eitaa logo
با شهدا
1هزار دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
489 ویدیو
5 فایل
کانال باشهدا شامل مطالب ،خاطرات ، تصاویر و کرامات شهدای 8 سال دفاع مقدس ،شهدای ترور ،مدافعان وطن و مدافعان حرم @bashohda تاریخ ساخت کانال 1397/02/04 شرایط تبلیغات در کانال زیر https://eitaa.com/joinchat/1449066547Cb7701b4b48
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 شهید عبدالحسین برونسی 📹 روایت حجت الاسلام عالی از هدایت شهید برونسی توسط حضرت زهراسلام الله علیها ▪️روایت استاد عالی از هدایت شهید برونسی توسط حضرت زهراسلام الله علیها در حضور امام خامنه‌ای و شهید حاج قاسم سلیمانی ▪️وقتی حضرت زهرا سلام الله علیها راه برون رفت از میدان مین و محاصره دشمن را به شهید برونسی نشان می‌دهد... ▪️فرماندهان جنگ نظامی در عین تلاش‌های خودشون، نگاهشون به آسمان بود، نه به قدرت‌های پوشالی... هدیه به روح مطهر شهدا @bashohda کانال باشهدا
روایتگر: "گفت مامان کار خودتو کردی" این قدر دعا کردی تا جنازه ی من پیدا شد کار خودتو کردی ؟ حالا خوب شد ؟ جیگرت خنک شد ؟ حالا برات بگم حالا که پیدا شدم و تو جیگرت خنک شد و تو خوشحال شدی آوردی منو تو گلزار دفن کردی قبرم و به قول خودمون اسمشو نوشتی حالا برات بگم : ما مفقودها که تو بیابونا افتاده بودیم برا خودمون شبا خلوت داشتیم و به همه ی ما مفقودها حضرت زهرا(س) سر می زد و مادر همه ی ما تو اون بیابون گمشده ، خانوم بود . از اون موقعی که تو این قدر دعا کردی و دعات مستجاب شد و ما پیدا شدیم . این بزم ما رو به هم زدی من دیگه توی جمع اون شهدایی که در محضر حضرت زهرا (س) هستند نیستم . آمدم توی جمع شهیدای با نام و نشون به ظاهر دنیا. هدیه به روح مطهر شهدا @bashohda کانال باشهدا
همیشه به ما سفارش حجاب می کرد؛ می‌گفت: اگه میخواید قیامت، جلوی حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها روسفید باشین، نباید گوش به حرف دیگران بدید و روی مُد رفتار کنین، نباید بگید عُرف جامعه فلان‌ حرف رو میگه یا فلان چیز رو میخواد، باید نگاه کنین به آیات قرآن و زندگی حضرت زهرا سلام‌الله‌عليها، ببینین اونها چی میگن، همون کار رو بکنین. 🌷شهید ابوالفضل شیروانیان🌷 به روایت مادر شهید هدیه به روح مطهر شهدا @bashohda کانال باشهدا
بسم رب الحسین... _جوون من الان کجاست؟ بارها این سوال رو از مادر شنیدم و بارها با خودم تکرار کردم. محرم ۹۴ هربار سینه زدن جوانها در چیذر را تماشا میکرد، قطره اشکی از گوشه چشمش روی شال عزای تو می چکید و می گفت: _جای جوون من اینجا خالیه، یعنی محمدرضا میاد؟؟ _چی براش دوست داری؟ بیاد؟ _چی بهتر از شهادت؟ اما مادر نیستی تا بفهمی پاره جگرت بین یک مشت وحشی باشه، چه بلایی سر دلت میاد! _چرا جلوی محمد رو نگرفتی؟ اگر اجازه به رفتنش نمی دادی، الان نزدیکت بین این سینه زنها بود... _اونوقت جواب عمه سادات رو چی میدادم؟ دیگه خجالت می کشیدم بگم: اللهم اجعل محیای محیا ... و مماتی ممات محمد وآل محمد... خجالت می کشیدم پا بذارم تو مسیر کربلا... یه جاهایی باید بین دلت و وظیفه ت یکی رو انتخاب کنی... _نترس مامان. محمد هنوز جوونه، خیلی راه داره. هربار مواجه می شدم با لبخند معنی دار مادر، انگار از اول منتظر خبر شهادت بود. بابا میگفت: _ اگر برگشت، الحمدلله و اگر برنگشت، روسفیدم پیش مادر سادات هرچند هنوز کاری برای اربابم نکردم... انقدر از حال مامان مستاصل بودم که یک نیمه شب سر سجاده قرآن را به نیت تو باز کردم شاید دلم آرام گیرد. آیه ای که خداوند برایت زمزمه کرد، دلداری پروردگار بود به مادر موسی: « اذ اوحینا الی امک ما یوحی ان اقذفیه فی التابوت... آن زمان که به مادرت آنچه باید الهام می شد را الهام نمودیم، که او را در صندوق بگذار و به دریا بینداز تا دریا او را به ساحل اندازد تا دشمن من و دشمن او وی را برگیرد و محبوبیتی از سوی خود برتو انداختیم تا همگان به تو‌محبت ورزند و با مراقبت من پرورش یابی» وجد تمام جانم را گرفت. مادر را بیدار کردم و با شوق گفتم: محمد برمیگرده، نگران نباشی ها! نمی دانستم آنچه باید به مادر الهام میشد، شده‌... بی شک دلش گواهی به شهادتت می داد. رعنا جوان من، ماه شب های من، زیباترین درد من، جایت خالی بود تا ببینی شب هایی را که مادر پای سنگ مزارت نشست و گفت: درست گفتی! جوونم برگشت، چقدر روسفید و پرافتخار و ... پر از زخم... نکند نوبت ما که شود، در انتخاب بین دل و وظیفه، عقل بی خرد و بی غیرت، مارا از اربابمان دور کند؟ در این وانفسای جهان برای هم دعا کنیم... دل ربایانه دگر بر سر ناز آمده ای/ از دل ما، چه به جا مانده که باز آمده ای؟؟ *عکس مربوط است به آخرین گردش خانوادگی، چند روز قبل از اعزام، مهر ماه۹۴ هدیه به روح مطهر شهدا @bashohda کانال باشهدا
🔹ساعت مخصوص خدا گفتم:" با فرمانده تان کار دارم." گفت:"الان ساعت یازده است،ملاقاتی قبول نمی کند." رفتم پشت در اتاقش در زدم،گفت:"کیه؟" گفتم :"مصطفی من هستم.""گفت :"بیا تو." سرش را از سجده بلند کرد ،چشمهای سرخ، خیس اشک و رنگش پریده بود.😓 نگران شدم :"گفتم چه شده مصطفی؟ خبری شده؟کسی طوری اش شده؟" دو زانو نشست. سرش را انداخت پایین.زُل زد به مهرش .دانه های تسبیح را یکی یکی از لای انگشتهایش رد می کرد. گفت :"ساعت یازده تا دوازده هر روز را فقط‌برای‌خدا گذاشتم.بر می گردم کارهایم را نگاه می کنم. از خودم می پرسم کارهایی که کردم ،برای خدا بود یا برای دل خودم؟"😔 هدیه به روح مطهر شهدا @bashohda کانال باشهدا
شهادت خوب است اما تقوی بهتر است. تقوایی که در قلب است و در رفتار بروز پیدا می کند، فکر نکنم مال یک روز باشد. شاید یک روزه هم باشد ولی حاج آقا می گفت پی ساختمان، فنداسیون آهن است... شهیدانه 🍁 هدیه به روح مطهر شهدا @bashohda کانال باشهدا
امام جماعت واحد تعاون بود . بهش می گفتند حاج آقا آقاخانی روحیه عجیبی داشت . زیر آتیش سنگین عراق شهدا رو منتقل می کرد عقب توی همین رفت و آمدها بود که گلوله مستقیم تانک سرش رو جدا کرد چند قدمیش بودم ❗️هنوز تنم می لرزه وقتی یادم میاد از سر بریده اش صدا بلند شد : السلام علیک یا ابا عبدالله :)) شهادت : کربلای ۵ شلمچه🕊 •| برگرفته از کتاب روی خط عاشقی |• هدیه به روح مطهر شهدا @bashohda کانال باشهدا
