قابل برگشت نیست.
🍃دوم: هر روز، روزی خود را می خورد، اگر حلال باشد باید حساب آن را پس بدهد و اگر حرام باشد باید بر آن کیفر ببیند.
🌸سپس فرمود: سومی مهمتر از این است. گفته شد، آن چیست؟ امام فرمود: هر روز را که به پایان می رساند یک قدم به آخرت نزدیک شده اما نمی داند به سوی بهشت می رود یا به طرف جهنم.
🍃آنگاه فرمود: طولانی ترین روز عمر آدم، روزی است که از مادر متولد می شود. دانشمندان گفته اند این سخن را کسی پیش از امام سجاد علیه السلام نگفته است.✋
📒بحار ج 45، ص 155 166 با اندكی تفاوت
@basirat65
🍁رسول خدا (صلی الله علیه و آله) :
☘️ هرکس قبر پدر و مادرش را در هر روز جمعه زیارت کند بخشوده می شود و از نیکوکاران به شمار می آید.
📕بحار الانوار ، ج۸۶ ، ص۳۵۹
📚#ریشه_ضرب_المثل_ها
👈قدر زر زرگر شناسد قدر گوهر گوهری
🌴روزی طلبه جوانی که در زمان شاه عباس در اصفهان درس می خواند نزد شیخ بهایی آمد و گفت: من دیگر از درس خواندن خسته شده ام و می خواهم دنبال تجارت و کار و کاسبی بروم چون درس خواندن برای آدم، آب و نان نمی شود و کسی از طلبگی به جایی نمی رسد و به جز بی پولی و حسرت، عایدی ندارد.
🌴شیخ گفت: بسیار خب! حالا که می روی حرفی نیست. فعلا این قطعه سنگ را بگیر و به نانوایی برو چند عدد نان بیاور با هم غذایی بخوریم و بعد هر کجا می خواهی برو، من مانع کسب و کار و تجارتت نمی شوم. جوان با حیرت و تردید، سنگ را گرفت و به نانوایی رفت و سنگ را به نانوا داد تا نان بگیرد ولی نانوا او را مسخره نمود و از مغازه بیرون کرد.
🌴پسر جوان با ناراحتی پیش شیخ بهایی برگشت و گفت: مرا مسخره کرده ای؟ نانوا نان را نداد هیچ، جلوی مردم مرا مسخره کرد و به ریش من هم خندید. شیخ گفت: اشکالی ندارد. پس به بازار علوفه فروشان برو و بگو این سنگ خیلی با ارزش است سعی کن با آن قدری علوفه و کاه و جو برای اسب هایمان بخری. او دوباره به بازار رفت تا علوفه بخرد ولی آن ها نیز چیزی به او ندادند و به او خندیدند.
🌴جوان که دیگر خیلی ناراحت شده بود نزد شیخ آمد و ماجرا را تعریف کرد. شیخ بهایی گفت: خیلی ناراحت نباش. حالا این سنگ را بردار و به بازار صرافان و زرگران ببر و به فلان دکان برو و بگو این سنگ را گرو بردار و در ازای آن، صد سکه به من قرض بده که اکنون نیاز دارم. طلبه جوان گفت: با این سنگ، نان و علوفه ندادند، چگونه زرگران بابت آن پول می دهند؟ شیخ گفت: امتحان آن که ضرر ندارد.
🌴طلبه جوان با این که ناراحت بود، ولی با بی میلی و به احترام شیخ به بازار صرافان و جواهرفروشان رفت و به همان دکانی که شیخ گفته بود رفت و گفت: این سنگ را در مقابل سد سکه به امانت نزد تو می سپارم. مرد زرگر نگاهی به سنگ کرد و با تعجب، نگاهی به پسر جوان انداخت و به او گفت: قدری بنشین تا پولت را حاضر کنم. سپس شاگرد خود را صدا زد و در گوش او چیزی گفت و شاگرد از مغازه بیرون رفت.
🌴پس از مدت کمی شاگرد با دو مامور به دکان بازگشت. ماموران پسرجوان را گرفتند و می خواستند او را با خود ببرد. او با تعجب گفت: مگر من چه کرده ام؟ مرد زرگر گفت: می دانی این سنگ چیست و چقدر می ارزد؟ پسر گفت: نه، مگر چقدر می ارزد؟ زرگر گفت: ارزش این گوهر، بیش از ده هزار سکه است. راستش را بگو، تو در تمام عمر خود حتی هزار سکه را یک جا ندیده ای، چنین سنگ گران قیمتی را از کجا آورده ای؟
🌴پسر جوان که از تعجب زبانش بند آمده بود و فکر نمی کرد سنگی که به نانوا با آن نان هم نداده بود این مقدار ارزش هم داشته باشد با من و من و لکنت زبان گفت: به خدا من دزدی نکرده ام. من با شیخ بهایی نشسته بودم که او این سنگ را به من داد تا برای وام گرفتن به این جا بیاورم. اگر باور نمی کنید با من به مدرسه بیایید تا به نزد شیخ برویم.
🌴ماموران پسر جوان را با ناباوری گرفتند و نزد شیخ بهایی آوردند. ماموران پس از ادای احترام به شیخ بهایی، قضیه مرد جوان را به او گفتند. او ماموران را مرخص کرد و گفت: آری این مرد راست می گوید. من این سنگ قیمتی را به او داده بودم تا گرو گذاشته، برایم قدری پول نقد بگیرد.
🌴پس از رفتن ماموران، طلبه جوان با شگفتی و خنده گفت: ای شیخ! قضیه چیست؟ امروز با این سنگ، عجب بلاهایی سر من آمده است! مگر این سنگ چیست که با آن کاه و جو ندادند ولی مرد صراف بابت آن ده هزار سکه می پردازد.
🌴شیخ بهایی گفت: مرد جوان! این سنگ قیمتی که می بینی، گوهر شب چراغ است و این گوهر کمیاب، در شب تاریک چون چراغ می درخشد و نور می دهد. همان طور که دیدی، قدر زر را زرگر می شناسد و قدر گوهر را گوهری می داند. نانوا و قصاب، تفاوت بین سنگ و گوهر را تشخیص نمی دهند و همگان ارزش آن را نمی دانند.
🌴وضع ما هم همین طور است. ارزش علم و عالم را انسان های عاقل و فرزانه می دانند و هر بقال و عطاری نمی داند ارزش طلب علم و گوهر دانش چقدر است و فایده آن چیست. حال خود دانی خواهی پی تج
فت : اگر به حسن بن علي عليه السلام زهر بدهي صد هزار درهم به تو مي دهم و ترا به ازدواج پسرم يزيد در مي آورم . او به آرزوي پول و زن يزيد شدن ؛ زهري كه معاويه از پادشاه روم گرفته بود به آن داد كه در غذاي حضرت مخلوط كند .
روزي امام حسن عليه السلام روزه دار بودند و آن روز بسيار گرم بود و تشنگي بر آن جناب اثر كرده بود در وقت افطار جعده شربت شيري براي حضرت آورد ، كه زهر داخل آن كرده بود .
چون حضرت بياشاميد ، احساس مسموميت كرد و گفت : انالله و انا اليه راجعون ، پس حمد خدا كرد كه از اين جهان فني به جهان جاوداني خواهد رفت .
سپس روي به جعده كرد و فرمود : اي دشمن خدا مرا كشتي ، خدا ترا بكشد ، به خدا سوگند بعد از من نصيبي نخواهي داشت ، آن شخص ترا فريب داده ، خدا ترا و او را به عذاب خود خوار فرمايد .
از حلم امام آنكه : وقتي امام حسين عليه السلام از برادر درباره قاتلش سؤ ال كرد ، حاضر نشد اسم جعده را به زبان بياورد .
به روايتي دو روز (و به روايتي چهل روز ) زهر در وجود مبارك امام اثر كرد و در 28 صفر سال 50 هجري در سن 48 از دنيا رحلت كردند .
اما جعده به خاطر طمع به مال و زن يزيد شدن آرزويش را به گور برد؛ معاويه گفت : وقتي به حسن بن علي عليه السلام وفا نكرد چطور با يزيد وفا كند ، و به وعده هايي كه به او داده بود عمل نكرد؛ و با خواري و ذلت از دنيا به درك واصل شد .
@basirat65
وفاق:
موضوع: ثروت زیاد، فراموشی گناه
امام صادق عليه السلام می فرمایند:
اَوْحَى اللّه ُ عَزَّوَجَلَّ اِلى مُوسى عليه السلام يا مُوسى لا تَفْرَحْ بِكَثْرَةِ الْمالِ وَلا تَدَعْ ذِكْرى عَلى كُلِّ حالٍ فَاِنَّ كَثْرَةَ الْمالِ تُنْسِى الذُّنوبَ وَ اِنَّ تَرْكَ ذِكرى يُقْسِىالْقُلوبَ ؛
خداى عزّوجلّ به موسى عليه السلام وحى كرد: اى موسى! به زيادى ثروت شاد مشو و در هيچ حالى مرا فراموش مكن، زيرا با زيادى ثروت گناهان فراموش مى شود و از ياد بردن من قساوت قلب مى آورد.
