eitaa logo
با شمیم تا شفق
257 دنبال‌کننده
450 عکس
60 ویدیو
5 فایل
شکوفه سادات مرجانی بجستانی هستم ش.میم شفق یعنی سرخی شام و بامداد یعنی بعد از تاریکی روشنی است یعنی فلق یعنی امیدواری یک مادرِ کتاب‌دوستِ گل‌پرورِ فیلم‌بین که مبتلاست به نوشتن @shokoofe_sadat_marjani https://zil.ink/shokoofe.sadat.marjani
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از دختر دریا
کاش گردنی به درازی شتر داشتیم تا حرف به سرعت از گلویمان در نیاید و بیشتر به آن فکر کنیم:) 📚چشم عقاب @dokhtar_e_daryaa
هدایت شده از آنِ۵۷ 🇮🇷
اگر کسی بود که به خوبی خودم میشناختمش انقدر درباره خودم حرف نمی‌زدم.🪞 🖊هنری دیوید ثورون،والدن
هدایت شده از چیمه🌙
. 🪁 طلسم دو رمان نوجوان و مجموعه روایتی که چندسال قبل نوشتم باز‌ و برای نمایشگاه کتاب آماده شدند. خوش‌آمدید قشنگای من، چشم‌به‌راه‌تون بودم. 🥺 @chiiiiimeh .
با شمیم تا شفق
کتاب‌هایی که می‌تونید از نمایشگاه کتاب امسال بخرید فاطمه یکی از کاربلدترین نویسنده‌هایی که می‌شناسم.
هدایت شده از مجلهٔ مدام
فهرست_صد_کتاب_پیشنهادی_نویسندگان_مدام.pdf
حجم: 3.82M
🗒 فهرست ۱۰۰ کتاب پیشنهادی نویسندگان مدام منتشر شد.در نمایشگاه کتاب، بدون لیست نمانید! این فهرست نتیجهٔ مشارکت ۳۴ نویسندهٔ مجلهٔ مدام جهت ارائهٔ یک مجموعهٔ ارزنده برای مخاطبان است. برای علاقمندان به کتاب، ارسالش کنید. 👌 📍از طریق پیوند زیر، به فهرست یک‌جای این صدعنوان نیز دسترسی خواهید داشت.👇 B2n.ir/sz7531 📌خرید اشتراک سالیانهٔ مدام، با ۲۵درصد تخفیف👇 https://survey.porsline.ir/s/KM5LYxSc مدام؛ یک‌ ماجرای دنباله‌دار | @modaam_magazine
. خانواده ارزش خیلی چیزها رو‌ داره تولدت مبارک ما @bashamimtashafagh با شمیم تا شفق
. من چراغ خودم‌و روشن کردم
. سالن ترمینال مشهد ساعت نُه صبح را نشان می‌داد.سقف سالن که تبدیل به آسمان شد،خورشیدعصبانی‌ بود.انگار داشت در آسمان غر می‌زد و با حرص سبزی پاک می‌کرد.به سایه مجسمه‌ای پناه بردم تا مغزم از پرتاپ ساقه‌های نور در امان بماند.مسیرم سرراست نبود.اسنپ با هزینه پنجاه تومانی‌ بهترین گزینه بود.درخواست دادم. مردی با تی‌شرت آبی که دور شکمش انگار تیوپ انداخته بود،به طرفم آمد«داخل شهر میری؟» تایید کردم.گفت:«کجا؟اسنپ و لغو کن.می‌برمت» گفتم:«هنوز نگرفته.احمدآباد.چقدر می‌شه؟» اسنپ راننده‌های مطلع را هشت نفر اعلام کرد. مرد گفت:«چیزی نمی‌شه.۱۲۰ بدی درسته» تشکر کردم و گفتم اسنپ با نصف پیشنهاد او مرا خواهد برد.مرد با کمی فاصله کنارم نشست:«ترافیکه.برای خودش زده.بیا من با صد می‌برمت» گفتم زیاد است.پول برای من در عین بی‌ارزشی ارزشمند بود.هر بار می‌خواستم خرجش کنم تصویر همسرم با صورت آفتاب سوخته و شانه‌‌های افتاده‌ یادم می‌آمد.پشت‌بندش تصویر خودم ساعت پنج صبح،پشت سیستم در حالی که موهایم را چنگ زدم تا گره‌های متن باز شود،برایم ظاهر می‌شد.پول با زحمت می‌آمد.باید برای خرج کردنش،می‌سنجیدمش. مرد گفت:«دانشجویی؟» گفتم:«مگه نرخ کرایه با اقشار مختلف جامعه تغییر می‌کنه؟» مرد ادامه داد:«ترم اول دومی؟خانم دکتری؟» کوله مشکی‌ام مرا کم سن‌و‌سال‌ نشان می‌داد.خوراک مادرهایی بودم که برای سربه‌راه شدن پسرشان دنبال دختر می‌گشتند. اسنپ تعداد راننده‌های مطلع را هجده نفر گزارش داد. مرد که سکوتم را دید شروع کرد:«حالا که این‌جوری،دعا می‌کنم اسنپ گیرت نیاد.وسط راه بمونی.اینترنت تموم بشه.گوشیت خاموش بشه» بعد خندید و شکمش مثل ژله لرزید.صدایش را بالا برد:«تاکسی‌تاکسی» بعد ادامه داد:«یکی نیست بگه اگر قرار بود دعاهای بد ما برآورده بشه الان نصف مردم باید سَقَط می‌شدن» گوشی را کمی بالا آوردم. «اسنپ گرفته شد.حالا شما ‌در حق من این همه دعای بد کردید اما من دعا می‌کنم مسافرهای خوب نصیبتون بشه.الهی امروز پربرکت‌ترین روز زندگی‌تون باشه»از سایه مجسمه بلند شدم.مرد چند ثانیه خشکش زد.بعد گفت:«من این همه برات بد خواستم.هرکی دیگه بود می‌زد تو‌ی دهنم.تو‌ ولی برام دعای خوب کردی» گفتم:«من چراغ خودم‌و روشن کردم.مولانا می‌گه تو‌ مگو همه در جنگ‌اند و‌ زصلح من چه آید/تو یکی نه‌ای هزاری،تو‌ چراغ خود برافروز» و رفتم. صدایی از سمت مرد به‌گوشم نمی‌رسید.سوار اسنپ شدم.مرد دست‌هایش را بالا برد و‌ داد زد:«دمت گرم خانم دکتر.الهی قبول بشی» اسنپ راه افتاد و من توی دلم گفتم:«الهی آمین.الهی همه‌مون قبول بشیم» @bashamimtashafagh با شمیم تا شفق
. لیست زندگی الکساندرا دختر آخر خانواده است‌. او در جلسه تقسیم اموال متوجه می‌شود باید برای فهمیدن و به دست آوردن ارثش لیست آرزوهای سیزده‌ سالگی‌اش را انجام دهد و برای این کار تقریبا یک سال زمان دارد. با اینکه خیلی زود پایان فیلم و حدس زدم اما دوستش داشتم. لطیف بود. به لیست زندگی خودم فکر کردم و بعد به اینکه توی یک سال چه کارهایی می‌شه انجام داد. جز معدود فیلم‌هایی که خانواده شخصیت واقعا خانواده دوست‌داشتنی بودن و عروس و مادرشوهر دشمن نیستن. @bashamimtashafagh با شمیم تا شفق