◈💠◈↷◈💠◈↶◈💠◈
#فرار_از_گناه
#قسمت_دوم
#شهید_مهدی_زین_الدین
فرمانده لشگر علی ابن ابی طالب
تو هیچے نیستے...
چشمشان ڪ ب مهدے افتاد، از خوشحالے بال درآوردند. دورهاش ڪردند و شروع ڪردند ب شعار دادن: «فرمانده آزاده، آمادهایم آماده!» هر ڪسے هم ڪ دستش ب مهدے مےرسید،امان نمےداد؛ شروع مےڪرد ب بوسیدن. مخمصهاے بود براے خودش.
خلاصه ب هر سختے اے ڪ بود از چنگ بچههاے بسیجے خلاص شد، اما ب جاے اینڪه از این همه ابراز محبت خوشحال باشد، با چشمانے پر از اشڪ ب خودش نهیب مےزد: «مهدے! خیال نڪنے ڪسے شدے ڪ اینا اینقدر بهت اهمیت میدن، تو هیچے نیستے؛ تو خاڪ پاے این بسیجیےهایے...».
شهید مهدے زینالدین
📚کتــاب 14 سردار، ص30-29
•❈•❧🔸 •❈•❧🔸 •❈•❧🔸
امــام صـادق (علـــيه الســلام)
در آسمان دو فرشته بر بندگان گماشته شدهاند. پس هر ڪس براے خدا تواضع ڪند، او را بالا برند و هر ڪس تڪبر ورزد او را پَست گردانند.
📚 الکافی، ج2، ص122
•❈•❧ •❈•❧ •❈•❧ •❈•❧
#کانال_بصیرتی_شهدایی_خامنه_ای_شهدا
http://eitaa.com/joinchat/935919616C50ed9177bb
◈💠◈↷◈💠◈↶
بصیـــــــــرت
🔹◎❁↷💎↶❁◎🔹 ◎ ❁ #قسمت_اول ••• #میخواهم_مثل_تو_باشم ••• "" در مزار شهـدا "" ❖ ب مصاحبه با رزمنده
🔹◎❁↷💎↶❁◎🔹
◎
❁
#قسمت_دوم
••• #میخواهم_مثل_تو_باشم •••
""درس در جبهہ""
❖سال 72، والفجر1، بدن مطهر شهیدۍ 17-16ساله را دیدم. حدود ده سال از شهادتش ميگذشت.
برجستگی روی قلبش نظرم را جلب ڪرد.
🔶با احتیاط، مبادا ترڪیب استخوانهایش بہ هم بریزد، دڪمههای لباسش را باز ڪردم.
☜ یڪ ڪتاب فیزیڪ بود، یڪ دفتر و جزوه و یڪ برگهي سؤال.
↶از روی اسمے ڪہ اول ڪتابش نوشته بود، شناساییاش ڪردیم.
📌 «آخرین امتحان»، ص24
•❈•❧🔸 •❈•❧🔸 •❈•❧🔸
🌟امام صادق علیه السلام
طلب علم، در همہ حال واجب اسٺ.
📚 الحیات؛ ترجمهی احمد آرام، ج1، ص 71س۳۳
◈💠◈
◆
◈💠◈↷◈💠◈↶◈💠◈
💮 با ما همراه باشید
در ڪانال خامنه اے شهـــدا
@khamenei_shohada
بصیـــــــــرت
💢◇◆_•°_💎_•°_◆◇💢 #شهید_حمید_عارف #قسمت_اول حمید عارف کیست⁉️ ❇️یكی از شهدای گمنام عملیات رمضان كه ه
💢◇◆_•°_💎_•°_◆◇💢
#شهید_حمید_عارف
#قسمت_دوم
🔸مسئولیت های شهید حمید عارف در #داراب_و_بوشهر
🌀 وی با دلسوزی در رفع #مشكلات مردم تلاش كرد و با اخلاق خوب خود چنان در قلب مردم جای گرفت كه همه كسانی كه وی را می شناسند،
همیشه او را به یاد داشته
و به آشنایی و ارتباط خود با او افتخار می كنند.
پس از گذشت یك سال از اشتغال به معلمی به اصرار مكرر نیروهای انقلاب ، #مسئولیت_جهاد_سازندگی شهرستان داراب را پذیرفت.
