کوه ها نقاط تمدنی مهمی در تاریخ بشر هستند.
سپس خداوند به جبرائیل امر کرد که ساخت بیت را انجام دهد. پس اولین سازنده بیت، جبرائیل است.
جبرائیل به فرمان خداوند چهار سنگ را از مواضع اربعه آورد و آن ها را بر ارکان و پایه های بیت که خداوند
معین فرموده بود قرار داد.
این نقاط همان قواعد بیت هستند.این نقطه ها که دارای ارتباط خاصی با بیت المعمور و عرش الهی بودند، توسط خداوند مشخص شده و طی تشریفات خاصی ساخته شد.
سپس به جبرائیل دستور داد که بیت را از سنگ های کوه ابوقبیس بسازد و برای آن دو درب که یکی در مشرق و دیگری در مغرب واقع می شود قرار دهد. پس از آن که ساخت بیت تمام شد جبرائیل و ملائکه به دور آن طواف کردند و چون آدم و حوا طواف ملائکه را دیدند هفت بار به دور آن طواف کردند
و اینگونه بود که کعبه بنا شد اما
پس از شروع مهاجرت ها و پس از طوفان نوح، منطقه مکه متروک شد، وسوسه های ابلیس و طرح های ابلیس هم در ماجرای متروک شدن کعبه اثر داشته است و کم کم و با مرور زمان خانه کعبه از بین می رود تا زمان حضرت ابراهیم که دیگر نشانی از آن نمانده بود و اینک خدا می خواهد خانه اش را تجدید بنا کند
ادامه دارد...
📝به قلم طاهره سادات حسینی
@bartaren
🌕✨🌕✨🌕✨🌕
#رمان های جذاب و واقعی📚
#داستان_واقعی #روایت_انسان #قسمت_دویست_بیست🎬: پس از ماجرای ذبح حضرت اسماعیل، خداوند به حضرت ابراه
#داستان_واقعی
#روایت_انسان
#قسمت_دویست_بیست_یکم🎬:
خداوند به ابراهیم امر نمود که با کمک اسماعیل خانه کعبه را بازسازی کنند تا اقامه دین خدا به طور کامل با مناسکی که قبلا گفته شد انجام شود تا زین پس مومنین در زمان حج به دور این نقطه مرکزی زمین بشتابند و در تعبد و بندگی خودی نشان دهند
پس ابراهیم دست به کار شد تا بیت الله را تجدید بنا کند و لازم بود تا محدوده اصلی بیت مشخص شود.
در این زمان جبرئیل بر ابراهیم نازل شد و همزمان بادی وزیدن گرفت و پرده ها کنار رفت و ستون های نورانی بیت الله الحرام همانگونه که قبلا جبرئیل آن را بنا نموده بود آشکار شد و حضرت ابراهیم و حضرت اسماعیل مشغول ساختن خانه خدا شدند.
ابلیس که آگاه بود با تجدید بنای کعبه، دین خداوند به اقامه می رسد چندین بار در مقابل حضرت ابراهیم ظاهر شد و خواست مانع این کار شود و هر بار حضرت ابراهیم به او سنگ پرتاب کرد، درست شبیه زمانی که برای اولین بار این خانه بنا می شد و ابلیس باز چنین کرد و حضرت آدم هم به سمت او سنگ پرتاب نمود و همین واقعه باعث شد که پس از اتمام بنای کعبه، حضرت ابراهیم ستونی را ساخت و آن را نماد ابلیس قرار داد تا مومنین هر زمان برای مناسک حج به اینجا وارد شدند به این ستون سنگ بزنند و ذکر خدا را بگویند.
حالا کعبه باز سازی شده بود، آنهم توسط ابراهیم و فرزند ارشدش اسماعیل و قرار بود اختیار دار این مکان مقدس و نقطه اصلی زمین، بنی اسماعیل باشند و ابلیس از این اتفاق به شدت عصبانی بود اما می بایست دست به کاری بزند که از قافله عقب نماند و همانگونه که همیشه در برابر خداوند و احکامش سکه بدل ساخته بود اینک هم اگر خداوند کعبه را تجدید بنا نموده و خانه امن خود قرار داده بود، او هم دست به کار شد تا خانه ای برای خود قرار دهد و چه جایی بهتر از «برج بابل» که سنگ بنایش را خود ابلیس نهاده بود و ساختمانی معروف و مشهور در آن زمان بود.