[كافى، ج ۴، ص ۴۹۷، ح ۷]
@basirat65
💖🍃💖🍃💖🍃
🌱حکایت-امیدبه رحمت خدا
🍃روزی حضرت موسی (ع) رو به درگاه ملکوتی خداوند کرد و از درگاهش درخواست نمود بار الها می خواهم بدترین بنده ات را ببینم.
ندا آمد که صبح زود به در ورودی شهر برو اولین کسی که از شهر خارج شد او بدترین بنده ی من است .
حضرت موسی صبح روز بعد به در ورودی شهر رفت ، پدری با فرزندش اولین کسانی بودند که از در شهر خارج شدند.
🌸حضرت موسی گفت:این بیچاره خبر ندارد که بدترین خلق خداست ، پس از بازگشت رو به درگاه خدا کرد و پس از سپاس ازخدا به خاطر اجابت خواسته اش عرضه داشت:بار الها حال می خواهم بهترین بنده ات راببینم.
🍂ندا آمد:آخر شب به در ورودی شهر برو و آخرین نفری که وارد شهر شد بهترین بنده ی من است.
هنگام شب موسی (ع) به در ورودی شهر رفت و دید آخرین نفر همان پدر با فرزند ش است ! رو به درگاه خدا کرد وگفت: خداوندا چگونه ممکن است بدترین وبهترین بنده ات یک نفر باشد.
🍃ندا آمد ای موسی این بنده که هنگام صبح از در ورودی شهر خارج شد بدترین بنده من بود ، اما هنگامی که نگاه فرزندش به کوه های عظیم اطراف شهر افتاد از پدرش پرسید بابا ! بزرگ تر از این کوه ها چیست؟
پدر پاسخ داد: آسمانها
فرزند پرسید: بزرگتر از آسمانها چیست؟
پدر در حالی که به فرزندش نگاه می کرد ،اشک از دیدگانش جاری شد و گفت:فرزندم گناهان پدرت از آسمانها نیز بزرگتر است.
فرزند پرسید: بزرگتر از گناهان تو چیست ؟
پدرکه دیگر طاقتش تمام شده بود به ناگاه بغضش ترکید وگفت : عزیزم مهربانی وبخشندگی خدای بزرگ از تمام هرچه هست بزرگتر است...😭
@basirat65❤️
📚 #داستان_کوتاه
👈 پند لقمان
🌴روزی لقمان به پسرش گفت: امروز به تو 3 پند می دهم که کامروا شوی. اول اینکه سعی کن در زندگی بهترین غذای جهان را بخوری! دوم اینکه در بهترین بستر و رختخواب جهان بخوابی! و سوم اینکه در بهترین کاخها و خانه های جهان زندگی کنی!
🌴پسر لقمان گفت ای پدر ما یک خانواده بسیار فقیر هستیم چطور من می توانم این کارها را انجام دهم؟ لقمان جواب داد:
👌اگر کمی دیرتر و کمتر غذا بخوری
هر غذایی که میخوری طعم بهترین غذای جهان را می دهد.
👌اگر بیشتر کار کنی و کمی دیرتر بخوابی در هر جا که خوابیده ای احساس می کنی بهترین خوابگاه جهان است.
👌و اگر با مردم دوستی کنی و در قلب آنها جای گیری آن گاه بهترین خانه های جهان مال توست.
@basirat65
📚 #داستان_کوتاه
👈 وعده
🌴پادشاهى در یک شب سرد زمستان از قصر خارج شد. هنگام بازگشت سرباز پیرى را دید که با لباسى اندک در سرما نگهبانى مىداد. از او پرسید: آیا سردت نیست؟
🌴نگهبان پیر گفت: چرا اى پادشاه اما لباس گرم ندارم و مجبورم تحمل کنم.
پادشاه گفت: من الان داخل قصر مىروم و مىگویم یکى از لباسهاى گرم مرا برایت بیاورند. نگهبان ذوق زده شد و از پادشاه تشکر کرد. اما پادشاه به محض ور
ت/
اشک او با نام من می شد روان/
گریه در روضه نمی دادش امان/
بارها لعن امیه کرده است/
خویش را نذر رقیه کرده است/
گریه کرده چون برای اکبرم/
با خود او را نزد زهرا (س) می برم/
هرچه باشد او برایم بنده است/
او بسوزد، صاحبش شرمنده است/
در مرامم نیست او تنها شود/
باعث خوشحالی اعدا شود/
گرچه در ظاهر گنه کار است و بد/
قلب او بوی محبت میدهد/
سختی جان کندن و هول جواب/
بس بود بهرش به عنوان عقاب/
در قیامت عطر و بویش می دهم/
پیش مردم آبرویش می دهم/
آری آری، هرکه پا بست من است/
نامه ی اعمال او دست من است
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁
💥به عشق آقا امام حسین ع پخش کنید
💐 کاربرای خدا
🌾 @basirat65
مبارک آ:
🔶چهار علت نمازهای روزانه از زبان رسول خدا(صلےاللهعلیهوآله):
✅ چرا نماز صبح مۍخوانیم؟
«صبح آغاز فعالیت شیطان است هرکه در آن ساعت نماز بگذارد و خود را در معرض نسیم الهی قرار دهد از شر شیطان در امان مےماند.»
✅چرا نماز ظهر میخوانیم؟
ظهر، همه عالم تسبیح خدا مےگویند زشت است که امت من تسبیح خدانگوید. و نیز ظهر وقت به جهنم رفتن جهنمیان است لذا هر که در این ساعت مشغول عبادت شود از جهنم بیمه مےشود.
✅چرا نماز عصر مۍخوانیم؟
«عصر زمان خطای آدم و حواست و ما ملزم شدیم در این ساعت نماز بخوانیم و بگوییم ما تابع دستور خداییم.»
✅چرا نماز مغرب میخوانیم؟
«مغرب لحظه پذیرفته شدن توبه حضرت آدم است و ما همه به شکرانه آن نمازمی خوانیم.»
✅چرا نماز عشا میخوانیم؟
«خداوند متعال نماز عشا را برای روشنایی و راحتی قبر امتم قرارداد.»
🗒علل الشرایع ص ۳۳۷
🌎 @basirat65
وفاق:
تونیکی می کن ودردجله انداز
مرد يهودي و فقير با شخصي آتش پرست كه مال زياد داشت ، به راهي مي رفتند ، آتش پرست شتري داشت و اسباب سفر نيز همراه داشت ؛ از يهودي سؤ ال كرد : مذهب و مرام تو چيست ؟
گفت : عقيده ام آن است كه جهان را آفريدگاري است و او را پرستش مي كنم و به او پناه مي برم ، و هر كس موافق مذهب من مي باشد به او نيكي مي كنم و هر كس مخالف مذهب من است خون او را بريزم .
يهودي از آتش پرست سؤ ال كرد : مرام تو چيست ؟ گفت : خود و همه موجودات را دوست مي دارم و به كسي بدي نمي كنم و به دوست و دشمن احسان و نيكي مي كنم . اگر كسي با من بدي كند به او جز با نيكي رفتار نكنم ، به سبب آنكه مي دانم كه جهان هستي را آفريدگاري است . يهودي گفت : اين قدر دروغ مگو كه من همنوع تو هستم ، و تو روي شتر با وسايل مسافرت مي كني و من با پاي پياده با تهي دستي ، نه از خوراك خود مي دهي و نه سوار بر شترت مي نمايي .
آتش پرست از شتر پياده شد و سفره غذا را در مقابل يهودي پهن كرد يهودي مقداري نان خورد و با خواهش بر شتر او نشست تا خستگي بگيرد . مقداري راه كه با يكديگر حركت كردند ، يهودي ناگهان تازيانه بر شتر نواخت و فرار نمود . آتش پرست هر چند فرياد كرد : كه اي مرد من به تو احسان نمودم آيا اين جزاي احسان من است كه مرا در بيابان تنها بگذاري ، فايده اي نكرد . يهودي با فرياد مي گفت : قبلا مرام خود را به تو گفتم كه هر كس مخالف مرام من است او را هلاك كنم .
آتش پرست رو به آسمان كرد و گفت : خدايا من به اين مرد نيكوئي كردم و او بدي نمود ، داد مرا از او بستان .
اين گفت و به راه خود ادامه داد . هنوز مقداري راه را نپيموده بود كه ناگهان چشمش به شترش افتاد كه ايستاده و يهودي را بر زمين انداخته و تمام بدنش مجروح و ناله اش بلند است .
خوشحال شد و شتر خود را گرفت و بر آن نشست و مي خواست حركت كند كه ناله يهودي بلند شد : اي مرد نيكوكار تو ميوه احسان را چشيدي و من پاداش بدي را ديدم ، اينك به عقيده خودت از راه احسان رومگردان و به من نيكي كن و مرا در اين بيابان رها مكن .
او بر يهودي رحم و شفقت نمود او را بر شتر خويش سوار كرد و به شهر رساند .
