eitaa logo
بصیرت انقلابی
1.1هزار دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
3.4هزار ویدیو
24 فایل
﷽ ❀خادم کانال⇦ ❥ @abooheydar110 ❀خادم تبادل⇦ ❥ @yale_jamal ❀خادم تبادل⇦ ❥ @Alivliollah 🍀ڜࢪۅ؏ ڦعأڶيٺ ٩٨/٠١/٣٠🍀
مشاهده در ایتا
دانلود
💯حکم اعدام برای ترامپ و شاه سعودی ✅خبرگزاری سبأ نوشت: دادگاهی در یمن حکم اعدام «سلمان بن عبدالعزیز» شاه سعودی، «محمد بن سلمان» ولی‌عهد سعودی، «دونالد ترامپ» رئیس‌جمهور آمریکا و چند تن دیگر را در پرونده حمله به اتوبوس دانش‌‌آموزان یمنی صادر کرد. 🔹در سال ۹۷ بر اثر حمله جنگنده‌های ائتلاف سعودی به اتوبوس حامل دانش آموزان یمنی در استان صعده، ۵۱ نفر کشته و ۷۹ نفر زخمی شدند که ۴۰ نفر از کشته‌ها کودک زیر ۱۵ سال بودند. #بصیرت_انقلابی 🆔 @basirat_enghelabi110
📽 مستند "درلباس سربازی" خاطراتی منتشر نشده از رهبر معظم انقلاب آیت الله خامنه ای از امشب به مدت سه شب ساعت 20:00 از شبکه یک پخش می شود. ✅دوستان حتما دنبال کنید✅ #بصیرت_انقلابی 🆔 @basirat_enghelabi110
🖋دکتر مجتبی زارعی: نصرالله در حال سخنرانی چند عملیات کرد! افکار عمومی لبنان و آسیا غربی را روشن کرد به اروپا و مکرون آموزش دموکراسی داد با اعزام گردان سایبری از محل سخنرانی، نتانیاهو را در جهان انگشت نما کرد فاصله اعجوبه عرب طرفدار ایران با شیوخ ابله طرفدار آمریکا و اسراییل از زمین تا آسمان است! 🖇https://twitter.com/MojtabaZarei50/status/1311396395350323201?s=20 🆔 @basirat_enghelabi110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹عشق که از حد گذشت شد سرگذشت 💔مادری که همه فرزندانش ،عروس و دامادش شهید شدند ... 🕊ما در مقابل این مادر شهید چه کرده ایم پاسخ مان چه هست؟ #بصیرت_انقلابی 🆔 @basirat_enghelabi110
🕠 📚 ؛ 💚 ☪ عاشقانه ای برای مسلمانان ✒ نویسنده: فاطمه ولی‌نژاد 🔗 قسمت دویست و شانزدهم 🚪در عرض یک ساعت اجاق گاز و یخچال در آشپزخانه نصب شد، سرویس شش تایی کاسه و بشقاب چینی در یکی از کابینت‌ها نشست و سرویس شش تایی قاشق چنگال هم یکی از کشوهای آشپزخانه را پُر کرد تا لااقل خیالم قدری راحت شود. 🏻هر چند دلم می‌خواست سرویس آشپزخانه‌ام را سرِ فرصت با سلیقه خودم بخرم، ولی با این وضعیت کمر درد و زندگی صفر کیلومتری که داشتیم، همین سرویس ساده و دمِ دستی هم غنیمت بود. 🏻مجید همانطور که کارتُن‌های خالی را گوشه آشپزخانه دسته می‌کرد، از ماجرای خرید یکی دو ساعته‌اش برایم می‌گفت که من هم با شوقی که با خرید همین چند تکه اثاث به دلم افتاده بود، گفتم: 🏻فکر نمی‌کردم امروز مغازه‌ها باز باشن. گفتم حتماً دست خالی برمی‌گردی! 📦 آخرین تکه مقوا را هم جمع کرد و با لبخند خسته‌ای که روی صورتش نقش بسته بود، پاسخ داد: 🏻اتفاقاً خودم هم از همین می‌ترسیدم. ولی بخاطر اینهمه مسافری که برای عید ریختن تو بندر، بیشتر مغازه‌ها باز بودن. 👁 سپس نگاهی به یخچال کرد و با حالتی ناباورانه ادامه داد: 🏻اینا اینجا خیلی ارزونه! اگه تهران بود، باید چند برابر پول می‌دادیم! 💓 و من دلم جای دیگری بود که با نگرانی پرسیدم: ⁉ حالا چقدر شد؟ 🏻به آرامی خندید و همچنانکه به سراغ پاکت میوه‌ها می‌رفت تا برایم پرتقالی بشوید، پاسخ داد: ⁉ تو چی کار به این کارها داری؟ 