♻️دوستان وی در این دوران ، #خاطرات خیره كننده فراوانی از او دارند. از جمله اینكه می گویند: چندین بار اتفاق افتاد كه سیمان و دیگر وسایل برای جهاد سازندگی می آمد و ایشان به دلایل مختلف شخصاً آنها را #تخلیه می كرد. بعد از گذشت شش ماه خدمت و تلاش خالصانه در جهاد سازندگی ، به دلیل نیاز و اصرار #مسئولان و علاقه ای كه خود او به سپاه پاسداران داشت ، به این نهاد پیوسته و به سمت #فرماندهی طرح و عملیات سپاه منصوب می شود.
وی در سمت جدید خود با درایتی خاص شروع به آموزش و سازماندهی پاسداران می نماید
كه امروز با دقت در روش های آموزشی او بینش و آینده نگری این شهید بزرگوار نمایان می شود.
✴️پس از چندی به دلیل نیاز به وجود وی از سوی شورای اجتماعی شهر با حفظ سمت به عنوان شهردار داراب منصوب می گردد.
قصه پرواز با شروع #جنگ_تحمیلی
#حمید با تنی چند از عاشقان جهاد به خوزستان اعزام می شوند
و گویا از راه ماهشهر به قصد آبادان با موتور لنج از آبراه بهمنشیر حركت می كنند.
➿در این مسیر اتفاقات بسیاری می افتد و داستان فیلم «بلمی به سوی ساحل » ماجرای همین انتقال دریایی به طرف آبادان است و #قهرمان آن نیز همین شهید عارف می باشد. شهید عارف در 17 شهریور سال 1360 دوباره عازم جبهه شده و مجروح می گردد.
#سردار «حمید عارف» چگونه به شهادت رسید⁉️
🔰بعد از آن به فرماندهی عملیات سپاه بوشهر منصوب می شود و پس از چند ماه خدمت ، از آن یگان برای آخرین بار به جبهه می رود و به عنوان فرمانده گردان ،
نیروهایش را برای شركت در عملیات رمضان آماده می سازد.
در مراحل آغازین این عملیات هنگام عزیمت به سمت خیز مانور همزمان با 21 رمضان 1361 همراه نیروهای رزمنده كه در حال انتقال به وسیله یك دستگاه كامیون بودند مورد اصابت #گلوله دشمن قرار گرفته
و به شهادت می رسند.
>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>
🌸یا فاطمـــة الزهرا سلام الله علیــــها(امُ الشــهداء)🌸
✍ڪانال امام خامنه اےو شهدا
💢◇◆_•°_💎_•°_◆◇💢
※₪〰🌷 ✯ 🌷〰₪※
•✦ #میخواهم_مثل_تو_باشم ✦•
#قسمت_دوم 2⃣
#ترڪ_گناه_بہ_سبڪ_شهدا
"دفتـرچہ سفـید"
❉ دفترچهی کوچکی همیشه همراهش بود. بعضی وقتها با عجله از جیبش در میآورد و علامتی در یکی از صفحات میگذاشت. میگفت: «اشتباهاتم رو توی این دفتر علامت میزنم». برایم عجیب بود که محمدرضا اسوهی تقوا و اخلاق بچههاآنقدر گناه داشته باشد که برای کم کردنش مجبور باشد دفتری کنار بگذارد.
❉ چند روز قبل از شهادتش به طور اتفاقی دفترچهاش را نگاه کردم. خوب که ورق زدم دیدم بیشترِ صفحاتِ دفتر، مثل قلبِ محمدرضا سفیدِ سفید است.
🌷 #شهید_محمدرضا_ایستان
مجموعه رسم خوبان، کتاب مبارزه با نفس، ص 36
📝 #پیام_رفتاری_شهید :
مراقبه و محاسبه هر روزه اعمالمان
※✫※✫※✫※✫※
#رسول_خدا_ص:
✨《 از خود حساب بكشيد پيش از آن كه به حساب شما برسند واعمال خود را وزن كنيد پيش از آنكه آنها را بسنجند و براى روز قيامت خويشتن را آماده سازيد.》
📚وسائل الشیعه،ج16،ص99
✫┄┅═══════════┅┄✫
🔮 ڪانال بصیرتی و شهدایی خامنه ای شهدا
@khamenei_shohada
بصیـــــــــرت
#شهید_نادر_مهدوی #قسمت_دوم شهید نادر مهدوی 👇👇👇👇👇👇 ” (حسین بسریا) #کانال_امام_خامنه_ای_شهدا
#شهید_نادر_مهدوی
#قسمت_دوم
حضور شهید در عملیات فتح بستان، بیش از یکروز به طول نینجامید زیرا یکی از صمیمیترین دوستانش به نام شهید نعمت الله تهمتن، در این عملیات به شهادت رسید و شهید مهدوی مأموریت یافت تا پیکر مطهر این شهید را به زادگاهش برگرداند.