@basirat65
#داستانهای_آسمانی
لحظه بیداری
☀️پیامبر اکرم (ص) و گروهی از مسلمانان در محلی نشسته بودند و امام حسن مجتبی (ع) که در آن زمان سن کمی داشت، در کنار رسول خدا (ص) نشسته بود.
☀️آنگاه پیامبر به اصحاب فرمودند: حسن (ع) بعد از من (و بعد از امامت علی (ع)) امام و راهنمای شما خواهد شد و دین اسلام را به مردم معرفی خواهد نمود....
در این هنگام مردی بیابانگرد با چهره ای عصبانی از راه رسید و با بی ادبی گفت: «در میان شما محمد کیست؟
☀️رسول خدا (ص) با خوش رویی فرمود: «کمی آرام باش. من محمد پیامبر خدا هستم.»
مرد گفت: «من از دشمنان تو هستم چون بدون دلیل ادعای پیغمبری می کنی. اگر فرستاده ی خدا هستی چه نشانه ای داری؟»
☀️رسول خدا (ص) فرمود: «اگر یکی از فرزندانم جواب تو را بدهد راضی می شوی؟»
مرد گفت: «آری»
☀️آنگاه پیامبر به حسن (ع) فرمود: «بلند شو و جواب این مرد را بده.»
مرد با بی ادبی گفت: «این کودک نمی تواند پاسخگوی سئوال های من باشد.»
⭐️آن کودک فرزانه به مرد بیابانگرد گفت: «آرام باش و توجه
کن. امیدوارم که اسلام را بپذیری.»
آن گاه حسن (ع) فرمود: «تو با قوم بت پرستت جمع شدید و حرف های زشت به پیامبر (ص) نسبت دادید و گفتید محمد نسلی از خودش ندارد و هر کس او را بکشد هیچ کس چیزی نمی گوید، و تو پیش خودت فکر کردی که اگر پیامبر (ص) را بکشی، دوستانت خرج زندگی ات را می دهند. ای مرد، اکنون با اسلحه ای (که پنهان کرده ای) به اینجا آمده ای تا خون رسول خدا را بریزی.
هنگامی که می خواستی به اینجا بیایی در شبی طوفانی، در بیابان گرفتار شدی و نزدیک بود که بمیری، نه می توانستی به راهت ادامه بدهی، نه می توانستی برگردی. با مرگ دست و پنجه نرم می کردی که یک دفعه چشم هایت را باز کردی و خودت را (نجات یافته) نزد ما دیدی و حالا چشمت روشن شد و آرامش یافتی.»
مرد بیابانگرد با تعجب پرسید: «ای پسر! این گفتار را از کجا می گویی؟ انگار که در همه جا همراه من بوده ای و از علم غیب خبر داری!!»
⭐️رفتار و گفتار حسن (ع) آنقدر دلنشین بود که نور ایمان را در دل آن مشرک روشن ساخت. مرد که از رفتار خود شرمنده شده بود پرسید: «ای آقای من! اسلام چیست؟»
⭐️حسن (ع) فرمود: «اسلام عبارت است از تکبیر و گواهی به یکتایی و بی همتایی خدا، و اینکه محمد (ص) بنده و رسول خدا است.»
⭐️مرد بیابانگرد در همان لحظه مسلمان شد و پیامبر (ص) آیاتی از قرآن را به او تعلیم داد.
سپس از رسول خدا (ص) اجازه خواست تا این ماجرای عجیب را برای مردم قبیله ی خود تعریف کند.
🌸کانال همراه باقرآن👇
@basirat65
ُ┄┄┅🍃🌸♥🌸🍃┅┅┄┄
از عالمی پرسیدند،برای خوب بودن کدام روز بهتر است؟عالم فرمود،یک روز قبل از مرگ!
گفتند،ولی مرگ را هیچکس نمیداند!
عالم فرمود،پس هرروز زندگی را روزِ آخر فکر کن و خوب باش،شاید فردایی نباشد
@basirat65
20 سخن گهربار از امام هادی(ع)
پدر آن حضرت ، امام محمد تقی جوادالائمه (ع ) و مادرش سمانه از زنان درست کردار پاکدامنی بود که دست قدرت الهی او را برای تربيت مقام ولايت و امامت مأمور کرده بود ، و چه نيکو وظيفه مادری را به انجام رسانيد و بدين مأموريت خدايی قيام کرد:
*الدُّنْیا سُوقٌ رَبحَ فیها قَوْمٌ وَ خَسِرَ آخَرُونَ
دنیا همانند بازارى است كه عدّه اى در آن (براى آخرت) سود مى برند و عدّه اى دیگر ضرر و خسارت متحمّل مى شوند.
*مَن کَانَ عَلی بَیِّنةٍ مِن رَبِّهِ هَانَت عَلیهِ مَصائِبُ الدُّنیا وَ لَو قرضَ و نشرَ
هر که بر طریق خداپرستی محکم و استوار باشد، مصائب دنیا بر وی سبک آید، گر چه تکه تکه شود.
*التَّواضُعُ أَن تُعطِی النّاسَ مَا تُحِبُّ أَن تُعطاه
فروتنی در آن است که با مردم چنان کنی که دوست داری با تو چنان باشند.
*اٍنَّ اللهَ جَعَلَ اَلدُّنیا دارَ بَلوی وَالآخِرَةَ دارَ عُقبی وَ جَعَلَ بَلوَی الدُّنیا لِثَوابِ الآخِرَةِ سَبَباً، وَ ثَوابَ الآخِرَةِ مِن بَلوَی الدُّنیا عِوَضاً
خداوند دنیا را منزل حوادث ناگوار و آفات, و آخرت را خانه ابدی قرار داده است و بلای دنیا را وسیله به دست آوردن ثواب آخرت قرار داده است و پاداش اُخروی نتیجه بلاها و حوادث ناگوار دنیاست.
*مَن تَواضَعَ فِِی الدُّنیا لِاخوانِهِ فَهُوَ عِندَ اللهِ مِنَ الصِّدّیقینَ وَ مِن شیعَةِ عَلِیِّ بنِ أَبِی طالبٍ حَقّاً
کسی که در معاشرت با برادران دینی خود، تواضع کند، به راستی چنین کسی نزد خدا از صدّیقین و از شیعیان علی بن ابی طالب(علیه السلام) خواهد بود.
*اِنّ للهِ بِقاعاً یُحِبُّ أن یُدعی فیها فَیَستَجیبَ لِمَن دَعاهُ وَ الحَیرُ مِنها
مکان هایی برای خداوند متعال وجود دارد که دوست دارد در آن ها به درگاهش دعا کنند تا به مرحله اجابت برسد و حائر حسین(علیه السلام) یکی از آن مکان هاست.
*وَاعلَمُوا اَنَّ النَّفسَ أقبَلُ شَیءٍ لِما أُعطِیَت وَ أمنَعُ شَیءٍ لِما مُنِعَت
بدانید که نفس آدمی آنچه را که مطابق میل اوست به آسانی می پذیرد و اما چیزهایی که مورد میل و قبول او نیست بسیار سخت می پذیرد.
*أَلشّاکِرُ أسعَدُ بِالشُّکرِ مِنهُ بِالنِّعمَةِ الَّتی أوجَبَتِ الشُکرَ لَأَنَّ النِّعَمَ مَتاعٌ و الشُکرُ نِعَمٌ وَ عُقبی
شکرگزاری از نعمت، از خود نعمت بهتر است چون نعمت متاع دنیای فانی است و لکن شکر، نعمت جاودانه آخرت است.
*الْعُجْبُ صــارِفٌ عَنْ طَلَبِ الْعِلْمِ داع إلَى الْغَمْطِ وَرالْجَهْلِ
عُجب و خودبینى مانع تحصیل علم خواهد بود و در نتیجه شخص را در پَستى و نادانى نگه مى دارد.
*طْلُبِ الصَّفا مِمَّنْ كَدِرْتَ عَلَیْهِ، وَلاَ النُّصْحَ مِمَّنْ صَرَفْتَ سُوءَ ظَنِّكَ إلَیْهِ، فَإنَّما قَلْبُ غَیْرِكَ كَقَلْبِكَ لَهُ
از كسى كه نسبت به او كدورت و كینه دارى، صمیّـمیــت و محبّــت مجـوى. هم چنین از كسى كه نسبت به او بدگمان هستى، نصیحت و موعظه طلب نكن، چون دیدگاه و افكار دیگران نسبت به تو همانند قلب خودت نسبت به آنها مى باشد.
*أمّا إنّک لَو زُرتَ قَبرَ عَبدِ العَظیمِ عِندَکم لَکنتَ کمَن زارَ الحُسَینَ بنَ
هلول پرسید : آیا تو درد را می بینی؟ گفت: نه. بهلول گفت: پس دردی وجود ندارد. ثانیا مگر تو از جنس خاک نیستی و این کلوخ هم از جنس خاک پس در تو تاثیری ندارد. ثالثا: مگر نمی گویی انسانها از خود اختیار ندارند؟ پس من مجبور بودم و سزاوار مجازات نیستم. استاد دلایل بهلول دیوانه را شنید و خجل شد و از جای برخاست و رفت !!!