👁 که با نگاه دلواپسم دور خانه خالی چرخی زدم و با حالتی مظلومانه سؤال کردم: ⁉دیعنی می‌تونیم بقیه وسایل رو هم بخریم؟ 🏻 که جواب لبریز از ایمان و یقینش در بانگ باشکوه اذان ظهر پیچید: ☝توکل به خدا! ان شاءالله که خدا خودش همه چی رور جور می‌کنه! 🏻 ولی حدس می‌زدم که با خرید امروز، حسابش را خالی کرده که پس از صرف نهار، همانطور که روی موکت کف اتاق نشسته بودیم، آغاز کردم: 🏻مجید! ما هنوز خیلی چیزها لازم داریم که باید بخریم. 🏻 همانطور که کمرش را به دیوار فشار می‌داد تا خستگی‌اش را در کند، با خونسردی پاسخ داد: - خُب می‌خریم الهه جان! یکی دو ساعت دیگه من میرم بازار، هر چی می‌خوای بگو می‌خرم! 🏻و من در پسِ این خونسردی صبورانه، دغدغه‌های مردانه‌اش را احساس می‌کردم که با صدایی گرفته پرسیدم: ⁉ مگه هنوز تو حسابت پول داری؟ 👁 به چشمانم خیره شد و با اخمی پُر شیطنت پاسخ نگرانی‌ام را داد: ⁉ تو چی کار به حساب من داری؟ بگو چی می‌خوای، نهایتش میرم قرض می‌کنم. 🏻 و من نمی‌خواستم عرق شرم رفتار زشت پدرم، بر پیشانی همسرم بنشیند که به جبران حکم ظالمانه‌ای که برایمان نوشته بودند، دستش را پیش همکارانش دراز کند که گردنبندم را باز کردم، گوشواره‌هایم را درآوردم و به همراه انگشترها و دستبند و النگوهایی که به دستم بود، همه را مقابلش روی موکت گذاشتم و در برابر نگاه حیرت زده‌اش، مردانه حرف زدم: - من نمردم که بری از غریبه قرض کنی! به غیر از حلقه ازدواجم که خیلی دوستش دارم، بقیه‌اش رو بفروش. 🏻 که از حرفم ناراحت شد و با دلخوری پُر مهر و محبتی اعتراض کرد: ⁉ یعنی چی الهه؟!!! یعنی من طلاهای زنم رو بفروشم و خرج زندگی کنم؟!!! اینا هدیه‌اس الهه جان! من دلم نمیاد اینا رو بفروشم! 🏻 سپس تکیه‌اش را از دیوار برداشت، روی سرِ زانو به سمتم آمد و همانطور که طلاها را از روی موکت جمع می‌کرد، با لحن مهربانش از پیشنهادم قدردانی کرد: - قربون محبتت الهه جان! خدا بزرگه! بلاخره از یه جایی جور می‌کنم. و دست بلند کرد تا دوباره گردنبند را به گردنم ببندد که دستش را گرفتم و صادقانه تمنا کردم: 🏻مجید! من دیگه اینا رو نمی‌خوام! تو رو خدا دیگه گردنم نکن! 👁 سپس به چشمان کشیده و زیبایش نگاه کردم و با حالتی منطقی ادامه دادم: 🏻مجید جان! حرف یکی دو میلیون نیس که بری قرض کنی! ما الان باید کلی چیز بگیریم که از ده میلیون هم بیشتر میشه! حقوق تو هم که به اندازه اجاره خونه و همین خرج زندگیه! یکی یکی این طلاها رو می‌فروشیم و خرج می‌کنیم. هر وقت وضعمون خوب شد، دوباره می‌خریم. 🆔 @basirat_enghelabi110
🕠 📚 ؛ 💚 ☪ عاشقانه ای برای مسلمانان ✒ نویسنده: فاطمه ولی‌نژاد 🔗 قسمت دویست و هفدهم 🏻 دستش را از دور گردنم پایین آورد و پاسخ این همه حسابگری‌ام را با ناراحتی داد: ☝الهه! این طلاها یادگاره! من می‌دونم که برای تو چقدر عزیزن... و نگذاشتم حرفش را ادامه دهد و با قاطعیت تکلیف را مشخص کردم: 🏻برای من هیچی عزیزتر از زندگی‌ام نیس! 💍 سپس به حلقه ازدواجم که هنوز در انگشتم بود، دست کشیدم و با خاطره زیبایی که از پیوند مقدس‌مان داشتم، لبخندی زدم و ادامه دادم: - من فقط اینو دوست دارم! 👁 و بلافاصله نگاهم به حلقه مردانه مجید افتاد که با سرانگشتانم لمسش کردم و با شیطنتی زنانه، شوخی کردم: 💍 حالا حلقه تو هم پلاتینه، گرونه! اگه بفروشیم کلی پولش میشه! 