#استادصمدی_آملی
#دروس_معرفت_نفس
#جلسه_سوم
#درس۵۱
از دقیقه ۲۵الی۳۰
__________________________
👈یا من نماز می خوانم، نماز مگر چی هست؟ این جسم بلند میشود، این دست، این دست خارجی میاد بالا، این یعنی نماز؟ دست اومد بالا ، من الان دستم ببرم بالا، الله اکبر بگویم این شد نماز؟
نشد.
الله اکبر چیه؟
یک صوتی، یک لفظی است که این زبان، این را می گوید: «الله اکبر». تا آخر نماز کمرها خم و دولا میشود، این یعنی نماز؟ خیر. اینها چی هستن پس؟
👈اینها یک سری اعراض و عوارضی اند که بر جسم انسان تاری میشود که آقا تا الان حرف نمیزده، الان حرف میزنه، آقا تا الان دولا نشده، الان دولا شده. آقا تا الان سر را روی مهر نگذاشته الان گذاشته، اینها شده نماز؟
👈خوب این شد عمل، این عمل در مرتبه جسم ظاهری، این یک چیزی. اما آیا نفس باید حضور داشته باشد یا نه؟ اینکه فرمودند نیت باید تا آخر باشد این نیت مال همان حضور نفس است. میبینی نفس حضور پیدا نکند، همین نحوه ظهور کمی دارد که، این بدن یک خم و دولایی می شود.
اما از اون به بعد اون حضور تام به اینکه حقیقت عمل چیه؟ اون رو ندارد.
👈اما اگر نفس حضور تام پیدا کند، این نفس کی هست؟ خودش هست؟ اون حضور کی هست؟
خودش هست.
این عمل کیه؟ این عمل خارجی! این عمل است؟ نه خیر.
اون عملی که همان حضور نفس است، اون میشود عمل. اگر او شده عمل، اون میشه معمول.
اون میشه عمل، اون میشود عامل.
اتحاد عامل، عمل، معمول. اگر این بتواند به سر حد ملکه برسد، یعنی این آقا دائم الحضور باشه، خوشا آنان که دائم در نمازند.حرف حل میشود، یعنی شده دائم الحضور.
👈حالا بفرمایید، دائم در نمازند، یعنی این آقا جان همیشه ایستاده هی الله اکبر، میره رکوع؟
نه خیر؛ این رکوع و سجود، یک نحوه ظهوری از اون حقیقت نماز است.
اون حقیقت نماز، ظهور این آقاست.
👈ظهورش چیه؟ خیلی خب، این علم را، عمل را اگر بالا ببرد، میشود همان علم. مگر علم چی بوده؟ علم همان حضور نفس بوده، عمل چی شده؟ همان حضور نفس. بله؟
👈علم چی شد؟ حضور نفس بود دیگر! با این بحث هایی که کردیم اون بیرون که برداشته میشود، اینی که اومدیم درون مشابه سازی کردیم، کم کم این را هم محترمانه بساطش را جمع کردیم، کردیم زدیم به حضور نفس، خوب اگر حضور نفس شد؟ اینجا هم حضور است،
نماز خواندنش هم حضور است، حالا علم و عمل چرا دوتا بشوند؟ چرا یکی نشوند؟
میشود یک حقیقت، این یک حقیقت کیست؟ همان آقای نفس است.
👈این آقای نفس کیه؟ همان متن حضورش است.
این متن حضورش چیه؟ گاهی متعلقش عمل است، گاهی متعلقش معلوم است. که اونجا را اگر برویم از اون طرف اگر برویم میگوییم آقا این اتحاد عالم و معلوم. از این طرف برویم، میگوییم این اتحاد عامل و معمول. در حقیقت، عامل همان نفس است.
عالم همان نفس است.
علم همان حضور است.
عمل هم همان حضور است.
معلوم هم همان حضور است.
و معمول هم همان حضور است.
اتحاد عالم و معلوم یعنی همان.
اتحاد عامل و معمول یعنی همان حضور نفس.
خوشا آنان که دائم در نمازند.
این حرف اینجا باید، اونجاها را هم حل بفرماید
عرض کردیم بحث ادراکات، بحث سنگینی است. ما از حالت مفهوم خارج میشویم.
👈الان عنایت فرمودید که اصلا از مفهوم خارج شدیم، حالا شما میفرمایید به اینکه خوب، ما یک مفهوم جزۓ را ادراک میفرماییم، خیلی خب اون معلوم بالعرض شما که در درون میسازید، هر چه می خواهد باشد، باشد.
👈اون معلوم بالعرض شما گاهی مفهوم زید است، باشه.
گاهی صورت خارجیه زید را مشابه سازی کردیم، باشه. گاهی مفهوم کلی انسان است، باشه.
گاهی یک عمل خارجی ست که مشابه آن را در درون ساختید،باشه.
ما کاری به اون نداریم، ما هرچه کار داریم با حضور جنابعالی داریم ما هر چه کار داریم با اون نور افکن درونی جنابعالی داریم که این نفس ناطقه حضور پیدا کند، نور افکن بیندازد این نورافکن گاهی مفهوم جزئی را روشن میکند گاهی مفهوم کلی را روشن میکند.
گاهی یک عمل خارجی را روشن میکند، گاهی یک صورت خیالی را روشن میکند، و هکذا...
__________________________
⛔️ هرگونه نشر و کپی بدون ذکر نام کانال جایز نمی باشد.
پست 6⃣2⃣
@marefat1001
http://eitaa.com/joinchat/1795031071C84daa31f54
@bathirat113