پس ابلیس هم دست به کار شد و تمام سردارانش تلاشی عظیم بکار می بردند تا برج بابل رونق بگیرد و روزی برسد که رونق این برج و برج هایی شبیه آن از رونق کعبه بیشتر شود، پس مناسک ابلیسی عجیب و نویی در بین مردم بابل شکل گرفت.
ابلیس همانگونه که در مقابل ازدواج حلال....زنا را باب کرد، در مقابل خانواده الهی...همجنس گرایی را به ظهور رساند، اینک هم درمقابل مُحرم شدن مومنین در کعبه و مناسک حج ، برای شیطان پرستان مناسکی ابداع نمود که برای نمونه یکی از مناسک این بود که بر هر زن واجب بود که در هر سال یک بار در برج بابل بنشیند تا مردی بیگانه بیابد و با او همخوابگی داشته باشد و اینچنین بود که زنان متمول با ارابه وارد معبد میشدند و همراه با ندیمه هایشان در معبد می نشستند و زنان عادی هم در جایگاهی مخصوص می نشستند و انتظار می کشیدند تا مردی از راه برسد و قطره ای نقره در دامانشان بیاندازد و این بدان معنا بود که آن مرد این زن را برای با هم بودن شبانه انتخاب کرده است.
واینچنین بود که ابلیس پا به پای دین و احکام و مناسک خداوند پیش می آمد و برای اقامه دین ابلیسی او نیز مناسکی قرار داده بود و هر دم بر این مناسک افزوده می شد و آن را نو اندر نو می نمود و متاسفانه جمعی را به خود مشغول داشت.
ادامه دارد...
📝به قلم:طاهره سادات حسینی
@bartaren
🌕✨🌕✨🌕✨🌕
#رمان های جذاب و واقعی📚
#داستان_واقعی #روایت_انسان #قسمت_دویست_بیست_یکم🎬: خداوند به ابراهیم امر نمود که با کمک اسماعیل خا
#داستان_واقعی
#روایت_انسان
#قسمت_دویست_بیست_دوم 🎬:
گاهی برخی از انسان ها برای این که در این دنیا قدرت هایی را داشته باشند، به برخی از اجنه پناه می برند که به آن ها قدرت بدهند.
قرآن می فرماید: انه کان رجال من الانس یعوذون برجال من الجن فزادوهم رهقا (و مردانى از آدميان به
مردانى از جن پناه مى بردند و بر سركشى آنها مى افزودند.)
اجنه در قبال قدرت هایی که به انسان ها می دهند درخواست هایی از آن ها می کنند که باعث می شد آن انسان ها در باطل و کفر فرو بروند.
حضرت ابراهیم برای آن که پروژه اقامه را عملی سازد، دو پایگاه مهم را بنا نهاد؛ یکی از آن ها کعبه است که
آن جا را احیا می کند و دیگری بیت المقدس است که از ابتدا آن را بنا می کند.
سپس حضرت ابراهیم رسولانی را به نقاط مهم و پر جمعیت فرستاد که یکی هند و دیگری ایران بود.
خودش نیز در سه راه مهم تمدنی قرار گرفت و کوشش کرد تا در آن جا حضور جدی داشته باشد و آنجا را حفظ کند.
حضرت ابراهیم در این سه راه مهم تمدنی سنت میزبانی از کاروان ها را پایه ریزی کرد و تلاش کرد تا دین
حنیف را به سرتاسر تمدن های اطراف انتشار دهد.
البته این تلاش مثمر ثمر بود و ابراهیم با ماجرای نمرود و معجزه آتش در همه جا شناخته شده بود.
موضوع دیگری که اینک مطرح می شود این است که برای تحقق اقامه دین سه مورد لازم و ضروری است که اگر این موارد پیش نیاید اقامه دین هم صورت نخواهد گرفت.
اول اینکه همراهی امت ها با پروژه اقامه، یعنی باید مردمی باشند که این دین را اقامه و نبی خدا را همراهی نمایند
دوم اینکه وجود پایگاه های متعدد در تمدن های مختلف، یعنی در جای جای دنیا دین خدا مکان شناخته شده داشته باشد که مردم در آنجا بهم بپیوندند
و سوم اینکه ارتباط نبی با منبع وحیانی یعنی پیامبری وجود داشته باشد تا با منبع وحی و خداوند در ارتباط باشد و پیغام خدا را به مردم برساند حال
در طرف اقامه باطل و دین ابلیسی هم نیز دقیقا هر سه مورد لازم است یعنی اگر شیاطین بخواهند در دنیا باطل را اقامه کنند
اولا نیاز به پذیرش و همراهی مردم دارند؛ ثانیا به پایگاه های متعدد ابلیسی در نقاط مختلف نیاز دارند و ثالثا
باید از وحی ها و الهامات ابلیسی (ان الشیاطین لیوحون الی اولیائهم) استفاده کنند.