@basirat65
Down usa:
✳️امام هادی علیه السلام
💠 امام هادی علیه السلام در سال ۲۱۲ متولد شدند و در سال ۲۵۴ به شهادت رسیدند و قبر مطهرشان در منزل خود امام(خانه امام عسگری علیه السلام و خانه حضرت صاحب الامر سلام الله علیه) قرار دارد.
انشاء الله خداوند به همه شیعیان آنحضرت توفیق دهد در این ایام به زیارت این دو امام عزیز مشرف شوند.
📌 نکاتی در خصوص امام هادی علیه السلام
💠 مسئله رزق
📌 لقمه حرام آیا رزق انسان است، یا خیر؟ و یا اینکه بعضی ها اینقدر ثروت اندوزی می کنند و می گویند رزق من بود آیا درست است یا خیر؟ از دیگر مسائل بود
👈 امام هادی علیه السلام به آن پاسخ داد و فرمود: رزق چیزی نیست که در اختیار شما است اگر کسی نانی در دست او است، رزق او نیست، آن چیزی رزق او است که از گلویش پایین برود و حلال باشد. امام علیه السلام با بیان این مسئله به مردم یاد می داد که حرص و طمع نداشته باشند و ثروت اندوزی نکنند و قناعت داشته باشند.
▪️امام هادی علیه السلام در دوران امامت خود با ۵ خلیفه عباسی معاصربودند اولین آنها معتصم که برادر مأمون بود و ۷ سال آغازین دوران امامت امام هادی علیه السلام با او هم عصر است.
▪️بعد ازمرگ معتصم فرزندش واثق به خلافت رسید که او هم درسال ۲۳۲ هجری ازدنیا رفت و امام هادی علیه السلام ۵ سال هم با او معاصر هستند.
▪️اما بدترین دوران زندگی ورفتار با امام هادی علیه السلام به عصر متوکل برمیگردد که او برادر واثق وفرزند دیگر معتصم بود.
▪️لذا گذشته از دشمنیهایی که با اهل بیت داشت به خاطر دیدگاههای قشری که در اعتقادات و مذهب خود داشت هم با امام هادی علیه السلام مخالف بود. ازسوی دیگر تلاشهای گسترده امامان پیشین بزرگوار علیهمالسلام باعث شده بود که کم کم مردم به جایگاه رفیع امامت و ولایت اهل بیت علیهمالسلام آگاه شوند.
▪️از این رواست که درعهد امام هادی علیهالسلام آن بزرگوار میتواند حقایقی پیرامون جایگاه بلند و عظیم ولایت اهل بیت علیهمالسلام بیان کند که پدران بزرگوارش به خاطر عدم تحقق شرایط لازم امکان بیان چنین معارفی را نداشتند...
💬 استاد عابدی و رجبی دوانی@ salsabil65
وفاق:
سلمان فارسي
براي ايمان ده درجه است و (سلمان فارسي ) در درجه دهم ايمان قرار داشت ؛ و عالم به غيب و منايا (تعبير خواب ) و بلايا و علم انساب بوده و از تحفه اي بهشتي در دنيا ميل كرده بود پيامبر صلي الله عليه و آله فرمود : هر وقت جبرئيل نازل مي شد از جانب خدا مي فرمود : سلام مرا به سلمان برسان .
براي ذكر نمونه از مقام ايماني كمالات او از ديدار ابوذر از سلمان نقل مي كنيم : وقتي جناب (ابوذر) بر سلمان وارد شد ، در حالي كه ديگي روي آتش گذاشته بود ، ساعتي باهم نشستند و حديث مي كردند؛ ناگاه ديگ از روي سه پايه غلطيد و سرنگون شد و چيزي از آن نريخت .
سلمان آن را برداشت و به جاي خود گذاشت ، و باز زماني نگذشت كه دوباره سرنگون شد و چيزي از آن نريخت ، ديگر باره سلمان آن را برداشت و به جاي خود گذاشت .
ابوذر وحشت زده از نزد سلمان بيرون شد و به فكر بود كه در راه اميرالمؤ منين عليه السلام را ملاقات كرد و حكايت ديگ را نقل كرد .
حضرت فرمود : اي ابوذر اگر سلمان خبر دهد ترا به آنچه مي داند ، هر آينه خواهي گفت : (رحم الله قالت سلمان : خدا قاتل سلمان را رحمت كند) اي ابوذر سلمان باب الله در زمين است ، هر كه معرفت به حال او داشته باشد مؤ من است و هر كه انكار او كند كافر است ، سلمان از ما اهل بيت عليه السلام است . (125)
@basirat65
در زمان خلافت امیرالمومنین علیه السلام به آن حضرت گزارش رسید که چهار نفر در حال مستی یکدیگر را با کارد مجروح نموده اند. امام
علیه السلام دستور داد آنان را توقیف نموده تا پس از هشیاري به وضعشان رسیدگی کند، دو نفر از آنان در بازداشتگاه جان سپردند. اولیاي
مقتولین نزد امیرالمومنین علیه السلام آمده و خواستار قصاص از زندگان شدند، آن حضرت علیه السلام به آنان فرمود: شما از کجا می دانید
که این دو نفر زنده ایشان را کشته اند و شاید خودشان یکدیگر را مجروح نموده و مرده اند؟
گفتند: نمی دانیم، پس شما خودتان با استفاده از دانش خداداد يتان بین آنان حکم کنید.
امام علیه السلام فرمود: دیه آن دو مقتول به عهده هر چهار قبیله است و بعد از اخراج خونبهاي زخمهاي دو نفر زخمی، باقیمانده به اولیاي
آن دو مقتول رد می گردد. ) 1- شیخ مفید پس از نقل این خبر می گوید: این حکمی که آن حضرت علیه السلام درباره آنان فرموده تنها
حکمی است که براي ر
ارت برو و خواهی به تحصیل علم بپرداز. پسر جوان از این که می خواست از طلب علم دست بکشد، پشیمان شد و به آموزش علم ادامه داد تا به مقام استادی بزرگ رسید.
@basirat65
«««یاعلی یاعلی یاعلی»»»
سحر دیدم که پیری یاعلی گفت
مراد و دستگیری یا علی گفت
نوا خوانی شروع گردید و آنگاه
زِ هر جایی فقیری یاعلی گفت
بگفتا هاتفی با سوز و آهی
خدا در خلق عالم یاعلی گفت
ملایک سجده ها کردند آدم
ولی آدم به هر دَم یاعلی گفت
چو میگردید خورشیدی و ماهی
به هر چرخی منظّم یاعلی گفت
زمان میرفت و عهد نوح گردید
بلی در بحر نوح هم یاعلی گفت
تبر بگرفته ابراهیم در دست
به هر ضربه تبر هم یاعلی گفت
چو موسی با عصایی زد به دریا
به هنگام گذر هم یاعلی گفت
دَم عیسی که مرده زنده میکرد
دلیل عیسی بن مریم یاعلی گفت
محمد(ص) خاتم پیغمبران هم
تمام شادی و غم یاعلی گفت
علی گویم علی جویم علی جان
که زهرا پشت دَر هم یاعلی گفت
هزاران لعنتی بر ابن ملجم
که آن بی پا و سر هم یاعلی گفت
چو شمشیری شکافَد فرق مولا
یقین کآن جنس شَرهم یاعلی گفت
دلا در شادی و غم ٬بسط و یا قبض
سزاوار است که هر دَم یا علی گفت
#بلند_بگو_یاعلی
📣 یاعلی .ع.
🌸
@basirat65
•┈••✾◆🍃🌸🍃◆✾••┈•
خ.معصوم:
🌺#میلاد پر برکت مولی الموحدین ، یعسوب الدین امام العارفین مولانا_امیر_المومنین_علی_علیه_السلام را تبریک عرض میکنیم 🌺
🍃تقدیم به محبان حضرتش:
#
ما سوا را محور مينا علسيت
شهسوار تاج کرمنا عليست.
معنى والشمس نور روى اوست
معنى والليل مشکين موى اوست.
دين حق با نام او کامل شده
هل اتى در شأن او نازل شده.
چون خدا ايجاد غرب و شرق کرد
قبل از ان نور على را خلق کرد.
عشق با نام على اغاز شد
با على درهاى رحمت باز شد.
اين حديث دل بود تصنيف نيست
شيعه در محشر بلا تکليف نيست.
شيعه پايش در مسير اولياست
شيعه مولايش على المرتضاست.
هر کسى را اسم اعظم داده اند
بر لبش نام على بنهاده اند.
او به بيت الله رکن و قائمه است
تاج احمد افتخار فاطمه است.
عشق بر حجاج احرام ولاست
کعبه ى کعبه علي المرتضاست.
نوح گر در بحر از طوفان برست
مرتضى بگرفت سکان را بدست.
هستِ او هستى به عيسى داده است
او عصا بر دست موسى داده است.
اوست هدهد را غزل خوان کرده است
او سليمان را سليمان کرده است.
او به ابراهيم احسان کرده است
اوست اتش را گلستان کرده است.
