eitaa logo
🔷🔸یارانِ یار🔹🔶
126 دنبال‌کننده
783 عکس
191 ویدیو
7 فایل
کانال بسیج دانشجویی دانشکده علوم پایه دانشگاه فردوسی 🔴 برای برداشتن گام‌های استوار در آینده باید گذشته را درست شناخت! 🔴 مقام معظم رهبری (حفظه الله) 🇮🇷 ♟️🪖⚘️ کانال تلگرام👇 https://t.me/bas_science ارتباط با ما👇 @ad_bas_science
مشاهده در ایتا
دانلود
دست آخر صندلی میگذارند. همان جوان، لنگان برایم یک استکان چای اورده است. کمی از چای روی سینی ریخته. با دست لرزانش جلویم میگذارد. میگویم این همه دست دست کردن برای چیست؟ میدانم که اینجاست. همیشه همین بود. از سرکار هرساعتی میرسیدی حضورت را اول کوچه حس میکردم. نیازی نبود که در را بزنی قبل از آن خودم را رسانده بودم. پشت در صدای پاهایم را که سعی میکردم آهسته باشد باز میشنیدی. انگار حس تو هم میگفت که به استقبالت آمده ام. آهسته سلام میکردی و منتظر میشدی تا در را بگشایم وپذیرای لبخند تو باشم. این بار هم لبخند میزنی؟ میدانم که اینجایی.. هنوز هم مرددند. بلند میشوم به سمت دری میروم که قلبم نشانم داده. با اشاره پیرمردی که آنجاست سرباز بالاخره در را باز میکند. اما هرچند دقیقه با تعجب نگاهم میکند و میپرسد چه کسی به شما گفته که شهیدتان اینجاست؟ میگویم: خودت نشانم میدهی و گمان میکند که به سرم زده یا دیوانه شده ام. فکر میکنم تازه کار است وگرنه میفهمید که همه همسران و مادران شهدا پاره تنشان را میشناسند. کشوی فلزی پایین ترین طبقه را میکشد. اینجا چقدر سرد است. همیشه از سرما فراری بوده ای؛ چطور اینجا خوابیده ای؟ جای پتو پلاستیک پیچت کرده اند. میخواهم روی ماهت را ببینم ولی سرباز امتناع میکند و خودم پلاستیک را کنار میزنم انگشترت هنوز در دستت هست همان عقیقی که رویش یامهدی ادرکنی حک شده بود و هدیه کرده بودم. اما دستت به جای کنار بدنت روی سینه ات است. مثل عمویم عباس(ع) بی دست شده ای.. روی ماهت شاید داغ دلتنگی ام را آرام کند. پلاستیک را بیشتر کنار میزنم اما جای موهایت خالیست! کلاغها موهایت را برده اند که هیچ تکه ای از صورتت را هم با پنجه هایشان کنده و برده اند.. دلم میخواست برای آخرین بار که شده ببینمت اما جز لبهایت چیزی از صورتت پیدا نیست. دست روی لبها و گلویت میکشم و امتدادش را میکشم تا روی انگشتهایت و انگشترت. سرباز بالای سرم بینی اش را بالا میکشد و رو میگرداند فکر کنم گریه میکند جوان است صبور نیست. تو را همه طور دیده بودمت؛ اما همیشه مرتب. این بار اولین باریست که موهایت را به باد داده ای و دست و لباست نشُسته است!جای پای راستت هم در زیر پلاستیک خالیست. انگار گرگها و شغال ها بدجور دوره ات کرده بودند. سیر کنارت مینشینم و حرفهای ناگفته میانمان را یکی یکی میزنم. سرباز میداند صحبت طولانیست میرود که عروس و دامادی که عمر زندگیشان به دوسال هم نکشید برای خداحافظی تنها باشند. "یامهدی ادرکنی" انگشترت را به عنوان تنها یادگاری از پدر برای نورا برمیدارم. honey✍🏻 🆔 @basfum 🆔 @bas_science