اهل معرفت.mp3
5.89M
السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِالله
🎙استاد محمد شجاعی
🗒 همـراه با امـام زمـان
⏱ ۰۷ دقیقـه و ۱۴ ثانیه
#بصیرت_انقلابی
🆔 @basirat_enghelabi110
السلام علیک یا #بَقِیَّهُ_اللهِ 🍂
ساعات عمر من همگی غرق غم گذشت
دست مرا بگیر که آب از سرم گذشت
😔
مانند مردهای متحرک شدم، بیا
بی تو تمام زندگیام در عدم گذشت
🍂
میخواستم که وقف تو باشم تمام عمر
دنیا خلاف آنچه که میخواستم گذشت
😞
تا کی غروب جمعه ببینم که مادرم
یک گوشه بغض کرده که این جمعه هم گذشت
😭🥀
#بصیرت_انقلابی
🆔 @basirat_enghelabi110
⭕️ تعطیلی سفارت آمریکا در بغداد؛ چرا؟ ماجرا چیست؟ ⭕️
🔰انتشار خبر بستن احتمالی #سفارت_آمریکا خبری خوشحال کننده برای #مقاومت و به تعبیر وال استریت ژورنال، یک پیروزی بزرگ برای #ایران و قدرت های مقاومت به شمار می رود.
چرا که سفارت آمریکا اساس قدرت اشغالگران برای تسلط بر عراق است. سفارت 42 هکتاری #آمریکا در #بغداد (بزرگترین سفارتخانه جهان) که از واتیکان بزرگتر است، بیش از اینکه نمایندگی #دیپلماتیک باشد، یک پایگاه #نظامی در قلب بغداد است که محور اطلاعاتی و عملیاتی اقدامات #تروریستی در عراق و ماورای عراق است.
🔰اما در طی دو ماه اخیر، حملات راکتی به سفارت آمریکا و نیروهای آمریکایی در عراق شدت گرفته است. علاوه بر حملات راکتی که به موضوعی تقریبا عادی تبدیل شده، بمب گذاری در مسیر کاروان های نظامی آمریکا، هلاکت 3 افسر تروریست سیا در نزدیکی فرودگاه بغداد و.. از جمله وقایع ماه اخیر است. که باعث شده پمپئو دولت عراق را تهدید کند که در صورت عدم مهار گروههای مقاومت طی 10 روز، سفارت این کشور در بغداد را خواهد بست.
🔰اما بستن سفارت چه انگیزه ها و پیامدهایی دارد؟
1. حملات متعدد به منطقه سبز بغداد و سفارت آمریکا، نشانگر ناکارامدی سامانه دفاع موشکی سفارتخانه موسوم به سی رم ((CRM است. (درست مثل پاتریوت های آمریکایی که در عربستان به خاک افتادند). دقیقا از همین رو، آمریکا دیپلمات ها و نظامیان خود را به پایگاه نظامی حریر در کردستان عراق، منتقل و مجهز به سامانه های پدافندی کرده است. این یک پیروزی بزرگ برای گروههای مقاومت است که محور ارتباطی آمریکاییها و نیروهای اشغالگر و بازماندگان گروهکهای تروریستی خصوصا داعش است، تعطیل شود. با بستن سفارتخانه آمریکا آرامش و ثبات به #عراق برمیگردد.
چنانکه جان بولتون در خاطرات خود یکی از علل ناکامی آمریکا در سرنگونی مادورو در #ونزوئلا را تعطیلی خودسرانه سفارتخانه آمریکا توسط ترامپ میداند. سفارتخانه های امریکا در جهان نه یک مرکز دیپلماتیک که یک سازمان جاسوسی و پایگاه نظامی برای دخالت در کشورهاست.
خصوصا اخباری وجود دارد که نشانگر قصد گروههای مقاومت برای حمله گسترده به سفارت آمریکا پیش از انتخابات آمریکا بوده و آمریکاییها با تعطیلی آن در واقع پیشدستی کرده و جلو بی آبروتر شدن خود را قرار است بگیرند.