آن ملاحت که به يوسف داده اند
جان يوسف از علي بستانده اند.
عشق او از دل تجلا مى کند
يا على گفتن گره وا مى کند.
تا على سر رشته دار کارهاست
مکتب شيعه پر از عمار هاست.
يا على گفتن رموز انبياست
يا على گفتن شعار مصطفاست.
يا على گفتن مرام فاطمه است
مزد هر شيعه سلام فاطمه است.
پيش او افتاده مرحب از نفس
بت شکستن کار حيدر هست وبس.
پس سخن بى پرده گفتن بهتر است
چرخ تحت اقتدار حيدر است.
تا على فرمانده دهر است دهر
شيعه با ضد على قهر است قهر.
او نه تنها در زمين نام آور است
نام او در اسمانها حيدر است.
سعى کن محشور گردي با علي
پس بگو #خوشزاد يا هو يا علي.
آنکه او فرمانرواى محشر است
حيدر است و حيدر است و حيدر است.
#مرحوم_سيد_حسن_خوشزاد
🌺🌺🌺🌺🌺
@basirat65
🍃پیامبر اڪرم (صلے الله علیه و آله و سلم) فرمودند:
🌱هرڪس یڪ مسأله شرعے از احادیث ما پیرامون حلال و حرام و مسائل دینے اش را بیاموزد😇
خداے تعالے هزار گناه او را بیامرزد😍
و شهرے از طلا به وسعت دنیا برایش در بهشت بنا ڪند🛤
و به عدد هر موئے ڪه در بدنش قرار دارد برایش حج مقبول مے نویسند.
📚بحارالانوار جلد ۱ صفحه ۲۱۴
@basirat65
صبر را معنا و مفهومی به نام زینب است
احترام عشق هم از احترام زینب است
داوری بنگر که در بیدادگاه شهر شام
با حسین همدست گشتن اتهام زینب است
مشت را کرده گره با هیبت و احساس گفت
این حسین فرمانده عالم، امام زینب است
گرچه بین بانوان زهرا مقام اول است
بعد زهرا رتبه ی برتر مقام زینب است
وفات_حضرت_زینب_س_تسلیت_باد @basirat65
🌼🌼
احادیثی پیرامون
ارزش خانه داری زنان ...
1. هرگاه زنی برای مرتب کردن خانه چیزی را از جایی به جای دیگر ببرد خداوند به او نظر رحمت میکند..
(پیامبر اکرم صلےالله علیه وآله)
2. در هربار شیر مکیدن نوزاد خداوند ثواب آزاد کردن یک بنده را به زن میدهد.
(پیامبر اکرم صلےالله علیه وآله)
3. جهاد زن خوب شوهرداری کردن است.
(امام علی علیه السلام)
4. بهترین زنان زنی است که برای شوهرش خوشبو باشد.
(امام صادق علیه السلام)
5. چند گروه از زنان با حضرت زهرا در قیامت محشور میشوند. یکی از آنان زنانی هستند که بر بداخلاقی شوهر خود صبر میکنند.
(امام صادق علیه السلام )
6. هیچ چیز برای زن در شب اول قبر بهتر از رضایت شوهرش نیست.
(امام محمد باقر علیه السلام)
7. یک لیوان آب دست شوهر دادن بهتر از یک سال نماز شب خواندن و روزه گرفتن است.
(پیامبر اکرم صلےالله علیه وآله)
8. چون زنی به ش
خاهُ فِی اللهِ قالَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ إیّایَ زُرتَ وَ ثَوَابُکَ عَلَیَّ وَ لَستُ أرضَی لَکَ ثَوَاباً دونَ الجَنَّة ِ.
هر که برای خدا برادرش را زیارت کند،خدای عزوجل می فرماید:به زیارت من آمدی و پاداش تو بر عهده من است و من غیر از بهشت برای تو،به پاداش دیگری راضی نمی شوم.
📚کافی(ط-الاسلامیه)ج۲،ص۱۷۶
#داستان
از امیرمؤمنان علی علیه السّلام نقل شده:هنگامی که حضرت یونس علیه السّلام در شکم ماهی بزرگ،قرار گرفت، ماهی در درون دریا حرکت می کرد،
به دریای قلزم رفت وسپس از آنجا به دریا مصر رفت،سپس از آنجا به دریای طبرستان (دریای خزر) رفت،سپس وارد دجله بصره شد،و بعد یونس علیه السّلام را به اعماق زمین برد.
قارون،که در عصر موسی علیه السّلام مشمول غضب خدا شده بود(و خداوندبه زمین فرمان داده بود تا او را در کام خود فرو برد) فرشته ای از سوی خدا مأمور شده بود که قارون را هر روز به اندازه طول قامت یک انسان،در زمین فرو برد،یونس علیه السّلام در شکم ماهی،ذکر خدا می گفت و استغفار می کرد،قارون در تحت زمین، صدای زمزمه یونس علیه السّلام را شنید،به فرشته مسلط بر خود گفت:اندکی به من مهلت بده من در اینجا صدای انسانی را می شنوم،
خداوند به آن فرشته وحی کرد به قارون مهلت بده،او به قارون مهلت بده،او به قارون مهلت داد قارون به صاحب صدا (یونس علیه السّلام) نزدیک شد و گفت:تو کیستی؟
یونس علیه السّلام:ان المذنب الخاطی یونس بن متّی:من گنهکارِخطاکار یونس پسر متّی هستم.
قارون احوال خویشان خود را از او پرسید،نخست گفت:از موسی چه خبر؟
یونس علیه السّلام:موسی علیه السّلام مدتی است که از دنیا رفته است.
قارون:از هارون برادر موسی علیه السّلام چه خبر؟
یونس علیه السّلام:او نیز از دنیا رفته است.
قارون: از کلثم خواهر موسی علیه السّلام که نامزد من بود چه خبر؟
یونس علیه السّلام:او نیز از دنیا رفته است.
قارون،گریه کرد و اظهار تأسف نمود،و دلش برای خویشان سوخت و برای آنها گریست.
فشکر الله ذلک:همین احوال پرسی و دلسوزی او که یک مرحله از صله رحم است موجب شد که خداوند نسبت به او لطف نمود و به آن فرشته مأمور بر او خطاب کرد که عذاب دنیا را از قارون بردار،یعنی همانجا توقف کند و دیگر روزی به اندازه قامت انسان در زمین فرو نرود که عذاب سخت برای او بود.
هنگامی که حضرت یونس علیه السّلام از این موضوع با خبر شد،و دریافت که خداوندمتعال به بندگانش در صورتی که کار نیک کنند ،مهربان است،در میان تاریکیهای شب و دریا و شکم ماهی فریاد می زد:
لا اله الا انت سبحانک انّی کنت من الظّالمین
معبودی جز خدای یکتا نیست،ای خدا،تو پاک و منزّه هستی و من از ستمگران هستم.
خداوند دعای او را به استجابت رسانید و به ماهی فرمان داد تا او را به ساحل بیندازد،ماهی او را کنار ساحل آورد وبه بیرون انداخت،خداوند در همانجا درخت کدو رویانید،و یونس علیه السّلام در سایه آن درخت آرمید و از مواهب الهی بهره مند شد و کم کم سلامت خود را باز یافت.
♼نکته:عمل نیک مانند صله رحم و همچنین دعا و توبه و اقرار به گناه،موجب نجات خواهد شد.
♼شعر:یکی از بهترین حالات احکام
بُود اینکه کنی یادی زارحام
چوخواهی عمرو روزیَّت شودبیش
تورا باید که پُرسی حال اقوام
#صله_ارحام
#نشر_پیام_صدقه_جاریه_است
#جهت_عضویت_به_روی_آدرس_کلیک_کنید
@basirat65
✨#داستان_های_بحار_الانوار
✨#جلد_سوم
✨#داستان_نود_و_دوم
👈 گفتگوی سلیمان و مورچه
🌴خداوند سلطنت بی نظیر به سلیمان بخشید، جنیان را تحت فرمان او قرار داد که خدمتگذار او باشند، باد را به فرمان او در آورد، تا تشکیلات عظیم او را هر کجا خواست ببرد، زبان جانوران را به وی آموخت، سخنان آنها را می فهمید و برای مردم بازگو می کرد.
🌴در یکی از مسافرتهای تاریخی، سلیمان که با سپاهیان، از جن و انس و پرندگان با او همراه بودند، گذرشان از هوا به وادی مورچگان افتاد. یکی از مورچه ها که سمت فرماندهی آنها را داشت چون تشکیلات عظیم سلیمان را دید، احساس خطر کرد: فریاد زد گفت: ای مورچگان داخل لانه های خود بروید! تا سلیمان و لشگرش شما را پایمال نکنند آنان نمی فهمند!(سوره توبه/ آيه 18)
🌴باد سخن مورچه را به گوش سلیمان رسانید، همچنان که از هوا می گذشتند، ایستاد و دستور داد مورچه را بیاورید. وقتی مورچه را آوردند. سلیمان گفت: مگر نمی دانی که من پیامبر خدا هستم، هرگز به کسی ظلم و ستم نمی کنم؟
🌴مورچه گفت: بلی می دانم. سلیمان: پس چرا و برای چه مورچه ها را از ما ترساندی و فرمان دادی به لانه هایشان داخل شوند. مورچه: من احساس کردم مورچه ها تشکیلات عظیم و سلطنت بی نظیر شما را ببینند و فریفته آرایش و زینت های دنیا شوند، از خدا فاصله گرفته، به غیر او را پرستش کنند.