💞 هادے وقتے دࢪ نجف مشغول دࢪس و کاࢪ بود، مانند ديگࢪ جوانان اين توانايے ࢪا دࢪ خودش ديد که تشکيل خانواده دهد و مسئوليت خانواده ے جديدے ࢪا به دوش بگيرد. به اطࢪافيان گفته بود اگࢪ موࢪد خوبے سࢪاغ داࢪند به او معرفے کنند. هادے هم مثل همه مالاک هايے براے انتخاب همسࢪ دࢪ ذهنش داشت. ملاک هاے او بࢪ خلاف برخے جوانان نسل جديد، ملاک هاے خاص و خدايے بود. ديدگاهش دنيويے نبود. او به فࢪاتر از اين چيزها مے انديشيد. هادے دلش ميخواست همسࢪش حجاب کامل داشته باشد. ميگفت دوست نداࢪم همسࢪم به شبکه هاے اجتماعے و تلويزيون و... وابستگے غلط داشته باشد. هادے اخباࢪ ࢪا پيگيࢪے ميكرد، اما به ࢪاديو و تلويزيون وابستگے و علاقه نداشت.✨ وقتش ࢪا پاي سࢪيال ها و فيلم ها تلف نميكࢪد. ميگفت خيلے از اين برنامه ها وقت انسان ࢪا هدࢪ ميدهد. از نظر او زندگے بدون اينها زيباتࢪبود. چند جايے هم دࢪ نجف براے خواستگاࢪے رفته بود اما... هدیه به روح مطهر شهدا @bashohda کانال باشهدا
*درخصوص این عکس نقل می کنند یکی از دردناکترین و در عین حال حماسی‌ترین لحظات فکه، ماجرای گردان حنظله است که ٣٠٠ نفر از نیروهایش درون یک کانال به محاصرۀ عراقی ها در می‌آیند آنها چند روز با تکیه بر ايمان خود به مقاومت ادامه می‌دهند و به مرور همگی توسط آتش دشمن و یا عطش مفرط به شهادت می‌ﺭﺳﻨﺪ، ساعات آخر بیسیمچی گردان ‏همت را خواست، حاجی پای بیسیم آمد صدای ضعیفی را از آن سوی خط شنید که می‌گوید:* *احمد رفت، حسین هم رفت، باطری بی‌سیم دارد تمام می‌شود ‎عراقي ها عنقریب می‌آیند تا ما را خلاص کنند، من هم خداحافظی می‌کنم از قول ما به ‎امام بگویید همانطور که فرمودید ‎حسين وار‎ مقاومت کردیم، ﻣﺎﻧﺪﻳﻢ و ﺗﺎ ﺁﺧﺮ ایستادیم....* *پ.ن: این وعدہ خداست* *ڪہ حق النــــــاس را نمے بخشد!* *خـــــــون شهدا حق الناس است* *نمے دانم با این حق النـــــاس* *بزرگے ڪہ بہ گردن ماســــــت،* *چہ خواهیم ڪرد؟!* هفته دفاع مقدس گرامی باد.🌷 هدیه به روح مطهر شهدا @bashohda کانال باشهدا
ما هم سربازیم! در عملیات مسلم بن عقیل دچار خونریزی معده شد و مدام خون بالا می‌آورد😞. به‌ناچار منطقه‌ی نظامی را ترک کرد و چند نفر همراه با او به بیمارستان اسلام‌آباد غرب رفتیم. جلوی در بیمارستان به‌دلیل ازدیاد بیماران و مراجعان ما را راه نمی‌دادند. یکی از همراهان به دهانش آمد که سردار را معرفی کند و با تشر به مسؤولی که راه‌مان نمی‌داد بگوید می‌دانید چه کسی را در این بحبوحه جنگ جلوی در بیمارستان معطل کرده‌اید... که همت جلوی او را گرفت و به آن مسؤولی که جلوی ما را گرفته بود، گفت: ما هم سربازیم برادر. از منطقه آمدیم. مثل همه‌ی بیمارها. ببین جایی برایمان پیدا می‌شود؟ بعد از چند ساعت معطلی، بالاخره تختی در بخش عمومی اورژانس بیمارستان به همت دادند. وضعیت از نظر اصول نظامی اصلا مساعد نبود. بیم ترور شدن حاج همت را داشتیم. ایشان از ما می‌خواست او را روی تخت بیمارستان در اورژانس عمومی کنار ده‌ها بیمار دیگر رها کنیم و برویم. هر چه کردیم نتوانستیم ایشان را قانع کنیم که خود را به مسؤولان بیمارستان معرفی کند و از آن‌ها بخواهد یک اتاق خصوصی در اختیارش بگذارند. هر بار که این درخواست را تکرار می‌کردیم شهید همت می‌گفت: ما هم سربازیم.☝️ 👤 راوی: سرتیپ امیر رزاق‌زاده؛ از همراهان و هم‌رزمان شهید همت هدیه به روح مطهر شهدا @bashohda کانال باشهدا
