eitaa logo
🔷🔸یارانِ یار🔹🔶
126 دنبال‌کننده
783 عکس
191 ویدیو
7 فایل
کانال بسیج دانشجویی دانشکده علوم پایه دانشگاه فردوسی 🔴 برای برداشتن گام‌های استوار در آینده باید گذشته را درست شناخت! 🔴 مقام معظم رهبری (حفظه الله) 🇮🇷 ♟️🪖⚘️ کانال تلگرام👇 https://t.me/bas_science ارتباط با ما👇 @ad_bas_science
مشاهده در ایتا
دانلود
دل خدافظی ندارم کاسه آب را برمیدارم و در کوچه را باز میکند. پیشانی ام را میبوسد و از زیر قرآن عبور میکند باز سفارش میکند که مراقب خودم باشم میگویم پس نورا چه؟ گل از گلش میشکفد و میگوید: نورا و تورا به خدا میسپارم. بخدا دیرم شده بقیه چه میگویند؟ در تاریکی رفت ؛ بعد از اذان صبح. او هم مثل من بی تاب بود چون هرچند دقیقه یکبار به انتهای کوچه نگاهی می انداخت.. جایی که زنی با باری سنگین به در تکیه داده بود و یک دستش سینی قران و کاسه خالی آب و دست دیگرش روی کمرش بود. خودش می رفت اما یقین داشتم که از همین حالا دلتنگ است و من از همین حالا که آخرین بار نگاهم کرد و پیکان قرمز از نظرم دور شده برای دوباره دیدنش کم طاقت شده ام.. قطره ای روی دستم چکید. فکر کردم نیازی نبود کاسه را خالی کنم باران گرفت و خود خدا کوچه را پشت سرش آب و جارو میزد. ۵ مهر هر کار میکردم دست و دلم به نوشتن نمی رفت اما بعد با خودم گفتم بعد که آمد دلنوشته ها و بیقراری هایم را میدهم بخواند. شاید خاطرات خوبی برای نورا بشوند. از آن به بعد تلفن به دست مینشستم هرکجا میرفتم و هرکار میکردم تلفن راهم با کمترین فاصله از خودم میگذاشتم. دوست داشتم از هر خوراکی که به دستم میرسد برایش کنار بگذارم روزهای اول میگذاشتم اما بعد در یخچال ماندند و فاسد شدند اما نیامد. فکر کردم کاش ساکش را خلوت نکرده بود. هرفرصتی که پیدا میکرد تماس میگرفت. من هم روزشماری میکردم که برگردد گفته بود که چهل روزه می آیم. دو هفته قبل از تولد نورایمان.. ۲۰ مهر همیشه از صبوری من تعریف میکرد؛ حتی وقتی پیش خانواده اش مینشست. اما حالا هربار که فاصله تماسها بیشتر میشود دلشوره تمام جانم را میگیرد و نورا هردفعه با ضربه ای آرام سعی دارد حواسم را پرت کند! این اواخر زیاد حرکت میکند؛ شاید او هم مثل من بی تاب است. ۲۵ مهر خبرداده که می آید. چیزی به تولد نورا نمانده. حسابی سنگین شده ام اما باز سرپا میشوم. جانی دوباره گرفته ام از دیروز که این خبر را شنیده ام انگار خون در رگهایم جریان یافته است. نیرویی عظیم مرا به این طرف و آن طرف خانه میکشد و هر چندجارا که دستمال میکشم چند ثانیه ای روی صندلی مینشینم و کمی نفس میکشم انگار نورا هم هیجان دارد همه هوایی که نفس میکشم میبلعد! honey✍🏻 🆔@basfum 🆔@bas_science