در زمان ابراهیم که او دو پایگاه مهم کعبه و بیت المقدس را برای پرستش خداوند و انتشار دین خدا بنا نهاد، ابلیس هم دست به کار شد، بابل و برج بابل را داشت و علاوه بر آن سرزمینی دیگر را پایگاه خود نمود.
از زمان حضرت ابراهیم مهم ترین سرزمینی که حال و هوای ابلیسی و شیطانی دارد مصر است
و داستان روایت انسان این بار از بیت المقدس به مصر می رود.
حضرت ابراهیم علیه السلام سیصد سال عمر نمود و خود در بیت المقدس به تبلیغ دین خداوند می پرداخت و حضرت اسماعیل هم در حجاز و کعبه و بعد از اینکه حضرت ابراهیم از دنیا رفت حضرت اسحاق دین ابراهیم حنیف را منتشر می نمود و البته در این زمان این تیره کم کم طی مهاجرت های آرام آرام خود را به نزدیک مصر رساندند و در زمان حضرت یعقوب در کنعان ساکن شدند...
ادامه دارد...
📝به قلم:طاهره سادات حسینی
@bartaren
🌕✨🌕✨🌕✨🌕
#رمان های جذاب و واقعی📚
#داستان_واقعی #روایت_انسان #قسمت_دویست_بیست_دوم 🎬: گاهی برخی از انسان ها برای این که در این دنیا
#داستان_واقعی
#روایت_انسان
#قسمت_دویست_بیست_سوم 🎬:
داستان ما به سمت سرزمینی می رود که ابلیس روی آن بسیار کار کرده است و یکی از پایگاه اصلی شیطان است، حکومت مصر دارای پادشاه، کاهنان (که حلقه واسطه میان پادشاه و مردمند) و مردم جامعه می باشد.
پادشاهان مصری برای اولین بار ادعا کردند از نسل خدایان هستند و دارای مقام نیمه خدایی هستند.
پادشاهان آن گونه عمل کردند و در نگاه مردم جا انداخته بودند که آنان، فرزندان مستقیم خدا و نمایندگان راع (خدای خورشید) تلقی می شدند.
نام دیگر خدای راع، «آمون» است که به صورت تک چشم نشان داده می شود و در کشفیات باستانی هم به
وفور یافت می شود. استفاده از نماد خدای راع، در دوره حکومت قدیم و حکومت جدید مصر مرسوم بوده
است.
پادشاهان مصر بر جهل مردم سوار می شدند، خودشان را حامل قدرت خدای راع معرفی می کردند و در این سرزمین فقط پادشاه بود که حق قربانی کردن داشت و این حق خود را در اختیار کاهنان نیز قرار می داد.
بنابراین در حکومت مصر، کاهنان نمایندگان فرعون هستند بر خلاف حکومت های قبلی که کاهن نماینده خدا بود. پس در مصر، ریشه تمام اتفاقات به فرعون باز می گردد چرا که تمام منشأ های قدرت به او منتهی میشود.
به عقیده مصریان باستان، مرگ فرعون، بازگشت او به خدایان محسوب می شود و او یک موجود جاویدان است. به همین خاطر در کنار مقبره فراعنه یک معبد بزرگ ساخته می شد و مردم به عبادت آن خدا نیز مشغول می شدند. از این روست که قبرهای فراعنه و معابد در مصر از اهمیت ویژه ای برخوردار هستند
اهرام مصر که شامل سه هرم اصلی می باشد در دوران اول حکومت مصر ساخته شده است.
هرم بزرگ گیزا که توسط خوفو ساخته شده است اصلی ترین نماد دوران اولیه فراعنه در مصر می باشد. این
اهرام طوری ساخته شده که هیچگونه ملاتی در آن به کار نرفته است.