🏻و در برابر صورتش که از خنده پُر شده بود، من هم خندیدم و گفتم: 🏻ولی اینم خیلی دوست دارم! نمی‌خواد بفروشی! به جز حلقه‌های ازدواجمون، بقیه رو بفروش! 💓 ولی دلش راضی نمی‌شد که باز اصرار کرد: 👌الهه! اگه یخورده صبر کنی، کم کم جور میشه. هم می‌تونم از همکارام قرض بگیرم، هم می‌تونم از پسر عمه‌ام مرتضی یه کم پول بگیرم. هر ماه هم با حقوق اون ماه یه تیکه اثاث می‌خریم. 🏻 که از اینهمه درماندگی کلافه شدم و با حالتی عصبی اعتراض کردم: ⁉ یعنی چی مجید؟!!! الان تازه اول ماهه! کو تا آخر ماه که حقوق بگیری؟ ما دیگه از فردا برای خرج خونه هم پول نداریم! یه نگاه به اینجاها بنداز! رو یه تیکه موکت نشستیم! نه فرشی، نه پرده‌ای، نه مبلی! حتی امشب پتو هم نداریم! باید بدون بالشت روی یه تشک بخوابیم! آشپزخونه لخته! باید کلی ظرف و ظروف بخریم! من چند روز دیگه باید برم سونوگرافی، می‌دونی چقدر پولش میشه؟ مگه حقوق تو چقدره؟ مگه بیشتر از کرایه خونه و خرج زندگیه؟ خیلی هنر کنیم با پولی که از حقوقت پس‌انداز می‌کنیم یه سری خرت و پرت برای حوریه بخریم. مگه آخرش چقدر اضافه میاد که بخوایم باهاش وسیله هم بخریم؟ 👁 رنجیده نگاهم کرد و با صدایی که از شدت ناراحتی خش افتاده بود، پاسخ داد: 🏻مگه من گفتم نمی‌خرم؟ من همین امروز عصر میرم پتو و بالشت و هر چی لازم داری، می‌خرم... که با بیتابی حرفش را قطع کردم: ⁉ با کدوم پول؟!!! 🏻از اینهمه کم حوصلگی‌ام، لبخندی عصبی روی صورتش نشست و با لحن گرفته‌اش، اوج دلخوری‌اش را نشانم داد: - هنوز ته حسابم یخورده مونده. همین الان به مرتضی زنگ می‌زنم میگم دو میلیون برام کارت به کارت کنه... و من نمی‌خواستم وضعیت سخت زندگی‌ام به گوش کسی به خصوص اقوام مجید برسد که با عصبانیت خروشیدم: ⁉ می‌خوای بهش بگی چی شده؟!!! می‌خوای بگی اینهمه راه اومدم بندر کار کنم که وضعم خوب شه، حالا برای دو میلیون محتاج تو شدم؟!!! می‌خوای بگی پدر زنم ما رو از خونه‌مون بیرون کرد و حالا داریم تو یه خونه پنجاه متری روی موکت زندگی می‌کنیم؟!!! می‌خوای بگی همه چیزمون رو گرفتن و حالا حتی یه دست لباس هم نداریم؟!!! می‌خوای بگی غلط کردم زن سُنی گرفتم که بخوام اینجوری آواره بشم؟!!! می‌خوای آبروی خودت رو ببری؟!!! 💞 و چه خوب فهمید دیگ اینهمه بغض و بد قلقی، از شعله حکم ظالمانه پدر خودم می‌جوشد که با مهربانی نگاهم کرد و با صدای مهربانترش به دلداری دل تنگم آمد: - الهه جان! چرا انقدر خودت رو اذیت می‌کنی؟ چرا همه‌اش خودت رو مقصر می‌دونی عزیزم؟ تو زن منی و منم وظیفه دارم وسایل آسایش و رفاه تو رو فراهم کنم. 👁 و دریای متلاطم نگاهش به ساحل عشقم رسید و با لحنی عاشقانه شهادت داد: 💞 شیعه یا سُنی، من عاشقتم الهه! خدا شاهده هر بلایی سرم بیاد، اگه برگردم بازم تو رو برای زندگی انتخاب می‌کنم! حالا اگه یکی یه کاری کرده، به تو چه ربطی داره عزیزم؟ 🆔 @basirat_enghelabi110
اهل معرفت.mp3
5.89M
السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِالله 🎙استاد محمد شجاعی 🗒 همـراه با امـام زمـان ⏱ ۰۷ دقیقـه و ۱۴ ثانیه #بصیرت_انقلابی 🆔 @basirat_enghelabi110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
