eitaa logo
با شمیم تا شفق
258 دنبال‌کننده
453 عکس
60 ویدیو
5 فایل
شکوفه سادات مرجانی بجستانی هستم ش.میم شفق یعنی سرخی شام و بامداد یعنی بعد از تاریکی روشنی است یعنی فلق یعنی امیدواری یک مادرِ کتاب‌دوستِ گل‌پرورِ فیلم‌بین که مبتلاست به نوشتن @shokoofe_sadat_marjani https://zil.ink/shokoofe.sadat.marjani
مشاهده در ایتا
دانلود
. قرار جنگ اگر باشد @bashamimtashafagh با شمیم تا شفق
. در درون من چیزی شبیه این موشک زنده است دوست دارم حتی لاشه‌ام باعث امید شود و اگر درخششی برای چشم غمگینی بساز آنچه باید را انجام داده‌ام این همه آرزوی من است @bashamimtashafagh با شمیم تا شفق
هدایت شده از گاه گدار
به بچه‌ها بگوییم چه خبر است. این روزها از مهم‌ترین روزهای تاریخ معاصر ماست. خیلی چیزها توی دنیا دارد عوض می‌شود و مقدمه خیلی اتفاق‌های مهم دارد توی همین ساعت‌ها رخ می‌دهد. بچه‌های ما اما سرشان گرم بازی است و مشغول مشق‌های مدرسه هستند و دنبال فرصتی تا پای بازی‌های کامپیوتری بنشینند یا توی گروه‌های دوستانه‌شان با هم‌سن و سال‌ها گپ بزنند. این لحظه‌ها با همه غم‌ها و شادی‌هایش فرصت رشد برای بچه‌های ماست. با بچه‌هایتان درباره اسرائیل حرف بزنید، درباره ظلم، درباره جغرافیای فلسطین، درباره مفهوم شهادت، درباره امید، درباره جنگ تاریخی حق و باطل صحبت کنید. جلو بچه‌هایتان نقشه باز کنید، تصویر فرماندهان جبهه مقاوت را نشان‌شان بدهید، ویدیوهای وعده صادق دو را برایشان پخش کنید، برای بچه‌هایتان قصه حضرت موسی را تعریف کنید، از روی ترجمه آقای ملکی برای بچه‌هایتان قرآن بخوانید، درباره رویای فتح قدس با بچه‌هایتان حرف بزنید، به بچه‌هایتان یاد بدهید جنگیدن با دفاع کردن فرق دارد، بچه‌هایتان را شجاع بار بیاورید، ترس را مذمت کنید و درباره ایران با بچه‌هایتان گفتگو کنید. این روزها هر خانه‌ای که تویش حرفی از مقاومت است، یک سنگر از سنگرهای حزب الله است. . پ.ن: این یادداشت اول است. یادداشت‌های دیگری هم در راه است. . «محمدرضا جوان آراسته» zil.ink/mrarasteh
هدایت شده از گاه گدار
اسرائیل آن قدر احمق هست که به ما حمله کند.mp3
زمان: حجم: 15.29M
از حالا باید برای روزهای بعد از حمله اسرائیل به ایران آماده بود. حالا مه آب از سر اسرائیل گذشته و ان‌شاءالله در روزگار سقوط است، دور از ذهن نیست که چنگی هم به صورت ایران بیندازد. شجاعت را باید از حالا تمرین کنیم. . «محمدرضا جوان آراسته» zil.ink/mrarasteh
هدایت شده از دختر دریا
سلام و درود🌸 دنبال یک برنامه معنوی بودم برای این روزها و هر چه بالا و پایین می‌کردم ذهنم من را می‌برد سمت صحیفه سجادیه! بی‌مقدمهٔ بیشتر بگویم که از سه‌شنبه ۱۷ مهر قرار است پای دعاهای امام سجاد علیه‌السلام بنشینیم. کتاب ۵۴ دعا دارد. قرار است آهسته و پیوسته روزی چند فراز از دعاها را بخوانیم. آهسته به این علت که دوستان بیشتری بتوانند در خواندن این کتاب همراهمان باشند و پیوسته به این دلیل که مدتی با این دعاها دمخور باشیم تا حال معنوی‌مان برای ادامهٔ راه بهتر باشد. هر کسی دوست دارد روز و شب‌هایش را با دعاهای امام سجاد گره بزند کتاب صحیفه سجادیه‌اش را به صورت چاپی یا الکترونیکی آماده کند و بیاید گروه صحیفه سجادیه‌خوانی: https://eitaa.com/joinchat/3746497465C7b874d20b4 به امید استجابت همهٔ دعاهایمان🌸
. فیلیپ چترباز ثروتمندی که در اثر سانحه قطع نخاع شده اونیاز به یک پرستار تمام وقت داره و از بین کسانی که داوطلب شدن دریس و انتخاب می‌کنه یک جوونه از طبقه پایین شهر که تازه به خاطر دزدی از زندان آزاد شده و حشیش می‌کشه فیلم براساس واقعیت ساخته شده دیالوگ - فکر می‌کنی چرا مردم به هنر علاقه‌مندن؟ - نمی‌دونم، یه تجارته؟ - نه چون این تنها چیزی که باقی می‌مونه معلولیت اصلی‌ام این نیست که روی ویلچر نشستم. اینه که باید بدون اون زندگی کنم @bashamimtashafagh با شمیم تا شفق
. متهمی که حکم بی‌گناهی‌اش آمد اما از اتهام رها نمی‌شود .
