eitaa logo
شهدای مدافع حرم خوزستان
481 دنبال‌کننده
2هزار عکس
579 ویدیو
6 فایل
💖 کانالی شهدایی با محوریت شهدای مدافع حرم استان خوزستان (بسیجیان گمنام اهواز) ‌ شهادت، یعنی وارد شدن در حریم خلوت الهی ‌ 🔻کانال‌ها و پیام‌رسان‌ها در اینستاگرام،‌ آپارات، ایتا، سروش، روبیکا https://takl.ink/basijiyanegomnam/ ‌ ادمین @Aletahaa69
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰همسر شهید مدافع حرم 💢خیلی رفتارهایش تغییر کرده و از این رو به آن رو شده بود. من خیلی تعجب کرده بودم، اما به همسرم اعتماد داشتم. مدام فیلم‌های جنگ سوریه را می‌دید و خیلی ناراحت بود. همواره پيگير بود و در تلاطم شب‌ها می‌خواند و گریه می‌کرد. نهایتا از طریق دوستان افغانی‌اش که در بازیافت همکار بودند با هویت افغانی آن هم از به سوریه رفت و در به عنوان فرمانده منصوب شد. من تا زمان رسیدنش به سوریه از همه چیز بی اطلاع بودم. میگفت: به دور از غیرت است که زنان مسلمان بی پناه باشند و حرم و سلام الله علیهما در معرض تهدید باشد و من در خانه و کنار فرزندانم بی تفاوت باشم. 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان 🆔 @basijiyanegomnam
#سالگرد_شهادت 🔰همسر شهید مدافع حرم حاج #سید_حمید_تقوی_فر ▪️حاج حمید واقعا تک بود. هم توی خانواده من و هم همسرم، حتی در بین دوستانش. این چیزی نیست که من الان بعد از شهادتش بگویم. همیشه می‌گفتم. حاج حمید کارهایی را در زمان حیاتش انجام می‌داد که از هیچ کس سراغ ندارم. به عنوان نمونه همین مداومت حاج حمید بر روزه. حاج حمید از سال ۶۲ یعنی زمان #شهادت پدرشان تا سال ۹۳، یعنی ۳۱ سال تمام هر روز #روزه بود. البته غیراز روزهای حرام مثل روز عاشورا. اوایل زندگیمان اگر مسافرت بودند روزه نمی‌گرفتند، اما این اواخر حتی در سفرها هم روزه بودند. چون کثیرالسفر حساب می‌شدند. 👈از دیگر خصوصیات اخلاقی ایشان نماز شبشان بود. یاد ندارم که شبی #نماز_شب ایشان ترک شده باشد. 🗓 شهادت ۶ دی ماه ۹۳ 📿شادی روحشان #صلوات 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان 🆔 @basijiyanegomnam
در آبان ماه سال۹۵ پس از درگیری های زیاد با تکفیریها در غرب حلب با تنی خسته و پر از خاک بعد از دوازده شبانه و روز آتیش سنگین فرصتی شد تا ازخط اول به عقب بیائم تا بتونیم یکم استراحت و حمام کنم خیلی بدن درد داشتم چون جنگ با جبهه النصر و خیلی سنگین بود و فشار زیادی بهمون تحمیل کرده بود ولی با لطف خدا و همت شهدا و رزمندگان مدافع حرم، بر دشمن پیروز شده بودیم به اصرار فرمانده عملیات قرارگاه رفتم مقر عملیات در عقب ولی هوا خیلی سرد بود و نه برق بود و نه آب گرم جهت استحمام!!!؟؟؟ مجبور شدم لباس بردارم و برم مقر بهداری لشکر زینبیون در منطقه ی دیگر وقتی رفتم اونجا خدا خدا میکردم بتونم حمام کنم و لباس هایم رو بشویم رفتم درب بهداری که در یکی از منازل روستایی بنام خانات حلب، وقتی در را کوبیدم در رو باز کرد من رو در آغوش گرفت و تحصین کرد و خسته نباشید گفت من از دیدن حمید خیلی خوشحال شدم گفت چه خبر حاجی جان گفتم الحمدلله تونستیم در منطقه عملیاتی دشمن رو شکست بدیم و خط رو تثبیت کنیم خیلی خوشحال شد گفتم حمید جان آب حمامتون گرمه گفت گرمه ولی اگر گرمم نباشه برات گرمش میکنم و من رو به داخل مقربهداری دعوت کرد رفتم داخل مستقیم رفتم حمام و یه دوش آب گرم گرفتم و لباس های خودم رو شستم ساعت حدود ده شب بود وقتی استحمام کردم حمید اتاق خودش رو گرم کرده بود و برای من پتو بشکل پشتی گذاشته بود با محبت و با صمیمیت تمام هماننده دوره هشت سال شام درست کرد و با هم شام خوردیم کلی با هم گپ زدیم وقتی خواستم برم نزاشت و گفت امشب باید پیشم‌ بمونی و استراحت کنی خلاصه با اصرار حاج حمید من موندم و از شدت خستگی خوابم برد حدود ساعت سه و نیم شب از خواب پریدم، دیدم‌ حاجی در حال خواندن است اونهم با چه شور و حالی و میکردمن اونجا متوجه شدم حمید خیلی متحول شده و داره خودشو آماده ی میکنه صبح برای بیدارم‌ کرد و بعد از نماز و با هم صبحانه خوردیم وقتی خواستم برم بهم لباس گرم داد خیلی شب بیاد ماندی بود آخر هم به آرزوی دیرینه اش رسید و شهید شد خوش به سعادتش روحش شاد و یادش گرامی باد. ☑️از طرف هم رزم شهید مدافع حرم دکتر 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان 🆔 @basijiyanegomnam
💢ایوب ارتباط عجیبی با خدا داشت. می‌گفت رفاقت با خدا دلچسب‌ترین رفاقت‌ها است. همیشه به من می‌گفت وقت و با خدا از او چیزهای دنیایی و مادی نخواه حیف است. دعا‌های خودش معنوی بود و رزق شهادت را می‌طلبید. دو سال آخر زندگی‌اش عجیب با خدا راز و نیاز می‌کرد. نیمه‌های شب نماز‌های شبش را با نور شمع می‌خواند. عاشق بود. شب زنده‌داری‌های او برایم بسیار شیرین بود. با خدا در آن نیمه‌های شب و گفتن‌هایش و تأکیدش بر هرگز از یادم نخواهد رفت. تنها وصیتش هم به من این بود که نمازت را اول وقت بخوان همه چیز حل است. خیلی اخلاص داشت. آخرهای رفتنش بود، به او گفتم ایوب جان عزیزم تو همه چی را به من واگذار کردی، حتی بچه‌هایت را. گفت معامله من با خدا سر چیز دیگری است. 👈نقل از همسر شهید مدافع حرم 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان 🆔 @basijiyanegomnam
🔻از خاک های پر رمز و راز جبهه تا خاک های غریب و مظلوم فقط درس و و بندگی را می توان فهمید. بارزترین ویژگی سربازان این مرز و بوم است که در طبق بندگی گذاشته اند و پیش کش کرده اند به درگاه خدا. شاید اندک افرادی بدانند که در دوران جنگ فرمانده بوده است و شاید عده کمتری بدانند که از دوران جنگ گازهای شیمیایی روزی اش شده و چه شب ها و روزها که با آن زندگی کرده و جز شکر چیزی بر لب زمزمه نکرده است. برای محمد که شب ها را در خاک های جبهه با مناجات و صبح کرده سخت است ماندن در دنیایی که پر از زرق و برق ظلمات است. گاهی عبور از سیم خاردار نفس و رسیدن به شهادت در سوری که در کنار حرم است روزی میشود. محمد به آرزوی دیرینه اش رسید اما درک این موضوع برای عده ای سخت است که کسی جان بر کف برای دفاع از حرم حضرت زینب برود. برای آرام کردن دل و شاید وجدان خودشان حرف از مادیات می زنند اما اگر خودشان روزی در دوراهی رفتن یا نرفتن بمانند میدانند که هرچه در کفه ترازو بریزند برابری نمیکند با جان انسان که در کفه دیگر است. کاش از این ترازو درس عبرت بگیرند و به فکر باشند روزی که باید جوابگو باشند در مقابل قضاوت هایشان. پایان قصه شهادت ختم میشود به سخن زیبای حضرت زینب «ما رأیت الا جمیلا» اما پایان قضاوت ها ختم میشود به جایی که باید پاسخ داد به دلهایی که خون شد از تیر طعنه و نمک زخم زبان💔 📸شهید مدافع حرم 🗓تاریخ تولد: ٢٣ مرداد ۱٣۴۵ 🗓تاریخ شهادت: ۱٣ خرداد ۱٣٩۵ 🕊محل شهادت: حلب_سوریه 🥀مزار شهید : خوزستان_روستای سر بیشه دزفول 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان 🆔 @basijiyanegomnam
🔰به نقل از همرزم شهید مدافع حرم از اسرار شهادت محمد _ شهید سحرگاه 🔻محمد دقیقا ساعت ۴ بامداد (هنگام سحر) برای از خواب بیدار میشد و به مناجات و نیایش میپرداخت، دقیقا در همان ساعت نیز روحش به آسمان پرواز کرد و به شهادت رسید و من نمیدانم چه سری در این ساعت صبح وجود داشت که حیات و ممات محمد در آن رقم میخورد. یعنی در همان ساعتی که هر شب نماز شب میخواند روحش به آسمان و به سوی خالقش برای ابد پر کشید و رفت. شاید این، عجیب ترین نکته ی شهادت محمد برای من - به عنوان کسی که تا لحظه ی آخر در کنارش بودم - و برای همه دوستان و همرزمانش بود. 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان 🆔 @basijiyanegomnam
🔰به نقل از همرزم شهید مدافع حرم از اسرار شهادت محمد _ شهید سحرگاه 🔻محمد دقیقا ساعت ۴ بامداد (هنگام سحر) برای از خواب بیدار میشد و به مناجات و نیایش میپرداخت، دقیقا در همان ساعت نیز روحش به آسمان پرواز کرد و به شهادت رسید و من نمیدانم چه سری در این ساعت صبح وجود داشت که حیات و ممات محمد در آن رقم میخورد. یعنی در همان ساعتی که هر شب نماز شب میخواند روحش به آسمان و به سوی خالقش برای ابد پر کشید و رفت. شاید این، عجیب ترین نکته ی شهادت محمد برای من - به عنوان کسی که تا لحظه ی آخر در کنارش بودم - و برای همه دوستان و همرزمانش بود. 🗓شهادت ۸ آبان ۹۵ 📿شادی روحشان 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان 🆔 @basijiyanegomnam
🔻ایوب ارتباط عجیبی با خدا داشت. می‌گفت رفاقت با خدا دلچسب‌ترین رفاقت‌ها است. همیشه به من می‌گفت وقت و با خدا از او چیزهای دنیایی و مادی نخواه حیف است. دعا‌های خودش معنوی بود و رزق شهادت را می‌طلبید. دو سال آخر زندگی‌اش عجیب با خدا راز و نیاز می‌کرد. نیمه‌های شب نماز‌های شبش را با نور شمع می‌خواند. عاشق بود. شب زنده‌داری‌های او برایم بسیار شیرین بود. با خدا در آن نیمه‌های شب و گفتن‌هایش و تأکیدش بر هرگز از یادم نخواهد رفت. تنها وصیتش هم به من این بود که نمازت را اول وقت بخوان همه چیز حل است. خیلی اخلاص داشت. آخرهای رفتنش بود، به او گفتم ایوب جان عزیزم تو همه چی را به من واگذار کردی، حتی بچه‌هایت را. گفت معامله من با خدا سر چیز دیگری است. 👈نقل از همسر شهید مدافع حرم 🗓شهادت ۱۷ آذر ۹۴ 📿شادی روحشان 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان 🆔 @basijiyanegomnam