#سالگرد_شهادت
💢 #مادر_شهید مدافع حرم #محمد_هادی_نژاد از #آغاجاری
▪️چند روز قبل از رفتن به سوریه ازم خواست که بزارم بره سوریه. باهاش مخالفت کردم وگفتم تو مال جنگ نیستی و من فقط یک پسر دارم و اگر تو بری دیگر کسی را ندارم.
🔹شب که خوابیدم #حضرت_زینب سلام الله علیها پسرم و ازم خواست و گفت با رفتنش مخالفت نکنم.
👈وقتی خبر شهادتش و شنیدم اصلا ناراحت نبودم چون حضرت زینب محمد منو انتخاب کرده بود
☑️آخرین حرف محمد قبل از #شهادت این بود به دوستانش گفت:
من برای دفاع از #حرم تا #اسرائیل هم برای جنگ میروم...
🗓 شهادت ۱۷ آذر ماه ۹۴
📿شادی روحشان #صلوات
🚩شهدای مدافع حرم خوزستان
🆔 @basijiyanegomnam
☑️ #توصیه های شهید مدافع حرم حجت الاسلام شیخ #مصطفی_خلیلی به فرزندش
💢بابا جان چند نکته رو خواستم برات بگم ازت خواهش می کنم به این مطالب خوب دقت کن و انجامشون بده اول اینکه باباجان همیشه به نمازت اهمیت بده و همیشه نمازت رو اول وقت بخون، پسر گلم اون دنیا اولین چیزی که ازت می پرسن و طلب می کنن نماز هست.
دوماً بابا همیشه فردی با #اخلاق و با ادب باش، در هر حال احترام بزرگترت رو داشته باش (بخصوص مادرت) هیچ وقت به مـادرت بی احترامی نکن حتی اگه زد زیر گـوشت یه آه هـم بهش نگو.
سـوماً بابا جان به درس خیلی اهمیت بده، که فردی مفید برای جامعه ات بشی به درد #رهبری و امام زمانت بخوری.
بابا اگه من به این جهاد رفتم به خاطر خدا و از بین بردن خوارج زمان بوده به خاطر احساس تکلیف بوده، درد دین و مظلومیت شیعیان و دفاع از #حرم حضرت زینب و حضرت رقیه سلام الله علیهما بوده.
نکنه این توی ذهنت بیاد که بابا نباید میرفت. حسین جان از خدا می خوام که بهت #بصیرت زیاد بده، بابا نزار جو جامعه روت تاًثیر بد بزاره و تو رو از راه راست خارج کنه.
بابا همیشه پشوانه رهبری باش و راهت راه رهبر باشه. بابا ارتباطت رو با خدا خیلی قوی کن و همیشه در کارها توکل کن به خدا (حَسَبُنا الله نَعِمَ الوَکیل نَعِمَ المَولی و نِعمَ النَصیر) (فَتَوَکَل عَلی الله فَهُوَ حَسبُه) و بعد #توسل به اهل بیت.
بابا در مراسم اهل بیت حتما شرکت کن، حسین تو رو به خدا عصبانی نشو (سریع عصبانی نشو) قبل از اینکه کاری بکنی بهش فکر کن بعد عمل کن، حسین بابا همیشه شاد باش، اما شادی درست. نذار غم دنیا کمرت رو خم کنه، محکم و استوار باش، #معنویت را در لحظه لحظه زندگیت داشته باش.
بابا جان دغدغه و درد دین داشته باش، در انتخاب دوستانت دقت کن. در کارهات شخص درستی رو انتخاب کن و با او #مشورت کن که در اولویت مامانت هست در آخر خیلی دوستت دارم، عاشقت هستم.
