.
بابا یک پراید استیشن یشمی داشت که خیلی دوستش داشتم. استیشن واگنها ماشینهایی هستند که صندوق عقبشان در امتداد صندلیها ادامه پیدا کرده و فضای بزرگتری را ساخته. طوری که علاوه بر باروبنه، آدم هم میتواند در این قسمت بنشیند و خوشحال شود. انگار کف واگن شادی را مثل نقل عروسی به هوا پخش میکرد. هرکس آنجا بود شوخطبع و شادمان میشد. ضرب میگرفت و بقیه را میخنداند. استیشن واگنها فرصتی میساختند که آدمها با صمیمیت و همراهی، از معمولیترین چیزها، شوق و شور و خاطره بسازند. آنها نه به شلوغی مینیبوس بودند که صدا به صدا نرسد و نه به معمولی بودن ماشینهای دیگر. استیشنها برای من خاص بودند. برای همین وقتی قرار شد یک سفر جدید را شروع کنم، استیشن انتخاب اولم بود.
صوت یگانه را باز کردم: «میخوام دوره نویسندگی شرکت کنم اما شرایطشون برای من سخته. دنبال جایی هستم که منعطف باشه» صوت بعدیاش یک سوال بود «میشه تو منتورم باشی؟»
خودم را در مسیر نویسندگی نوپا میدیدم چه رسد به اینکه راهنمای مسیر هم بشوم. شبیه رانندهای که تازه اجازه راندن در جاده را دارد و حالا پیشنهاد سرپرستی کمپر دریافت کرده. به یگانه همینها را گفتم اما او اشکالی در تازهکار بودنم نمیدید. میخواست با من همسفر باشد حتی اگر قرار بود از کنار جاده آهسته برانم.
جایی خواندم آموزش دادن خود فرد را هم رشد میدهد. دهاش را صد میکند. چه چیزی از این بهتر. پس بگذار برای ما هزار شود. استیشن واگنم را تعمیر و تجهیز کردم. کارواش بردم و توی بلندگو صدا زدم: ظرفیت شش نفر.
دوست داشتم طوری باشد که همراهان سفرم فرصت گفتگو داشته باشند و از همه مهمتر استیشن برای آنها هم خاص و خاطرهساز شود.
اولین دوشنبه اردیبهشت روشنش کردم. قرار شد هر هفته دم غروب حرکت کنیم. تکراریترین چیزها را بار دیگر با تمام حواسمان تجربه کنیم تا بتوانیم دوباره مثل بچگی حیرتزده شویم. بعد برگردیم و دریافتهایمان را بنویسیم.
سفر با من اما سه قانون داشت. اول. خودمان را فقط با پشت سرمان مقایسه کنیم و نه با هیچکس دیگری. دوم. نقطه گذاشتن بهتر از صفحه خالی است. سوم. به اندازه خودمان تلاش کنیم و ناامید نشویم چون یک قدم هم ارزشمند است.
من هر هفته با تمام عشقم استیشن را روشن کردم و حالا که سفر تمام شده با غم، خیالی آسوده و رضایت پارکش کردهام.
نمیدانم دوباره روشنش خواهم کرد یا نه.
اما میدانم اگر دوباره تصمیم به سفر بگیرم باز استیشن اولین انتخاب من است.
پ ن:
یکی از جلسات کارگاه نویسندگی ما
ممنون همراهیتم ❤
@Seyed_ehsan_marjani
#نویسندگی
#تدریس
#کارگاه
@bashamimtashafagh
با شمیم تا شفق
هدایت شده از [ هُرنو ]
تا الان ۱۹۲ نفر جمع شدهایم و نیت کردهایم که تا #شب_یلدا، یک خانوادهٔ مستحقِ آبرومند را راهی منزل جدیدشان کنیم.
این خانواده، سه فرزند دارد و مادر خانواده به علت وخامت اوضاع معیشتی و اقتصادی، خانواده را ترک کرده است.
جهت تکمیل کارهای باقیماندهٔ خانه، ۲۰۰ میلیون تومان نیاز است که قرار شده طی سه پرداخت ۷۰ میلیونی به کمیتهٔ امداد انجام شود.
اگر دوست دارید به جمع ما بپویندید و ماهانه ۲۰۰هزارتومان پرداخت کنید از طریق پیوند زیر اقدام کنید. 👇
https://survey.porsline.ir/s/Bcey0tjG
✅ با کلیک روی شمارهٔ کارت پایین هم میتوانید مستقیما مبلغ دلخواهتان را واریز کنید.