2. اما از وجهی دیگر، تعطیلی سفارت آمریکا به معنای اعلام #جنگ به گروههای مقاومت و خارج کردن نیروهای آمریکایی از تیررس حملات آنهاست. منابع امنیتی اعلام کرده اند که آمریکا 122 نقطه و مواضع گروههای مقاومت عراق را برای هدف قرار دادن تعیین کرده است. از این منظر، اولتیماتوم آمریکاییها یک حیله برای حمله چندجانبه است. هم حملات نظامی و هم حملات سیاسی و امنیتی توسط مسئولان نفوذی عراق که از بستن سفارت به هراس افتاده اند و بقای خود را با بقای آمریکا در عراق میبینند. چنانکه در همین هفته، مصطفی الکاظمی نخست وزیر عراق، دفاتر نیروهای امنیت ملی و #حشدالشعبی در فرودگاه بغداد را بست. حمله راکتی آمریکاییها به یک خانواده عراقی در نزدیکی سفارت آمریکا برای بدنام کردن گروههای مقاومت نیز در همین پازل قرار دارد.
از این منظر، بستن سفارت اقدامی موقت و صرفا برای سرکوب گروههای مقاومت و ادامه فتنه و درگیری در عراق است.
3. برخی تحلیلگران خبر بستن سفارت آمریکا را یک شایعه و بازی برای ترساندن غربگرایان عراق میدانند. تا آن را به مثابه یک اهرم فشار برای تحمیل خواسته های خود بر آنان تحمیل کنند. مسئولان غربگرای عراق، حیات عراق را به ارتباط و همکاری با آمریکا خصوصا همکاری اقتصادی میدانند و خود را بدون آنها علیل و ضعیف می پندارند. آنها علنا بیان میکنند تاب #تحریم و فشارهای اقتصادی را ندارند و برای ماندن و خوشامد آمریکاییها به هر کاری حاضرند تن دهند. به عنوان نمونه، اخباری وجود دارد که آمریکاییها خروج خود از عراق را علاوه بر خلع سلاح و نابودی حشدالشعبی و دیگر گروههای مقاومت، به سازش با تل آویو و عادی سازی عراق با رژیم #اسرائیل منوط کرده اند.
🔰 آمریکاییها به خوبی میدانند #اشغالگر نهایتا باید برود و افکار عمومی عراق، هرگز با خوش بینی به حضور آنها در عراق نگاه نخواهد کرد. چه بهانه مضحک مبارزه با #داعش باشد، چه همکاری اقتصادی و نظامی و..
آمریکاییها به خوبی میدانند هسته های مقاومت و امنیت عراق، نابودنشدنی هستند و آینده عراق در دست آنها خواهد بود. حتی اگر مقتدی صدر دستور انحلال آنها را صادر کند. چرا که آنها فرزندان دلسوز عراق و منجی مردم عراق در مبارزه با داعش و اشغالگران بوده و هستند.
در کل، بستن سفارت خانه شیطانی آمریکا در بغداد، خبری نیکوست اگر گروههای مقاومت در این آزمون سخت موفق شوند و نوید خروج اشغالگران از عراق در تداوم مبارزه است.
✍️ متن یادداشت #محمد_عبدالهی در خبرگزاری فارس: http://fna.ir/f02bec
#بصیرت_انقلابی
🆔 @basirat_enghelabi110
🕠 📚 #داستان_دنباله_دار
#جان_شیعه_اهل_سنت؛
💚 ☪ عاشقانه ای برای مسلمانان
✒ نویسنده: فاطمه ولینژاد
🔗 قسمت دویست و هجدهم
👁 و مگر میشد به من ربطی نداشته باشد که چشمانم از اشک پُر شد و با بغضی که گلوگیرم شده بود، جواب دادم:
🏻معلومه که به من ربط داره! اگه تو به جای من با یه دختر شیعه ازدواج کرده بودی، الان داشتی زندگیات رو میکردی! نه کتک میخوردی، نه آواره میشدی، نه همه سرمایهات رو از دست میدادی!
