eitaa logo
بسیج فرهنگیان ناحیه ۶ اصفهان
369 دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
2.8هزار ویدیو
89 فایل
اطلاع رسانی برنامه های کانون بسیج فرهنگیان اداره آموزش و پرورش ناحیه ۶ استان اصفهان دریافت نظرات و پیشنهادات ارتباط با ادمین @yazeinab14 @Gomnam_mimanim313
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰حاج‌قاسم سلیمانی امام این جمله را فرمودند: که اگر کسی در مقابل دین ما بایستد ما در مقابل دنیای او خواهیم ایستاد.، این دین چیه؟ تعریف این دین از منظر امام چیه؟ من تعریفم از امام در مسئله دین، کسی در مقابل دین ما بایستد، عبارت است از سه کلمه است: « مذهب ، ملت و کشور »
🔴 مقام معظم رهبری حفظه الله: 🔰 این هفته، حقیقتاً هفته‌ی وحدت است؛ این ایّام حقیقتاً ایّام اتحاد مسلمانهاست. مسئولان سیاسی، وظیفه‌شان سنگین است؛ مسئولان فرهنگی، نویسندگان و علما، باید از طرح مسائل اختلاف‌آفرین و تفرقه‌افکن بپرهیزند؛ هم سنّی و هم شیعه، همه، باید روی این نقطه‌ی اتحاد تکیه کنند. و توقع از علما و زبدگان و نخبگان سیاسی است که خطورت زمان را بفهمند، اهمیت اتحاد مسلمانان را بفهمند و توطئه‌ی دشمنان را برای شکستن این اتحاد و همدلی بفهمند. [۱۳۸۵/۰۱/۲۷، بیانات در دیدار کارگزاران نظام] 🍃🌺 گرامى باد آغاز هفته وحدت، خنثى كننده‌ى توطئه‌هاى دشمنان، در مسير تفرقه افكنى... و ميلاد پيامبر مهربانى‌ها (ص) به روايت برادران اهل سنت مبارك باد. 💐
💠 ماجرای ازدواج جویبر و ذلفا ❖ آنجا را «صفّه» می‌نامیدند و ساكنین آنجا كه هم فقیر بدودن و هم غریب، «اصحاب صفّه» خوانده می شدند. رسول خدا و اصحاب به احوال و زندگی آنها رسیدگی می كردند. ❖ یك روز رسول خدا به سراغ این دسته آمده بود. در آن میان چشمش به جویبر افتاد، به فكر رفت كه جویبر را از این وضع خارج كند و به زندگی او سر و سامانی بدهد. اما چیزی كه هرگز به خاطر جویبر نمی‌گذشت این بود كه روزی صاحب زن و خانه و سروسامان بشود. ❖ این بود كه تا رسول خدا به او پیشنهاد ازدواج كرد، با تعجب جواب داد: مگر ممكن است كسی به زناشویی با من تن بدهد؟! ولی رسول خدا زود او را از اشتباه خودش خارج ساخت و تغییر وضع اجتماعی را - كه در اثر اسلام پیدا شده بود- به او گوشزد فرمود. ❖ رسول خدا پس از آنكه جویبر را از اشتباه بیرون آورد و او را به زندگی مطمئن و امیدوار ساخت، دستور داد یكسره به خانه‌ی زیاد بن لبید انصاری برود و دختر «ذلفا» را برای خود خواستگاری كند. ❖ زیاد بن لبید از ثروتمندان و محترمین اهل مدینه بود. افراد قبیله‌ی وی احترام زیادی برایش قائل بودند. هنگامی كه جویبر وارد خانه‌ی زیاد شد، گروهی از بستگان و افراد قبیله‌ی لبید در آنجا جمع بودند. ❖ جویبر پس از نشستن مكثی كرد و سپس سر را بلند كرد و به زیاد گفت: «من از طرف پیغمبر پیامی برای تو دارم، محرمانه بگویم یا علنی؟». - پیام پیغمبر برای من افتخار است، البته علنی بگو. - پیغمبر مرا فرستاده كه دخترت ذلفا را برای خودم خواستگاری كنم. - پیغمبر خودش این موضوع را به تو فرمود؟! - من كه از پیش خود حرفی نمیزنم، همه مرا می‌شناسند، اهل دروغ نیستم. - عجیب است! رسم ما نیست دختر خود را جز به هم‌شأن‌های خود از قبیله‌ی خودمان بدهیم. تو برو، من خودم به حضور پیغمبر خواهم آمد و در این موضوع با خود ایشان مذاكره خواهم كرد. ❖ جویبر از جا حركت كرد و از خانه بیرون رفت، اما همانطور كه میرفت با خودش میگفت: «به خدا قسم آنچه قرآن تعلیم داده است و آن چیزی كه نبوت محمد برای آن است غیر این چیزی است كه زیاد می‌گوید». ❖ ذلفا دختر زیبای لبید كه به جمال و زیبایی معروف بود، سخنان جویبر را شنید، آمد پیش پدر تا از ماجرا آگاه شود. - بابا! این مرد كه همین الآن از خانه بیرون رفت با خودش چه زمزمه می‌كرد و مقصودش چه بود؟ - این مرد به خواستگاری تو آمده بود و ادعا میكرد پیغمبر او را فرستاده است. - نكند واقعا پیغمبر او را فرستاده باشد و رد كردن تو او را تمرد امر پیغمبر محسوب گردد؟! - به عقیده‌ی تو من چه كنم؟ - به عقیده‌ی من زود او را قبل از آنكه به حضور پیغمبر برسد به خانه برگردان، و خودت برو به حضور پیغمبر و تحقیق كن قضیه چه بوده است. ❖ زیاد جویبر را با احترام به خانه برگردانید و خودش به حضور پیغمبر شتافت. ❖ همین‌ كه آن حضرت را دید عرض كرد: «یا رسول الله! جویبر به خانه‌ی ما آمد و همچو پیغامی از طرف شما آورد، میخواهم عرض كنم رسم و عادت جاری ما این است كه دختران خود را فقط به هم‌شأن‌های خودمان از اهل قبیله كه همه انصار و یاران شما هستند بدهیم». - ای زیاد! جویبر مؤمن است. آن شأنیت‌ها كه تو گمان می‌كنی امروز از میان رفته است. مرد مؤمن هم‌شأن زن مؤمنه است. ❖ زیاد به خانه برگشت و یكسره به سراغ دخترش ذلفا رفت و ماجرا را نقل كرد. - به عقیده‌ی من پیشنهاد رسول خدا را رد نكن. مطلب مربوط به من است. جویبر هر چه هست من باید راضی باشم. چون رسول خدا به این امر راضی است من هم راضی هستم. ❖ زیاد ذلفا را به عقد جویبر درآورد. مهر او را از مال خودش تعیین كرد. جهاز خوبی برای عروس تهیه دید. از جویبر پرسیدند: «آیا خانه‌ای در نظر گرفته‌ای كه عروس را به آن خانه ببری؟ - من چیزی كه فكر نمی‌كردم این بود كه روزی داران زن و زندگی بشوم. پیغمبر ناگهان آمد و به من چنین و چنان گفت و مرا به خانه‌ی زیاد فرستاد. ❖ زیاد از مال خود خانه و اثاث كامل فراهم كرد، به علاوه دو جامه‌ی مناسب برای داماد آماده كرد. عروس را با آرایش و عطر و زیور كامل به آن خانه منتقل كردند.¹ ¹ كافی؛ ج ۵ ص ۳۴