eitaa logo
با شهدا
1هزار دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
489 ویدیو
5 فایل
کانال باشهدا شامل مطالب ،خاطرات ، تصاویر و کرامات شهدای 8 سال دفاع مقدس ،شهدای ترور ،مدافعان وطن و مدافعان حرم @bashohda تاریخ ساخت کانال 1397/02/04 شرایط تبلیغات در کانال زیر https://eitaa.com/joinchat/1449066547Cb7701b4b48
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 ۱۹ دی ماه ۱۳۶۵ 🔹سالروز عملیات غرور آفرین #کربلای_۵ در منطقه ی عمومی #شلمچه با رمز مبارک #یازهرا(س) گرامی باد. #شهدا #دفاع_مقدس #عکس @bashohda کانال باشهدا شامل مطالب ،خاطرات ، تصاویر و کرامات شهدای 8 سال دفاع مقدس
🍀شهیدی که از سر بریده اش صدا بلند شد: «السلام علیک یا اباعبدالله» امام جماعت واحد تعاون لشگر ۲۷ رسول (ص) بود بهش می‌گفتند حاج آقا آقاخانی روحیه عجیبی داشت زیر آتیش سنگین عراق در شهدارو منتقل می‌کرد عقب توی همین رفت و آمدها بود که گلوله مستقیم تانک سرش را جدا کرد من چند قدمیش بودم هنوز تنم‌ می‌لرزه وقتی‌ یادم‌ میاد از سر بریده اش صدا بلند شد: «السلام علیک یااباعبدالله» راوی :جواد علی گلی- همرزم شهید فرازی از وصیت نامه شهید: "خدایا من شنیدم که امام حسین(ع) سرش را از قفا بریدند، من هم دوست دارم سرم از قفا بریده شود من شنیدم که سر امام حسین بالای نی قرآن خوانده، من که مثل امام حسین اسرار قرآنی نمی‌دانستم که بتوانم با آن انس بگیرم که حالا از مرگم قرآن بخوانم ولی به امام حسین(ع) خیلی علاقه و عشق دارم، دوست دارم وقتی شهید می‌شوم سر بریده ام به ذکر یاحسین یاحسین باشد.. @bashohda کانال باشهدا شامل مطالب ،خاطرات ، تصاویر و کرامات شهدای 8 سال دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌹 شهدای غریب 💕 چه می شود روزی امن و امان شود و کاروان مثل و به سمت و راه بیافتد فکرش را بکن.... ▫️راه می روی و راوي مي گويد 💦 اینجا قتلگاه شهید است... یا اینجا را که می بینی همان جایی است که شهید رضا را دوره کردند و سرش را بریدند!😔 🌿 یا مثلا اینجا همان جایی است که شیخ رضایی نماز جماعت می خواند... شهید کنار همین ساختمان های نیروها را... رصد می کرد شهید مصطفی را که می شناسید همینجا در همین ساختمان های حلب با بچه ها شوخی می کرد و جشن پتو می گرفت 🌷 ...یا شهید و و شش تن از یاران فاطمی، آخرین لحظات زندگیشان را اینجا پشت این دیوار در خون خودشان غلتیدند... خدا بیامرزد شهید را...، همینجا در این پهناور کوه او را ذبح کردند و بدن مطهرش هیچوقت برنگشت.... و سرداران شجاع شهید و در دشت با یارانشان پر کشیدند... سردار در این جاده به کمین ها خورد... و... ✨عجيب حال و هوايي می شود! @bashohda کانال باشهدا شامل مطالب ،خاطرات ، تصاویر و کرامات شهدای 8 سال دفاع مقدس و مدافعان حرم
✍️...خیلی دوست داشتم بروم . نشد تا اینکه دوران قسمتم شد. مدام بهم پیام می داد. خیلی خوشحال شده بود. می گفت یادت باشه این سفری که رفتی سفر عادی نیست؛ تا می تونی استفاده کن. یک بار پیام داد که حس می کنم الان جای خیلی خوبی هستی. کنار بودم. گفت ؟ گفتم کنار گمنامم‌. خیلی خوشحال شد که در آن لحظه به من پیام داده است. گفت: برام خیلی # دعا_کن. چند ساعت بعد بهش پیامک زدم محسن من الان # شلمچه ام. گفت غروب خیلی قشنگه. وقتی این پیام ها را می داد بیشتر به پی بردم. 🍀راوی:فاطمه حججی خواهر شهید 📚 فصل ۱ ص ۴۹ هدیه نثار روح این بزرگوار 🌺الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌺 @bashohda کانال تلگرام باشهدا شامل مطالب ،خاطرات ، تصاویر و کرامات شهدای 8 سال دفاع مقدس و مدافعان حرم