🚩شهدای مدافع حرم خوزستان
🆔 @basijiyanegomnam
#کرونا_را_شکست_میدهیم
به نام حضرت عشق
#پرستاران، #پزشکان و کارکنان محترم درمانی کشور
وقتی به اوضاع این چند روز کشور نگاه میکنیم و آشفتگی و هراس مردم را در لابلای حرفهایشان میبینیم، اینکه نه دستی به دوستی و نه آغوشی به گرمی نمیتواند حتی برای عزیزترین عزیزانمان باز شود، در این روزهایی که شما همچون مسیح بی پروا دست #شفا به سوی بیماران دراز میکنید و پذیرایشان هستید به قیمت جان و همچون جهادگرانی در راه #وطن ولی اینبار نه در مرزها و دفاع در مقابل دشمن بلکه در کشور و تلاش و مجاهدت در راه سلامت هم میهنان خود، اینجانبان خانواده #شهید_مدافع_حرم #حمید_قنادپور دومین شهید #جامعه_پزشکی کشور در دفاع از #حرم عقیله بنی هاشم به سهم خود از همه ی پرستاران، پزشکان و کادر درمانی کشور تشکر و قدردانی میکنیم و از همه ی مردم ایران به شما خدا قوت میگوییم.
اجرتان محفوظ در پناه حق
خانواده شهید مدافع حرم حمید قنادپور
🚩 شهدای مدافع حرم خوزستان
🆔 @badijiyanegomnam
#خاطره
🔴 شوق رفتن | خاطرهای از اولین شهید مدافع حرم #بهبهان #احسان_فتحی
✦⇠ روزی با هم به نماز جمعه رفتیم. هنگامی که نماز جمعه تمام شد من رفتم کنار ضریح امامزاده حیدر، گوشهای ایستادم. نمازگزاران داشتند از مصلی خارج میشدند. پس از دقایقی، احسان هم آمد کنار ضریح امامزاده. فکر نمیکرد که من آنجا ایستاده باشم. دور ضریح میچرخید و آن را میبوسید. #زیارت میکرد و با خدا راز و نیاز. میگفت:«خدایا کاری کن خواهرم راضی شود تا من بتوانم به #سوریه بروم.» من هم داشتم صدایش را میشنیدم. نشستم گوشهای و شروع کردم به گریه کردن. او دوست داشت، به سوریه برود و من هم هیچ راهی جز قبول کردن نداشتم. یک اسکناس پنج هزار تومانی از جیبش در آورد و آن را درون ضریح انداخت. ضریح را بوسید و از حرم خارج شد. ✨
✦⇠ من زودتر از او از #حرم خارج شدم و بیرون در گوشهای منتظرش ماندم تا بیاید. موقعی که آمد، گفتم: برادر چرا دیر کردی؟ گفت: مگه خسته شدی؟ گفتم: نه، اما منم کار و زندگی دارم. معذرت خواهی کرد و گفت: ببخشید. حالا میخوای کجا بری؟ میخوای بری خانهتان؟ گفتم: نه، امروز میخواهم تا عصر با تو باشم. میخوام یه جایی ببرمت که یه کم حال و هوایت عوض بشه. گفت: کجا بریم؟ گفتم: بریم پارک. گفت: اسم پارک رو پیش من نیار. فضاش برام سنگینه. خفهام میکنه. توی شهر چرخی زدیم تا رسیدیم به پارک شاهد که روبروی گلزار شهداست. گفتم: میخوام اینجا بنشینم. گفت: اشکالی نداره. از اینجا هم بوی برادر شهیدم بارونی به مشام میرسد، خوبه. گوشهای از پارک نشستیم. گفتم: باهات حرف دارم. گفت: حرفت را بزن، اشکالی ندارد. او میخواست من را راضی کند تا به سوریه برود و من هم میخواستم او را راضی کنم که به سوریه نرود.✨