👌و نمیدانستم با این کلمات آتشینم نه تنها تقصیر این همه مصیبت را به گردن نمیگیرم که بیشتر دلش را میلرزانم که مستقیم نگاهم کرد و بیپرده پرسید:
⁉ به در میگی که دیوار بشنوه؟!!!
🏻 و در برابر نگاه متحیرم، با حالتی دل شکسته بازخواستم کرد:
⁉ پشیمونی از اینکه به یه مرد شیعه بله گفتی؟ از اینکه داری به خاطر من اینهمه سختی میکشی، خسته شدی؟ خیال میکنی اگه با یه مرد سُنی ازدواج کرده بودی، الان زندگیات بهتر بود؟
👌و دیگر فرصت نداد از صداقت عشقم دفاع کنم که از روی تأسف سری تکان داد و با لحنی لبریز رنجیدگی، عذر گناه نکردهاش را خواست:
🏻میدونم خیلی اذیتت کردم! میدونم بخاطر من خیلی اذیت شدی و هنوزم داری عذاب میکشی! ولی یه چیز دیگه رو هم میدونم. اونم اینه که برای اینا شیعه و سُنی خیلی فرق نمیکنه! حالا من شیعه بودم و برام شمشیر رو از رو بستن، ولی با تو هم به همین راحتی کنار نمیاومدن! همونطور که بابا رو وهابی کردن، تو هم تا وهابی نمیشدی، راحتت نمیذاشتن! اول برات کتاب و سی دی میاُوردن تا فکرت رو شستشو بدن، اگه بازم مقاومت میکردی، برای تو هم شمشیر رو از رو میبستن. مگه تو همین سوریه غیر از اینه؟ اول شیعهها رو میکشتن، حالا امام جماعت مسجد اهل سنت رو هم ترور میکنن، چون با عقاید تکفیریها مخالفت میکرد! پس اگه تو با یه سُنی هم ازدواج کرده بودی و جلوی نوریه کوتاه نمیاومدی، بازم حال و روزت همین بود! الان اینهمه زن و شوهر شیعه و سُنی دارن تو همین شهر با هم زندگی میکنن. مگه با هم مشکلی دارن؟ مگه از خونه زندگیشون آواره شدن؟ من و تو هم که داشتیم زندگیمون رو میکردیم. اگه سر و کله این دختره وهابی پیدا نشده بود، ما که با هم مشکلی نداشتیم.
👣 سپس دست سرِ زانویش گذاشت و همانطور که از جایش بلند میشد، زیر لب زمزمه کرد: «یا علی!» و دیگر منتظر پاسخم نشد و به سمت آشپزخانه رفت.
🏻در سکوت سنگینش، پودر و لگن را برداشت و به سراغ لباس چرکهای کنار اتاق رفت.
🏻دستم را به دیوار گرفتم و با همه دردی که در کمرم میپیچید، از جا بلند شدم.
👌اصلاً حواسش به من نبود و غرق دنیای خودش، لباسها را داخل لگن ریخت و دوباره به آشپزخانه برگشت.
👣 همانطور که دستم را به کمرم گرفته بودم با قدمهای کُند و کوتاهم، به سمت آشپزخانه رفتم و کنار اُپن ایستادم.
#بصیرت_انقلابی
🆔 @basirat_enghelabi110
🕠 📚 #داستان_دنباله_دار
#جان_شیعه_اهل_سنت؛
💚 ☪ عاشقانه ای برای مسلمانان
✒ نویسنده: فاطمه ولینژاد
🔗 قسمت دویست و نوزدهم
🏻گوشه آشپزخانه بالای لگن پُر از آب و پودر، سرِ پا نشسته و با بغضی که به جانش افتاده بود، لباسها را چنگ میزد که آهسته صدایش کردم:
🏻مجید...