. متهمی بودم که بعد از سالها حکم بی‌گناهی‌اش را آلمانی‌ها دادند‌ اما قرار نبود رهایش کنند. عده‌ای وقتی متوجه تفاوت دخترهایم می‌شدند اولین برخوردشان این بود:«ازدواجتون فامیلیه» بعد سرشان را تکان می‌دادند و نچ‌نچ می‌کردند:«همونه پس» بعدش سوالات ردیف می‌شد.«معلوم شده مشکل از کدومتونه؟ گوشت شتر خوردی؟استرس داشتی؟حتما رعایت نکردین! توی همین دنیا تاوان آسون‌تره.دفعه بعد برو از شکمت آب بکشن مشکل داشت سقط کن» حرف‌ها روی قلبم خط می‌انداخت. انگار با چاقو روی نیمکت مدرسه را تراش بدهند. روحم شبیه دیوارهای زندان پر از خط‌ شده بود. نمی‌دانم آدمی‌زاد گاهی چرا اینقدر ساده‌لوح است‌ که فکر می‌کند همه‌چیز به دست اوست. خدا و امتحاناتش را یادش می‌رود. کم نبودند آدم‌هایی که شب خوابیدند‌ و صبح فرزندشان دیگر معمولی نبود. والدینشان هم هفت پشت غریبه. ما هر آنچه عقل و علم و شرع گفته بود را رعایت کردیم ولی آدم‌ها باز ما را مقصر می‌دانستند. انگار زندگی‌ آن‌ها شخم خورده بود نه ما. امتحان سخت و عاشقانه ما فرزند بود که با جان پذیرفته بودیمش اما امتحان سخت‌تر تاب‌آوردن چراها و شایدها و احکام صادره آدم‌هاست. دلم می‌خواست یک بار یکی از آن جواب‌های سوزنده را که توی آستینم وول می‌خورد بدهم اما نگفتم همه را قورت دادم فقط به خاطر خدا. چون گفته بود:«بر حرف‌هایی که می‌زنند صبر داشته باش»* صبر شبیه آسمان بود که حالا چادر مجلسی سیاهش را تن کرده بود. پهناور،دور و زیبا. نگین‌های براقش می‌درخشیدند و افکار مختلف به سرم راه می‌دادند. سرم را از شیشه ماشین به سمت راننده چرخاندم. به آدمی که دوازده سال سرنوشتم را به او‌ گره زده بودم نگاه کردم. او دستم را نگرفته بود که بپرسد مهرش را می‌پذیرم یا در غم و بیماری و سختی کنارم خواهد ماند. ثابتش کرد. همان وقت‌هایی که روز در میان، شش و نیم غروب نرسیده به خانه چهل دقیقه در جاده دو طرفه رانندگی کرد تا دخترمان را کاردرمانی ببریم. همان وقت‌هایی که من دیگر آن دختر شاد و شر و سرزنده قبل نبودم و باز زیر گوشم گفت تو هرجور هم که باشی من با دنیا عوضت نمی‌کنم. به او که مرد عمل بود زل زدم. لبم قایق بود و‌چشمم دریا. به انتخابم افتخار کردم برای همه وقت‌هایی که رنج کشیدیم.مو سفید کردیم.تاب آوردیم.شکست خوردیم یا از پسش برآمدیم و در تمام این مدت هرچه شد دست هم را رها نکردیم. افتخار کردم. ما مأمور به وظیفه‌ایم نه نتیجه و من فکر می‌کنم من و انتخابم وظیفه‌مان را درست انجام داده‌ایم.پس دیگر نه حرف‌ها مهم‌اند نه برگه‌‌ی چندین میلیونی آلمانی‌ها. * قرآن ۱۳۰ طه @bashamimtashafagh با شمیم تا شفق
. حرف مردم برام مهم نیست اگه مهم نیست پس چرا ناراحت میشیم بیا باهم دعای لهجه‌دار کنیم @bashamimtashafagh با شمیم تا شفق