✦⇠ در دل با خود گفتم: خدایا کمکم کن. #حضرت_زینب کمکم کن تا بتوانم حرفم را بزنم. رو به خیابان کردم چند موتوری در حال عبور از پارک بودند. احسان هم سرش در #قرآن بود و داشت گریه میکرد. شروع کردم به حرف زدن با او. گفتم: احسان چی شده؟ مگه من پیشت ننشستهام؟ گفت: میبینی خواهر؟ اصلاً هوشم پیش تو نیست. حواسم جای دیگری است. فقط جسمم کنار توست. گفتم: برادر کسی رو میخوای؟ اگر خاطر خواه کسی شدهای بگو تا برایت بروم خواستگاری. چیزی نگفت. گفتم: برادر، خانه نداری؟ وضعت بد است؟ باز چیزی نگفت. گفتم: برادر برای پول میخواهی به سوریه بروی؟ رو به من کرد و گفت: به حضرت زینب قسم تو را نمیبخشم و شروع کرد به گریه کردن.✨
✦⇠ گفت: «خواهر #اسلام در خطر است. حرم حضرت زینب در محاصره دشمن است. تو میگوئی برای پول میخواهی بروی؟ تو برادرت را نمیشناسی؟» خواستم با این حرف برادرم را به زبان بیاورم. ببینم برای چه میخواهد به سوریه برود؟ چرا اینقدر برای رفتن پافشاری میکند؟ یک ساعت همین جور با صدای بلند داشت گریه میکرد. گه گاه افرادی با موتور سیکلت و ماشین از مقابلمان رد میشدند و من هم خجالت میکشیدم. گفتم: برادر گریه نکن. اشتباه کردم. گفت: «تو یک حرفی زدی که دلم را لرزاندی. گفتی: برای پول میخواهی بروی...»✨
🔰 راوے: #خواهر_شهید
🚩شهدای مدافع حرم خوزستان
🆔 @basijiyanegomnam
#شهیدانه
🔻دخترک با چشمانی خیس، به کادوهای بستهبندیشده نگاه میکرد. چه رؤیاهایی که شبانه بافته بود و با رج به رج آن خندیده بود، #بغض کرده بود از شدت خوشحالی، اشک ریخته بود از شوق و بو کشیده بود #عطر_تنی را که روی این تارهای بافته نشسته بود.
حالا چند روزی است که این تار بافتهشده ریشریش شده، از هم رفته و دیگر عطر تن هیچکس از آن به مشام نمیرسد! بوی #خون میآید، بوی #باروت و خاک، صدای هیاهو و #فریاد زنان و کودکان از این تارهای از همرفته به گوش میرسد...
تصویر #پیکری زخمی بر تارهایش نقش بسته، دخترک صاحب پیکر را میشناسد. روزی در #آغوش او کلمه #بابا را هجی کرده بود. او در این هیبتی که درون تصویر متلاشی شده قد کشیده بود... نوازشهای صاحبش را چشیده، #قربانصدقههایش را شنیده و به خاطر سپرده بود.
دختر اینبار نگاه غمبارش را به تابلوی روی دیوار میدهد و بعد نگاهش نام نشسته در گوشه قاب را هدف میگیرد: #حسن_حزباوی!
پدرش در کوت عبدالله #اهواز چشم باز کرده بود. خلق و خویش آیینه تمامنمای #شهدا بود اینطور دیده بودند و میگفتند! برای دفاع از #حرم که رفته بود پدرش ناراضی بود، ناغافل رفت! ناغافل هم #شهید شد...
دخترک روزهای خوش قبل از این واقعه را دور میکند. #بیستوسوم_آذر روز تولدش بود، خانواده در تکاپو بودند کادوهایش را زودتر بگیرند و آماده کنند. قرار بود سوپرایز شود. اما قضیه برعکس شد! پدرش کادوی تولدش را زودتر از #محبوب خویش دریافت کرد و او بود که با خبر پروازش خانوادهاش را سوپرایز کرد، زودتر از لحظه #موعود، ناغافل!
حالا اما دخترک از بین این همه #حسرت فقط بغض غافلگیر کردن پدر و رؤیایی که بافته بود به دلش ماند... رؤیایی که رؤیا ماند و تحقق نیافت...
