#سخن_شهید 🖋🔗
_____________________
عزیزانم! اگر شبانه روز شُکرگزار خدا باشیم که نعمت اسلام و امام را به ما عنایت فرموده باز کم است. آگاه باشیم که سرباز راستین و صادق این نعمت شویم. خطر وسوسههای درونی و دنیا فریبی را شناخته و بر حذر باشیم که صدق نیت و خلوص در عمل تنها چارهساز ماست.
|قسمتیازوصیتنامه|
#شھیدمهدیباکری
#شهدا #دفاع_مقدس #مدافعان_حرم #مدافعان_سلامت #کلام_شهدا #وصیتنامه
@bashohda
کانال باشهدا
#خاطره_شهید
باران تندی میآمد، مهدی که آن زمان شهردار بود گفت: میرم بیرون.
گفتم: توی این هوا کجا میخوای بری؟
جواب نداد. اصرار کردم، گفت: میخوای بدونی پاشو تو هم بیا. با لندرور شهرداری راه افتادیم توی شهر. نزدیکیهای فرودگاه یک حلبیآباد بود رفتیم آنجا. توی کوچههایش پر از آب بود و گل. آب وسط کوچه صاف میرفت توی یکی از خانهها.
در خانه را که زد پیرمردی آمد دم در. ما را که دید شروع کرد به بد و بیراه گفتن به شهردار. میگفت: آخه این چه شهرداریه که ما داریم؟ نمییاد یه سری بهمون بزنه. ببینه چی میکشیم.
آقا مهدی بهش گفت: خیلی خب پدرجان! اشکال نداره شما یه بیل به ما بده درستش میکنیم.
پیرمرد گفت: برید بابا شماهام! بیلم کجا بود. از یکی از همسایهها بیل گرفتیم. تا نزدیکیهای اذان صبح توی کوچه، راه آب میکندیم.»
#شھیدمهدیباکری
#شهدا #دفاع_مقدس #مدافعان_حرم #مدافعان_سلامت #کلام_شهدا #وصیتنامه #عکس
@bashohda
کانال باشهدا