eitaa logo
با شمیم تا شفق
252 دنبال‌کننده
478 عکس
63 ویدیو
5 فایل
شکوفه سادات مرجانی بجستانی ش.میم شفق یعنی سرخی شام و بامداد یعنی بعد از تاریکی روشنی است یعنی فلق یعنی امیدواری مادر دخترهای متفاوت دچار کلمات،نوشتن،کتاب‌و فیلم رشد یعنی از دیروزت بهتر باش در بله و تلگرام هم شعبه داره @shokoofe_sadat_marjani
مشاهده در ایتا
دانلود
. می‌گذره شکوفه .
. گوشی را بین کتف و گوشم گذاشتم.کوکوهای دایره‌ای که با فلافل‌زن درست کرده بودم را کمی با قاشق تکان دادم تا جا برای کوکوی بعدی آماده شود.صدای جیلیز همزمان شد با صدای سومین بوق تلفن«الو» قاشق و فلافل‌زن را توی بشقاب ملامین نارنجی گذاشتم.گوشی را از کتفم پس گرفتم«سلام وقتتون به خیر.مرجانی هستم.برای کفش دخترم تماس گرفتم.شماره‌تون و از آقای..گرفتم» «خب» احساس می‌کردم صدای مرد شبیه یک آدم بی‌اهمیت چاق است که ساعت یازده شب روی مبل لش کرده و مدام شبکه عوض می‌کند«قرار بود کاتالوگ رنگ بفرستید تا انتخاب کنم.نفرستادید» «واتساپ قطع.آقای..گفتن قهوه‌ای بزن.برش زدم.امشب دوخته میشه.پس‌فردا هم می‌فرستم» چند کوکو آماده شده را برداشتم و توی بشقاب چیدم.جا باز شد.گوشی رفت بین کتف و‌گوشم«من نگفتم قهوه‌ای باشه.الان بیشتر از یک ماهه پیام من و دیدید و‌جوابی ندادید.منم به ایشون گفتم اگر قراره کاتالوگ نفرستن حداقل عسلی بزنن.الان کفش قبلی‌ کوچیک شده من مجبور شدم جلو کفش و بِبُرم» انگار صدای باند یک ماشین ناگهان بالا برود و حس کنم وسط دعوای خیابانی طلبکار یقه‌ام را گرفته است«ببین خانم من نمی‌دونم.آقای‌..گفت قهوه‌ای بزن.قهوه‌ای زدم.حالا میگی من نگفتم» گوشی را از کتفم گرفتم احساس می‌کردم مرد با یک دستش دارد برای من خط و نشان می‌کشد«ببین خانم من نمی‌دونم چی می‌گی اگه همین کفش و می‌خوای بفرستم وگرنه کنسل کنم.» سکوت شد‌.انگار بچه‌ای پریده باشد وسط خیابان و زده‌ام باشم روی ترمز.احساسات مختلفم بحث می‌کردند«بگو به درک.مودب باش.زیر بار حرف زور نرو.کنسل کن.داری پولش و می‌دی.شاید اونم مشکل داره.ولش کن.به کفش خراب فکر کن.هفته دیگه عروسیه.هوا داره سرد میشه.جای دیگه برای ساخت کفش سراغ نداری.»دستم را کشیدم و همه افکارم را مثل مهره‌های شطرنج ریختم. بغض بیخ گلویم را چسبیده بود.توان ادامه حرف زدن را نداشتم«چند دقیقه دیگه بهتون اطلاع می‌دم» انگار آب سرد روی سر مرد ریخته باشند.انگار ولوم باند کم شده باشد.انگار طلبکار اشتباه گرفته باشد.صدای مرد آهسته شد«باشه» آب دهانم را قورت دادم.احساسات و افکارم سکوت کرده بودند.برای مرد نوشتم«همین کفش و بفرستید.ولی بدونید من فقط حق انتخاب رنگ کفش بچه‌ام و داشتم.اونم شما از من گرفتید» یک قطره اشک کنج چشمم نشست.زیرلب گفتم«می‌گذره شکوفه» صدای پیامک صدای عذرخواهی مرد بود. کوکوها یکی یکی از بشقاب کم می‌شدند به همسرم گفتم:«یه کفش‌ساز خوب پیدا کردم.هم حضوری هم رنگ کفش و خودمون انتخاب می‌کنیم» لقمه توی دهانش بود پلک زد و سرش را کج کرد یعنی باشد.توی دلم گفتم:«دیدی.گذشت»
35.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. بعد از هشت سال به بهانه هفته کتاب و کتابخوانی دوباره روی سن رفتم و اجرا کردم. تا وقتی قاب عکس خالی روی دیوار ما با عکس شما پر نشه من باز هم با همین جمله اجرامو شروع می‌کنم. «از وقتی فهمیدم در بین ما هستی به همه سلام می‌کنم آقا. سلام»
هدایت شده از [ هُرنو ]
18.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
«مادرها خداوندگار جزئیات‌اند! اگه می‌خواهید توی کارتون موفق بشید، مادری کنید برای کارتون.» برشی از دومین رویداد بچه‌های حرفه‌ای، آینده‌دار و کاربلدِ خانم @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
«زبان‌مان بند آمده است و نمی‌دانیم چه باید بگوییم؛ فقط اینکه قلب‌ ما اهالی مبنا، پس از شنیدن این خبر، سنگین است. و شریک داغ فرشته کوچک‌تان هستیم. 😞» برای قلب خانم طاهری استادیار محترم مدرسه مبنا، دعای صبر بخوانید. 🖤 همین. | @mabnaschoole |