🌴مورچه گفت: ای سلیمان! چرا از میان تمام قدرت ها نیروی باد را مسخر تو نمود و چرا تشکیلات عظیم تو بر روی باد حرکت می کند؟ سلیمان گفت: برای آن است که به تو اعلام کند اگر
وهر خود آب گوارایی دهد خداوند 60 گناه او را میبخشد.
(پیامر اکرم صلےالله علیه وآله)
9. هیچ زنی نیست که دیگ غذایش را بشوید مگر آنکه خدواند او را از گناهان وخطا ها میشوید. (فاطمه سلام الله علیها)
10. هیچ زنی نیست که هنگام نان پختن عرق کند مگر آنکه خداوند بین او و جهنم هفت خندق قرار دهد.
(فاطمه سلام الله علیها)
11. هیچ زنی نیست که لباس ببافد (بدوزد) مگر آنکه خداوند برای هر نخی صد حسنه می نویسد وصد گناه محو میکند.
(فاطمه سلام الله علیها)
12. هیچ زنی نیست موی فرزندان خود شانه بزند ولباس آنان را بشوید ، مگر آنکه خداوند برای هر مویی حسنه ای بنویسد و برای هر موی گناهی را پاک کند واو رادر چشم مردم زینت دهد.
(فاطمه سلام الله علیها)
13. بهتر وبرتر از همه اینها رضای خدا ورضای مرد از همسرش است .رضای همسر رضای خدا وغضب همسر غضب خدا می باشد.
(فاطمه سلام الله علیها)
14. هیچ زنی نیست که با اطاعت همسرش بمیرد مگر آنکه بهشت بر او واجب میشود.
(فاطمه سلام الله علیها)
15. هيچ زنى نيست که شوهرش را يکبار آب دهد (يک ليوان) مگر اينکه اين رفتار براى او از عبادت يک سال که روزهايش را روزه بگيرد و شبهایش به شب زنده دارى مشغول باشد بهتر است وخداوند در عوض هر بار که شوهرش را آب دهد ، شهرى در بهشت براى او بنا مى کند وشصت گناه از او می آمرزد.
(امام صادق علیه السلام)
📚کتاب وسائل الشیعه
@basirat65
سلامتی همه مادران٣صلوات
#برتری_فاطمه_بنت_اسد_بر_مریم_بنت_عمران
#پرسش
❔آیا می توان با توجه به این که حضرت فاطمه بنت اسد امام علی را در خانه کعبه به دنیا آورد اما حضرت #مریم در هنگام تولد حضرت عیسی از خانه خدا بیرون شد برتری مقام فاطمه بنت اسد بر حضرت مریم را اثبات کرد ❗️
💠#پاسخ💠
👌برخی از علما و #مراجع عقیده دارند که جریان مذکور دلالت بر برتری مقام حضرت فاطمه بنت اسد بر حضرت مریم سلام الله علیهما می کند ، چنان که در سوالی #اعتقادی از آیت الله سید صادق روحانی چنین پرسیده شده ؛
❔ آيا مقام فاطمه بنت اسد مادر حضرت على(علیه السلام) ، از مقام مريم دختر عمران مادر حضرت عيسى(علیه السلام) بالاتر مى باشد؟
💠 پاسخ : بله، حضرت فاطمه بنت #اسد از حضرت مريم والاتر است. زيرا حضرت مريم هنگام زايمان دستور داشت تا در حالت نفاس از محل عبادتش خارج شود در حالى كه حضرت فاطمه بنت اسد با دستورى تكوينى از خارج شدن از خانه خدا منع شدند.
👌 قابل توجه اين است كه #مقام خانه كعبه از مقام محل عبادت حضرت مريم گرامى تر مى باشد.
❕ منظور از دستور تكوينى چنان چه در روايات مربوط به ميلاد اميرالمؤمنين(علیه السلام) آمده، اين است كه چون ديوار خانه كعبه شكافته شد و جناب فاطمه بنت اسد از شكاف داخل شد، شكاف به هم آمد و هر چه تلاش كردند، درب خانه خدا باز نشد، در نتيجه دانستند كه اين امر از سوى خداى تعالى و باز نشدن درب خانه خدا امرى تكوينى است.
🌐http://yon.ir/WFgOh
❕اما به نظر می رسد که جریان #مذکور دلالت بر برتری حضرت فاطمه بنت اسد بر حضرت مریم سلام الله علیهما ندارد و تنها دلالت بر برتری حضرت علی بر حضرت عیسی علیهما السلام دارد چنان که در روایتی که در گذشته هم به آن اشاره کرده ایم، علی علیه السلام به این نکته #تصریح کرده اند .
❕ در لحظات آخر عمر شریف حضرت علی هر یک از صحابه ایشان به بالین ایشان حاضر می شدند و سوالات خود را مطرح می کردند ، یکی از این افراد #صعصعه بن صوحان بود .
👌صعصعه سوال از برتر بودن حضرت امیر بر انبیا می کرد تا آنجا که رسید و گفت :
❔ تو برتر هستی یا عیسی؟ علی علیه السلام فرمود:
👌من #افضل از عیسی هستم چرا که پس از آنکه مریم بواسطه دمیدن جبرییل در گریبان او به قدرت خدا حامله شد همین که زمان وضع حملش شد وحی شد ای مریم از بیت المقدس خارج شو زیرا که این خانه محل عبادت است نه زایشگاه و محل ولادت لذا از بیت المقدس بیرون رفت و در میان صحرا پای نخله خشکیده عیسی بدنیا آمد
❕اما من وقتی مادرم فاطمه بنت اسد را درد زاییدن گرفت به کعبه پناه برد و گفت خدایا بحق این خانه و بحق کسی که این خانه را بنا کرده این درد زاییدن را بر من آسان گردان همان ساعت دیوار خانه شکافته شد ندای غیبی برخاست که ای فاطمه داخل خانه شو، فاطمه مادرم وارد شد و من در همان خانه کعبه به دنیا امدم.
📚 شب های پیشاور ص476
👌البته شکی در این نیست که حضرت فاطمه بنت اسد مقامی بس والا دارد و تعبیرات #ژرفی در عظمت و مقام این بانو در مجامع روایی ما آمده است ؛
📚بحار الانوار ج 35 ص 68 باب 3 احوال والدیه علیه السلام
❕با این وجود در روایاتی تصریح شده است که برترین زنان عالم تنها چهار نفر هستند .
👌پیامبر #گرامی فرمود ؛
« خداوند از میان زنان عالم چهار زن را برگزیده است ؛ #مریم و آسیه و خدیجه و فاطمه »
📚الخصال ج 1 ص 225
👌و فرمود ؛
« برترین زنان عالم ( و بهشت ) چهار زن هستند ؛ مریم بنت
عمران و خدیجه بنت خویلد و فاطمه بنت محمد و آسیه بنت مزاحم »
📚بحار الانوار ج 43 ص 36 و ص 51
@basirat65
#نفی_علم_غیب_از_امامان
#پرسش
❔شبهه ای را یکی از کانال های ضد دین مطرح کرده است اگر امامان از غیب #آگاهی داشتند پس چرا در موارد متعددی آگاهی خود را از غیب انکار میکردند مانند این حدیث ؛ «چهار نفر از اصحاب امام صادق در مجلس آن حضرت بودند که آن حضرت با حال خشم نزد آنها آمده و فرمود:
تعجب است از آنان که خیال میکنند ما غیب میدانیم با این که جز خدا هیچ کس غیب نمی داند من میخواستم کنیز خود را تنبیه کنم فرار کرد و ندانستم که در کدام اطاق از #اطاقهای خانه است». ( الکافی ۱ ص۲۵۷)
💠#پاسخ💠
👌این قبیل روایات در صدد رد اعتقاد کسانی است که آگاهی امامان از غیب را «ذاتی» و بدون #تعلیم الهی میدانند وحضرت با این بیان میخواهند به مردم بفهمانند که اگر خدا آنها را از غیب آگاه نکند، از پیش خود آگاه نیستند چنان که در #روایت دیگر چنین آمده است:
❕«انّ عالمنا لا یعلم الغیب ولو وکل اللّه عالمنا إلی نفسه کان کبعضکم ولکن یحدث إلیه ساعة بعد ساعة... ».
👌«عالم ما اهل بیت دارای علم غیب (ذاتی) نیست و باید خدا به او #تعلیم کند و اگر خدا او را به خود واگذارد و چیزی به او تعلیم نکند او هم مانند یکی از مردم عادی خواهد بود ولی خداوند همیشه به او علم میآموزد».
📚 بصائر الدرجات، ص ۹۴، چاپ سنگی.
