🚨#خبر_فوری
🌹هرکس دنبال خبر می گرده
بهش بگین
عشق داره بر میگرده ❤️
🔻کشف پیکر مطهر یک شهید مدافع حرم بعد از ۶ سال
🔹 پیکر مطهر شهید مدافع حرم، «#مصطفی_چگینی» کشف و هویتش شناسایی شد.
🔹 پیکر این شهید مدافع حرم بعد از گذشت ۶ سال از شهادتش، طی عملیات تفحص در سوریه کشف و هویتش از طریق آزمایش DNA شناسایی شد.
🌷 #عشق_داره_برمیگرده 🌷
👇👇
#نشرمطالب_صدقه_جاریه_است
🥀🕊🥀🕊🥀
@baShoohada
#نوبت_اول....
🌷قلاب آهنی رو انداخت روی یخ و کشید. اولین قالب یخ رو از دهانه تانر، انداخت توی آب، یه نـفر از تـوی صـف جماعت معترضش شده از کله سحـر تا حالا ایستـادم برا دو تا قالب یـخ، مگه نوبتی نیست؟ علی گفت: «اول نوبت گلوی تشنه پسر فاطمه، بعـد نوبتِ بقیـه.»
🌷با صاحب کارخونه یخ شرط کرده بود که شاگردی میکنه، خیلی هم دنبال مزد نیست اما اول یـخِ تانکر نذری رو میده، بعد بقیه رو. خودش هم با خطِ نه چندان خوبش روی تانکر نوشته بود: «سلام به گلـوی تشنه حسیـن عليهالسلام»
🌹خاطره اى به ياد سردار شهيد على چيت سازيان معروف به ريش خرمايی
راوی: مادر شهید معزز
🥀🕊🥀🕊🥀
@baShoohada
🔹میگفت در #سامراء، هم دفاع از حرم امامین می کنی که از همه چیز بالاتر است و آنجا در خاکریزی🏜 و اینجا پشت میزی و همه می خواهند به شما #احترام بگذارند ولی آنجا فقط خودت هستی و خدای خودت
🔹البته می گفت که #حضرت_آقا و یا نماینده ایشان امر کنند که کار شما اینجا مهمتر است من قبول می کنم بگویند برو #رفتگر محله باش، نظام به جارو کردن خیابان نیاز دارد
🔹من می رفتم همان کاری که نیاز نظام است انجام می دادم و به این نتیجه رسید که #دفاع از حرمین و مبارزه با تکفیری ها الان خط مقدم دفاع از اسلام است.
🔹آقا مهدی همواره به دنبال #خدمت بود گاهی دوستانش می گفتند که به خاطر #جانبازی که داشت دنبال حق و حقوقت باش اما او معتقد بود که اگر به دنبال حاشیه باشد از اصل مطلب جا می ماند
🔹 به قول آقای ماندگاری که در مراسم #شهید_نوروزی سخنرانی می کرد، می گفت: ایشان حقوق دهه 57 را می گرفت. اما با تمام توان خدمت می کرد
◽️#محلشهادتعویناتعراق
◽️#شهید_مهدی_نوروزی
◽️#سالروزولادت :۱۳۶۱/۰۴/۱۵
◽️#سالروزشهادت :۱۳۹۳/۱۰/۲۰
◽️#شیرسامرا
#شهید_مهدی_نوروزی
🥀🕊🥀🕊🥀
@baShoohada
#وقتی_تفتیش_تمام_میشد!!
🌷بعثیها برای اینکه اعصاب ما را به هم بریزند هفتهای دوبار وسایلمان را تفتیش میکردند. تفتیش هم طوری بود که همه چیز را درهم میریختند طوری که پیدا کردن وسایل شخصی ساعتها طول میکشید.
🌷وقتی تفتیش تمام میشد همه را به داخل اتاق میفرستادند و پشت پنجره میماندند تا عکسالعمل ما را ببینند. ما هم که میدانستیم قضیه چیست تا داخل میشدیم همه با صدای بلند برای سلامتی امام صلوات میفرستادیم.
🌷....قیافههای عصبانی بعثیها در آن لحظه خیلی دیدنی بود!!