👁 دستانش از حرکت متوقف شد، نگاهم کرد و با مهربانی بینظیری پاسخ داد:
🏻جانم؟
🏻دستم را به لبه اُپن گرفتم تا بتوانم با سرگیجهای که دارم، سرِ پا بایستم و همپای نگاه عاشقانهام با لحنی ساده آغاز کردم:
- مجید! خدا رو شاهد میگیرم، به روح مامانم قسم میخورم، به جون حوریه قسم میخورم که منم اگه برگردم، فقط دوست دارم با تو زندگی کنم! به خدا من از زندگی با تو پشیمون نیستم! به جون خودت که از همه دنیا برام عزیزتری، اگه حرفی زدم فقط به خاطر خودت بود! دلم می سوزه وقتی میبینم بدون هیچ گناهی، داری انقدر عذاب میکشی!
🏻سرش را پایین انداخت و همانطور که با کفِ روی دستش بازی میکرد، با لبخندی شیرین پاسخ داد:
- میدونم الهه جان... سپس سرش را به سمتم چرخاند و با حالتی حامیانه ادامه داد:
☝غصه هیچی رو نخور عزیزم! دوباره همه چی رو از اول با هم میسازیم!
🏻 و من منتظر همین پشتوانه بودم که بیمعطلی به سمت طلاها که هنوز کف موکت مانده بودند، رفتم. با بدن سنگینم به سختی خم شدم و همه را با یک مشت جمع کردم. دوباره به کنار اُپن برگشتم و در برابر چشمان مجید، همه را روی سطح اُپن ریختم و با شادی شورانگیزِ آغاز یک زندگی جدید، فرمانی زنانه صادر کردم:
👌مجید! اگه میخوای منو خوشحال کنی، همه اینا رو بفروش! میخوام برای خودمون یه زندگی خوشگل درست کنم! این طلاها رو بعداً میشه خرید! فعلاً میخوام از خونه زندگیام لذت ببرم!
👁 سپس نگاهم را دور خانه چرخاندم و با هیجانی که در صدایم موج میزد، آغاز کردم:
- میخوام برای این پنجره یه پرده ساتن زرشکی بگیرم! یه دست مبل جمع و جور هم میگیریم، اونم باید زمینهاش زرشکی باشه که با پردهها هماهنگ باشن! اگه بشه یه لوستر شش شاخه هم بگیریم، خیلی خوبه! یه تلویزیون و میز تلویزیون هم میخریم برای بالای اتاق پذیرایی. یه فرش نه متری کِرِم رنگ هم میخریم میاندازیم وسط اتاق پذیرایی. برای اتاق خواب هم یه قالیچه کوچولو میگیریم و میندازیم پای تختخواب. تختخوابم میخوام چوبش کلاً سفید باشه! اصلاً میخوام سرویس خوابم کلاً سفید باشه!
🏻که نگاهم به آشپزخانه خورد و با دستپاچگی ادامه دادم:
- برای آشپزخونه هم کلی چیز میخوام! این گوشه باید یه ماشین لباسشویی بذاریم! باید حتماً استیل باشه که با یخچال سِت شه! یه سرویس تفلون و کفگیر ملاقه هم باید بگیریم! راستی سرویس فنجون هم میخوام!
🏻و تجهیز آشپزخانه به این سادگیها نبود که در برابر مجید که صورتش از لحن کودکانه و پُر ذوق و شوقم از خنده پُر شده بود، چین به پیشانی انداختم و خسته گلایه کردم:
🏻آشپزخونه خیلی کار داره! باید سرویس چاقو بگیریم، سماور و قوری بگیریم، کلی سبد و پلاستیک میخوام. باید برای حبوبات و قند و شکر، قوطی بگیرم.» و تازه به خاطر آوردم به لیست بلند بالایی از مواد خوراکی احتیاج داریم که تکیهام را به اُپن دادم و به شوخی ناله زدم:
👌وای مجید! باید کلی مواد غذایی بخریم. از قند و شکر و چایی گرفته تا روغن و رب و نمک و...
🏻که مجید با صدای بلند خندید و میخواست سر به سرم بگذارد که گلولهای کف به سمتم پرتاب کرد و با شیطنتی شیرین فریاد زد:
- بس کن الهه! دیوونه شدم! میخرم! همه رو میخرم!