.... 🌷شهید که شد جنازش موند تو منطقه. حاج حسین خرازی منو فرستاد تا دنبالش بگردم. رفتم منطقه، همه جا رو آب گرفته بود. هر چی گشتم اثری از علی نبود خبرش رو که به حاجی دادم، باورش نشد. خودش اومد بازگشتیم، فایده نداشت، جنازش موند که موند.... 🌷علی دو سال قبل توی بقیع متوسل شده بود به بانوی مدینه. خواسته بود شهید که شد بی‌مزار بمونه شبیه بی‌بی. حاجتش رو گرفت، همون‌طور که می‌خواست گمنام باقی موند و بدون مزار.... 🌹خاطره ای به یاد سردار شهید علی قوچانی هدیه به روح مطهر شهید @bashohda کانال باشهدا
🌺 میلاد پر برکت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و امام جعفر صادق (علیه السلام) مبارک باد هدیه به روح مطهر شهدا @bashohda کانال باشهدا
🌹 شهید محمّد بروجردی (1333 بروجرد – 1 خرداد 1362 کردستان) 🔸شهید بروجردی جزو هسته اولیه تشکیل‌دهنده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بودکه تشکیل نیروی آموزش دیده و منسجم از بچه‌های سپاه را بر عهده داشت.بروجردی برای مقابله با ضدانقلاب بنا به دستور امام (ره) عازم پاوه شد. حضور آن شهید در کردستان؛ که تا آخرین لحظات حیاتش ادامه داشت، منشا خیرات و برکات زیادی شد، وی یه طور مستقیم فرماندهی عملیات بسیار سخت و صعب‌العبور مسیر پیرانشهر و سردشت را به عهده گرفت و شجاعانه در کنار رزمندگان اسلام، بر ضدانقلابیون پیروز شد. او بارها می‌گفت: «آن شخصی که مردم کردستان را دوست داشته باشد می‌تواند در کردستان کار کند، من به این مردم محروم و ستمدیده علاقه دارم» در شرایطی که همه احساس می‌کردند، کردستان ازدست‌رفته با حضور و مبارزات طولانی و به دلیل ویژگی‌هایی که در مقابله با عناصر ضدانقلاب و تجزیه‌طلب داشت، نقش بسزایی در نجات کردستان ایفا کرد که این مهم، شهید بروجردی را به «مسیح کردستان» معروف کرد. احترام ویژه‌ای برای اهل تسنن قائل بود به همین دلیل مردم او را مظهر اتحاد و انسجام منطقه می دانستند. در شرایطی که دشمن نابکار شعار جدایی کردستان و تفرقه میان اهل تسنن و شیعیان در کشور را سر می‌داد تنها ایجاد یک جرقه کافی بود تا اتحاد و انسجام موجود درهم‌ شکسته و کشور تجزیه شود. سرانجام محمد بروجردی در تاریخ اول خرداد 1362 در مسیر جاده مهاباد، نقده بر اثر برخورد خودرو آن‌ها با مین به فیض عظیم شهادت نائل شد. هدیه به روح مطهر شهید @bashohda
🌹 شهید محمّد بروجردی 🔰 شهید محمد بروجردی به روایت امام خامنه ای من شهید بروجردی را از اوایل پیروزی انقلاب شناختم. اواسط سال 1358 من در جایگاه فرماندهی سپاه قرار گرفتم و رفتم در سپاه مرکزی مستقر شدم. برادرانی از آشنایان سپاه، کسانی که در سپاه بودند، به من مراجعه کردند و گفتند خوب است که شهید بروجردی را بگذارید اینجا. ظاهراً منطقه غرب کشور بود. موافقت کردم و شهید بروجردی را فرستادیم آنجا و از آن وقت با کار ایشان آشنا شدم. در طول دو یا سه سال، شهید بروجردی را می‌دیدم که در اشتغالات گوناگون و مأموریت‌های مختلف سپاه، نقش داشت. تشکیل قرارگاه حمزه یکی از کارهای بسیار مهم بود. یادم می‌آید در سال‌های 60 و 61 بود که حضور ضد انقلاب در