شهید مهدوی پس از بازگشت به سِمَت معاون فرمانده سپاه جم منصوب شد و بعد از دو سال خدمت در سپاه جم، به سپاه بوشهر بازگشت و به سِمَت فرمانده عملیات سپاه خارک منصوب گردید.
شهید مهدوی در سال 1361، با دختری مؤمنه از روستای بحـیری به نام خانم سکینه جوکار ازدواج کرد. مدت این زندگی مشترک، پنج سال بود و تنها حاصل آن، دخـتری است به زهرا مهـدوی که چهل روز پس از شهادتِ پرافتخار پدرش به دنیا آمد.
در جریان اعزام طرح لبیک یا امام” در سال 1363، شهید مهدوی به عنوان مسؤول، همراه با رزمندگان اسلام اعزامی از جزیره خارک، عازم دشتعباس گردید و در آنجا مسؤولیت فرماندهی گروهان را به عهده گرفت.
پس از آن، گروهان دریاییِ ناوتیپ امـیرالمؤمنین(ع) را بنیانگذاری کرد و خود، فرماندهی این گروهان را عهدهدار گردید.
با شروع عملیات بدر، شهید مهدوی با گروهان دریاییِ تحت امر خود، فعّالانه و با رشادت تمام، در این عملیات شرکت جست و حماسههای به یادماندنی را از خود به نمایش گذاشت.
پس از پایان موفقیتآمـیز عملیات بدر، در سپاهِ بوشهر، تصمیم به تشکیل ناوگروه دریایی گرفت و آن را ذوالفقار” نام نهاد. ناوگروه دریایی ذوالفقار، وابسته به منطقه دوم نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود و شهید تا زمان شهادت، فرماندهی آن را به عهده داشت.
این یگان رزمی تازه تأسیس در عملیات والفجر 8 مسؤولیت تدارک نیروهای رزمی به وسیله شناورها را داشت که آن را به نیکوترین وجه، انجام داد. پس از آن در مناطق عملیاتی والفجر 8 در رالستای ماموریت سپاه، نقش موثری در ردگـیری ناوها و ناوچههای دشمن، جلوگـیری از فعالیت نیروی دریایی عراق و نیز مینگذاری در کانال خورعبدالله داشتند.
#قسمت_دوم
#شهید_نادر_مهدوی
شهیدی که غرور آمریکایی ها را شکست...
روز 16مهر روز گرامیداشت این مرد مظهر #استفامت و #نفوذ میباشد
#دبیرخانه_جشنواره_عمار_خوزستان
#دبیرخانه_جشنواره_مقاومت_خوزستان
بصیـــــــــرت
گزارشات یک رزمنده از کربلای پنج👇👇 #قسمت_اول احمد دواتگر به بهانه سالگرد عملیات کربلای ۵ در شلمچه
گزارشات یک رزمنده از کربلای پنج
#قسمت_دوم
در خاطرم هست با هر کلکی که بود از بیمارستان ۱۷ شهریور شهرستان آمل فرار کرده و خودم را به هفت تپه رسانده بودم برق چادر فرماندهی گردان روشن بود سلام کردم و رفتم داخل دیدم شهید اردشیر رحمانی جانشین گردان؛ مرحوم مهندس علی حسین زاده و .... مشغول جمع آوری وسایل خود می باشند از چهره آن ها می توانستی تشخیص دهی که از دیدنم تعجب کردند پس از سلام و روبوسی پرسیدند دواتگر اینجا چه می کنی؟ دوستان آدرس شما را بیمارستان داده بودند از احوال حاج آقا مقدس فرمانده گردانمون که او نیز در کربلای ۴ مجروح شده بود پرسیدند و..... کل ماجرا را برایشان توضیح دادم از آن ها پرسیدم چه خبر؟ در پاسخ فرمودند داریم می رویم شلمچه چون امشب عملیات می باشد اولش باورم نشد اما وقتی جدیت آن ها را در این رابطه دیده بودم متوجه شدم حرف هایشان جدی می باشد. عرض کردم پس بنده هم با شما خواهم آمد این در حالی بود که به دلیل پاره شدن یکی از بخیه ها که روی پای راستم قرار داشت شلوارم خونی شده بود حاج علی و اردشیر عزیز با دیدن این صحنه با تعجب فرمودند تو که هنوز زخم هایت خوب نشده کجا می خواهی بیایی بگذریم که اون لحظات چه صحبت هایی بین ما رد و بدل شد.