السلام علیک یا #بَقِیَّهُ_اللهِ 🍂 ساعات عمر من همگی غرق غم گذشت دست مرا بگیر که آب از سرم گذشت 😔 مانند مرده‌ای متحرک شدم، بیا بی تو تمام زندگی‌ام در عدم گذشت ‌🍂 می‌خواستم که وقف تو باشم تمام عمر دنیا خلاف آنچه که می‌خواستم گذشت 😞 تا کی غروب جمعه ببینم که مادرم یک گوشه بغض کرده که این جمعه هم گذشت 😭🥀 #بصیرت_انقلابی 🆔 @basirat_enghelabi110
⭕️ تعطیلی سفارت آمریکا در بغداد؛ چرا؟ ماجرا چیست؟ ⭕️ 🔰انتشار خبر بستن احتمالی خبری خوشحال کننده برای و به تعبیر وال استریت ژورنال، یک پیروزی بزرگ برای و قدرت های مقاومت به شمار می رود. چرا که سفارت آمریکا اساس قدرت اشغالگران برای تسلط بر عراق است. سفارت 42 هکتاری در (بزرگترین سفارتخانه جهان) که از واتیکان بزرگتر است، بیش از اینکه نمایندگی باشد، یک پایگاه در قلب بغداد است که محور اطلاعاتی و عملیاتی اقدامات در عراق و ماورای عراق است. 🔰اما در طی دو ماه اخیر، حملات راکتی به سفارت آمریکا و نیروهای آمریکایی در عراق شدت گرفته است. علاوه بر حملات راکتی که به موضوعی تقریبا عادی تبدیل شده، بمب گذاری در مسیر کاروان های نظامی آمریکا، هلاکت 3 افسر تروریست سیا در نزدیکی فرودگاه بغداد و.. از جمله وقایع ماه اخیر است. که باعث شده پمپئو دولت عراق را تهدید کند که در صورت عدم مهار گروههای مقاومت طی 10 روز، سفارت این کشور در بغداد را خواهد بست. 🔰اما بستن سفارت چه انگیزه ها و پیامدهایی دارد؟ 1. حملات متعدد به منطقه سبز بغداد و سفارت آمریکا، نشانگر ناکارامدی سامانه دفاع موشکی سفارتخانه موسوم به سی رم ((CRM است. (درست مثل پاتریوت های آمریکایی که در عربستان به خاک افتادند). دقیقا از همین رو، آمریکا دیپلمات ها و نظامیان خود را به پایگاه نظامی حریر در کردستان عراق، منتقل و مجهز به سامانه های پدافندی کرده است. این یک پیروزی بزرگ برای گروههای مقاومت است که محور ارتباطی آمریکاییها و نیروهای اشغالگر و بازماندگان گروهکهای تروریستی خصوصا داعش است، تعطیل شود. با بستن سفارتخانه آمریکا آرامش و ثبات به برمیگردد. چنانکه جان بولتون در خاطرات خود یکی از علل ناکامی آمریکا در سرنگونی مادورو در را تعطیلی خودسرانه سفارتخانه آمریکا توسط ترامپ میداند. سفارتخانه های امریکا در جهان نه یک مرکز دیپلماتیک که یک سازمان جاسوسی و پایگاه نظامی برای دخالت در کشورهاست. خصوصا اخباری وجود دارد که نشانگر قصد گروههای مقاومت برای حمله گسترده به سفارت آمریکا پیش از انتخابات آمریکا بوده و آمریکاییها با تعطیلی آن در واقع پیشدستی کرده و جلو بی آبروتر شدن خود را قرار است بگیرند. 2. اما از وجهی دیگر، تعطیلی سفارت آمریکا به معنای اعلام به گروههای مقاومت و خارج کردن نیروهای آمریکایی از تیررس حملات آنهاست. منابع امنیتی اعلام کرده اند که آمریکا 122 نقطه و مواضع گروههای مقاومت عراق را برای هدف قرار دادن تعیین کرده است. از این منظر، اولتیماتوم آمریکاییها یک حیله برای حمله چندجانبه است. هم حملات نظامی و هم حملات سیاسی و امنیتی توسط مسئولان نفوذی عراق که از بستن سفارت به هراس افتاده اند و بقای خود را با بقای آمریکا در عراق میبینند. چنانکه در همین هفته، مصطفی الکاظمی نخست وزیر عراق، دفاتر نیروهای امنیت ملی و در فرودگاه بغداد را بست. حمله راکتی