🦋محتبی نرسیده به خط تکه تکه شد 💢امروز داشتم خاطرات گذشته را مرور می کردم که نگاهم به تصاویرش گره خورد. بغضی سخت گلویم را خراشید و اشک ... وای خدای من ... 🌷 فقط ۱۴ سال و 10 ماهش بود! ⬅️، عملیات کربلای ۸ 💎نماز صبح جمعه، بیست و یکمین روز فروردین ۱۳۶۶ را که خواندیم، آمادۀ رفتن شدیم. کسی تا صبح نخوابیده بود. نجوای زیارت عاشورا که از حفظ خوانده می‌شد و گفت‌وگوهای دوستانه‌ای که شاید آخرین دیدارها بود، تنها صدایی بود که تا صبح به گوش می‌رسید. 💎هوا هنوز تاریک بود که گفتند سوار نفربر شویم. یکی از بچه‌های گردان حمزه را که دیدم، چشمانش بدجوری نگران بود و قیافه‌اش درهم و گرفته. علت را که پرسیدم، گفت: 💎"هفت هشت تا از بچه‌های گردان سوار وانت شده بودند که برن جلو، ناگهان یه خمپاره اومد وسط‌شون و همه‌شون رو تیکه پاره کرد." 💎خیلی دلم برای‌شان سوخت که نرسیده به خط شهید شده بودند. 💎وقتی گفت: 🌷"مجتبی کاکل‌ قمی" هم جزو اونا بود ..." رنگم پرید. 💎مجتبی کاکل‌ قمی نوجوان خوش‌سیمای کم سن و سال پرحرف و شلوغی بود. خودش می‌گفت مداحی هم می‌کند. مدام یا حرف می‌زد و مخ تیلیت می‌کرد، یا زیر لب ذکر و نوحه می‌خواند. 💎چهرۀ سبزه‌اش به شهید سعید طوقانی می‌خورد. جذاب بود و نورانی. تصور این‌که چه بر آن چهره و جثۀ کوچک آمده، مو بر تنم راست کرد. دلم خیلی سوخت؛ نه برای او، برای خودم که از همه عقب مانده بودم. 🌱نقل از کتاب "از معراج برگشتگان" 🌟نوشته: حمید داودآبادی @bashohda کانال باشهدا
✍روایت "حضرت آقا"از شهیدی که مادرش فکر می کرد است ... : "در اطلاعاتی که به من داده شد، خواندم که در بین همین شهدای همدانِ شما، یک سردار سپاهی - که دارای شأن و موقعیتی هم بوده است - وجود داشته که وقتی مادرش از او می‌پرسد تو در سپاه چه کاره‌ای، جواب می‌دهد: من در سپاه جاروکشی می‌کنم. مادرش خیال می‌کرده واقعاً این جوان در سپاه یک مستخدم معمولی است. حتی وقتی برای این جوان به خواستگاری هم می‌روند و خانواده‌ی دختر سؤال می‌کنند پسر شما چه‌کاره است، مادرش می‌گوید در سپاه مستخدم است! بعد در اجتماعی که مراسمی بوده، یک نفر داشته سخنرانی می‌کرده، این مادر می‌بیند آن شخص خیلی شبیه پسرش است. می‌پرسد این شخص کیست. می‌گویند این فلانی است؛ یکی از سرداران سپاه. آن مادر، آن وقت پسرش را می‌شناسد! در سالهای میانی جنگ و در بود که در سال به رسید. @bashohda کانال باشهدا شامل مطالب ،خاطرات ، تصاویر و کرامات شه
تاریخ تولد: 2 آبان 1347 در شهر کربلا تاریخ شهادت: 9 خرداد 1367 نحوه شهادت : با سمت فرمانده دسته در منطقه عملیاتی براثر اصابت ترکش به فیض شهادت نائل آمد. روایتی از پدر شهید : آخرین باری که از جبهه برگشت، ساکش را خالی کرد و همه وسایل و کتاب‌هایش را ریخت وسط. برادرانش گفتند: «نترس تو چیزیت نمی‌شه، قرار نیست شهید شوی...» با مشت به دیوار زد و گفت: «یعنی این خانه لیاقت داشتن شهید را ندارد؟». سفر هفتمی که رفت جبهه دیگه برنگشت. @bashohda کانال باشهدا شامل مطالب ،خاطرات ، تصاویر و کرامات شهدای 8 سال دفاع مقدس و مدافعان حرم