👌و نیز در روایت دیگر از امام #زمان علیه السلام این طور نقل شده است ؛
«من بیزارم از کسانی که بگویند ما اهل بیت علم غیب داریم و یا در ملک و قدرت، با خدا #شریک هستیم ما شریک علم و قدرت خدا نیستیم».
📚 احتجاج طبرسی، ص ۲۶۵، چاپ سنگی نجف.
👌واضح است که این روایت در صدد رد اعتقاد آنان است که میخواهند امام را مانند خدا ذاتاً آگاه از #غیب بدانند و گرنه کسی که امام را به تعلیم الهی از غیب آگاه بداند او را شریک علم خدا قرار نداده است.
❕گواه روشن این مطلب ذیل همان روایتی است که در سؤال ذکر شده است.
👌زیرا راوی آن روایت میگوید ؛ پس از تمام شدن مجلس، که حضرت صادق (علیه السلام) داخل خانه خود شدند با دو نفر دیگر خدمت امام رسیدیم و گفتیم: فدایت شویم ما گفتار شما را راجع به این که دنبال کنیزتان میگشتید و نمی دانستید در کدام اطاق خانه است، شنیدیم ولی ما میدانیم که شما از علم گسترده ای برخوردار هستید و در عین حال شما را با جمله «عالم به غیب» توصیف نمی کنیم.
❕حضرت در پاسخ آنها، راجع به این که « #علم_الکتاب» نزد امامان است شرحی دادند و در حقیقت گفتار آنان را تصدیق کردند.
👌از این بیان روشن میشود که امام صادق (علیه السلام) از این که جمله «عالم به غیب» درباره آنها گفته شود #ناراحت بودند چون همانطور که در گذشته گفته ایم ؛
💠https://t.me/Rahnamye_Behesht/6050
👌 در آن زمانها علم #غیب به معنای علم غیب ذاتی و بدون تعلیم استعمال میشده است و از همین جهت اصحاب امام صادق (علیه السلام) به آن حضرت میگویند ما شما را به علم غیب نسبت نمی دهیم.
📚منشور جاوید ، سبحانی ،ج 10 ص 138
@basirat65
📚 #داستان_کوتاه
🌴خواجهاى غلامش را ميوهاى داد. غلام ميوه را گرفت و با رغبت تمام میخورد. خواجه، خوردن غلام را میديد و پيش خود گفت: كاشكى نيمهاى از آن ميوه را خود میخوردم. بدين رغبت و خوشى كه غلام، ميوه را میخورد، بايد كه شيرين و مرغوب باشد.
🌴پس به غلام گفت: يك نيمه از آن به من ده كه بس خوش میخورى. غلام نيمهاى از آن ميوه را به خواجه داد؛ اما چون خواجه قدرى از آن ميوه خورد، آن را بسيار تلخ يافت. روى در هم كشيد و غلام را عتاب كرد كه چنين ميوهاى را بدين تلخى، چون خوش میخورى.
🌴غلام گفت: اى خواجه! بس ميوه شيرين كه از دست تو گرفتهام و خوردهام. اكنون كه ميوهاى تلخ از دست تو به من رسيده است، چگونه روى در هم كشم و باز پس دهم كه شرط جوانمردى و بندگى اين نيست. صبر بر اين تلخى اندك، سپاس شيرينیهاى بسيارى است كه از تو ديدهام و خواهم ديد.
👌همیشه از خوبی ادمها برای خودت دیوار بساز، هر وقت در حق تو بدی کردند فقط یک اجر از دیوار بردار، بی انصافیست اگر دیوار را خراب کنی !!!.
@bassirat65
نقل است جوانی نزد شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی آمد و گفت:
سه قفل در زندگیام وجود دارد و سه کلید ازشما میخواهم!
قفل اول این است که دوست دارم یک ازدواج سالم داشته باشم،
قفل دوم اینکه دوست دارم کارم برکت داشته باشد
وقفل سوم اینکه دوست دارم عاقبت بخیر شوم.
شیخ نخودکی فرمود: برای قفل اول، نمازت را اول وقت بخوان. برای قفل دوم نمازت را اول وقت بخوان. و برای قفل سوم هم نمازت را اول وقت بخوان!
جوان عرض کرد: سه قفل با یک کلید؟!
🍀شیخ نخودکی فرمود: نماز اول وقت «شاه کلید» است.
با ذکر صلوات پست را نشر دهید.👇
@basirat65
•┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈•
✨#داستان_های_بحار_ال
انوار
✨#جلد_چهارم
✨#داستان_پنجاهم
👈 بوی بهشت
🌴یکی از خدمت گزاران امام صادق علیه السلام به نام سالمه می گوید: حضرت وقت احتضار (از شدت اثر سمی که به او داده بودند) بی هوش بود، هنگامی که به هوش آمد، فرمود: به حسن افطس هفتاد دینار بدهید و به فلانی این مقدار و به دیگری فلان مقدار.
🌴عرض کردم: به کسی این همه پول می دهید که شمشیر کشید و قصد کشتن شما را داشت؟ در پاسخ فرمود: آیا مایل نیستی من از کسانی باشم که خداوند درباره آنها می فرماید:
🍃والذین یصلون ما امر الله به ان یوصل و یخشون ربهم و یخافون سوء الحساب🍃
✨آنان كه پيوندهايی كه خداوند به آن امر كرده است برقرار می كنند و از پروردگارشان می ترسند و از بدی حساب (روز قيامت) بيم دارند.(سوره رعد/ آيه 21)✨
🌴آری! ای سالمه! خداوند بهشت را آفرید و بویش را خوب و مطبوع قرار داد و بوی دل انگیز بهشت از مسافت دو هزار سال به مشام می رسد و همین بوی خوش به مشام دو دسته نمی رسد: عاق پدر و مادر و قاطع صله ارحام.
📚 بحار ج 48، ص 101
@basirat65
✨#داستان_های_بحار_الانوار
✨#جلد_چهارم
✨#داستان_پنجاه_و_دوم
👈 عنایت امام کاظم علیه السلام به شیعیان
🌴روزی هارون الرشید مقداری لباس از جمله جبه زرباف سیاه رنگی را (که پادشاه روم به هارون فرستاده بود) به عنوان قدردانی به علی بن یقطین، هدیه کرد. علی بن یقطین تمام آن لباسها، همراه همان جبه و مبلغی پول و خمس اموال خود را که معمولاً به حضرت می داد، به محضر امام کاظم فرستاد.
🌴امام علیه السلام پول و لباسها را قبول کرد اما جبه را به وسیله آورنده باز گرداند و نامه ای به علی بن یقطین نوشت و در آن تأکید کرد جبه را نگهدار و آن را هرگز از دست مده! چون به زودی به آن نیازمند خواهی شد. علی بن یقطین علت برگرداندن جبه را نفهمید و به شک افتاد در عین حال آن را محفوظ نگه داشت.
🌴چند روز گذشت، علی به یکی از غلامان خدمتگزارش خشمناک شد و او را از کار بر کنار کرد. غلام متوجه بود علی بن یقطین هوادار امام کاظم است، ضمناً از فرستادن هدیه ها نیز باخبر بود لذا پیش هارون رفت و از او سخن چینی کرد، گفت: علی بن یقطین موسی بن جعفر را امام می داند و هر سال خمس اموال خود را به ایشان می فرستد، به طوری که جبه ای را که خلیفه برای احترام از وی داده بود همراه خمس اموال فرستاد.
🌴هارون الرشید بسیار غضبناک شد گفت: باید این قضیه را کشف کنم اگر صحت داشته باشد علی را خواهم کشت. همان لحظه دستور داد علی را بیاورید همین که آمد، گفت: جبه ای را که به تو دادم چه کردی؟ گفت: نزد من است آن را عطر زده، در جعبه ای در بسته محفوظ نگه می دارم، هر صبح و شام در جعبه باز کرده به عنوان تبرک آن را می بوسم و دوباره به جایش می گذارم.
🌴هارون گفت: هم اکنون آن را بیاور!
علی گفت: هم اکنون حاضرش می کنم، به یکی از غلامان خود گفت: برو کلید فلان اتاق را از کنیز کلیددار بگیر اتاق را که باز کردی فلان صندوق را بگشا! جعبه ای را که رویش مهر زده ام بیاور! طولی نکشید غلام جعبه مهر شده را آورد و در مقابل هارون گذاشت. دستور داد جعبه را باز کردند.
🌴هنگامی که هارون جبه را با آن کیفیت دید که عطر آگین است خشمش فرو نشست، به علی بن یقطین گفت: جبه را به جایش بازگردان و به سلامت برو! هرگز حرف سخن چینان را درباره تو نخواهم پذیرفت و نیز دستور داد به علی جایزه بدهند. سپس امر کرد به سخن چین هزار تازیانه بزنند در حدود پانصد تازیانه زده بودند که از دنیا رفت.
