eitaa logo
با شمیم تا شفق
235 دنبال‌کننده
287 عکس
44 ویدیو
2 فایل
شکوفه سادات مرجانی بجستانی هستم ش.میم شفق یعنی سرخی شام و بامداد یعنی بعد از تاریکی روشنی است یعنی فلق یعنی امیدواری یک مادرِ کتاب‌دوستِ گل‌پرورِ فیلم‌بین که مبتلاست به نوشتن @shokoofe_sadat_marjani https://zil.ink/shokoofe.sadat.marjani
مشاهده در ایتا
دانلود
تو مکن تهدیدم از کشتن که من تشنه‌ی زارم به خون خویشتن
ما سینه زدیم بی‌صدا باریدند از هر چه که دم زدیم، آنها دیدند ما مدعیانِ صفِ اول بودیم از آخر مجلس شهدا را چیدند
در پناه کلمات بودن، تا ابد...
آقا جان کمک کنید ما هم علمدار باشیم علمدار امیدواری
. _مامان من جیش دارم دخترک مانتوی مادرش را می‌کشید و این‌پا آن‌پا کرد مادر به گوشی زل زده بود «باید صبر کنی تا برسیم خونه» دخترک با یک دست شلوارش را گرفته بود «تا برسیم ریخته» مادر تماما اخم شد «چیکار کنم!؟ بزار بریزه تا آبروت بره دختریه خنگ،تا تو باشی وقتی میگم جیش داری نگی نه.همینجا واستا برم کارت بلیتُ شارژ کنم» و رفت سمت دکه. به دخترک نگاه کردم هم سن و سال دختر من به نظر می‌رسید.یک آن تصور کردم اگر حلما سادات یک روز بگوید"مامان! من جیش دارم" دنیای من چه شکلی می‌شود؟ یک آه بلند قاطی نفس‌هایم شد.چراغی توی سرم روشن شد بلکه حسرت‌ها خاموش شوند گفتم: «من یه کاری بلدم که جیشت نریزه» زل زد.احتمالا بین غریبه بودنم و کنجکاوی‌اش مانده بود «می‌خوای انجامش بدم؟» سرش را به نشانه بله تکان داد روی نیمکت انتظار اتوبوس ضرب گرفتم «بگو... جیش برو بالا کار دارم.جیش برو بالا کار دارم.تا خودت نخونی اثر نمیکنه هاا» دخترک که یک لبخند نصفه روی لبش نشسته بود تکرار کرد و بالافاصله گفت:«نه رَف که» دستم را مثل فرشته‌ای که به پینوکیو فرصت می‌داد تکان دادم «دوباره بخون» او می‌خواند و من چوب خیالی را تکان می‌دادم «پاهات،باید تکونشون بدی. باید اینقدر بخونی تا اثر کنه» ناگهان دختر مثل غنچه شکفت «خاله!راست گفتی جیشم رفت،آخ جون» احساس شعف مثل آب باز شده از سد در من ریخت «آره رفته ولی خیلی زود برمی‌گرده» دخترک حالا کنارم نشسته بود و پاهایش را تاب می‌داد «بهم یاد میدی که دیگه نرم دسشویی!؟» به نیمکت تکیه کردم «معلومه که نه» کمی خودش را به من نزدیک کرد و سرش را کج کرد «توروخدا» قند توی دلم آب شد کاش فقط یک بار حلماسادات هم خودش را برای ما لوس می‌کرد.چراغ دیگری در سرم روشن کردم.لبخند زدم«هر چیزی یه قانونی داره.تا حس کردی جیش داره سروکله‌اش پیدا میشه باید بری دستشویی اگه هر دفعه بری دستشویی و به حرفش گوش بدی اونم وقتی واقعا دستشویی نباشه میفهمه و به حرفت گوش میده» دخترک عین بستنی وا رفت «خب... » مادرش با همان اخم رسید داشت کارت را توی کیفش جا میداد دخترک با چشمانی که می‌درخشیدند گفت«مامان جیشم رفته» مادر بی‌هیچ حرفی دست دخترش را گرفت و کشید «را بیوف اینجا دسشوییِ» دخترک در حالی که کشیده میشد با دست دیگرش برایم دست تکان داد «خاله قول میدم به حرف جیشم گوش بدم» یک بوس برایم فرستاد و با یک لبخند از نگاه من دور شد.زیر لب گفتم اما خنده‌های حلماسادات من قشنگتره. صدای پیس درهای اتوبوس قاطی صدای اذان شد. الله اکبر و الله اکبر... 📸 راه آهن تهران
. کاش می‌تونستم برای یه مدت از همه چی مرخصی بگیرم یه مدته که روحم آلارم میده ظرفیت پر است .
35.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. بعد از هشت سال به بهانه هفته کتاب و کتابخوانی دوباره روی سن رفتم و اجرا کردم. تا وقتی قاب عکس خالی روی دیوار ما با عکس شما پر نشه من باز هم با همین جمله اجرامو شروع می‌کنم. «از وقتی فهمیدم در بین ما هستی به همه سلام می‌کنم آقا. سلام»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. ایرانم، فدای تو جان و‌ تنم ویدئو را از صفحه اینستاگرام به آدرس زیر برداشتم @monghate_ir @bashamimtashafagh با شمیم تا شفق
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. خدایا آقای ما را برسان و ما را یا فدای راه ظهورش کن و یا سربازش قرار بده آخرش در حالی که اسم ما را جز دوست داران حسین(ع) نوشته‌ای عاقبت ما را ختم به شهادت کن غیر از این باشد هدر شده‌ایم باخته‌ایم ضرر کرده‌ایم برای ما جز این نخواه نخواه بیهوده مُرده باشیم @bashamimtashafagh با شمیم تا شفق