در ایام فتنه ۸۸ شب و روز آرام و قرار نداشت. تمام اخبار و وقایع فتنه را رصد می‌کرد و در معرکه دفاع سخت از انقلاب اسلامی در ایام فتنه، چندین بار جان خود را به خطر انداخت. صاحب موضع بود و در بحث‌ها به خوبی استدلال می‌کرد. می‌گفت: «این انقلاب تنها نقطه امید مستضعفین عالم است و هرگونه تهدیدی که متوجه موجودیّت انقلاب اسلامی باشد، می‌تواند جبهه مستضعفین و علاقمندان انقلاب اسلامی در جهان را سست کند و نگرانی عمیقی از این بابت داشت.» محمودرضا آرشیوى از اغتشاشات فتنه ۸۸ را ریخته بود روى یک فلش ممورى و با خودش آورده بود تبریز. قرار شد محتویاتش را ببینم و بدون کپى کردن به او پس بدهم. فلش ممورى را که مى‌داد گفت: «فقط بعضى‌هایش قابل دیدن نیست زیاد.» گفتم: «چطور؟» گفت: «صحنه‌هاى خشن دارد.» گفتم: «نمى‌بینم بیا بگیر.» گفت: «چرا؟» گفتم: «قبلا خودم چند تا دیده‌ام؛ اعصابم از دیدن وحشى‌گرى‌شان خرد مى‌شود.» گفت: «وحشى‌گرى ندیده‌اى.» بعد تعریف کرد: «یکبار در سعادت آباد، یک دسته از این‌ها را که اغتشاش راه انداخته بودند با بچه‌هاى بسیج از خیابان هدایت کردیم داخل یکى از کوچه‌ها، اما وقتى دنبالشان وارد کوچه شدیم یک دفعه انگار غیب شدند. وسط کوچه بودیم که دیدیم از بالاى یکى از ساختمان‌هاى نیمه کاره، بلوک سیمانى مى‌آید روى سرمان. رفته بودند روى طبقات آن ساختمان و بلوک پرتاب مى‌کردند. 🔸وقتى دیدند ما دیدیمشان یک عده‌شان آمدند پایین که فرار کنند. یکى از بچه‌ها که جلوتر از ما بود افتاد وسط این‌ها. تا بقیه بچه‌ها بجُنبند و بروند کمکش، با قمه پشتش را از بالا تا پایین شکافتند.» ♦️در جریانات فتنه ۸۸ به همرزمانش می‌گفت: «برای من میدان انقلاب ، یا فرقی ندارد. هر جا حرف هست ما هستیم. @bashohda کانال باشهدا
🌸🍃 بستن تنگه مرصاد(چهار زِبَر) در عمليّات مرصاد کدام شهيد بود!؟ ✅ در روز ميلاد امام رضا(ع) در شاهرود به دنيا آمد و به همين دليل نامش شد . 💐مادر، قبل از تولد ديده بود كه بالاي سرش آمده اند و مژده تولّد اين نوزاد را به او داده اند. براي همين بسيار اين پسر را دوست داشت. در مدرسه جزو بود. در تحصيل و تهذيب و ورزش از همه جلوتر بود. در جبهه نيز كارهاي او فوق العاده بود. بچه هاي اين موضوع را به خوبي تأييد مي كنند. طرح هاي او در بسيار عجيب بود. دشمن را گمراه مي كرد ... مسئول تيم شناسايي و اطّلاعات تيپ قائم(عج الله) بود. 📖دلنوشته هاي او است. آخرين متن خود را براي عيد قربان سال ۱۳۶۷ نوشت! همان روزي كه قرباني حضرت حق شد. در كاري كرد كه تحسين را نيز در برداشت. شهيد رضا نادري اولين كسي بود كه تنگه مرصاد را بست و منافقين را غافلگير كرد. از همان نقطه هم به سوي آسمان پرواز كرد. 🔆 آخرين جمله وصيّت نامه را براي سنگ قبرش نوشته بود: 🌸🍃«اي برادر به كجا مي روي، كمي درنگ كن! آيا با كمي و خواندن يك بر مزار من و امثال من، را كه ما با رفتن خود بر دوش تو گذاشته ايم فراموش خواهي كرد يانه!؟ ما مي كنيم كه تو چه خواهي كرد!!» 🌹 در سالروز شهادت، شادي روح پاکش صلوات! 📙برگرفته از کتاب کمی درنگ کن هدیه به روح مطهر شهید @bashohda کانال باشهدا
