#عاشقانه_شهدا
یه شب بارونی بود.🌧
فرداش حمید امتحان داشت.📝
رفتم تو حیاط و شروع کردم به شستن لباس ها .👕
همین طور که داشتم لباس میشستم دیدم حمید اومده پشت سرم ایستاده.
گفتم اینجا چیکار میکنے؟
مگه فردا امتحان ندارے؟
دو زانو کنار حوض نشس و دستهای یخ زدمو از تو تشت بیرون آورد و گفت:
ازت خجالت میکشم 😓😌
من نتونستم اون زندگے که در شان تو باشه براتــ فراهم کنم.😔
دختری که تو خونه باباش با ماشین لباسشویی لباس میشسته حالا نباید تو این هوای سرد مجبور باشه ...😓
حرفشو قطع کردم و گفتم :
من مجبور نیستم .🙂
با علاقه این کار رو انجام میدم. 😊
همین قدر که درک میکنے. میفهمے.
قدر شناس هستے برام کافیه. 😇
#همسر_شہید_عبدالحمید_قاضی_میرسعید #خاطرات_شهدا #دفاع_مقدس #شهدا
@bashohda کانال باشهدا
شامل مطالب ،خاطرات ، تصاویر و کرامات شهدای 8 سال دفاع مقدس