5892101503421816پ.ن۱ : من قول دادهام که هزینه را میرسانم. روی نگاه خدا حساب کردهام. بنا به قول من، سه هفته است که فرایند اتمام ساخت خانه آغاز شده. از این خیر عقب نمانید. پ.ن۲ : این خانواده از سادات نیستند. میتوانید برای صدقات روزانه هم از این شمارهٔ کارت استفاده کنید. پ.ن۳ : لطف کنید و محبت؛ این پیام را دست به دست کنید. ❤️ @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
هدایت شده از [ هُرنو ]
محکومانایم به سه الف: امید و آرمان و ایمان، برای تألیف. و هنوز هستیم، چرا که ادبیات هنوز هست. و همین ما را بس...
از مقدمهٔ کتاب #الف_تألیف
#کیهان_خانجانی
@hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
با شمیم تا شفق
محکومانایم به سه الف: امید و آرمان و ایمان، برای تألیف. و هنوز هستیم، چرا که ادبیات هنوز هست. و همی
برای امشب که خط چشمکزن ورد سینهخیز میکنه و مدام به من زل میزنه
هدایت شده از روادار | دفتر روایت حوزه هنری فارس
﷽
💠مدرسه روایت حوزه هنری استان فارس برگزار میکند:
📝چالش روایتنویسی «مسیــــــــر»
سی روز نوشتنِ مستمر در مسیر رشد قلم
توشــــه:
✏️علاقه به نوشتن و رشد.
شرکت در این چالش، هیچ پیشنیازی ندارد.
تعــــهد ما:
🔸تشکیل گروههای هممسیرِ پنج نفره.
🔸تعیین راهبر اختصاصی برای هر گروه جهت نقد روزانهٔ متون.
🔸اهدای جایزه نقدی به افرادی که هر سی روز متن ارسال کرده باشند.
تعــــهد شما:
✍🏻سی روز نوشتن در انواع گونههای ادبیات واقعگرا (ناداستان) و انتشار در گروه اختصاصی.
🌐بستر برگزاری:
پیامرسان بله
📍آغـــــاز مسیر:
۲۰ آبــــــــــــان
📍پایان مسیر:
۲٠ آذر همزمان با ولادت حضرت زهرا (س)
💳هزینه ثبتنام:
۱٠٠هزار تومان
⏰مهلت ثبتنام:
۱۷ آبان
📱جهت ثبتنام نام، نام خانوادگی، شماره تماس و شهر محل سکونت خود را به این شماره در پیامرسان بله ارسال کنید:
+989171200864
~~~~~~
«این، روایت ماست»
روادار | دفتر روایت حوزه هنری فارس
🆔https://ble.ir/ravadar
🆔https://eitaa.com/ravadar
هدایت شده از مستوره | فاطمه مرادی
.
اگر میخواهيد به جایی بِرسيد، «لطیف» شويد. با خشم و غضب و پرخاش، دل دیگران را نشکنید. لطیفبودن را تمرین کنید. 💚
آیتالله فاطمینیا
.
هدایت شده از مجلهٔ مدام
«سوگ همین است. واقعی، بیشبیه و در عین حال ناموجود. چیزی که سخت، خیلی سخت میشود برای دیگران توضیح داد.»
📢 فروش ویژهٔ #سوگ_مدام آغاز شد!
⏰ از امروز(۱۴ آبان) به مدت دهروز، میتوانید شمارهٔ هشتم را با ۲۰درصد تخفیف پیشخرید کنید.
📦 برای سفارش مجله، از طریق فروشگاه مدام به آدرس زیر اقدام کنید👇
www.modaammag.ir/shop
🎁 خبر خوب اینکه تمامی محصولات فروشگاه مدام را میتوانید با تخفیف ۱۰درصدی تهیه کنید.
✅ سفارشات شما آخر هفتهٔ آینده و ابتدای هفتهٔ پایانی آبانماه ارسال خواهند شد.
مدام؛ یک ماجرای دنبالهدار | @modaam_magazine
با شمیم تا شفق
«سوگ همین است. واقعی، بیشبیه و در عین حال ناموجود. چیزی که سخت، خیلی سخت میشود برای دیگران توضیح د
.
