سلام دوستان
مهمون امروزمون داداش علی هست🥰✋
*شهید امر به معروف و نهی از منکر*🕊️
*شهید علی خلیلی*🌹
تاریخ تولد: ۹ / ۸ / ۱۳۷۱
تاریخ شهادت: ۳ / ۱ / ۱۳۹۳
محل تولد: تهران
محل شهادت: تهران
🌹شهید خلیلی← *ساعت دوازده شب بود🕛* که میخواستم دو نفر از دوستانم را🍃 به خانهشان در خاک سفید برسانم🚖 *که دیدیم پنج، شش نفر در حال اذیت دو خانم هستند🍂 و به زور میخواستند آنها را سوار ماشین کنند*🥀دوستان من به دلیل پایین بودن سنشان جلو نرفتند🍂 *اما من به آن افراد تذکر دادم و گلاویز شدیم🍂 آنها چاقویی به ناحیه گردنم و شاهرگ زدند*🩸🥀من همان جا افتادم🥀و آن افراد نیز فرار کردند🍂 دوست← *وقتی ضارب علی را با چاقو زد🥀ما پیکر غرق خونش را به کناری کشیدیم*🥀🩸 پیرمردی آمد و گفت:خوب شد؟همینو میخواستی؟ به توچه ربطی داشت؟ چرا دخالت کردی؟‼️ *علی باصدای ضعیفی گفت: حاج آقا فکر کردم دختر شماست💚 من از ناموس شما دفاع کردم*‼️دوست← *علی را به 26 بیمارستان بردند🏥 اما هیچ بیمارستانی🥀او را پذیرش نمیکرد*🥀تا اینکه بالاخره ساعت پنج در بیمارستان عرفان عملش کردند🏥 *سرانجام شهید علی خلیلی بعد از سه سال درد و رنج 🥀به علت جراحات وارده🥀شربت شهادت را نوشید*🕋🕊️
*طلبه شهید علی خلیلی*
*شادی روحش صلوات*💙🌹
Zeynab:Roos..🖤💔
4_5803055413138030778.mp3
1.24M
بسم رب الشهدا
🍃🌷🍃🌷🍃
سلام رفقا این آهنگ رو بزارید👇👇
و به #عکس_شهدا نگاه کنید😭
دلتون شکست 😭
#التماس دعای فرج و شهادت😭
🌹🕊🌹🕊🌹🕊
✨ @baShoohada
شاگرد مغازه ی کتاب فروشی بودم. حاج آقا گفت « می خواهیم بریم سفر. تو شب بیا خونه مون بخواب. » بد زمستانی بود. سرد بود. زود خوابیدم. ساعت حدود دو بود. در زدند. فکر کردم خیالاتی شده ام. در را که باز کردم، دیدم آقا مهدی و چند تا از دوستانش از جبهه آمده اند. آن قدر خسته بودند که نرسیده خوابشان برد. هوا هنوز تاریک بود که باز صدایی شنیدم. انگار کسی ناله می کرد. از پنجره که نگاه کردم، دیدم آقا مهدی توی آن سرمای دمِ صبح، سجاده انداخته توی ایوان و رفته به سجده
🌹🕊🌹🕊🌹🕊
✨ @baShoohada
•
#شهداییمـ<🕊'-'🌿>
•
یکی از تکه کلامهایش این بود کھ :
"نماز رو ول کن!خدارو بچسب..."
همیشه برایم عجیب بود این حرفش/:
روزیاز او پرسیدممعنیاینحرفتچیست؟!
خندیدو گفت:
داداش!
یعنیاینکههمه نمازت باید برایخدا باشه
و همش بھ فکرخدا باشی . . :)
•
#شھیدمصطفیصدرزاده^^♥️
🌹🕊🌹🕊🌹🕊
✨ @baShoohada
💢 یکی از روحانیون تعریف می کرد:
در زمان جنگ شخصی از دوستانم از بس به امام زمان عجل الله تعالی فرجه علاقه داشت به من وصیت کرد:
⚠ «اگر من #شهید شدم دوست دارم در مجلس ختم من تو در رابطه با امام زمان عجل الله تعالی فرجه🌺 سخنرانی کنی».
روحانی می گوید: ما از جبهه برگشتیم وقتی آمدیم دیدیم عکس شهید را زده اند. پیش پدر و مادرش آمدم گفتم: این شهید چنین وصیتی کرده است. آیا من می توانم در #مجلس_ختم او سخنرانی کنم؟ و آنان اجازه دادند.
در مجلس سخنرانی کردم، بعد گفتم ذکر شهید این بوده است:
✨یا بن الحسن؛
یا بیا و یک نظر به من کن
یا بیا و مرا در کفن کن
وقتی این جمله را گفتم، یک نفر بلند بلند شروع کرد به گریه کردن.
🔸 وقتی آرام شد گفت: من #غسال هستم، دیشب آخرهای شب به من گفتند یکی از شهدا فردا باید تشییع شود. و چون پشت جبهه شهید شده است باید او را غسل دهی.
🔹وقتی که می خواستم این شهید را کفن کنم، دیدم یک شخص بزرگواری وارد شد گفت: برو بیرون من خودم باید این شهید را #غسل و #کفن کنم. 🌸وقتی به خودم آمدم به #غسالخانه برگشتم ولی آن آقا را ندیدم. آن شهید غسل داده شده بود و فضای غسالخانه را عطر دل انگیزی فرا گرفته بود. 🌸
از دیشب ذهنم درگیر بود که آن آقا که بود؟
✨یا بن الحسن
یا بیا و یک نظر به من کن
یا بیا و مرا در کفن کن
[📚منبع: کتاب میر مهر، حجت السلام پور آقایی]
🌹🕊🌹🕊🌹🕊
✨ @baShoohada