eitaa logo
بسیج فرهنگیان ناحیه ۶ اصفهان
369 دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
2.8هزار ویدیو
89 فایل
اطلاع رسانی برنامه های کانون بسیج فرهنگیان اداره آموزش و پرورش ناحیه ۶ استان اصفهان دریافت نظرات و پیشنهادات ارتباط با ادمین @yazeinab14 @Gomnam_mimanim313
مشاهده در ایتا
دانلود
ارسالی از فرهنگیان بسیجی محترم 👇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تولید محتوا توسط فرهنگیان گرامی به مناسبت هفته وحدت و میلاد پیامبر مهربانی ها
18.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞نماهنگ|🌙حَضرَتِ ماه... 🔸همخوانی شاد و موزیکال به مناسبت ولادت با سعادت پیامبر اکرم 📌جدیدترین اثر: 💠گروه تواشیح نوجوانان تسنیم💠
بسم الله الرحمن الرحیم 🔻فهرست محتواهای سی و یکمین دوره مسابقات سراسری قرآن و عترت بسیج 📗 آئین نامه مسابقات (توضیحات کامل در مورد رشته ها) 🖼 پوسترهای تبلیغاتی 📖 ترجمه جزء یکم قرآن کریم - استاد حسین انصاریان 📖 اطلاعات عمومی قرآنی 📖 جزوه زندگی با آیه ها 📖 جزوه ۲۰ حکمت نهج‌البلاغه 📖 درسنامه صراط جلد دوم 📖 کتابچه مسطورا 📖 دعای ۲۴ صحیفه سجادیه 🎙صوت سوره حمد و بقره تا آیه ۵ با صدای استاد عبدالباسط 🎙 صوت سوره حشر آیه ۲۱ تا آخر با صدای استاد عبدالباسط 🎙 صوت سوره آل عمران از آیه ۱۹۰ تا ۱۹۴ با صدای استاد مصطفی اسماعیل 📖 درسنامه صراط جلد سوم 📑 فرم‌های داوری 📚 کتاب تفسیر سوره صف رهبر معظم انقلاب 💻 پاورپوینت توضیح در خصوص اجرای مسابقات ویژه مجریان مرحله حوزه مقاومت 🎙توضیحاتی پیرامون چگونگی برگزاری مسابقات قرآن بسیج ویژه مجریان مرحله حوزه و ناحیه 🎞 موشن تبلیغاتی مسابقات همراه با لینک با کیفیت 💌 توضیحاتی در خصوص شیوه داوری رشته های حفظ (ردیف‌های ۱ تا ۱۱) 🔻 سایت ثبت نام مسابقات: event.quranbsj.ir 💌 برای مشاهده محتواها لطفاً روی هر کدام لمس کنید. 🌷دبیرخانه سی و یکمین دوره مسابقات سراسری قرآن و عترت بسیج دقت کنید لطفا❗️❗️ ثبت نام‌ مسابقات قرآن بسیج تا ۳۱ شهریور تمدید شد❗️❗️ درضمن مکان مسابقه را همه در سایت موقع ثبت نام اعلام کنید امامزاده شاهزید ⚡️⚡️⚡️⚡️ @quranbsj_ir
9.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💡فراخوان ایده امسال قصد داریم کنگره ملی بزرگداشت ۲۴۰۰۰ شهید استان اصفهان رو، با ایده های خوب شما برگزار کنیم.🌹 ایده هایی که یاد و خاطره شهدا رو تو شهر و محله‌مون زنده نگه‌داره.🤩 ✅ ایده های جذاب خودتون رو در قالب متن کوتاه، برای ما به آدرس sn3.ir/esf24000 بفرستید.📲 🥇به بهترین ایده های شما جوایز ارزنده‌ ای اهدا میشه sn3.ir/esf24000
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️ من برای روح خسته و دلتنگم تسکین دهنده ای جز نام زیبای شما ندارم...🌿 خدا کند که بیایی....