منطقه غرب کشور، یک حضور بسیار فعالی شده بود. از طرف عراق تغذیه می‌شدند، هم تغذیه مالی و هم تغذیه تبلیغاتی و هم تغذیه تسلیحاتی. خیلی شیطنت می‌کردند. حضورشان در منطقه غرب کشور، واقعا مشکلات بزرگی برای مردم آن منطقه بود. مرحوم شهید بروجردی در این زمینه‌ها بسیار فعال بود. یک‌بار در سال 59 یا اوایل 60 رفتم منطقه غرب، ایشان آن وقت در باختران بود و از نزدیک شاهد کار او بودم، اما چیزی که من از شهید بروجردی در آنجا احساس کردم و یک احترام عمیقی از او در دل من به وجود آورد این بود که دیدم این برادر، با کمال متانت و با کمال نجابت، به چیزی که فکر می‌کند مسئولیت و وظیفه است. برخی با احساسات شخصی و گروهی فکر می‌کردند یک نفر که با او موافق‌اند، او را تقویت کنند و یکی را که با او مخالف‌اند، با او مخالفت کنند. با کارهایش برخورد کنند. به هیچ وجه این‌طور چیزی نبود. اما شهید بروجردی هیچ‌گونه حرکتی که از آن حرکت، آدم احساس کند که در آن کارشکنی یا مخالفتی هست، انجام نمی‌داد و این علاقه من به این شهید را خیلی بیشتر کرد. من تصور می‌کنم روحیه آرامش و نداشتن حالت ستیزه جویی با دوستان و گذشت و حلم در مقابل کسانی که تعارض‌های کاری با او داشتند، نشانه آن روح عرفانی شهید بود. معاشرتی که بتوانم جزئیات حالات عرفانی او را به دست بیاورم، متأسفانه نداشتم ولی برخوردها و رفتارها نشان‌دهنده معنویات و روحیات افراد است. 1366/7/15 هدیه به روح مطهر شهید @bashohda کانال باشهدا
🌷ساعت ١١ شب بود. همه در سنگر بوديم. مجتبى جهت اداى نماز شب به قصد وضو از سنگر خارج شد. دشمن همه جا را به دشت زر آتش گرفته بود. صداى انفجار پياپى خمپاره‌ها سكوت شب را در هم شكست. مجتبى هنوز برنگشته بود!! يكى از بچه‌ها براى آوردن آب بيرون رفت. در همان لحظه، خمپاره‌اى در نزديك ما با صداى مهيبى منفجر شد. 🌷رزمنده‌اى كه براى آوردن آب رفته بود، هيجان زده و با رنگ و روى پريده به داخل سنگر بازگشت و گفت: عجله كنيد، بياييد گونى‌ها... گونى‌هاى شن در كنار تانكر آب ريخته‌اند و مجتبى...! 🌷همين كه اسم مجتبى را شنيدم، همه مان سراسيمه بيرون آمده و به سكوى تانكر آب دويديم. تانكر سوراخ شده بود و گونى‌هاى شن ريخته بود. پيكر پاك مجتبى عزيزى در زير گونى‌ها افتاده بود. گونى‌ها را به كنار زديم. ديگر دير شده بود و در محراب عبادت خود به شهادت رسيده بود. ريزش آب تانكر همچنان ادامه داشت و.... 🌹خاطره اى به ياد شهيد معزز مجتبى عزيزى هدیه به روح مطهر شهید @bashohda کانال باشهدا
: از بین این همه امتحانات مختلف اصلاً حس نکردید امتحان‌ها سخت‌تر شده‌؟ شهرت و فالووربازی‌ها اذیت می‌کند؟ شهوت و نهضت جنسی اذیت می‌کند؟ پول و لقمه حلال در آوردن سخت شده و اذیت می‌کند؟ احترام به بابا مامان در این شرایط سخت‌تر شده؟ برای هیئت‌آمدن بعضی وقت‌ها باید خیلی با خودت بجنگی و کارها را بالا پایین کنی، سخت‌تر شده! خوب معلوم است دیگر رفقا! هر چه به بالای قله ظهور نزدیک‌ می‌شویم دیگر هوا کم است هدیه به روح مطهر شهید @bashohda کانال باشهدا