ما در زندگی از سوگ رهایی نداریم مداوم با آن گلاویزیم. چون سوگ به سایه میماند. یا پشتسر میآید یا جلوتر منتظر ماست و یا خودش را رویمان انداخته. گاهی هم میچسبد و نمیرود.ما وقتی از دستش خلاصی پیدا میکنیم که سوگ بقیه شده باشیم.
من در شماره سوگ مدام یک روایت دارم
روایتی که موقع نوشتنش سوختم.
#روایت
#سوگ
#مجله_مدام
هدایت شده از 🍃30بَل🍒
احسان عبدیپور حرفی میزد که به قولخودش فرمول قصهیابی و شکار سوژه بود. من توی دفترم حرفش را اینطور نوشتم.
"
قصه ها خودشان را پنهان کردهاند. یکورد خواندهاند و نامرئی شدهاند. وقتی خودشان را به ما نشان میدهند که با آدمها مواجه شویم. نه یک مواجهه معمولی ، مواجه بی ترس و بی قضاوت. برچسب هایی که جامعه به پیشانی و تن و روح آدمها چسبانده را بکنید و جای چسبناکش را پاک کنید. جدای از اجتماع، آدم ها را در جامعه ی کوچکشان ببینید. قصهها آنجا یکی یکی برایتان دست تکان میدهند.
"
.
لازلو یا لاسلو توث با بازی آدرین برودی یک معمارِ یهودی تبار که بعد از جنگ جهانی دوم از مجارستان به آمریکا مهاجرت میکند و میخواهد با استفاده از خلاقیت و تلاشش در معماری هویتش را دوباره بسازد.
بورتالیست به معنای زبرهکاری است. سبکی در معماری که ساختمانها با بتن، بدون روکش و همانطور عریان ساخته میشوند.
اسم فیلم بسیار دقیق انتخاب شده.
فیلم سه ساعت وربع طول میکشد و بهنظز با وجود جوایز فراوانش همهپسند نیست.
دیالوگ:
ما زندانی دیوارهایی هستیم که خودمان ساختهایم.
ما این دیوارها را ساختیم که در آنها زندگی کنیم اما حالا آنها ما را محصور کردهاند.
#معرفی_فیلم
@bashamimtashafagh
با شمیم تا شفق
.
گفتگوی من و همسرم:
_نمیدونم چرا فیلمهای مهم و هنوز ندیدم.
+چی مثلا؟
_هریپاتر، بازی تاجوتخت، بریکینگ بد، ارباب حلقهها، فرار از زندان. کیف انگلیسی حتی مادر علی حاتمی خیلی چیزها
+ارباب حلقهها رو که دیگه ده، بیست بار تلویزیون نشون داده بازم ندیدی
_نه تو دیدی؟
+نه
😶😐
اولین چراغ از ندیدنیهام رو روشن کردم
و ارباب حلقهها رو دیدم
چقدر دنیایی که تالکین ساخته غبطهبرانگیز بود
دیالوگ:
مرگ فقط یک مسیر دیگه است. مسیری که همه ما باید طی کنیم. ابرهای خاکستری این جهان کنار میروند و به شیشههای بلورین تبدیل میشوند. آنگاه آن را خواهی دید.
#معرفی_فیلم
@bashamimtashafagh
با شمیم تا شفق
.
جوردن بلفورت یک جوان ۲۲ ساله است که دوست دارد خیلی زود پولدار شود و برای تحقق رویایاش دلالی سهام را انتخاب میکند.
بازی دیکاپریو واقعا خوب بود.
فیلم مرز بین موفقیت و تباهی، شرافت و زالو صفتی، لذت و به قهقرا رفتن، ساختن و از دست دادن رو نشون میده.
فیلم برای مذاکره کنندهها و فروشندهها میتونه خوب باشه و برای بچهها مناسب نیست.
دیالوگ:
حواست به آدمهایی که وقتی برنده میشی تشویقت نمیکنن باشه.
همیشه سختکوشی به استعداد غالبه
وقتی شانس در خونهات رو میزنه وقتی که باید دو برابر تلاش کنی.
تو میتونی اما اگر غیر از این فکر کنی حرفم رو پس میگیرم.
بدون اقدام بهترین نیتها چیزی جز یک قصد نیست.
#معرفی_فیلم
#گرگ_وال_استریت
@bashamimtashafagh
با شمیم تا شفق