آمریکاییها به یک خانواده عراقی در نزدیکی سفارت آمریکا برای بدنام کردن گروههای مقاومت نیز در همین پازل قرار دارد. از این منظر، بستن سفارت اقدامی موقت و صرفا برای سرکوب گروههای مقاومت و ادامه فتنه و درگیری در عراق است. 3. برخی تحلیلگران خبر بستن سفارت آمریکا را یک شایعه و بازی برای ترساندن غربگرایان عراق میدانند. تا آن را به مثابه یک اهرم فشار برای تحمیل خواسته های خود بر آنان تحمیل کنند. مسئولان غربگرای عراق، حیات عراق را به ارتباط و همکاری با آمریکا خصوصا همکاری اقتصادی میدانند و خود را بدون آنها علیل و ضعیف می پندارند. آنها علنا بیان میکنند تاب و فشارهای اقتصادی را ندارند و برای ماندن و خوشامد آمریکاییها به هر کاری حاضرند تن دهند. به عنوان نمونه، اخباری وجود دارد که آمریکاییها خروج خود از عراق را علاوه بر خلع سلاح و نابودی حشدالشعبی و دیگر گروههای مقاومت، به سازش با تل آویو و عادی سازی عراق با رژیم منوط کرده اند. 🔰 آمریکاییها به خوبی میدانند نهایتا باید برود و افکار عمومی عراق، هرگز با خوش بینی به حضور آنها در عراق نگاه نخواهد کرد. چه بهانه مضحک مبارزه با باشد، چه همکاری اقتصادی و نظامی و.. آمریکاییها به خوبی میدانند هسته های مقاومت و امنیت عراق، نابودنشدنی هستند و آینده عراق در دست آنها خواهد بود. حتی اگر مقتدی صدر دستور انحلال آنها را صادر کند. چرا که آنها فرزندان دلسوز عراق و منجی مردم عراق در مبارزه با داعش و اشغالگران بوده و هستند. در کل، بستن سفارت خانه شیطانی آمریکا در بغداد، خبری نیکوست اگر گروههای مقاومت در این آزمون سخت موفق شوند و نوید خروج اشغالگران از عراق در تداوم مبارزه است. ✍️ متن یادداشت در خبرگزاری فارس: http://fna.ir/f02bec 🆔 @basirat_enghelabi110
🕠 📚 ؛ 💚 ☪ عاشقانه ای برای مسلمانان ✒ نویسنده: فاطمه ولی‌نژاد 🔗 قسمت دویست و هجدهم 👁 و مگر می‌شد به من ربطی نداشته باشد که چشمانم از اشک پُر شد و با بغضی که گلوگیرم شده بود، جواب دادم: 🏻معلومه که به من ربط داره! اگه تو به جای من با یه دختر شیعه ازدواج کرده بودی، الان داشتی زندگی‌ات رو می‌کردی! نه کتک می‌خوردی، نه آواره می‌شدی، نه همه سرمایه‌ات رو از دست می‌دادی! 👌و نمی‌دانستم با این کلمات آتشینم نه تنها تقصیر این همه مصیبت را به گردن نمی‌گیرم که بیشتر دلش را می‌لرزانم که مستقیم نگاهم کرد و بی‌پرده پرسید: ⁉ به در میگی که دیوار بشنوه؟!!! 🏻 و در برابر نگاه متحیرم، با حالتی دل شکسته بازخواستم کرد: ⁉ پشیمونی از اینکه به یه مرد شیعه بله گفتی؟ از اینکه داری به خاطر من اینهمه سختی می‌کشی، خسته شدی؟ خیال می‌کنی اگه با یه مرد سُنی ازدواج کرده بودی، الان زندگی‌ات بهتر بود؟ 👌و دیگر فرصت نداد از صداقت عشقم دفاع کنم که از روی تأسف سری تکان داد و با لحنی لبریز رنجیدگی، عذر گناه نکرده‌اش را خواست: 🏻می‌دونم خیلی اذیتت کردم! می‌دونم بخاطر من خیلی اذیت شدی و هنوزم داری عذاب می‌کشی! ولی یه چیز دیگه رو هم می‌دونم. اونم اینه که برای اینا شیعه و سُنی خیلی فرق نمی‌کنه! حالا من شیعه بودم و برام شمشیر رو از رو بستن، ولی با تو هم به همین راحتی کنار نمی‌اومدن! همونطور که بابا رو وهابی کردن، تو هم تا وهابی نمی‌شدی، راحتت نمی‌ذاشتن! اول برات کتاب و سی دی می‌اُوردن تا فکرت رو شستشو بدن، اگه بازم مقاومت می‌کردی، برای تو هم شمشیر رو از رو می‌بستن. مگه تو همین سوریه غیر از اینه؟ اول شیعه‌ها رو می‌کشتن، حالا امام جماعت مسجد اهل سنت رو هم ترور می‌کنن، چون با عقاید تکفیری‌ها مخالفت می‌کرد! پس اگه تو با یه سُنی هم ازدواج کرده بودی و جلوی نوریه کوتاه نمی‌اومدی، بازم حال و روزت همین بود! الان اینهمه زن و شوهر شیعه و سُنی دارن تو همین شهر با هم زندگی می‌کنن. مگه با هم مشکلی دارن؟ مگه از خونه زندگی‌شون آواره شدن؟ من و تو هم که داشتیم زندگی‌مون رو می‌کردیم. اگه سر و کله این دختره وهابی پیدا نشده بود، ما که با هم مشکلی نداشتیم. 👣 سپس دست سرِ زانویش گذاشت و همانطور که از جایش بلند می‌شد، زیر لب زمزمه کرد: «یا علی!» و دیگر منتظر پاسخم نشد و به سمت آشپزخانه رفت. 🏻در سکوت سنگینش، پودر و لگن را برداشت و به سراغ لباس چرک‌های کنار اتاق رفت. 🏻دستم را به دیوار گرفتم و با همه دردی که در کمرم می‌پیچید، از جا بلند شدم. 👌اصلاً حواسش به من نبود و غرق دنیای خودش، لباس‌ها را داخل لگن ریخت و دوباره به آشپزخانه برگشت. 👣 همانطور که دستم را به کمرم گرفته بودم با قدم‌های کُند و کوتاهم، به سمت آشپزخانه رفتم و کنار اُپن ایستادم. 🆔 @basirat_enghelabi110
🕠 📚 ؛ 💚 ☪ عاشقانه ای برای مسلمانان ✒ نویسنده: فاطمه ولی‌نژاد 🔗 قسمت دویست و نوزدهم 🏻گوشه آشپزخانه بالای لگن پُر از آب و پودر، سرِ پا نشسته و با بغضی که به جانش افتاده بود، لباس‌ها را چنگ می‌زد که آهسته صدایش کردم: 🏻مجید... 👁 دستانش از حرکت متوقف شد، نگاهم کرد و با مهربانی بی‌نظیری پاسخ داد: 🏻جانم؟ 🏻دستم را به لبه اُپن گرفتم تا بتوانم با سرگیجه‌ای که دارم، سرِ پا بایستم و همپای نگاه عاشقانه‌ام با لحنی ساده آغاز کردم: - مجید! خدا رو شاهد می‌گیرم، به روح مامانم قسم می‌خورم، به جون حوریه قسم می‌خورم که منم اگه برگردم، فقط دوست دارم با تو زندگی کنم! به خدا من از زندگی با تو پشیمون نیستم! به جون خودت که از همه دنیا برام عزیزتری، اگه حرفی زدم فقط به خاطر خودت بود! دلم می سوزه وقتی می‌بینم بدون هیچ گناهی، داری انقدر عذاب می‌کشی! 🏻سرش را پایین انداخت و همانطور که با کفِ روی دستش بازی می‌کرد، با لبخندی شیرین پاسخ داد: - می‌دونم الهه جان... سپس سرش را به سمتم چرخاند و با حالتی حامیانه ادامه داد: ☝غصه هیچی رو نخور عزیزم! دوباره همه چی رو از اول با هم می‌سازیم! 🏻 و من منتظر همین پشتوانه بودم که بی‌معطلی به سمت طلاها که هنوز کف موکت مانده بودند، رفتم. با بدن سنگینم به سختی خم شدم و همه را با یک مشت جمع کردم. دوباره به کنار اُپن برگشتم و در برابر چشمان مجید، همه را روی سطح اُپن ریختم و با شادی شورانگیزِ آغاز یک زندگی جدید، فرمانی زنانه صادر کردم: 👌مجید! اگه می‌خوای منو خوشحال کنی، همه اینا رو بفروش! می‌خوام برای خودمون یه زندگی خوشگل درست کنم! این طلاها رو بعداً میشه خرید! فعلاً می‌خوام از خونه زندگی‌ام لذت ببرم! 