📚 بحار ج 48، ص 137
@basirat65
[Forwarded from مرنج و مرنجان]
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️
جبران مافات با استغفار
مردى نزد على اميرالمؤمنين عليه السّلام آمد و گفت يا اميرالمؤمنين گنه بسيار كرده ام و صحيفه اعمال خود را با آن سياه نموده ام دعا كن تا مرا خداى بيامرزد حضرت عليه السّلام فرمود كه برو و استغفار كن، شخصى ديگر بيامد و گفت يا اميرالمؤمنين ضياع (زراعت) من به جهت كمى آب خشك شده دعا كن تا باشد كه خداى باران بفرستد فرمود برو استغفار كن، كسى ديگر به خدمت آن حضرت عليه السّلام آمده گفت يا اميرالمؤمنين مردى درويشم و از فقر بيطاقت شده ام دعا فرماى تا خداى تعالى از لطف عميم خود مرا انعامى فرمايد فرمود كه برو و استغفار كن، مرد چهارم در آمد و گفت يا اميرالمؤمنين مال بسيار دارم و فرزندى ندارم دعا كن تا حق سبحانه و تعالى مرا فرزندى دهد آن حضرت عليه السّلام گفت كه برو استغفار كن، يكى بر پاى خاست و گفت يا سيد الوصيين باغ و بوستان من ميوه كم ميدهد دعا كن و از خداى تعالى طلب كثرت آن كن فرمود استغفار كن، شخصى ديگر گفت يا على در ناحيه ما چشمه ها خشك شده و كاريزها بكوه فرو رفته و قحطى پيدا شده از حضرت تو التماس دعائى دارم فرمود استغفار كن.
ابن عباس گويد كه من در خدمت آن حضرت بودم گفتم يا
اميرالمؤمنين از تو سؤالات مختلفه كردند و تو همه را يك جواب دادى فرمود:
يا بن عم اما سمعت قول اللّه تعالى فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كانَ غَفّاراً الخيُرْسِلِ السَّماءَ عَلَيْكُمْ مِدْراراً وَيُمْدِدْكُمْ بِأَمْوالٍ وَبَنِينَ وَيَجْعَلْ لَكُمْ جَنّاتٍ وَيَجْعَلْ لَكُمْ أَنْهاراً (سوره نوح عليه السلام: 10، 11، 12)
☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
📚 #حکایت
🌴روزی شیخ جعفر شوشتری را دیدند که در کنار جویی نشسته و بلند بلند گریه میکند. شاگردان شیخ، با دیدن این اوضاع نگران شدند و پرسیدند: «استاد، چه شده كه اینگونه اشك میريزيد؟ آيا کسی به شما چیزی گفته؟»
🌴شیخ جعفر در میان گریهها گفت: «آری، یکی از لاتهای این اطراف حرفی به من زده که پریشانم کرده.» همه با نگرانی پرسیدند: «مگر چه گفته؟»
🌴شیخ در جواب میگويد: «او به من گفت شیخ جعفر، من همانی هستم که همه در مورد من میگویند. آیا تو هم همانی هستی که همه میگویند؟! و اين سئوال حالم را عجيب دگرگون كرد.»
@basirat65
📚 #داستانی_از_مثنوی_معنوی
👈 بشکن!
🌴نوشته اند: روزی پادشاهی همه درباریان را خواست. همه گرد تخت او به صف ایستادند. شاه، گوهری بس زیبا و گرانبها به یکی از آنان داد و گفت: این گوهر چگونه است و به چند ارزد؟ گفت: صدها خروار طلا، قیمت این گوهر را ندارد. شاه گفت: آن را بشکن. مرد درباری گفت: ای شاه! چنین گوهری را نباید شکست که سخت ارزنده و قیمتی است.
🌴ساعتی گذشت. دوباره آن گوهر را به یکی دیگر از حاضران داد و همان خواست. او نیز گفت: ای سلطان جهان!این گوهر، به اندازه نیمی از مملکت تو، قیمت دارد. چگونه از من خواهی که آن را بشکنم؟ شاه او را نیز رها کرد و دستور داد به هر دو خلعت و هدیه دهند. به چندین کس دیگر داد و همگی همان گفتند که آن دو ندیم گفته بودند.
🌴شاه را ندیمی خاص بود که بدو سخت عنایت داشت و مهر می ورزید. او را خواست. پیش آمد. گوهر را به دست او سپرد و گفت: چند ارزد؟ گفت: بسیار. شاه گفت: آن را بشکن! همان دم، گوهر را بر زمین زد و آن را صد پاره کرد.
🌴حاضران، همه بر آشفتند و زبان به طعن و لعن وی گشودند که ای نادان این چه کار بود که کردی. آیا پسندیدی که خزانه شاه از چنین گوهری، خالی باشد؟ ندیم گفت: راست گفتید. این گوهر، افزون بر آنچه در تصور گنجد، قدر و بها داشت؛ اما فرمان شاه، ارزنده تر و قیمتی تر است. حاضران، چون این پاسخ را از آن غلام شنیدند، همگی دانستند که این، امتحانی بود از جانب شاه. لب فرو بستند و هیچ نگفتند که دانستند خطا کرده اند.
👌مولوی پس از نقل این حکایت، می افزاید که نباید به این بهانه که جسم و جان آدمی، قیمت دارد و حفظ آن واجب است، از فرمان خدا و شرع سر پیچد.
@basirat65
داستان هـاے کوتـاه:
📚 #داستان_های_کوتاه_و_آموزنده
👈 علم بهتر است یا ثروت؟
جمعیت زیادی دور حضرت علی (ع) حلقه زده بودند...مرد اول: یا علی! سؤالی دارم. علم بهتر است یا ثروت؟ حضرت علی(ع) در پاسخ گفت: علم بهتر است؛ زیرا علم میراث انبیاست و مال و ثروت میراث قارون و فرعون و هامان و شداد.
مرد دوم: اباالحسن! سؤالی دارم، میتوانم بپرسم؟ علم بهتر است یا ثروت ؟ حضرت علی فرمود: علم بهتر است؛ زیرا علم تو را حفظ میکند، ولی مال و ثروت را تو مجبوری حفظ کنی. نفر دوم که از پاسخ سؤالش قانع شده بود، همانجا که ایستاده بود نشست.
در همین حال سومین نفر وارد شد، یاعلی علم بهتراست یا ثروت؟ امام در پاسخش فرمود: علم بهتر است؛ زیرا برای شخص عالم دوستان بسیاری است، ولی برای ثروتمند دشمنان بسیار !
نفر چهارم: یا علی! علم بهتر است یا ثروت؟ حضرت علی در پاسخ به آن مرد فرمودند: علم بهتر است؛ زیرا اگر از مال انفاق کنی کم میشود؛ ولی اگر از علم انفاق کنی و آن را به دیگران بیاموزی بر آن افزوده میشود.
نوبت پنجمین نفر بود. یا علی علم بهتر است یا ثروت؟ حضرت علی در پاسخ به او فرمودند: علم بهتر است؛ زیرا مردم شخص پولدار و ثروتمند را بخیل میدانند، ولی از عالم و دانشمند به بزرگی و عظمت یاد میکنند.
نفرششم: یا علی! علم بهتر است یا ثروت؟ امام نگاهی به جمعیت کرد و گفت: علم بهتر است؛ زیرا ممکن است مال را دزد ببرد، اما ترس و وحشتی از دستبرد به علم وجود ندارد. مرد ساکت شد. نگاه متعجب مردم گاهی به حضرت علی و گاهی به تازه واردها دوخته میشد..
در همین هنگام هفتمین نفر: یا ابالحسن! علم بهتر است یا ثروت؟ امام فرمودند: علم بهتر است ؛ زیرا مال به مرور زمان کهنه میشود، اما علم هرچه زمان بر آن بگذرد، پوسیده نخواهد شد.
در همین هنگام هشتمین نفر وارد شد و سؤال دوستانش را پرسید که امام در پاسخش فرمود: علم بهتر است ؛ برای اینکه مال و ثروت فقط هنگام مرگ با صاحبش میماند، ولی علم، هم در این دنیا و هم پس از مرگ همراه انسان است.
همه از پاسخهای امام شگفت زده شده بودند که … نهمین نفر هم وارد مسجد شد و در میان بهت و حیرت مردم پرسید: یا علی! علم بهتر است یا ثروت؟ امام فرمود: علم بهتر است ؛ زیرا مال و ثروت انسان را سنگدل میکند، اما علم موجب نورانی شدن قلب انسان میشود.
نفز دهم یا ابالحسن! علم بهتر است یا ثروت؟ علم بهتر است؛ زیرا ثروتمندان تکبر دارند، تا آنجا که گاه ادعای خدایی میکنند، اما صاحبان علم همواره فروتن و متواضع اند. فریاد هیاهو و شادی و تحسین مردم مجلس را پر کرده بود.
سؤال کنندگان، آرام و بیصدا از میان جمعیت برخاستند. هنگامیکه آنان مسجد را ترک میکردند ، صدای امام را شنیدند که میگفت: اگر تمام مردم دنیا همین یک سؤال را از من میپرسیدند، به هر کدام پاسخ متفاوتی میدادم.
📗 #کشکول_بحرانی، ج1، ص27
✍ شیخ یوسف بحرانی
@basirat65