شهدای مدافع حرم خوزستان
#دلنوشته
🌷پدرم من را خیلی دوست داشت. من هم خیلی او را دوست داشتم. همیشه برایم قصه میگفت، هدیه میخرید. من هم جشن تولد ۹ سالگی ام را در کنار خانه بابا یعنی مزارش گرفتم. خواستم بابا هم در تولد من باشد. بابای من پیش خداست و زنده است. او ما را نگاه میکند.
خوشحالم که بابا بعد از سالها به آرزویش رسید. بابا به مراد دلش رسید. دلم برایش تنگ میشود، ولی مامان اجازه نمیدهد که برایش دلتنگی و گریه کنم. من میدانم که بابای من زنده است و اگر من گریه کنم ناراحت میشود. من هر وقت دلتنگش میشوم میروم پیش مزار شهدا. دوست دارم زود زود به بابا سر بزنم. هر وقت سر مزار بابا میروم به بابا میگویم که
بابا جان #شهادتت_مبارک.🌷
از بابا میخواهم که به مامان و داداشهایم صبر بدهد. میگویم بابا خوشحالم که پیروز شدی. من همیشه مداحیهای بابا را گوش میدهم... 🍃 #بابا به من میگفت: وقتی من #شهید شدم هیچ وقت گریه نکن. باید خوشحال باشی که پدرت به آرزویش رسیده، سعی کن کمک حال مادرت باشی. مراقب خانه باش. دختر خوبی باش و درسهایت را بخوان. معلمت هر چه میگوید گوش کن.
بابا از من خواست وقتی به کلاس چهارم میروم و اگر او شهید شده بود، با افتخار به معلمم بگویم که پدرم شهید شده است. بابا وقتی بود خیلی من را در درسها کمک میکرد. بابا عزیز من است.
🍃درباره #حجاب و #نماز خیلی به من سفارش میکرد و میگفت حجابت را رعایت کن. سعی کن چادر سر کنی
من خیلی شهدا را دوست دارم. بابا ی من هم شهدا را دوست داشت و راه شهدا را ادامه داد تا به آرزویش رسید. خیلی از دوستای بابا که با او بودند شهید شده بودند.
من از اینجا میخواهم به بابا بگم که: #دوستت_دارم_بابا_جان
📸دختر شهید مدافع حرم #سید_جاسم_نوری
📿جهت عاقبت بخیری و آرامش قلب فرزندان شهدا و هدیہ به ارواح طیبه شهدا #صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_ال_محمد_وعجل_فرجهم
🚩شهدای مدافع حرم خوزستان
🆔 @basijiyanegomnam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#مدافع_وطن
🎥اشکهای جانسوز دختر #شهید_مرزبان
👈 میگه حالا همه بابا دارن من #بابا ندارم. #دختر یکی از مرزبانهاست که چند روز پیش توی #خوزستان شهید شده...
🚩شهدای مدافع حرم خوزستان
🆔 @basijiyanegomnam
شهدای مدافع حرم خوزستان
#شهیدانه
🔻دخترک با چشمانی خیس، به کادوهای بستهبندیشده نگاه میکرد. چه رؤیاهایی که شبانه بافته بود و با رج به رج آن خندیده بود، #بغض کرده بود از شدت خوشحالی، اشک ریخته بود از شوق و بو کشیده بود #عطر_تنی را که روی این تارهای بافته نشسته بود.
حالا چند روزی است که این تار بافتهشده ریشریش شده، از هم رفته و دیگر عطر تن هیچکس از آن به مشام نمیرسد! بوی #خون میآید، بوی #باروت و خاک، صدای هیاهو و #فریاد زنان و کودکان از این تارهای از همرفته به گوش میرسد...
تصویر #پیکری زخمی بر تارهایش نقش بسته، دخترک صاحب پیکر را میشناسد. روزی در #آغوش او کلمه #بابا را هجی کرده بود. او در این هیبتی که درون تصویر متلاشی شده قد کشیده بود... نوازشهای صاحبش را چشیده، #قربانصدقههایش را شنیده و به خاطر سپرده بود.
دختر اینبار نگاه غمبارش را به تابلوی روی دیوار میدهد و بعد نگاهش نام نشسته در گوشه قاب را هدف میگیرد: #حسن_حزباوی!
پدرش در کوت عبدالله #اهواز چشم باز کرده بود. خلق و خویش آیینه تمامنمای #شهدا بود اینطور دیده بودند و میگفتند! برای دفاع از #حرم که رفته بود پدرش ناراضی بود، ناغافل رفت! ناغافل هم #شهید شد...
دخترک روزهای خوش قبل از این واقعه را دور میکند. #بیستوسوم_آذر روز تولدش بود، خانواده در تکاپو بودند کادوهایش را زودتر بگیرند و آماده کنند. قرار بود سوپرایز شود. اما قضیه برعکس شد! پدرش کادوی تولدش را زودتر از #محبوب خویش دریافت کرد و او بود که با خبر پروازش خانوادهاش را سوپرایز کرد، زودتر از لحظه #موعود، ناغافل!
حالا اما دخترک از بین این همه #حسرت فقط بغض غافلگیر کردن پدر و رؤیایی که بافته بود به دلش ماند... رؤیایی که رؤیا ماند و تحقق نیافت...
♡سالگرد #شهادتت_مبارک بهترین بابای دنیا!♡
📸 #سالگرد_شهادت شهید مدافع حرم
#شهید_حسن_حزباوی
#اهواز
🗓تاریخ تولد: ۲۳ آذر ۱۳۶۱
🗓تاریخ شهادت: ۱ آذر ۱۳۹۳
🥀مزار شهید: گلزار شهدای اهواز
🕊محل شهادت: سوریه
🚩شهدای مدافع حرم خوزستان
🆔 @basijiyanegomnam