eitaa logo
با شمیم تا شفق
258 دنبال‌کننده
450 عکس
60 ویدیو
5 فایل
شکوفه سادات مرجانی بجستانی هستم ش.میم شفق یعنی سرخی شام و بامداد یعنی بعد از تاریکی روشنی است یعنی فلق یعنی امیدواری یک مادرِ کتاب‌دوستِ گل‌پرورِ فیلم‌بین که مبتلاست به نوشتن @shokoofe_sadat_marjani https://zil.ink/shokoofe.sadat.marjani
مشاهده در ایتا
دانلود
. _ماشین شما توقیفه.باید پارکینگ بخوابه. گوشی توی دستم مثل گچ خشک شد.یک لشکر حرف در سرم دویدند«آخر هفته می‌خوایم بریم بجستان،حلماسادات و‌ چه جوری کلاس ببرم،به احسان چی بگم،اونجا که دوربین نداشت» شب قبلش در خلوتی آخر وقت به جای اینکه به راست بپیچم به چپ پیچیدم و یک ثانیه بعد که فهمیدم چه اشتباهی کردم تصمیم گرفتم به‌ جای دنده عقب همان مسیر را بروم.همه‌ افکار و تصمیمات درست و غلطم پنج ثانیه شد‌‌.گفتم:«خداروشكر به خیر گذشت» اما نگذشته بود.پلیس آن‌طرف خط تلفن برای همان پنج ثانیه می‌خواست ماشین را بخواباند. ترسیده بودم.برای همین کوبش‌های قلبم را بیشتر حس می‌کردم.احسان گفته بود قانون جدید شهر سختگیری است.بچه‌ها را به تنها رفیقم سپردم و راهی شدم. سرهنگ روی صندلی کمر کشیده‌ای نشسته بود.آخر حرف‌هایم گفتم:«باور کنید من اهل خلاف نیستم.‌اصلا نمره منفی ندارم» سرهنگ لبش کج شد:«آره از خلافی که کردی مشخصه چطور آدمی هستی» گفتم:«شما همه آدم‌ها رو با یک اشتباه قضاوت می‌کنید؟» یک آن یاد خدا افتادم.اگر هزار خطا و اشتباه از من می‌دید،باز یک کاور آبرو روی سرم می‌کشید و تاکید داشت حتی خودم هم حق برداشتنش را ندارم. باید اسمم را می‌نوشتم تا کلاس آموزشی یک روزه بگذرانم و ماشین را به جای گاراژ خانه به پارکینگ پلیس منتقل کنم. زیر لب غر می‌زدم:«یه دفعه قانونمند شدن.تبریک می‌گم ما در ایالت بردسکن زندگی می‌کنیم» ماشین خوابید و من برای اولین بار به پارس سفیدمان زل زدم.این آدمی‌زاد چیست که حتما باید از دست بدهد تا یادش بیوفتد باید توجه کند. دو روز بعد وقتی بعد از کارهای آزادی سوار تاکسی شدم راننده گفت:«ماشینت و خوابوندن.بهت نمیاد خلاف کنی» گفتم:«جوون‌تر که بودم عشق سرعت بودم هنوزم البته هستم سبقت توی جاده خوراکم بود.بچه‌دار که شدم از سرم افتاد. دفعه اولم بود» گفت:«آره آبجی.خداروشکر بار اولت بود شاید این اتفاق باید می‌افتاد که هیچ‌وقت بار دومی در کار نباشه.آخه بعضی وقت‌ها می‌بینی بار آخر میشه» حرفش مثل صدای ناقوس کلیسا در سرم صدا کرد. «من و می‌بینی چقدر آروم می‌رم.خیلی خلاف می‌کردم.دفعه آخر پلیس فقط سه ماه دنبالم بود تا ماشین و بخوابونه.کلاس آموزشی که نشستم کم‌کم دیدم یک ثانیه کافیه که یا رو جا بیوفتی یا بمیری.شاید الان ناراحت باشی منم بودم.بعد فهمیدم نه کار درستیه حداقل واسه آدمایی مثل من که خیلی خوب بود» حرف‌های مرد مثل پروانه روی دلم نشست.آرام و بی‌تکلف. پشت فرمان نشستم «دلم برات تنگ شده بود.انگار گاهی دوری لازمه.برو بریم که از این به بعد باید قدر ثانیه‌ها مراقب هم باشیم» @bashamimtashafagh با شمیم تا شفق
. خیلی از نمی‌تونم‌ها در واقع نمی‌خواهم‌ها است از پادکست رواق @bashamimtashafagh با شمیم تا شفق
. غیر از هنر که تاج سر آفرینش است دوران هیچ منزلتی جاودانه نیست پروین و دوست داشتم فیلمی که بوی ادبیات می‌داد تمیز بود و همین خیلی ارزشمنده بازی مارال بنی آدم در نقش پروین خیلی به اندازه و درست بود. فضای فیلم و موسیقی هم جز نقاط قوت فیلم بود. نقدی که به فیلم دارم تعدد صحنه و تدوین ضعیفش بود. اما در مجموع اگر کسی ادبیات رو دوست داشته باشه از دیدن فیلم لذت می‌بره فیلم در مورد برشی از جوانی شاعر معاصر و نامدار ایرانی، مرحومه پروین اعتصامی است @bashamimtashafagh با شمیم تا شفق
. پیامبر اکرم (ص) فرمودند: رجب شهر اللّه و شعبان شهری و رمضان شهر امّتی. رجب ماه خدا و شعبان ماه من و رمضان ماه امت من است. دوازدهم بهمن امسال مصاف شد با اول شعبان المعظم شاد و من به فال نیک گرفتم @bashamimtashafagh با شمیم تا شفق
MoraghebeSHaban1446-Manahej.ir_.pdf
حجم: 337.3K
. ردیاب اعمال و مراقبت ماه شعبان معظم و پربرکت و شاد التماس دعا به زحمت و همت گروه @manahejj @bashamimtashafagh با شمیم تا شفق
. آقای امام حسین .... . @bashamimtashafagh با شمیم تا شفق
. بیات‌نویس باشید