👁 سپس نگاهم را دور خانه چرخاندم و با هیجانی که در صدایم موج می‌زد، آغاز کردم: - می‌خوام برای این پنجره یه پرده ساتن زرشکی بگیرم! یه دست مبل جمع و جور هم می‌گیریم، اونم باید زمینه‌اش زرشکی باشه که با پرده‌ها هماهنگ باشن! اگه بشه یه لوستر شش شاخه هم بگیریم، خیلی خوبه! یه تلویزیون و میز تلویزیون هم می‌خریم برای بالای اتاق پذیرایی. یه فرش نه متری کِرِم رنگ هم می‌خریم می‌اندازیم وسط اتاق پذیرایی. برای اتاق خواب هم یه قالیچه کوچولو می‌گیریم و میندازیم پای تختخواب. تختخوابم می‌خوام چوبش کلاً سفید باشه! اصلاً می‌خوام سرویس خوابم کلاً سفید باشه! 🏻که نگاهم به آشپزخانه خورد و با دستپاچگی ادامه دادم: - برای آشپزخونه هم کلی چیز می‌خوام! این گوشه باید یه ماشین لباسشویی بذاریم! باید حتماً استیل باشه که با یخچال سِت شه! یه سرویس تفلون و کفگیر ملاقه هم باید بگیریم! راستی سرویس فنجون هم می‌خوام! 🏻و تجهیز آشپزخانه به این سادگی‌ها نبود که در برابر مجید که صورتش از لحن کودکانه و پُر ذوق و شوقم از خنده پُر شده بود، چین به پیشانی انداختم و خسته گلایه کردم: 🏻آشپزخونه خیلی کار داره! باید سرویس چاقو بگیریم، سماور و قوری بگیریم، کلی سبد و پلاستیک می‌خوام. باید برای حبوبات و قند و شکر، قوطی بگیرم.» و تازه به خاطر آوردم به لیست بلند بالایی از مواد خوراکی احتیاج داریم که تکیه‌ام را به اُپن دادم و به شوخی ناله زدم: 👌وای مجید! باید کلی مواد غذایی بخریم. از قند و شکر و چایی گرفته تا روغن و رب و نمک و... 🏻که مجید با صدای بلند خندید و می‌خواست سر به سرم بگذارد که گلوله‌ای کف به سمتم پرتاب کرد و با شیطنتی شیرین فریاد زد: - بس کن الهه! دیوونه شدم! می‌خرم! همه رو می‌خرم! 🏻🏻و بار دیگر به همین بهانه ساده، فضای خانه کوچک و محقرمان، از ترنم خنده هایمان پُر شد تا باور کنیم در پناه نگاه مهربان خدا، زندگی با همه سختی هایش چقدر شیرین است! 🆔 @basirat_enghelabi110
تحول-معنوی؛اربعین.mp3
1.94M
🔉بشنوید : 🔰تحول معنوی 🔺پیاده روی اربعین #اربعین_بستر_ظهور #بصیرت_انقلابی 🆔 @basirat_enghelabi110
مصطفی گفته است: وخامت اوضاع موجب شده که شخص را خطاب قرار دهم. من نگرانم و معتقدم امروز دیگر جای مجامله و تعارف نیست. همه باید خیلی صریح با رهبری حرف بزنند. ✅ می‌گویم: عمامه به سرش را درست آمدی، رهبرش را نه! تو و امثال تو باید با حرف بزنید که ، دولت ناکارآمد حسن و آبان98 را در دامن مردم گذاشت و پای فرمان را نیز امضا زد... پ.ن: شما رأی بدهید و مسئولیتش را بپذیرد؟! 💬 مسعود یارضوی ➕ بعد از ۷ سال (۲ دولت و ۱ مجلس)، خود را هیچ‌کاره می‌دانند آن‌ها که برای برنده شدن در انتخابات هر کاری می‌کردند.... عملا اگر امور از دست نهادهای انتخابی خارج است، ۸ سال خاتمی را آماتور بودید و نمی‌دانستید، ۸ سال روحانی چه صیغه‌ای بود؟! همان اگر نبود با برجام ۲ و ۳ مملکت را لیبی کرده بودید! 💬محمد وحیدی حامیان دولت غربگدای اصلاح طلبان طلبکار علی شدند بی آنکه خود را مقصر وضع موجود تکرار می کنم بدانند 😭 بله!! گند زدنش وخرابکاری اش با شما و هم پیاله هاتون ، آخر سر به جای پاسخ گویی و عذرخواهی از ملت، مطالبه از رهبری!! به قول آن آقای نکته سنج؛ «اف بر اون حیا وغیرت نداشته تون»!! شما ها شرم را خورده وحیا را قی کرده اید!! بیش از این انتظار از شما نداریم.. ✍ ابوحیدر ‌ 🆔 @basirat_enghelabi110
تبریک🎊🎉🎈 تبریک🎊🎉🎈 هوراااااا🏮🎎🎉🎊 هوراااااا🏮🎎🎉🎊🎀 💢 بالاخره بعد 120 دقیقه دوندگی بچه های کشورمون موفق به پیروزی در مقابل النصر شدن 💯یه خسته نباشید گرم میگیم به بچه هامون🌹 خداقوت🖐 🆔 @basirat_enghelabi110