🏻🏻و بار دیگر به همین بهانه ساده، فضای خانه کوچک و محقرمان، از ترنم خنده هایمان پُر شد تا باور کنیم در پناه نگاه مهربان خدا، زندگی با همه سختی هایش چقدر شیرین است!
#بصیرت_انقلابی
🆔 @basirat_enghelabi110
تحول-معنوی؛اربعین.mp3
1.94M
🔉بشنوید :
🔰تحول معنوی
🔺پیاده روی اربعین
#اربعین_بستر_ظهور
#بصیرت_انقلابی
🆔 @basirat_enghelabi110
مصطفی #تاجزاده گفته است: وخامت اوضاع موجب شده که شخص #رهبر را خطاب قرار دهم. من نگرانم و معتقدم امروز دیگر جای مجامله و تعارف نیست. همه باید خیلی صریح با رهبری حرف بزنند.
✅ میگویم: عمامه به سرش را درست آمدی، رهبرش را نه!
تو و امثال تو باید با #خاتمی حرف بزنید که #فتنه88، دولت ناکارآمد حسن #روحانی و آبان98 را در دامن مردم گذاشت و پای فرمان #تحریم_انتخابات را نیز امضا زد...
پ.ن: شما رأی بدهید و مسئولیتش را #رهبری بپذیرد؟!
💬 مسعود یارضوی
➕ بعد از ۷ سال (۲ دولت و ۱ مجلس)، خود را هیچکاره میدانند آنها که برای برنده شدن در انتخابات هر کاری میکردند....
عملا اگر امور از دست نهادهای انتخابی خارج است، ۸ سال خاتمی را آماتور بودید و نمیدانستید، ۸ سال روحانی چه صیغهای بود؟!
همان #رهبری اگر نبود با برجام ۲ و ۳ مملکت را لیبی کرده بودید!
💬محمد وحیدی
حامیان دولت غربگدای اصلاح طلبان طلبکار علی شدند بی آنکه خود را مقصر وضع موجود تکرار می کنم بدانند
😭
بله!!
گند زدنش وخرابکاری اش با شما و هم پیاله هاتون ، آخر سر به جای پاسخ گویی و عذرخواهی از ملت،
مطالبه از رهبری!!
به قول آن آقای نکته سنج؛
«اف بر اون حیا وغیرت نداشته تون»!!
شما ها شرم را خورده وحیا را قی کرده اید!!
بیش از این انتظار از شما نداریم..
✍ ابوحیدر
#جریان_تحریف
#سرطان_اصلاحات
#بصیرت_انقلابی
🆔 @basirat_enghelabi110
تبریک🎊🎉🎈 تبریک🎊🎉🎈
هوراااااا🏮🎎🎉🎊 هوراااااا🏮🎎🎉🎊🎀
💢 بالاخره بعد 120 دقیقه دوندگی بچه های کشورمون موفق به پیروزی در مقابل النصر شدن
💯یه خسته نباشید گرم میگیم به بچه هامون🌹
خداقوت🖐
#بصیرت_انقلابی
🆔 @basirat_enghelabi110
نیزه داران نقابدار اردوغان؛
حامیان جنایت تاریخی در تبریز
♦️تناقضات گروهک های تجزیه طلب مدعی پان تورکیسم در مناطق آذری زبان، به غابت منزجر کننده تر است: آنها برای سیاست های استعماری دولت اردوغان پادویی می کنند. این، همان دولت ناکامی است که صراحتا گفته، می خواهد امپراتوری عثمانی را احیا کند.
🔹این امپراتوری، همان است که پس از حمله به ایران و آذربایجان، ده ها هزار هموطن مقاوم در برابر تهاجم را در تبریز قتل عام کرد.
♦️عثمانی ها در دوره "سلطان سلیمان" (همان که سریال حریم سلطان برای او ساخته شد)، پنج بار به ایران و به ویژه به آذربایجان لشکر کشی کردند و قتل عام راه انداختند. برخی کاتبان جنگ، تعداد مردم کشته شده تبریز در یکی از این حملات را بیش از 12000 نفر ثبت کرده اند.