مادر با رویای صادقه ای که در خواب دید، نامش را گذاشت. مدتی بعد، عباسش به مریضی سختی دچار شد‌‌ اما با به صاحب نامش و اشک های مادر، شفا یافت. در سنگر انقلاب بزرگ شد و با شناسنامه ای که تاریخ هایش با عشق دستکاری شده بود راهی شد. روزهایش در جبهه شب شد. پیوستن دوستانش به قافله را دید و جاماندن شد دلش عشق است و بی تابی اش. وداع با سرزمین شهدا را نپذیرفت و این بار برای یافتن نشانی از دوستانش به خاک های قلاویزان، فکه، و راهی شد... تفحص کرد پیکر های باقی مانده را، های بیرون آمده از دل خاک را، استخوان های پر از را... دوست داشت در سرزمین پر از شهید، پلاک و باقی نماند و دل خانواده های چشم انتظار شهدا را شاد کند... با عراقی ها طرح دوستی ریخت و با دادن هدیه آنان را به همکاری تشویق کرد اما این دل، اهل جاماندن نبود. متوسل شد به شهدا و از آنان خواست. شاید اشک ریخت، خواند، خدا را خواند و شاید شهدا دعایش کردند... در آخرین روزهایی که دعوت نامه شهدا به دلش رسید. به مادر گفت برایش حنا بیاورد. به یک دست به نام حسین و به دست دیگر به نام بن الحسن حنا گذاشت. دل مادر بود که ترسید، لرزید، شکست. شاید هم به یاد لحظه ای که مولا علی بر دستهای کوچک ابوالفضل بوسه می زد و از درد گریه می کرد، اشک ریخت خوابی دید که او را به بزم عشق دعوت کرده اند. ساک را بست و به دنبال نشانه ای راهی شد. کار آن روز را نذر حضرت عباس کرد بسم الله گفت و در کانالی معروف به «والمری» مشغول به کار شد. لحظاتی بعد انفجار در منطقه عملیاتی «والفجر یک »دوستانش را بی تاب کرد. به رسم دست هایش قطع شد و مدتی بعد هم شهد شیرین شهادت نصیبش. شاید هم منتظر اربابش بود... در هفتمین روز محرم شهید شد و در روز عاشورا ...عراقی ها به رسم دوستی، برایش مراسم گرفتند. بوی از سرزمین های جنوب میاد. از فکه.... شلمچه... طلائیه..... ✍️نویسنده : به مناسبت سالروز تاریخ تولد : ۸ مهر ۱۳۵۱ تاریخ شهادت : ۵ خرداد ۱۳۷۵ تاریخ انتشار : ۸ مهر ۱۴۰۰ هدیه به روح مطهر شهدا @bashohda کانال باشهدا
دلنوشته برای شهدا 😔 تنها کسانی شهید می شوند! که باشند... . باید قتلگاهی رقم زد؛ باید کشت!! را را را را را دراز را را را را را را را... . باید از گذشت! باید کشت را... . شهادت دارد! دردش کشتن هاست... . به یاد کربلا... به یاد قتلگاه و و ... الهی،... باید شویم،تا شویم!! بايد اقتدا كرد به هدیه به روح مطهر شهدا @bashohda کانال باشهدا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥اگر چنانچه از سیم خاردار میخواهی رد بشوی، اوّل باید از سیم خاردار نفْست عبور کنی. 🎙راوی:شهرجردی هدیه به روح مطهر شهید @bashohda کانال باشهدا
💠 .. ✅ های گردان گوش تا گوش نشسته بودند.. آمد تو ،همه مان شدیم.. شد،گفت: بلند نشید جلوی من.. گفتیم حاجی! خواهش می کنیم اختیار داری.. بفرمایید بالا.. بازجلسه بود .. بود سنگر.. می گفت نمیام .. شماها می شید‌.. دادیم بلند .. .......................................‌‌‌................ :۱۳۳۶ اصفهان :دیپلم طبیعی : ۱۳۶۵/۱۲/۸ شهادت: اصابت بیش از ۳۰ ترکش شهادت: ۲۸ سال : فرمانده لشکر امام حسین ع اعزامی:سپاه پاسداران دفن: اصفهان- گلستان شهدا یازهرا.. هدیه به روح مطهر شهید @bashohda کانال باشهدا