محمد رضا که از جبهه که می اومد و واسه چند روز خونه بود ، ماها خیلی از حضورش خوشحال بودیم .
میدیدم نماز شب میخونه و حال عجیبی داره !
یه جوری شرمنده خداست و زاری میکنه که انگار بزرگترین گناه رو در طول روز انجام داده . یه روز صبحازش پرسیدم :
چرا انقدر استغفار میکنی؟ از کدام گناه می نالی؟
جواب داد: همین که اینهمه خدا بهمون نعمت داده و ما نمیتونیم شکرش رو به جا بیاریم بسیار جای شرمندگی داره...
#راوی :خواهر شهید
🌹🕊🌹🕊🌹🕊
✨ @baShoohada
#شهیدانه
یه روز عصر که پشت موتور نشسته بود
و می رفت❗️
رسید به چراغ قرمز .📍
ترمز زد و ایستاد ‼️🙄
یه نگاه به دور و برش کرد 👀
و رفت بالای موتور و فریاد زد :🗣
💙الله اکبر و الله اکــــبر ...✌️
🌺نه وقت اذان ظهر بود نه اذان مغرب😳
💙اشهد ان لا اله الا الله ...🗣
ما که مجید رو میشناختیم مات و مبهوت😳
و بقییه که نمیشناختن غش کرده بودن خنده😂
🍃خلاصه چراغ سبز شد 🍃
و ماشینا راه افتادن 🚗 و رفتن
💠من رفتم سراغش
بهش گفتم: چطور شد یهو❓
حالتون خوب بود که❗️
یه نگاهی به من انداخت 👀 و گفت: 🗣
"مگه متوجه نشدی ؟ 😏
⭕️پشت چراغ قرمز یه ماشین عروس بود 🙃
که عروس توش بی حجاب نشسته بود 😖
و آدمای دورش نگاهش میکردن 😔
منم دیدم تو روز روشن ☀️
جلو چشم امام زمان داره گناه میشه ❌
به خودم گفتم چکار کنم❓🤔
که اینا حواسشون از اون خانوم پرت شه 🤗
دیدم این بهترین کاره !"👌
همین‼️✌️
🎌 *خاطره ای از شهید مجید زین الدین
🌹🕊🌹🕊🌹🕊
✨ @baShoohada
سلام دوستان
مهمون امروزمون داداش علی هست🥰✋
*شهید امر به معروف و نهی از منکر*🕊️
*شهید علی خلیلی*🌹
تاریخ تولد: ۹ / ۸ / ۱۳۷۱
تاریخ شهادت: ۳ / ۱ / ۱۳۹۳
محل تولد: تهران
محل شهادت: تهران
🌹شهید خلیلی← *ساعت دوازده شب بود🕛* که میخواستم دو نفر از دوستانم را🍃 به خانهشان در خاک سفید برسانم🚖 *که دیدیم پنج، شش نفر در حال اذیت دو خانم هستند🍂 و به زور میخواستند آنها را سوار ماشین کنند*🥀دوستان من به دلیل پایین بودن سنشان جلو نرفتند🍂 *اما من به آن افراد تذکر دادم و گلاویز شدیم🍂 آنها چاقویی به ناحیه گردنم و شاهرگ زدند*🩸🥀من همان جا افتادم🥀و آن افراد نیز فرار کردند🍂 دوست← *وقتی ضارب علی را با چاقو زد🥀ما پیکر غرق خونش را به کناری کشیدیم*🥀🩸 پیرمردی آمد و گفت:خوب شد؟همینو میخواستی؟ به توچه ربطی داشت؟ چرا دخالت کردی؟‼️ *علی باصدای ضعیفی گفت: حاج آقا فکر کردم دختر شماست💚 من از ناموس شما دفاع کردم*‼️دوست← *علی را به 26 بیمارستان بردند🏥 اما هیچ بیمارستانی🥀او را پذیرش نمیکرد*🥀تا اینکه بالاخره ساعت پنج در بیمارستان عرفان عملش کردند🏥 *سرانجام شهید علی خلیلی بعد از سه سال درد و رنج 🥀به علت جراحات وارده🥀شربت شهادت را نوشید*🕋🕊️
*طلبه شهید علی خلیلی*
*شادی روحش صلوات*💙🌹
Zeynab:Roos..🖤💔
4_5803055413138030778.mp3
1.24M
بسم رب الشهدا
🍃🌷🍃🌷🍃
سلام رفقا این آهنگ رو بزارید👇👇
و به #عکس_شهدا نگاه کنید😭
دلتون شکست 😭
#التماس دعای فرج و شهادت😭
🌹🕊🌹🕊🌹🕊
✨ @baShoohada
شاگرد مغازه ی کتاب فروشی بودم. حاج آقا گفت « می خواهیم بریم سفر. تو شب بیا خونه مون بخواب. » بد زمستانی بود. سرد بود. زود خوابیدم. ساعت حدود دو بود. در زدند. فکر کردم خیالاتی شده ام. در را که باز کردم، دیدم آقا مهدی و چند تا از دوستانش از جبهه آمده اند. آن قدر خسته بودند که نرسیده خوابشان برد. هوا هنوز تاریک بود که باز صدایی شنیدم. انگار کسی ناله می کرد. از پنجره که نگاه کردم، دیدم آقا مهدی توی آن سرمای دمِ صبح، سجاده انداخته توی ایوان و رفته به سجده
🌹🕊🌹🕊🌹🕊
✨ @baShoohada