🔹قاضی احمد قمی که یکی از همین گزارشگران است، مینویسد : «تمامی ینی چریان(پیاده نظام) خود را به کوچهها و محلها انداخته، از دیوار باغچه به خانهها درآمده، هر کس را پیدا کردند، به قتل رسانیدند... از سادات و علما و صلحا در این قتل عام شربت شهادت چشیدند و موازی هشت هزار نفر از دختران و زنان را اسیر نموده، در میانه خرید و فروخت نمودند".
♦️او در ادامه، این ابیات را به نقل از میرجعفر تبریزی بازگو کرده است: "تبریز چو کربلا شد، از شیون و شین- فرقی که بُوَد، همین بود در ما بین/ کان بهر حسین در محرم بوده است- این در رمضان، بهر محبّان حسین/ در آخر ماه روزه تبریز الحق- گردید چو کربلا ز خون ناحق".
🔹با این اوصاف، آنهایی که به نام دروغین "تورک" و "پان تورکیسم"، از سلطان ناکام ترکیه جانبداری می کنند، در واقع حق را به جنایتکاران عثمانی (تورک!) در قتل عام اجداد مردم آذربایجان می دهند؛ چون سر در آخور اجنبی دارند. به همین دلیل هم، مردم هوشیار و مومن آذربایجان، همواره دست رد به سینه این گروهک ها زده اند
♦️گروهک های مذکور هم داعشی محسوب می شوند؛ شبیه تروریست های سازمان منافقین، حزب خلق مسلمان، گروهک ریگی، کومله و دموکرات، و الاحوازیه. وطن فروشانی با نقاب دروغین فارس و کُرد و تُرک و عرب و بلوچ.
🖌 محمد ایمانی
#بصیرت_انقلابی
🆔 @basirat_enghelabi110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ولایت مداری رو باید از سید حسن نصرالله یاد گرفت
🔻در باران فتنه های پیش از ظهور #هدایت یعنی #ولایت
#بصیرت_انقلابی
🆔 @basirat_enghelabi110
🕠 📚 #داستان_دنباله_دار
#جان_شیعه_اهل_سنت؛
💚 ☪ عاشقانه ای برای مسلمانان
✒ نویسنده: فاطمه ولینژاد
🔗 قسمت دویست و بیستم
🌅 بعد از ظهر ٢٧ فروردین ماه سال ٩٣ یادآور شیرینترین خاطره زندگیام بود که دقیقاً سال پیش در چنین روزی جشن ازدواجمان برگزار شد و من و مجید پس از یک ماه عقد کردگی، درست در چنین شبی به خانه خودمان رفتیم. تنها خدا میداند در این یکسال چه روزهای سخت و تلخی را با همه وجودمان چشیده و در عوض چه لحظات دلانگیزی را در کنار هم سپری کرده بودیم و از همه زیباتر، صاحب فرشتهای شده بودیم که این روزها، روزهای آخر ماه هفتم بارداریام بود.
🌃 حالا قرار گذاشته بودیم به حرمت چنین شب زیبایی، شام میهمان ساحل رؤیایی خلیج فارس باشیم.
🍔 با مقداری گوشت چرخ کرده، کباب خوش عطر و طعمی طبخ کرده و با استفاده از نان همبرگری، گوجه، کاهو و مقداری خیار شور، برای خودمان همبرگر مخصوص تدارک دیده بودم. هر چند این مدت دستمان تنگ شده و مثل گذشته توان خرید نداشتیم، ولی گاهی هم میشد که به بهانه یک جشن دو نفره هم که شده، سور و ساتی به پا کنیم.
🏭 همبرگرها را داخل کیسه فریزرهای جداگانه پیچیده و به انتظار آمدن مجید از پالایشگاه، داخل پاکت دستهداری گذاشتم و در فرصتی که تا بازگشتش مانده بود، روی کاناپه استراحت میکردم.
