با شمیم تا شفق
.
🙂
با دیدن این پیام توی کانال فاطمه اونقدر ذوقزده شدم که دلم خواست عکسش توی کانال من هم باشه
.
#سلبریتی_های_من
.
چارکوک یه روسری فروشی که از طریق یکی از دوستانم باهاش آشنا شدم
یه مزیتی که داره اینه که روسریهایی که نمره کیفیتشون کم شده با قیمت مناسبتری به فروش میرسونن
گفتم شاید به دردتون بخوره
https://eitaa.com/harajcharkook
شما هم از این قبیل چیزها میشناختید به من معرفی کنید
#تخفیف
#حراجی
#خرید
#کسب_کار
.
شما برای من مامانبزرگ میترا بودید
هنوزم هستید
من همین شکلی صداتون میکردم
تا همین دیروز که اعلامیه رفتنتون رو دیدم حتی اسمتون رو هم نمیدونستم
فقط میدونستم که خیلی دوستتون دارم
سفر به سلامت امیدوارم خداوند مهربان با نهایت رأفتش ازتون پذیرایی کنه
اونجا اگر مامانبزرگ،آقا بزرگ، زنداییم ،رفقام و همه اونهایی که چهرههاشون داره برام محو میشه رو دیدید بگید خیلی دلتنگشونم
#مرگ
#دلتنگی
@bashamimtashafagh
با شمیم تا شفق
.
برای مسئولین پهپادها
اجازه بدید حلماسادات ما هم در جهت برنامهریزی عملیلتهای سریع چریکی بهتون برنامههاش و ارائه بده
مغز متفکری که ابدا خستگی سرش نمیشه
کارش هم رد خور نداره
میخکوب کردن در کثری از ثانیه
همین کاری که شما میکنید
به هر حال باید برای سربازی امام زمانش تمرین کنه
خدایا ما و نسل ما را در راه حق زنده بدار و در راه حق بمیران
#مادری
#خانه_داری
#پهپاد
@bashamimtashafagh
با شمیم تا شفق
.
دفاعِ از حرم یعنی قرار جنگ اگر باشد
زمین کارزار ما تلآویو است، تهران نه!
.
#محمد_حسین_ملکیان
#بیت
#شعر
@bashamimtashafagh
با شمیم تا شفق
.
آنشب هندزفریام را محکم بغل کردم و بوسیدم.برای همان دقایقی که پیامبر شد برای عزیز ما.
راستش چند وقتی است که ویروس سرماخوردگی با خاندان پرجمعیتش به تن بیبیجانما هجوم آوردهاند.ما از بیرون نظارهگر این جدال هستیم.آخرین تیر را ویروسها به سمت گوشها پرتاپ کردند.پرده گوش مجروح شد.حالا توان انتقال ارتعاشات صدای ما را ندارد.صدای تشویقهای ما توی هوا گم میشود.برای همین عزیز ما یک تنه شمشیر میکشد.
بیبیجانِ سربرافراشته و حاضر جواب ما حالا سربهزیر،درخود مانده و ساکت شده است.احساس تنهایی میکند.شبیه فرماندهای که فکر میکند سربازهایش را از دست داده است.شبیه سربازی که تصور میکند نامههایش به معشوق نرسیده،دلتنگ است.دلتنگ صدای بچهها،نوهها،نتیجهها،عروسها و دامادهایش.برای همین اصرار دارد که تلاش خودش را برای گفتوگو به کار ببندد.راستش هر بار تا حد زیادی ناموفق است.اما تسلیم نمیشود.جملات آمادهاش را روانه تلفن میکند.
آن شب وقتی مدام الو الو کرد و در نهایت گفت:«صداتُ نَمِیه» و بیشتر احساس ناتوانی در او دوید،چراغی توی سرم روشن شد؛«هندزفری»
هندزفری که توی گوشش نشست.بیبیجان کمرش راست شد.سر فرو افتادهاش برافراشته شد.مثل کسی که در چاه افتاده و حالا صدای پای رهگذری را میشنود،سر بلند کرد.
خوشحال شد.انگار ایران در دقیقه ۹۰ گل پیروزی زده باشد. شِکُفت.انگار جوانه زاموفولیا از خاک درآمده باشد.
سرحال شد.انگار باد توی موهای تک درخت تنومند مزرعه پیچیده و شاخههایش را رقصانده باشد.
امیدوار شد.انگار نامههای معشوق سرباز یکجا به او رسیده باشد
«الو ..بله..علیآقا..علیآقا..صداتُ میشنُوُم»
در تمام آن دقایق من به بابا فکر کردم.به اینکه اگر او روزی میشنوید چه میکرد.چطور میگفت الو بله شکوفه شکوفه صداتو میشنوم.چطور چشمهایش پر از اشک میشد و صدایش میلرزید.من بابایی که ارتعاشات صدایم توی گوشش نشستهباشد را تصور کردم.
بیبیجان گفت:«علیآقا.سَلامتُ رِسوند»و لبخند زد.منحنی لبها وجه اشتراک آن دقایق من و بیبیجان شد.احتمالا وجه اشتراک همه آنهایی که بیبیجان دلتنگشان است.همه آنهایی که بیبیجان را دوست دارند.
«دَستُ درد نَکُنا»
«خواهش میکنم.کاری نکردیم بیبیجان»من به جای همه جواب داده بودم.انگار همه آن لحظه آنجا ایستاده بودند.
هندزفری را گرفتم و سمت اتاق دویدم.بهم زل زدیم.توی گوشش گفتم:«برای این دقایق ازت ممنونم.تو پیامبر شدی برای عزیز ما.فقط کاش یه کاری هم برای بابا میتونستی بکنی»
بعدمحکم #هندزفری را بغل کردم و بوسیدم.
#مادربزرگ
#شنوایی
#صدا
#روایت
@bashamimtashafagh
با شمیم تا شفق
.
شمس:کیستی؟!
مولانا:هیچکس!
شمس:مقام هیچکس مرتبه بلندی است
مولانا:پس من هیچکس هم نیستم
شمس:آسانترین کار نصیحت دیگران است
مولانا:و دشوارترین؟!
شمس:اینکه آدمی خود را بشناسد
در دنیا چه چیز هست که تاوان نداشته باشد
ابراهیم وار باید به قربانگاه اسماعیل رفت
از ملت عشق باش زیرا خداوند بیش از هر ملت دیگری با مردمان این سرزمین حشر و نشر دارد
و من فکر میکنم چقدر در حق عشق این واژه پر شوکتِ پر عظمتِ لطیف ظلم شده است
هنوزم برام جای سوال که چرا عدهای بچههاشون و برای فیلمهایی که مناسب نیست به سینما میارن
#مست_عشق
#فیلم_ببینیم
#معرفی_فیلم
#عشق
#مولانا
#شمس_تبریزی
@bashamimtashafagh
با شمیم تا شفق
.
هومنوپیمان توی دردسر بزرگی افتادن
حالا باید بزرگترین قورباغهشون و قورت بدن
کمدی اکشنِ پر بازیگرِ تر و تمیزی بود
داستان سر و ته داری که حداقل سخیف نبود
#تمساح_خونی
#فیلم_ببینیم
#معرفی_فیلم
@bashamimtashafagh
با شمیم تا شفق