♡سالگرد #شهادتت_مبارک بهترین بابای دنیا!♡
📸 #سالگرد_شهادت شهید مدافع حرم
#شهید_حسن_حزباوی
#اهواز
🗓تاریخ تولد: ۲۳ آذر ۱۳۶۱
🗓تاریخ شهادت: ۱ آذر ۱۳۹۳
🥀مزار شهید: گلزار شهدای اهواز
🕊محل شهادت: سوریه
🚩شهدای مدافع حرم خوزستان
🆔 @basijiyanegomnam
#شهیدانه
🔻به نام خالق قلم که جان و احساس بخشید به این موجود بیجان و همواره اعجاز آن را پیش چشم بشر نمایان کرد. که همین قلم وصف حال #عشاق میکرد برای مخلوقات #خداوند، از جامانده ها میگفت که روزی دل به دل آسمانی ها دادند ، همره آنان شدند ولی افسوس هنوز اندازه #شهادت نبودند و راه ها باید میپیماییدند تا به مقصد برسند.
امروز هم قلم وصف حال مسافری جا مانده میگوید و بر سینه کاغذ حک میکند: "رفته بود، سفرش مهیا بود" "یادش بود آتش و دود" "یادش بود وقت موعود" ولی اینجا خط پایان نبود که فصل آغاز بود برای پر کشیدن، برای همراه شدن.
آن روز پرواز لاله ها را به خاطر سپرد یادش ماند که لاله ها بال داشتند تا فراسوی اوج پرواز کردند و هادی تنها در زمین ماند. شاید همین جا ماندن مصلحتی بود برای آنکه بماند، بهر #پاسداری از حریم #حرم، چرا که از دور دست ها صدای هلمنناصرٍیَنصُرِنی به گوش میرسید، از شام و عراق ندایی آمیخته با شیون زنان، فریاد کودکان و رجز خوانی دشمنان.
و هادی رزم جامه به تن کرد و شد یکی از همان هزاران مسافری که یا جا مانده بودند یا تازه قصد سفر کرده بودند که هرکدام به طریقی به مقصد رسیدند، هادی هم به طریقی...
با پیکری پاره پاره و بی سر و کفتارانی که بوی #پول به مشامشان رسیده بود همسرش قصه ام وهب را یادآور شد و گفت نخواهم گذاشت حتی ریالی به جیب #داعشی ها برای پس گرفتن پیکر پاک شهیدم برود، روا نیست آنچه برای خدا دادهایم پس گیریم.
و حالا شش سال است که این قصه یادآوری میشود و هزاران هادی دیگر از این راه حیات مییابند🕊
برگرفته از شعر خود شهید
📸شهید مدافع حرم
#هادی_کجباف
#شوشتر
🗓تاریخ تولد: ۱٣۴۰
🗓تاریخ شهادت: ٣۱ فروردین ۱٣٩۴
🥀مزار شهید: شهرستان شوشتر
🚩شهدای مدافع حرم خوزستان
🆔 @basijiyanegomnam
#شهیدانه
🔻بد نیست گاهی اوقات بشنویم از مردانی که وقتی دور دور ادعا بود بازنده میدان بودند و وقتی پای #غیرت و #حق_ستانی به میان میآمد حریف میطلبیدند آنان که بی بهانه پای اعتقادشان میایستادند و در #عمل مرد میدان بودند.🙂
اینبار هم قلم دلدادگی سربازی را روایت میکند که بی بهانه و #ادعا در مسیر #عشق قدم برمیداشت. #سرباز_ولایت #شهید_سید_مهدی_موسوی
از یک جایی به بعد دغدغه اش شد #ولایت و مسیر ولایت را گرفت تا به آخرش رسید و پایانی متفاوت در دفتر زندگی اش ثبت شد.