ادامه دارد،،،،،،،
بصیـــــــــرت
#قهرمان_ملی_ما_و_تقدیر_در_انگلستان شهیدی که در انگلستان برای او تندیس ساختند ... وقتی پرچم پایگاه ک
#قسمت_دوم
ﺑﺎ ﺷﺮﻭﻉ ﺟﻨﮓ ﺗﺤﻤﯿﻠﯽ #شهید_محمد_علی_صفا ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺗﻌﺪﺍﺩﯼ ﺍﺯ ﮐﻤﺎﻧﺪﻭﻫﺎ ﺑﻪ خرﻣﺸﻬﺮ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻩﺷﺪ، ﺍﻭ ﺩﺭ ﻃﻮﻝ ﻫﻤﯿﻦ ﻣﺪﺕ ﮐﻮﺗﺎﻩ ﺣﻀﻮﺭﺵ ﺩﺭﺟﻨﮓ ﺗﻮﺍﻧﺴﺖ ﺻﺪ ﻭ ﺷﺼﺖ ﻭ ﭼﻬﺎﺭ ﻋﺪﺩ ﺗﺎﻧﮏ ﺭﺍﻣﻨﻬﺪﻡ ﮐﻨﺪ ﻭ ﺣﺴﺎﺑﯽ ﺩﺍﺩ ﺻﺪﺍﻡ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺁﻭﺭﺩ ﻭ ﺩﻭ ﻟﺸﮑﺮ ﺯﺭﻫﯽ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﻫﻢ ﺭﺯﻣﺎﻧﺶ ﻣﺘﻮﻗﻒ ﮐﺮﺩ،
ﺍﯾﻦ ﺷﻬﯿﺪ ﺳﺮﺍﻧﺠﺎﻡ ﺩﺭ ۱۳۵۹/۰۸/۰۴ ،ﺩﺭﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻫﻤﺎﻥ ﺭﻭﺯ ﺳﯽ ﻭ ﭼﻬﺎﺭ ﺗﺎﻧﮏ ﺭﺍﻣﻨﻬﺪﻡ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ، ﺑﻪ ﺩﺭﺟﻪ ﯼ ﺭﻓﯿﻊ #ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺭﺳﯿﺪ،
ﯾﻮﺳﻒ ﺻﻔﺎ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺷﻬﯿﺪ ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ ﺑﻌﺪ ﺷﻬﺎﺩﺕﻣﺤﻤﺪ ﻋﻠﯽ ﻧﺎﻣﻪ ﺍﯼ ﺍﺯ ﻧﯿﺮﻭﻫﺎﯼ ﺭﻭﯾﺎﻝ ﻣﺎﺭﯾﻦﺍﻧﮕﻠﺴﺘﺎﻥ ﺩﺭﯾﺎﻓﺖ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﮐﻪ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﺑﻪ ﻋﻠﺖ #ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺍﯾﻦ #ﻗﻬﺮﻣﺎﻥ #ﭘﺮﭼﻢ ﺍﯾﻦ ﻧﯿﺮﻭﻫﺎ ﺑﻪ ﻣﺪﺕ ﺳﻪ ﺭﻭﺯ ﺑﻪ ﺣﺎﻟﺖ ﻧﯿﻤﻪ ﺑﺮﺍﻓﺮﺍﺷﺘﻪ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﯾﺪ ﻭ ﺗﻨﺪﯾﺴﯽﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺷﻬﯿﺪ ﺑﺮ ﻭﺭﻭﺩﯼ ﺍﯾﻦ ﭘﺎﯾﮕﺎﻩ ﻧﺼﺐ ﻣﯿﺸﻮﺩ،ﻫﻤﭽﻨﯿﻦ ﯾﮏ ﭘﺎﯾﮕﺎﻩ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﺍﯾﻦ ﺷﻬﯿﺪ ﺩﺭ ﺍﻧﮕﻠﺴﺘﺎﻥﺳﺎﺧﺘﻪ ﻭ ﻧﺎﻡ ﺍﻭ ﺗﺎ ﺍﻧﺘﻬﺎ ﺩﺭ ﺍﻓﺘﺨﺎﺭﺍﺕ ﺍﯾﻦ ﻧﯿﺮﻭﺛﺒﺖ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷد.