💠 ماجرای ازدواج جویبر و ذلفا ❖ آنجا را «صفّه» می‌نامیدند و ساكنین آنجا كه هم فقیر بدودن و هم غریب، «اصحاب صفّه» خوانده می شدند. رسول خدا و اصحاب به احوال و زندگی آنها رسیدگی می كردند. ❖ یك روز رسول خدا به سراغ این دسته آمده بود. در آن میان چشمش به جویبر افتاد، به فكر رفت كه جویبر را از این وضع خارج كند و به زندگی او سر و سامانی بدهد. اما چیزی كه هرگز به خاطر جویبر نمی‌گذشت این بود كه روزی صاحب زن و خانه و سروسامان بشود. ❖ این بود كه تا رسول خدا به او پیشنهاد ازدواج كرد، با تعجب جواب داد: مگر ممكن است كسی به زناشویی با من تن بدهد؟! ولی رسول خدا زود او را از اشتباه خودش خارج ساخت و تغییر وضع اجتماعی را - كه در اثر اسلام پیدا شده بود- به او گوشزد فرمود. ❖ رسول خدا پس از آنكه جویبر را از اشتباه بیرون آورد و او را به زندگی مطمئن و امیدوار ساخت، دستور داد یكسره به خانه‌ی زیاد بن لبید انصاری برود و دختر «ذلفا» را برای خود خواستگاری كند. ❖ زیاد بن لبید از ثروتمندان و محترمین اهل مدینه بود. افراد قبیله‌ی وی احترام زیادی برایش قائل بودند. هنگامی كه جویبر وارد خانه‌ی زیاد شد، گروهی از بستگان و افراد قبیله‌ی لبید در آنجا جمع بودند. ❖ جویبر پس از نشستن مكثی كرد و سپس سر را بلند كرد و به زیاد گفت: «من از طرف پیغمبر پیامی برای تو دارم، محرمانه بگویم یا علنی؟». - پیام پیغمبر برای من افتخار است، البته علنی بگو. - پیغمبر مرا فرستاده كه دخترت ذلفا را برای خودم خواستگاری كنم. - پیغمبر خودش این موضوع را به تو فرمود؟! - من كه از پیش خود حرفی نمیزنم، همه مرا می‌شناسند، اهل دروغ نیستم. - عجیب است! رسم ما نیست دختر خود را جز به هم‌شأن‌های خود از قبیله‌ی خودمان بدهیم. تو برو، من خودم به حضور پیغمبر خواهم آمد و در این موضوع با خود ایشان مذاكره خواهم كرد. ❖ جویبر از جا حركت كرد و از خانه بیرون رفت، اما همانطور كه میرفت با خودش میگفت: «به خدا قسم آنچه قرآن تعلیم داده است و آن چیزی كه نبوت محمد برای آن است غیر این چیزی است كه زیاد می‌گوید». ❖ ذلفا دختر زیبای لبید كه به جمال و زیبایی معروف بود، سخنان جویبر را شنید، آمد پیش پدر تا از ماجرا آگاه شود. - بابا! این مرد كه همین الآن از خانه بیرون رفت با خودش چه زمزمه می‌كرد و مقصودش چه بود؟ - این مرد به خواستگاری تو آمده بود و ادعا میكرد پیغمبر او را فرستاده است. - نكند واقعا پیغمبر او را فرستاده باشد و رد كردن تو او را تمرد امر پیغمبر محسوب گردد؟! - به عقیده‌ی تو من چه كنم؟ - به عقیده‌ی من زود او را قبل از آنكه به حضور پیغمبر برسد به خانه برگردان، و خودت برو به حضور پیغمبر و تحقیق كن قضیه چه بوده است. ❖ زیاد جویبر را با احترام به خانه برگردانید و خودش به حضور پیغمبر شتافت. ❖ همین‌ كه آن حضرت را دید عرض كرد: «یا رسول الله! جویبر به خانه‌ی ما آمد و همچو پیغامی از طرف شما آورد، میخواهم عرض كنم رسم و عادت جاری ما این است كه دختران خود را فقط به هم‌شأن‌های خودمان از اهل قبیله كه همه انصار و یاران شما هستند بدهیم». - ای زیاد! جویبر مؤمن است. آن شأنیت‌ها كه تو گمان می‌كنی امروز از میان رفته است. مرد مؤمن هم‌شأن زن مؤمنه است. ❖ زیاد به خانه برگشت و یكسره به سراغ دخترش ذلفا رفت و ماجرا را نقل كرد. - به عقیده‌ی من پیشنهاد رسول خدا را رد نكن. مطلب مربوط به من است. جویبر هر چه هست من باید راضی باشم. چون رسول خدا به این امر راضی است من هم راضی هستم. ❖ زیاد ذلفا را به عقد جویبر درآورد. مهر او را از مال خودش تعیین كرد. جهاز خوبی برای عروس تهیه دید. از جویبر پرسیدند: «آیا خانه‌ای در نظر گرفته‌ای كه عروس را به آن خانه ببری؟ - من چیزی كه فكر نمی‌كردم این بود كه روزی داران زن و زندگی بشوم. پیغمبر ناگهان آمد و به من چنین و چنان گفت و مرا به خانه‌ی زیاد فرستاد. ❖ زیاد از مال خود خانه و اثاث كامل فراهم كرد، به علاوه دو جامه‌ی مناسب برای داماد آماده كرد. عروس را با آرایش و عطر و زیور كامل به آن خانه منتقل كردند.¹ ¹ كافی؛ ج ۵ ص ۳۴