قلبش بیقرار برای #حرم میتپید، #حرامیان دور تا دور حرم را گرفته بودند و محال بود سید مهدی بنشیند و نظاره گر این صحنه هولناک باشد، برخواست لباس #رزم به تن کرد دیگر وقت نشستن نبود وقت #غصه خوردن های بیهوده و ای کاش هایی که هیچوقت پایانی نداشت نبود،
وقت جنگ بود.
وقت دور کردن کفتارهایی بود که در گوششان از #اسلام_واهی خوانده بودند و #قرآن را به کام خودشان #تفسیر کرده بودند آنهایی که بوی دلار های #نفتی مشامشان را تیز کرده بود و به همین بهانه سوریه شد قتلگاه هزاران #زن_و_مرد.
سید مهدی رفت و مهر خونین #شهادت روی دفتر زندگی اش خورد رفت و پایانی متفاوت برایش رقم خورد.😌
#صداقت، بی ریایی، #عشق_ولایت، اراده و از خود گذشتن و.... همه و همه او را یک قدم به آرزوی دیرینه اش نزدیک میکرد.
شهادت را نمیشود با #اشک و آه خرید گاهی لازم است تغییر کنی از پیله گناه دربیایی و #پروانه ای سبک بال بشوی و خود را در #آغوش_خدا بیندازی و آنوقت است خدا آغوشش را برایت باز میکند...
کمی #اراده و تغییر لازم است پس #یاعلی سرباز...😉
📸شهید مدافع حرم
#سید_مهدی_موسوی
#اهواز
🗓تاریخ تولد: ۱۵ مهر ۱۳۶۳
🗓تاریخ شهادت: ۱۰ تیر ۱۳۹۲
🥀مزار شهید: اهواز
🚩شهدای مدافع حرم خوزستان
🆔 @basijiyanegomnam
#شهیدانه
دفتر #دلدادگی را ورق میزنم و قصه هر دلداده را میخوانم هرصفحه حکایت آنانیست که ندای عشق را شنیدند و لبیک گویان راهی کوی#عشاق شدند اما هربار راوی قصه تغییر میکند...
یک بار از زبان دخترکی که به انتظار پدر نشسته، گاهی از زبان پرستویی که با دلی خون از قتلگاه میگوید و گاه قاصدکی در#شام قصه را روایت میکند...
اینبار به صفحه ای جدید میرسم که راویاش سخن از اولین ها گفته، از اولین روزی که در شیپور جنگ دمیدند، اولین کسانی که رزم جامه به تن کردند و به پا خواستند و از اولین دل بریدن ها و برنگشتن ها...
اینبار سخن از اولین کسی میگوید که بهر حفاظت از حریم #حرم برخواست از #اندیمشک؛ شهری شهید پرور، عباسی به پا خواست و به ندای زینبش لبیک گفت، که روزگاری در مکتب علی مشق عشق میکرد و چه توقع از شاگرد این مکتب که گوش به فرمان و آماده گذشت نباشد...
چون #حبیب_بن_مظاهر که مطیع امر امامش بود، گذشت از هرچیزی که او را قدمی از ابدیت دور میکرد و مشتاقانه به سوی قتلگاه شتافت. پس حبیب قصه ما هم عاشقانه در میدان نبرد مشق جنگ کرد و آهسته کوله بار سفرش را بست...
مبدأ شام بود و مقصد #قلب آسمان! و درست به وقت یازدهم بهمن هزار و سیصد و نود و چهار به سوی ابدیت پر کشید...🕊
📸شهید مدافع حرم
#حبیب_رحیمی_منش
🗓تاریخ تولد: ۱۵ خرداد ۱٣۵۴
🗓تاریخ شهادت: ۱٢ بهمن ۱٣٩۴
🥀مزارشهید: گلزار شهدای اندیمشک
🚩شهدای مدافع حرم خوزستان
🆔 @basijiyanegomnam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#چهارشنبه_های_امام_رضایی
🎥شهید مدافع حرم #حمیدرضا_فاطمی_اطهر در #صحن_گوهرشاد در #حرم_امام_رضا علیه السلام
🔻به #امام_رضا علیهالسلام ارادت خاصی داشـتند
و حتــــی در #وصیت_نامه شان هم ذکر کردند کــه:
«اگر بعد از من به #حرم امام رضا
رفتید ســـلام من را هم برسانید.»