#قابل_تامل
بصیـــــــــرت
بسم الله الرحمن الرحیم 🌹 #وصیتنامه_سیاسی_الهی_امام_خمینی(ره) #قسمت_اول «بسم اللّه الرّحمن الرّحیم
بسم الله الرحمن الرحیم
🌹 #وصیتنامه_سیاسی_الهی_امام (ره)🌹
#قسمت_دوم
«...شاید جمله لَنْ یفْتَرِقا حتّی یرِدا عَلَی الْحوَض اشاره باشد بر اینکه بعد از وجود مقدس رسول الله ـ صلی الله علیه و آله وسلم ـ هرچه بر یکی از این دو گذشته است بردیگری گذشته است و مهجوریت هر یک مهجوریت دیگری است، تا آنگاه که این دو مهجور بر رسول خدا در «حوض» وارد شوند. و آیا این «حوض» مقام اتصال کثرت به وحدت است و اضمحلال قطرات در دریا است، یا چیز دیگر که به عقل و عرفان بشر راهی ندارد. و باید گفت آن ستمی که از طاغوتیان بر این دو ودیعه رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ گذشته، بر امت مسلمان بلکه بر بشریت گذشته است که قلم از آن عاجز است.
و ذکر این نکته لازم است که حدیث «ثقلین» متواتر بین جمیع مسلمین است و در کتب اهل سنت از «صحاح ششگانه» تا کتب دیگر آنان، با الفاظ مختلفه و موارد مکرره از پیغمبر اکرم ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ به طور متواتر نقل شده است. و این حدیث شریف حجت قاطع است برجمیع بشر بویژه مسلمانان مذاهب مختلف؛ و باید همه مسلمانان که حجت بر آنان تمام است جوابگوی آن باشند؛ و اگرعذری برای جاهلان بیخبر باشد برای علمای مذاهب نیست .
اکنون ببینیم چه گذشته است بر کتاب خدا، این ودیعه الهی و ماترک پیامبر اسلام ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ مسائل أسفانگیزی که باید برای آن خون گریه کرد، پس از شهادت حضرت علی (ع) شروع شد. خودخواهان و طاغوتیان، قرآن کریم را وسیلهای کردند برای حکومتهای ضد قرآنی؛....»
#وصیتنامه_سیاسی_الهی_امام_خمینی
╭─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─╮
@khamenei_shohada
╰─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─╯
بصیـــــــــرت
💢 سیره شهدا 🔹یک بره آهو گرفته بودم و داشتم به سمت خانه می رفتم . پسرم حسن رسید و گفت : « چه بچه آهو
💢 سیره شهدا
🔹با همکارهایش به هیات می رفت . در آنجا از هیچ کمکی دریغ نمی کرد . موقع عزاداری هم مردانه و غیرتی زنجیر می زد .
🔹یکی از همکارها به حسن گفته بود : «تو با این هیکل استخوانی ات زنجیر می زنی . استخوان هایت می شکنه !» . با لبخند جواب داده بود : «برای امام حسین (ع) استخوان های آدم بشکنه ثواب داره !»
🔹شهید مدافع وطن #حسن_دلاور
#قسمت_دوم
#ادامه_دارد...
بصیـــــــــرت
◇ ❁ ❥◇ ❁ °•❤️•° ❁ ◇❥ ❁ ◇ مـدافعـــــ عشـــ💞ـــق #هوالعشـــــــــق #عاشقانه_مذهبی #قسمت_اول 1⃣ .
