eitaa logo
پایگاه بسیج ایتا
1.2هزار دنبال‌کننده
11هزار عکس
8.9هزار ویدیو
97 فایل
دورهمی،بصیرت افزایی ارتباط با شورای فرماندهی پایگاه @ma_melate_emamhoseinim
مشاهده در ایتا
دانلود
✅ شکستـن دل و اجابـت دعــا ☺️ "علـی‌نقـی" كاسب مؤمـن و خیّری بود كه هیچگاه وقت نمــاز در مغازه پیدایش نمی‌كردند. این معلم قرآن همیشه در صف اول نماز جماعت مسجد دیده می‌شد. یك عمر جلسات مذهبی در خانه‌ها و تكیه‌ها به راه انداخته و كلّی مسجد مخروبه را آباد كرده بود ولی از نعمت فرزند محروم بود. آنهایی كه حسودی‌شان می‌شد و چشم دیدنش را نداشتند، دنبال بهانه می‌گشتند تا نمكـی به زخمش بپاشند؛ آخر بعضی‌ها عقدهٔ پدر او را هم به دل داشتند؛ پیرمردی كه رضاخان قلدر هم نتوانسته بود جلسات قرآن خانگی او را تعطیل كند. علی‌نقی راه پدر را ادامه داده بود اما الان پسری نداشت كه او هم به راه پدری برود. به‌خاطر همین همسایهٔ كینه‌توز، بهانه خوبی پیدا كرده بود تا آتش حسادتش را بیرون بپاشد؛ در زد. علی‌نقی آمد دم در. مردك به او یك گونی داد و گفت: «حالا كه تو بچه نداری، بیا اینها مال تو، شاید به كارت بیاید». علی‌نقی در گـونی را باز كرد، ۱۱ تا بچه گربه از توی آن ریختند بیرون. قهقهه مردك و صدای گریه علینقی قاطی شد! كنار در نشست و دستانش به دعـا بلند کرد و گفت: «ای كه گفتی بخوانیدم تا اِجابت‌تان كنم! اگر به من فرزندی بدهی، نذر می‌كنم كه به لطف و هدایت خودت او را مبلّـغ قــرآن و دینـت كنم». خدایی كه دعای زكریای سالخورده را در اوج ناامیدی اجابت كرده بود، ۱۱ فــرزند به علی‌نقی داد كه یکی از آنها «حاج آقا محسن قرائتـی» است.😊 لینک فیلم توضیحات حاج آقا قرائتی https://www.aparat.com/v/jRG4l @basirat283
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ شکستـن دل و اجابـت دعــا ☺️ "علـی‌نقـی" كاسب مؤمـن و خیّری بود كه هیچگاه وقت نمــاز در مغازه پیدایش نمی‌كردند. این معلم قرآن همیشه در صف اول نماز جماعت مسجد دیده می‌شد. یك عمر جلسات مذهبی در خانه‌ها و تكیه‌ها به راه انداخته و كلّی مسجد مخروبه را آباد كرده بود ولی از نعمت فرزند محروم بود. آنهایی كه حسودی‌شان می‌شد و چشم دیدنش را نداشتند، دنبال بهانه می‌گشتند تا نمكـی به زخمش بپاشند؛ آخر بعضی‌ها عقدهٔ پدر او را هم به دل داشتند؛ پیرمردی كه رضاخان قلدر هم نتوانسته بود جلسات قرآن خانگی او را تعطیل كند. علی‌نقی راه پدر را ادامه داده بود اما الان پسری نداشت كه او هم به راه پدری برود. به‌خاطر همین همسایهٔ كینه‌توز، بهانه خوبی پیدا كرده بود تا آتش حسادتش را بیرون بپاشد؛ در زد. علی‌نقی آمد دم در. مردك به او یك گونی داد و گفت: «حالا كه تو بچه نداری، بیا اینها مال تو، شاید به كارت بیاید». علی‌نقی در گـونی را باز كرد، ۱۱ تا بچه گربه از توی آن ریختند بیرون. قهقهه مردك و صدای گریه علینقی قاطی شد! كنار در نشست و دستانش به دعـا بلند کرد و گفت: «ای كه گفتی بخوانیدم تا اِجابت‌تان كنم! اگر به من فرزندی بدهی، نذر می‌كنم كه به لطف و هدایت خودت او را مبلّـغ قــرآن و دینـت كنم». خدایی كه دعای زكریای سالخورده را در اوج ناامیدی اجابت كرده بود، ۱۳ فــرزند به علی‌نقی داد كه یکی از آنها «حاج آقا محسن قرائتـی» است.😊 @basirat283