راوی: آزاده سرافراز غلامرضا غفاری
📚 کتاب "بشنو از نی
🥀🕊🥀🕊🥀
@baShoohada
سلام دوستان
مهمون امروزمون داداش یحیی هست🥰✋
*شهیدے ڪه همچون حضرت مادر پر ڪشید..*🕊️
*شهید سید یحیی سیدی*🌹
تاریخ تولد: ۲۸ / ۱۱ / ۱۳۴۰
تاریخ شهادت: ۲۱ / ۱۱ / ۱۳۶۴
محل تولد: تهران،شهریار
محل شهادت: امالرصاص
*🌹همسرش← دو سال و نیم با همسرم زندگی کردم🍃یک فرزند داشتیم که یک سال بعد از شهادتش وقتی حدودا چهار ساله بود از دستم رفت🥀فرزندم تب کرد و وقتی او را به دکتر بردیم، آمپول اشتباهی به او زدند🥀و مسمومیت دارویی باعث شد بچه از بین برود🥀همسرم وقتی مجروح میشد و به خانه می آمد خودم آنها را پانسمان میکردم🍂 زمانی که زخمهای ایشان را میتراشیدم که عفونت نکند🥀انگار آن لحظات گوشه قلبم را میتراشیدم و خیلی سخت بود🥀 همیشه وقتی از منطقه به خانه میآمد و من در خانه نبودم، پشت در میایستاد و در را باز نمیکرد🍂 من میگفتم: «شما که کلید داری پس چرا داخل نمیروی؟»⁉️ میگفت: «نه عیال جان! دوست دارم شما در را برایم باز کنی💕 اگر شده ساعت ها هم پشت در میایستم تا شما بیایی و در را باز کنی.»💕 یادم هست یکبار من مسجد بودم و وقتی بازگشتم دیدم کنار در ایستاده است✨من گفتم: «میرفتی داخل.» گفت: «نه؛ مگر میشود من همسر داشته باشم و در را خودم باز کنم.»🍃او در عملیات کربلای ۴ ترکش به پهلویش خورده بود💥و سالها مفقودالاثر بود🥀بعد از ۳۰ سال پیکر همسرم تفحص و به وطن آمد*🕊️🕋
*شهید سید یحیی سیدی*
*شادی روحش صلوات*💙🌹
*zeynab_roos313*
#فرماندهای_که_بهخاطر_نجات_نیروهایش_مفقودالاثر_شد!!
🌷برای شروع یک عملیات برون مرزی به نام قادر ۲، به شهر اُشنویه و به منطقه عملیاتی صیدکان عراق آخرین مرز مشترک بین ایران و عراق و ترکیه با هدف ضربه زدن به دشمن اعزام شدیم. لحظات اولیه عملیات بود من مورد اصابت گلوله مستقیم دشمن قرار گرفتم، میخواستم از صخرهای که دو متر ارتفاع داشت خودم را پرتاپ کنم. یک بعثی عراقی چهار تیر به شکم من شلیک کرد، تیرها کاری نبودند و من زخمی شدم. محمدولی دستور دادند که مرا به پشت خط انتقال دادند و بعد از پانسمان سرپایی به ارومیه اعزام شدم. محمدولی در آن عملیات ضمن اینکه طراح عملیات بودند، فرماندهی گردان عملیاتی را بر عهده داشتند. عملیات ایزایی بود. ضربه خود را به دشمن زدند و برگشتند. در حین برگشت....
🌷در حین برگشت با پای راست به روی مین میرود پاشنه پای راستش قطع میشود، به بچهها و نیروهای تحت امر میگوید: این میدان مین است شما حواستان جمع باشد که پایتان روی مین نرود. همه از این اتفاق ناراحت میشوند. محمدولی میگوید چیزی نیست ناراحت نشوید و میگفتند: او به ما روحیه میداد! ما آنجا پاشنه پایش را با جفیه گردنش محکم بستیم. منطقه کوهستانی بود. دستور حرکت را دادند. گفتند: به سمت نیروهای خودی برویم. نیروها همه خسته بودند، عملیات تمام شده و میخواستیم به سمت مواضع خودمان برگردیم منطقه کوهستانی صعب العبور بود.
🌷با نیروهای خود در حال حرکت به درهای رسیدیم که اول دره یک درخت تنومند بلوط بود زیر درخت نشستیم و پای ایشان را که خونریزی نداشت خوب پانسمان کردیم. میخواستیم بعد از کمی استراحت حرکت کنیم که عراق پاتک زد. پاتک عراق خیلی سخت بود. زمین و آسمان همه آتش و گلوله بود. اوضاع آن لحظه خیلی طاقتفرسا بود. محمدولی همه بچهها را جمع کرد، گفت: عزیزان اگر اینجا بمانید و من را همراه خود ببرید. همه شهید میشوید. زود منطقه را ترک کنید و به بالای ارتفاع بروید. دوستانش قبول نمیکنند میگویند ما شما را تنها نمیگذاریم.
🌷محمدولی لباس فرم که آرم سپاه دارد را از تن خود درمیآورد و لباس بسیجی یکی از رزمندگان را میپوشد. دوربین و نقشهها را به بچهها میدهد و میگوید: شما بروید ،من اینجا میمانم اگر آتش دشمن کم شد آرام آرام برمیگردم. دستور فرمانده اجرا میشود. رزمندگان همه منطقه را ترک میکنند. نیروهای دشمن منطقه را اشغال میکنند. محمدولی در منطقه عملیاتی صیدکان عراق میماند، پس از آرام شدن اوضاع همرزمان به سراغ او میروند اما اثری از او نمیبینند و تا حالا خبری از این رزمنده به ما نرسیده است.
🌹خاطره ای به یاد فرمانده شهید محمدولی بهرام آبادی
راوی: رزمنده دلاور حسن خارا
منبع: سایت نویدشاهد
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
🥀🕊🥀🕊🥀
@aShoohada