هرم با تخته سنگ هایی به وزن دو تن است و
این مساله خبر از وجود یک دستگاه هندسی و معماری قوی در مصر می دهد که ریشه در مطالعات نجومی مصریان باستان دارد. علم نجوم از بابل به مصر منتقل شده است و مصریان مطالعات زیادی بر روی علم نجوم انجام می داده اند. آن ها توانسته بودند این علم را بومی سازی کنند و بر اساس آن طغیان رودخانه نیل را پیش بینی کرده و از آن استفاده کنند.
همچنین علم نجوم باعث می شد تا از آن در مباحث هندسی هم استفاده کرده و معماری هایشان را رونق ببخشند و از طرفی علم نجوم، علمی ست که مستقیم با اجنه سرو کار دارد و به راحتی میشود این علم را از راه درستش منحرف نمود، پس در این سرزمین سحر و ساحری و شیطان پرستی حرف اول را می زند و به روایتی، سرزمینی ست که ابلیس روی آن سرمایه گذاری زیادی نموده است پس می خواهد بهره برداری خوبی از آن نماید
ادامه دارد...
📝به قلم:طاهره سادات حسینی
@bartaren
🌕✨🌕✨🌕✨🌕✨
#رمان های جذاب و واقعی📚
#داستان_واقعی #روایت_انسان #قسمت_دویست_بیست_دوم 🎬: گاهی برخی از انسان ها برای این که در این دنیا
#داستان_واقعی
#روایت_انسان
#قسمت_دویست_بیست_چهارم🎬:
سازه ها و مناسک در مصر دقیقا شبیه بابل است گویا یک خط واحد تمدنی و پرستشی از بابل تا مصر ادامه دارد که توسط یک نفر کارگردانی و مدیریت می شود.
یعنی همانگونه که نسبت به مومنین خداوند ولایت و سرپرستی می کند در طرف کفر نیز شیطان ولایت می کند.
این خط واحد هدایتی که ابلیس آن را دنبال می کند در هر منطقه ای رنگ و بوی بومی خودش را می گیرد اما
ذات همه آن ها یکی است و نقشه آن ها واحد است.
تمام این ساختمان ها و سازه های عظیم را فقط بردگان نساخته بودند. تا زمانی که یک اجماع همگانی حول
این مساله صورت نگیرد، جمع بردگان به تنهایی نمی توانند این سازه های عظیم را بنا کنند.
در تمام مصر درباره ساخت چنین بنایی، یک اجماع همگانی شکل گرفته بود.
انبارهای معابد مملو از آذوقه ها و زیور آلاتی بود که مردم مصر به آن ها هدیه داده بودند در حالی که در
همین زمان عده ای از مردم فریب خورده، از شدت گرسنگی در حال مرگ بودند؛ اما تا پای مرگ برای رفاه و
تامین عیش معبدیان و وسایل مورد نیاز آن ها تلاش می کردند.
عده ای از مردم متمّول خودشان را وقف آوردن سنگ های بزرگ برای ساخت هرم می کردند.
فاصله معبد خوفو تا نزدیک ترین کوهی که از آن سنگ گرانیت به دست می آید، حدود چند صد کیلومتر است.
این درحالی است که هنوز وسایل حمل و نقل پیشرفته ای برای حمل این حجم زیاد از سنگ های گرانیتی به وجود نیامده است و سازندگان معبد مجبور هستند سنگ ها را بر روی الوارهای بزرگی از چوب حمل کنند و
بدین وسیله آن ها را به محل مورد نظرشان انتقال دهند. احتمالا برای چنین نوع حمل و نقلی، مقادیر زیادی روغن استفاده می شده که بسیاری از بردگان را برای ساخت روغن قربانی می کرده اند تا از بدن او روغن مورد استفاده برای روان کردن الوار چوبی را به دست بیاورند.
این قبیل گزارش ها همگی حاکی از کارگردانی واحد و نقشه ی واحدی است که ابلیس آن را از بین النهرین تا مصر کشانده است.
یکی دیگر از مسائلی که خبر از نقشه واحد ابلیس و ایجاد یک اجماع همگانی در مصر می دهد آن است که
همانند بابل، در مصر نیز معابد به مردم القاء می کردند که خدایان به همخوابگی با دختران زیبا احتیاج دارند.
کاهنان مصری همچون کاهنان بین النهرین برای ارضای شهوت شان، توده های فریب خورده و استثمار شده را ترغیب می کردند که دختران خود را به خدایان هدیه کنند. این مساله تا بدان جا ادامه داشت که حتی زنان
شوهردار نیز خود را ملزم می داشتند که حداقل سالی یک بار در معبد با خدایان همبستر شوند.
این نوع مناسک شبیه مناسکی است که در برج بابل اتفاق می افتاد.
ادامه دارد...
📝به قلم: طاهره سادات حسینی
@bartaren
🌕✨🌕✨🌕✨🌕
#رمان های جذاب و واقعی📚
#داستان_واقعی #روایت_انسان #قسمت_دویست_بیست_چهارم🎬: سازه ها و مناسک در مصر دقیقا شبیه بابل است گو
#روایت_انسان
#قسمت_دویست_بیست_پنجم🎬:
برای آن که ابلیس بتواند صحنه گردانی کند و نقشه واحد خود را عملی کند و یک اجماع همگانی درباره یک مساله ایجاد کند، لازم بود تا نظام تعلیم و تربیتی وجود داشته باشد که بار اصلی آن را کاهنان به دوش می کشیدند، همانطور که در فصل های قبل گفتیم، کاهنان نقش پیغامبران ابلیس را داشتند و همانطور که خداوند به رسولانش وحی می نماید، ابلیس هم بوسیله سحر و جادو با کاهنان در ارتباط است
وقتی از کاهنان و معابد سخن می گوییم منظورمان فقط یک سری مناسک آیینی نیست بلکه علاوه بر این مناسک، توجیه نخبگانی کل جامعه مصری درباره مسائل، بر عهده ی کاهنان معابد است. به همین خاطر در مصر مدارسی وجود داشت که کاهنان موظف بودند دانش آموزانی که در آن ها شرکت می کنند را از سنین کودکی با سحر و جادو، آداب و رسوم مناسک شیطانی و سحر آلود، جهان بینی شرک آلودی که مسائل بعدی
همگی مبتنی بر آن بود آشنا کنند.
دانش آموزانی که از سنین کودکی در این مدارس مورد تعلیم و تربیت کاهنان قرار می گرفتند با این اندیشه و جهان بینی رشد کرده و وارد جامعه می شدند و عقاید خود را به بقیه مردم جامعه و نسل های موجود انتقال
می دادند. به همین ترتیب زنجیره ای شکل می گرفت که نسل به نسل سخنان کاهنان را به یکدیگر انتقال می دادند و از این طریق عقیده کاهنان معابد در جامعه نهادینه می شد. به همین خاطر در جامعه مصری شاهد
هستیم که تمام طبقات اجتماعی، هرگونه مناسک آیینی پرستش خدایان را می پذیرند.
استفاده از قدرت های ابلیسی ماورائی
یکی از قدرت هایی که مصریان باستان از آن بهره می جستند استفاده از قدرت و مغناطیس اجرام آسمانی
بوده که از آن در بسیاری از کارهایشان از قبیل کشاورزی، معماری، دفع دشمنان و ... استفاده می کرده اند.
این قدرت ماورائی که از طریق مطالعات نجومی به دست می آمده، امروزه در اختیار ما نیست و در آن زمان نیز توسط نیروهای ابلیسی برای کاهنان قابل دسترسی بوده است.
پس می توان گفت سرزمین مصر، سرزمین خدایانی است که دارای قدرت های عجیب ماورائی بوده اند و سحر
و جادو در آن موج می زند. ترکیب این مسائل به مصر قدرتی می دهد که همیشه می تواند دشمنان خود را
دفع کند، از رودخانه نیل به عنوان یکی از اصلی ترین منابع حیاتی خود بهترین بهره و استفاده را ببرد و شهرهای بزرگی مانند تپس و ممفیس را به وجود بیاورد که تمام تمدن های اطراف مصر در مقایسه با عظمت
آن، شهر و روستای کوچکی بیش به حساب نمی آیند.
ادامه دارد...
📝به قلم:ط_حسینی
@bartaren
🌕✨🌕✨🌕✨🌕✨
هدایت شده از محسن مجتهدزاده « شیخ قمی »
از سخنرانی خاص حضرت آقا در جمع خبرگان تا پروژه ترور رهبران جبهه مقاومت .mp3
53.77M
🎙از سخنرانی خاص حضرت آقا در جمع خبرگان تا پروژه ترور رهبران جبهه مقاومت
#شیخ_قمی
مسجد حضرت فاطمه الزهرا س قم
➖خلاصه لایو دیشب➖