😁 . حرف‌شهادت‌ڪہ‌پیش‌مےآمد، یڪے مےگفت: اگر‌من‌شهید‌شوم، نگران‌نماز‌و‌روزه‌هایم ڪہ‌قضا‌شده‌اند‌هستم 😥 و‌یا‌نگران‌سرپرستےخانواده‌ام‌هستم🥺 و... نوبت‌معاون‌گردان‌رسید همہ‌گفتند: تو‌چے؟ چیزےبراےگفتن‌ندارے؟ پاسخ‌داد: اگر‌من‌شهید‌بشوم، فقط‌‌غصہ‌ے ۳۵‌روز مرخصےراڪہ‌نرفتہ‌ام‌مےخورم.🤕 از‌آن‌میان‌یڪےپرید‌و‌قلم‌وڪاغذی‌آورد وگفت: بنویس‌ڪہ‌بدهند‌بہ‌من🤗 قول‌مےدهم‌این‌فداڪاری‌را‌بڪنم 😜 و‌بہ‌جاےتو‌بہ‌مرخصےبروم😁😂 هدیه به روح مطهر شهید @bashohda کانال باشهدا
تلنگرانہ 🌱 فردا همان روزیه که ممکنه هرگز اونو نبینی و دیروز همان روزیه که حتما دوباره اونو در قیامت خواهی دید امروز همان روزیه که دو فرصت مهم در اختیارت گذاشتن: 🍃 یکی جبران خرابیهای دیروز و دیگری زمینه سازی برای خوبیهای فردا فردای تو امروز ساخته میشه پس کار امروزتو به فردا ننداز . هدیه به روح مطهر شهدا @bashohda کانال باشهدا
🔹ساعت مخصوص خدا گفتم:" با فرمانده تان کار دارم." گفت:"الان ساعت یازده است،ملاقاتی قبول نمی کند." رفتم پشت در اتاقش در زدم،گفت:"کیه؟" گفتم :"مصطفی من هستم.""گفت :"بیا تو." سرش را از سجده بلند کرد ،چشمهای سرخ، خیس اشک و رنگش پریده بود.😓 نگران شدم :"گفتم چه شده مصطفی؟ خبری شده؟کسی طوری اش شده؟" دو زانو نشست. سرش را انداخت پایین.زُل زد به مهرش .دانه های تسبیح را یکی یکی از لای انگشتهایش رد می کرد. گفت :"ساعت یازده تا دوازده هر روز را فقط‌برای‌خدا گذاشتم.بر می گردم کارهایم را نگاه می کنم. از خودم می پرسم کارهایی که کردم ،برای خدا بود یا برای دل خودم؟"😔 هدیه به روح مطهر شهدا @bashohda کانال باشهدا
هر کی حاجت داره بخونه مادر شهید میگفت: نزدیک محرم بود که من پایم شکست و در خانه افتاده بودم و دکتر ها گفتند که به سختی خوب میشود . یک روز دلم شکست و گفتم: خدایا من به مسجد میرفتم سبزی پاک میکردم، فرشها را جارو میزدم و کارهای هیئت را انجام میدادم... اما الان خانه نشین شده ام.. شب به شهید خودم متوسل شدم و خوابم برد؛ درعالم خواب دیدم که محمدم با عده ای از رفقای خودش که شهید شده اند آمد و یک شال سبز هم به گردنش بود ؛ گفتم: مادر کجا بودی؟ گفت: ما از کربلا می آییم گفتم: مادر مگر نمی بینی من به چه وضعی در خانه افتاده ام؟ گفت: اتفاقا شفایت را از اباعبدالله(ع) گرفتم .و بعد شال را از گردنش برداشت و روی پای من انداخت و گفت مادر شکستگی پایت خوب شده؛ این دردی که داری بخاطر گرفتگی عضلات است . گفت: مادر برو کارهای مسجد رو انجام بده صبح از خواب بیدار شدم و دیدم که میتوانم راه بروم؛ دخترم دوید و گفت: مادر بنشین، پای شما شکسته گفتم: نه، پایم خوب شده خواهر شهید تعریف میکند: یکدفعه دیدم در اتاق بوی عطر عجیبی پیچیده، گفتم مادر چه خبر است؟ این شال چیست؟ ماجرا را که برایمان تعریف کرد باور نمیکردیم . گفتیم برویم نزد آیت الله گلپایگانی شال را خدمت آیت الله گلپایگانی بردیم، هنوز صحبتی نکرده بودیم که ایشان شال را گرفتند، بوییدند و بوسیدند و شروع کردند به گریه کردن گفتیم: آقاچه شده شما چه میدانید ؟ عرض کردند: این شال بوی امام حسین(ع) را میدهد . گفتیم: چطور؟ گفتند: ما از اجداد ساداتمان از مقتل سیدالشهدا یک تربت ناب داریم ؛ این شال سبز بوی تربت اباعبدالله (ع) را میدهد بعد فرمودند: یک قطعه از این شال را به من بدهید وقتی من از دنیا رفتم در قبر و کفنم بگذاردید و من هم در عوض آن تربت نابی که در اختیار ماست را به شما میدهم . 📚منبع: کتاب ۵۴۰ داستان از معجزات و کرامات امام حسین (علیه السلام) شهیدان زنده اند .... هدیه به روح مطهر شهدا @bashohda کانال باشهدا