اَللّـهُمَّ صـَــــلِّ عَلى عــَلِیِّ بْــنِ مُوسَى الرِّضـا
الْـمُرْتَضَــــى الاِمامِ التَّقِـیِّ النَّقِیِّ وَ حُجَّتِـــکَ
عَلى مَنْ فَــوْقَ الاَرْضِ وَ مـَنْ تَحــــتَ الثَّرى
الصِّدّیقِ الشَّهیـــدِ، صَــلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً
مُتَواصــــِلَةً مُــتَواتِرَةً مــُتَرادِفَةً، کـــَاَفْضَــلِ
مـاصـــــَلَّیْتَ عـــــَلى اَحــَد مـِنْ اَوْلِـیــائِــــک
👈 تقوا و #اخلاص در وجودش بود و به مرور تقویت شد و ایشان را به هدف نهاییاش سوق داد. ارتباط خوبی با علما داشت و همین نکته نقش مهمی در پیدا کردن راه شهید داشت.
اگر بخواهم در یک جمله کوتاه #شهید_حمیدرضا_فاطمی_اطهر را خلاصه کنم باید بگویم شهید اسوه #تقوا، #جهاد و #شهادت برای ما بود. این کاملترین جملهای است که شهید را معرفی میکند.
شهید بسیار باتقوا و باایمان بود و برای خانواده و بچههای اهواز #الگو و نمونه بود. #زیارت_جامعه_کبیره و #زیارت_عاشورا یش ترک نمیشد. ما را هم سفارش به خواندن این ادعیهها میکرد.
🚩شهدای مدافع حرم خوزستان
🆔 @basijiyanegomnam
#شهیدانه
همسر طلبه شهید مدافع حرم #محمد_کیهانی نقل میڪند:
شهید محمد قبل از آخرین اعزام وقتے بہ مرخصے آمده بود به ما گفت مےخواهم شما را به #مشهد ببرم. ما را به زیارت #امام_رضا علیه السلام برد.
یڪبار وقتے از #حرم بیرون آمدیم، نگاهش ڪردم همه محاسنش از شدت گریہ و زارے خیس شده بود. به محمد گفتم من را آوردے زیارت یا آمدهاے ڪار خودت را پیش امام رضا علیه السلام راه بیندازے؟!
گفت: شرمندهام جبران میےڪنم. انگار وعده شهادت را از امام رضا علیه السلام گرفته بود.
بہ محمد نگاهی کردم و گفتم: محمد جان آخرش کار خودت را ڪردی.
در نهایت هم در ۸\۸\۹۵ با اصابت گلوله به پیشانیاش به آرزویش رسید و نذرش را با ریختن خونش در راه اسلام و یاری دین پیامبر اکرم (صل الله علیه وسلم) ادا کرد.
🚩شهدای مدافع حرم خوزستان
🆔 @basijiyanegomnam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#چهارشنبه_های_امام_رضایی
🎥شهید مدافع حرم #حمیدرضا_فاطمی_اطهر در #صحن_گوهرشاد در #حرم_امام_رضا علیه السلام
🔻به #امام_رضا علیهالسلام ارادت خاصی داشـتند و حتی در #وصیت_نامه شان هم ذکر کردند کــه: «اگر بعد از من به #حرم امام رضا رفتید سلام من را هم برسانید.»
کیفیت اصلی کلیپ
https://aparat.com/v/o1bTU
🚩شهدای مدافع حرم خوزستان
🆔 @basijiyanegomnam