💴 با پولی که از فروش طلاهایم دستمان را گرفته بود، توانسته بودیم به این خانه کهنه و کوچک رونقی بدهیم.
🚪🛋 اتاق پذیرایی را با یک دست مبل راحتی، یک فرش کوچک و چند گلدان بلوری، زینت داده و بالای اتاق، تلویزیون کوچکی روی یک میز تلویزیون تمام شیشهای گذاشته بودیم تا با همین چند تکه اثاث نه چندان گران قیمت، به خانه جلوهای داده باشیم.
🛏 همانطور که دلم میخواست سرویس خواب سفیدی انتخاب کرده و با سِت پتو و بالشت و روتختی زرشکی رنگی، اتاق خواب زیبایی چیده بودم و اتاق دیگری نداشتیم که گوشه همان اتاق، یک تخت کوچک هم برای حوریه گذاشته بودیم.
👌هر چند مثل دفعه قبل نتوانسته بودیم سرویس تخت و کمد کاملی برایش بخریم، ولی عجالتاً همین تخت کوچک را با عروسکهای قد و نیم قدی تزئین کرده بودم تا فرصتی که بتوانم بار دیگر برایش سنگ تمام بگذارم.
🍽 آشپزخانه هم جانی گرفته و کابینتهای خالیاش به تدریج با سرویسهای پذیرایی و دم دستی پُر میشد تا شاید خاطرات تلخ زندگی به تاراج رفتهام، قدری از ذهنم پاک شود، ولی طومار غصههایم به اینجا ختم نمیشد که من در این بازی ناجوانمردانه، همه اعضای خانوادهام را باخته و در روزهایی که بیش از هر زمان دیگری به حضور اطرافیانم نیاز داشتم، نه تنهای مادری کنارم نبود که حتی لعیا و عطیه هم یادی از این دختر تنها نمیکردند و حالا در این شرایط حساس، همه کسِ من مجید بود و چقدر شبیه هم شده بودیم که مجید هم خانوادهاش را از دست داده و همه کَسَش من بودم.
👨🏻عبدالله افسردهتر از گذشته، کمتر سری به ما میزد و ابراهیم و محمد هم که به کلی فراموش کرده بودند خواهری دارند.
📞 یکی دو بار با عطیه و لعیا تماس گرفته بودم تا شاید به رابطهای کوتاه و پنهانی، مونس روزهای تنهاییام شوند که تا پیش از این برای من مثل خواهرم بودند، ولی عطیه که اصلاً تماسم را جواب نداد و لعیا به پیامکی چند کلمهای خواهش کرد تا دیگر با موبایلش تماس نگیرم!!
🏻🏻ظاهراً بعد از ماجرای اخراج من و مجید از خانه و مجازات سخت و سنگینمان، پدر آنچنان زَهره چشمی از بقیه گرفته بود که حتی جرأت نمیکردند نامی از این دو مجرم تبعیدی به زبان بیاورند.
👨🏻حالا تنها کسی که هر از گاهی به منزلمان میآمد و هفتهای یکی دو بار تماس میگرفت، عبدالله بود و البته همسایه طبقه بالایی که زن خونگرمی بود و پسر ده ساله و پُر جنب و جوشش، حسابی با مجید گرم میگرفت.
💔 حالا در پسِ همه این بیوفاییها، دلتنگی مادر هم بیشتر عذابم میداد، به خصوص که از خانه و همه خاطراتش جدا شده بودم و حالا تنها یادگاریام، عکس کوچکی بود که از عبدالله گرفته بودم تا لااقل دلم به دیدن صورت زیبایش خوش باشد.
☀ اما به لطف خدا آفتاب عشق زندگیمان، آنچنان گرم و بخشنده بود که در این گوشه غربت و در این محله حاشیه بندر، باز هم به رایحه حضور همدیگر خوش بودیم و به همین زندگی ساده و عاشقانه، خدا را شکر میکردیم.
#بصیرت_انقلابی
🆔 @basirat_enghelabi110