◇ ❁ ❥◇ ❁ °•❤️•° ❁ ◇❥ ❁ ◇
مـدافعـــــ عشـــ💞ـــق
#هوالعشـــــــــق
#عاشقانه_مذهبی
#قسمت_دوم 2⃣
روی پله بیرون ازمحوطـــــه حوزه میشینم و افرادی ڪ اطرافم پرسه میزنندرا رصـــد میڪنم!!
ساعتـی ست ڪ ازظهر میگذرد وهوا بشدت گرم .جلوی پایم قوطی فلزی افتاده ڪ هرازگاهی بااشاره پا تڪانش میدهم تاسرگرم شوم!
تقریبا ازهمـــه چیزو همــه ڪس عڪس گرفته ام فقط مانده...
_ هنـــــوز طلبه جذابتون رو پیدا نڪردید؟😒
رومیگردانم سمت صــــدای مردانه آشنایی ڪ باحالت تمسخرجمـــــله ای راپرانده بود!؟
همـــــان چهره جدی و پوشش ساده چفیه،ڪوله ڪ باعث میشد بقول یڪی ازدوستانم #نوربالابزنع..
_ چطورمگه؟...مفتشي..❓
اخم میڪنی،نگاهت راب همان قوطی فلزی مقـــــابل من میدوزی
_ نعخیر خانوم!!..ن مفتشم ن عادت ب دخالت دارم اونم تو ڪار ی نامحرم...ولـی..😏
_ ولی چی؟....دخالت نڪنید دیگه!!...وگرنه یهو خـــــدا میندازتتون توجهنما..😅
_ عجب!!...خواهرمن حضور شمااینجاهمـــــون جهنم ناخـــــاسته اس!!
عصبـی بلندمیشوم...😠
_ ببینید مثلا برادر!خیلی دارید ازحدتون جلومیزنید! تاڪی قصـــــد ب بی احترامی دارید!!!
_ بی احترامی نیست!...یڪ هفتس مدام توی این محوطـــــه میچرخید!! اینجا محیط مردونس
_ نیومدم تو ڪ.😕...جلو درم
_ آها!یعنی آقایون جلوی درنمیان؟!...یهوب قوه الهی ازڪلاس طی الارض میڪنن ب منزلشون؟..یاشایدم رفقـــــا یادگرفتن پروازڪنن ومابـی خبریم؟😐😂
نمیـــــدانم چرا خنده ام میگیرد و سڪوت میڪنم...
نفس عمیقی میڪشی وشمرده شمرده ادامه میدهی:
_ صـــــلاح نیست اینجا باشید!...
بهتره تمومش ڪنید و برید..
_ نخـــــاام برم؟؟؟؟؟
_ الله اڪبرا...اگرنرید...
صدایی بین حرفش میپرد:
_ بابا #ســـــید ... رفتی ی تذکر بدیا!چ خبرته داداش!
نگاه میڪنم👀،پسری باقدمتوسط وپوششی مثل تو ســـــاده.
حتمن رفیقتهه..عین خودت پررو!!
بی معطلی زیرلب یاعلـــــی میگویی وبازهم دورمیشوی..
یڪ چیز دلـــــم راتڪان میدهد..
#تو_سیـــــدی..❣
♻️ #ادامه_دارد...
#داستان_عاشقانه_مذهبی 💘
#مدافع_عشق
@khamenei_shohada
بصیـــــــــرت
❤️من ، احسان، #معراج_شهدا... 📝خاطره خواندنی و جذاب از دختر جوانی که تلاش کرد تا همسرش را برای عقد
💞من، احسان #معراج_شهدا
#قسمت_دوم
🔸 تا حالا معراج نرفته بودم، دقیق یادم نیست چه مشکلی پیش اومد که نتونستم به مراسم عقد دوستم تو معراج شهدا برم. اما بعداً عکساش دستم رسید یک مکان دنج کنار شهدا. انگار خونه خود شهدا بود، رفت و آمد و خوشحالی شون رو می شد حس کرد. انگار واقعاً شهدا میزبانشون بودن.
خیلی جالب بود برام. طاقت نیاوردم، یک شب بعد با زهرا رفتیم معراج. وارد که شدیم دیدیم شهدای تازه تفحص شده رو به معراج آوردند.
ادامه دارد
💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐
@khamenei_shohada