💢گذری بر زندگی شهید مهدی میر خانی 🌷شهید مهدی میرخانی در سال 1330، در تهران دیده به جهان گشود. 🌷وی تحصیلات خود را تا مقطع دیپلم ادامه داد و پس از آن وارد دانشکدة افسری امام علی(ع) شد و تا پایان دورة نظامی خود در آنجا خدمت نمود. 🌷با شروع زمزمه‌های انقلاب از سوی مردم، او نیز با لباس نظامی هم‌دوش دیگر امت حزب‌الله در تمام راه‌پیمایی‌ها شرکت نمود. 🌷پس از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی در پلیس راه جاجرود و آبیک قطوین مشغول انجام وظیفه گردید و از کارکنان خدوم و زحمتکش این نظام بود. 🌷 باشروع تجاوز رژیم بعثی عراق به خاک میهن اسلامی‌مان، وی در سال 1358 به جبهه رفت و مسئولیت آموزش سربازان در کرمانشاه را به‌عهده گرفت. 🌷 سرانجام این شهید بزرگوار در چهارم آبان‌ماه 1359، برای شناسایی به‌سمت مواضع دشمن در منطقه بالا طاق رفت و هرگز برنگشت. هدیه به روح مطهر شهید @bashohda کانال باشهدا
از نظر اخلاقی بسیار خوش سیرت و صادق و با محبت بود، درمحل کار با دوستان و همکاران و حتی سربازان بسیار مهربان و خوش برخورد بود نسبت به مافوق خود بسیار با احترام و خاضع و گوش به فرمان بود.🌹 در مورد پست‌ها، کارها و ماموریت‌هایی که به او محول می‌شد نه تنها اعتراضی نمی‌کرد بلکه با تمام توان سعی می‌کرد آن عمل را به بهترین شکل ممکن انجام دهد به خاطر همین حسن خلق و انجام وظیفه چندین مرتبه به عنوان پاسدار نمونه معرفی شد👌 آقادادی از 15 سالگی با تاکید پدر مرحومش، نماز شب می‌خواند و به یاد ندارم نماز شبش ترک شده باشد. تاکید بسیار به نماز جماعت و نماز اول وقت داشت و اگر از سرکار به خانه می‌آمد و در بین راه اذان می‌شد، به سرعت به نزدیک‌ترین مسجد می‌رفت و نماز اول وقتش را می‌خواند. حسین آقا زیارت عاشورای بعد از نماز صبحش را هیچ گاه فراموش نمی‌کرد و اگر فرصت کمی برای قرائت زیارت عاشورا داشت، در مسیر رفتن به سرکار، زیارت عاشورای امام حسین(ع)، دعای عهد و زیارت امام زمان (عج) را می‌خواند. همسرم تاکید می‌کرد که باید هر صبح تجدید میثاقمان با امام زمان (عج) را انجام دهیم. هدیه به روح مطهر شهید @bashohda کانال باشهدا
🌹 شهید محمّد بروجردی ✍️ وجود امام، امروز برای ما معیار است. راه او راه سعادت و انحراف از راهش خسران دنیا و آخرت است و من با تمام وجود این اعتقاد را دارم که شناخت و مبارزه با جریان‌هایی که بین مسلمین سعی در به انحراف کشیدن انقلاب از خط اصیل و مکتبی آن را دارند به مراتب حساستر و سخت‌تر از مبارزه با رژیم صدام و آمریکاست. وصیتم به برادران این است که سعی کنند توده مردم را که عاشق انقلاب هستند از نظر اعتقادی و سیاسی آماده کنند که بتوانند کادرهای صادق انقلاب را شناسایی کنند و عناصری را که جریان های انحرافی دارند، بشناسند؛ که شناخت مردم در تداوم انقلاب امری حیاتی است. 📚 بخشی از وصیت نامه شهید هدیه به روح مطهر شهید @bashohda کانال باشهدا