بسیج فرهنگیان ناحیه ۶ اصفهان
#خاک_های_نرم_کوشک زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی قسمت_بیست نمی دانم آن بچه چه سری داشت. خاطر
زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی تنها مسجد آبادی قسمت_بیست_و_دو عبدالحسین ساکت شد چشم هاش خیس اشک بود آهی کشید و ادامه داد: می دونی که اون شب هیچ کس از جریان ما خبر نداشت فقط من می دونستم باید برم دنبال قابله که نرفتم یعنی اون شب من هیچ کی رو برای شما نفرستادم، اون خانم هر کی،بود خودش آمده بود خونه ی ما.» تنها مسجد آبادی حجت الاسلام محمد رضا رضایی سال ها پیش آن وقت ها هنوز شانزده هفده سال بیشتر نداشتم یک روز تو زمین های کشاورزی سخت مشغول کار بودم من داشتم به راه خودم می رفتم. درباره ی ،خلوص و نیت پاک او چیزهای زیادی شنیده بود " 1 ". می دانستم اهل آبادی هم خیلی دوستش دارند مثلاً وقتی از سربازی برگشت استقبال گرمی ازش کردند. یا روز ازدواجش همه سنگ تمام گذاشته بودند. اینها را خبر داشتم ولی تا حالا از نزدیک پیش نیامده بود باهاش حرف بزنم عجیب هم دوست داشتم همچین فرصتی دست بدهد. شاید برای همین بود که آن روز وقتی صدام زد کم مانده بود از خوشحالی بال در بیاورم. پاورقی و البته از این اخلاص و ،پاکی چیزهای زیادی هم دیده بودم؛ مثلاً نمازش را تو مسجد آبادی می خواند با وجوداینکه نه پیشنمازی داشتیم و نه نماز جماعتی بارها خودم او را در مسجد می دیدم که تک و تنها نماز می خواند و حتی یادم می آید گاهی که مخفیانه نگاهش می کردم بی اختیار از شور و حال او گریه ام می گرفت. تنها مسجد آبادی قسمت_بیست_و_سه برام دست بلند کرد و با اشاره گفت: «بیا» نفهمیدم چطور خودم را رساندم به اش سلام کرد جوابش را با دستپاچگی دادم. بیلش را گذاشت کنار انگار وقت استراحتش بود همان جا با هم نشستیم هزار جور سؤال تو ذهنم درست شده بود با خودم می گفتم: «معلوم نیست چکارم داره؟» بالأخره شروع کرد به حرف زدن چه حرف هایی از دین و پایبندی به دین گفت ،و از مبارزه و از انقلابی بودن حرف زد تا رسید به نصیحت من با آن سن جوانی اش مثل یک پدر مهربان و دلسوزمی گفت که مواظب چه چیزهایی باید باشم چه کارهایی را باید انجام بدهم و چه کارهایی را حتی دور و برش هم نروم " 1 ". آن قدر با حال و صفا حرف می زد که اصلاً گذشت زمان را حس نمی کردم. وقتی حرف هایش تمام شد و به خودم آمدم تازه فهمیدم یکی دو ساعت است که آنجا نشسته ام. صحبتش که تمام شد دوباره بیلش را برداشت و شروع کرد به کار دوست داشتم بیشتر از اینها پیشش بمانم، فکر این که مزاحم ،باشم نگذاشت ،ازش خداحافظی کردم و رفتم در حالی که عشق و علاقه ام به او بیشتر از قبل شده بود. پاورقی ۱ این لطف او تنها شامل حال من نمی شد هر کدام از اهل آبادی که زمینه ای داشتند همین صحبت ها را برایشان پیش می کشید. «»
1042_52208226932670.mp3
6.33M
🎧 فوق زیبا❤ 💐 گنبد خضراتو برم 💐 نفس مسیح هاتو برم 🎤 حاج 🎤کربلایی 💚 (ص) 💚 (ع) 💚🌸💚🌸💚🌸💚🌸💚 🌸💚🌸💚🌸💚🌸💚🌸
1024_52208223704057.mp3
7.55M
🎧 فوق زیبا❣ 💐 دلبر و دلدار یا رسول الله 💐 قافله سالار یا رسول الله 🎤 حاج 💚 (ص)🌹 🌹💚🌹💚🌹💚🌹💚🌹 💚🌹💚🌹💚🌹💚🌹💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا