eitaa logo
#رمان های جذاب و واقعی📚
3.7هزار دنبال‌کننده
335 عکس
312 ویدیو
6 فایل
کانال رسمی آثارخانم طاهره سادات حسینی #رمان هایی که نظیرش رو نخوندید #کپی برداری فقط با نام نویسنده مجاز است، بدون ذکر نام نویسنده حرام است تأسیس 26 خرداد ماه 1400 پاسخ به سؤالات...فقط در گروه کانال https://eitaa.com/joinchat/1023410324C1b4d441aed
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از آرامش حس حضور خداست
مداحی آنلاین - سر کوی بلند فریاد کردم - بنی فاطمه.mp3
2.6M
🌺 (ع) 💐سر کوی بلند فریاد کردم 💐علی شیر خدا را یاد کردم 🎤 👏 👌فوق زیبا 🍃 🦋🍃 @takhooda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از آرامش حس حضور خداست
3166955302.mp3
4.22M
۵۴ چه دارد؛ آنکــــــس که تو را نـــدارد‼️ خدا رو پیدا کردی؟ باهاش رفیق شدی و دلتنگش میشی؟ تولدِ عشـ❤️ـق، مبـارک! امروز ثروتی داری که بالاترین ثروتِ دنیا و آخرته شجاعی 🎤 🍃 🦋🍃@takhooda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از آرامش حس حضور خداست
🔴 توصیه امام زمان به خواندن سوره نبأ بعداز نماز ظهر 🔵 امام زمان ارواحنا فداه در تشرف آیت الله مرعشی نجفی (ره)خواندن سوره نبأ را بعد از نماز ظهر به ایشان سفارش نمودند.(۱) 🔴همچنین پیامبر اکرم (ص) فرمودند: سوره نبأ را یاد بگیرید اگر می دانستید چه برکات و آثاری در آن نهفته است کارهایتان را تعطیل می کردید و آن را می آموختید و به وسیله آن به خدا تقرب می جستید و خداوند به واسطه آن گناهان شما را می آمرزد جز شرک ورزیدن به او (۲). 📚 (۱) تشرفات مرعشیه ص ۲۹ 📚 (۲) مستدرک الوسائل، ج ۴ ص ۳۶۶ الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِ‌لوَلــیِّڪَ‌اَلْفــَرَجْ‌بحق‌ حضࢪٺ‌زینب‌ڪبرۍ‌سلام‌الله‌علیها‌ 🤲🏻 🍃 🦋🍃 @takhooda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#رمان های جذاب و واقعی📚
رمان آنلاین: زن زندگی آزادی قسمت سوم🎬: از راه پله که پایین میرفت بوی قهوه تلخ و نسکافه مشامش را نوز
رمان آنلاین: زن، زندگی آزادی قسمت چهارم🎬: هر کدام از آن جمع داخل کافی شاپ، سوار ماشینی شدند سحر و رها سوار ماشین کامران که از دوستان رها بود، شدند و یک پسر دیگر به نام همایون هم که از دوستان کامران بود با آنها همراه شد. سحر و رها عقب نشستند، همانطور که ماشین حرکت می کرد ناگهان سحر تصویر خودش را در آیینه جلوی ماشین دید. یک لحظه یکه ای خورد و باورش نمی شد که این دختر با موهای برهنه و گونه و لبهای سرخ و چشمان ریمل کشیده که بی واهمه با پسران نامحرم بگو و بخند می کند، سحر کریمی فرزند حسین کریمی است، پدری که روی پاکی دخترش قسم می خورد و الان نمی داند که دختر نازپرورده با حجب و حیایش داخل ماشین پسری غریبه سوار شده و به محل اغتشاشات میرود. سحر با صدای همایون نگاهش را از آیینه گرفت، همایون نگاهی به رها و سحر کرد و گفت: به به خانم خوشگلارو باش! زن هایی که این چنین زیبا هستند مگر مجبورند مانند پیرزن های قدیمی چادر چاقول کنند و زیبایی های خودشان را پنهان کنند؟ آخر این چه اعتقادات مزخرفی است سحر لبخندی زد و رها قهقهه ای بلند زد و حرف همایون را تایید کرد. سحر قلبا با حرفهای همایون موافق نبود ولی انگار چیزی درون او می گفت باید به این محافل پا بگذاری تا خودت را به خانواده ثابت کنی زیرا پدرش، بابا حسین فکر می‌کرد که فقط زنان ایران با حجب و حیا هستند، در صورتی مدتی که سحر با جولیا در ارتباط بود به نتیجه برعکسی رسیده بود، او اعتقاد داشت که جولیا با اینکه در کشوری غربی و آزاد زندگی میکند از سحر و امثال سحر با حجب و حیا تر است، زیرا همیشه سفارش های جولیا را به یاد داشت جولیا به سحر میگفت: مبادا دسته مردی به تو بخورد تو باید پاک بمانی و زمانی که پیش ما آمدی باز هم باید پاک بمانی، یک زن که وارد گروه و حلقه ما می شود باید پاک باشد و هیچ ارتباطی با مردان اطراف نداشته باشد. سحر میخواست با رفتنش به گروه جولیا به پدرش ثابت کند که یک زن با داشتن آزادی زیاد و حتی بدون لباس های پوشیده، می تواند پاک و مقدس بماند. در همین افکار بود که صدای کامران بلند شد که میگفت: به آخر خط رسیدیم لطفاً پیاده بشید، فکر می‌کنم چهارراه بعدی را بسته باشند، باید جدا جدا حرکت کنیم تا کسی متوجه نشه به محل گرد همایی میرویم. با این حرف کامران همه پیاده شدند و هر کدام جدا از دیگری به پیاده رو رفتند و شروع به حرکت کردند. ادامه دارد... 📝ط_حسینی @ bartaren 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از آرامش حس حضور خداست
3166980127.mp3
4.73M
۵۵ ✍بشیـــن کنارِش... آرومِ آروم تا وقتی درآغوش خدایی از هیچ چیز نترس و برای هیچ چیز عجله نکن! فقط یه جا عجله کن: 👈که تا دیرنشده عاشـ💖ــق شی. شجاعی 🎤 🍃 🦋🍃 @takhooda