نیزه داران نقابدار اردوغان؛ حامیان جنایت تاریخی در تبریز ♦️تناقضات گروهک های تجزیه طلب مدعی پان تورکیسم در مناطق آذری زبان، به غابت منزجر کننده تر است: آنها برای سیاست های استعماری دولت اردوغان پادویی می کنند. این، همان دولت ناکامی است که صراحتا گفته، می خواهد امپراتوری عثمانی را احیا کند. 🔹این امپراتوری، همان است که پس از حمله به ایران و آذربایجان، ده ها هزار هموطن مقاوم در برابر تهاجم را در تبریز قتل عام کرد. ♦️عثمانی ها در دوره "سلطان سلیمان" (همان که سریال حریم سلطان برای او ساخته شد)، پنج بار به ایران و به ویژه به آذربایجان لشکر کشی کردند و قتل عام راه انداختند. برخی کاتبان جنگ، تعداد مردم کشته شده تبریز در یکی از این حملات را بیش از 12000 نفر ثبت کرده اند. 🔹قاضی احمد قمی که یکی از همین گزارشگران است، می‌نویسد : «تمامی ینی چریان(پیاده نظام) خود را به کوچه‌ها و محل‌ها انداخته، از دیوار باغچه به خانه‌ها درآمده، هر کس را پیدا کردند، به قتل رسانیدند... از سادات و علما و صلحا در این قتل عام شربت شهادت چشیدند و موازی هشت هزار نفر از دختران و زنان را اسیر نموده، در میانه خرید و فروخت نمودند". ♦️او در ادامه، ‌این ابیات را به نقل از میرجعفر تبریزی بازگو کرده است: "تبریز چو کربلا شد، از شیون و شین- فرقی که بُوَد، همین بود در ما بین/ کان بهر حسین در محرم بوده است- این در رمضان، بهر محبّان حسین/ در آخر ماه روزه تبریز الحق- گردید چو کربلا ز خون ناحق". 🔹با این اوصاف، آنهایی که به نام دروغین "تورک" و "پان تورکیسم"، از سلطان ناکام ترکیه جانبداری می کنند، در واقع حق را به جنایتکاران عثمانی (تورک!) در قتل عام اجداد مردم آذربایجان می دهند؛ چون سر در آخور اجنبی دارند. به همین دلیل هم، مردم هوشیار و مومن آذربایجان، همواره دست رد به سینه این گروهک ها زده اند ♦️گروهک های مذکور هم داعشی محسوب می شوند؛ شبیه تروریست های سازمان منافقین، حزب خلق مسلمان، گروهک ریگی، کومله و دموکرات، و الاحوازیه. وطن فروشانی با نقاب دروغین فارس و کُرد و تُرک و عرب و بلوچ. 🖌 محمد ایمانی 🆔 @basirat_enghelabi110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ولایت مداری رو باید از سید حسن نصرالله یاد گرفت 🔻در باران فتنه های پیش از ظهور #هدایت یعنی #ولایت #بصیرت_انقلابی 🆔 @basirat_enghelabi110
🕠 📚 ؛ 💚 ☪ عاشقانه ای برای مسلمانان ✒ نویسنده: فاطمه ولی‌نژاد 🔗 قسمت دویست و بیستم 🌅 بعد از ظهر ٢٧ فروردین ماه سال ٩٣ یادآور شیرین‌ترین خاطره زندگی‌ام بود که دقیقاً سال پیش در چنین روزی جشن ازدواج‌مان برگزار شد و من و مجید پس از یک ماه عقد کردگی، درست در چنین شبی به خانه خودمان رفتیم. تنها خدا می‌داند در این یکسال چه روزهای سخت و تلخی را با همه وجودمان چشیده و در عوض چه لحظات دل‌انگیزی را در کنار هم سپری کرده بودیم و از همه زیباتر، صاحب فرشته‌ای شده بودیم که این روزها، روزهای آخر ماه هفتم بارداری‌ام بود. 🌃 حالا قرار گذاشته بودیم به حرمت چنین شب زیبایی، شام میهمان ساحل رؤیایی خلیج فارس باشیم. 🍔 با مقداری گوشت چرخ کرده، کباب خوش عطر و طعمی طبخ کرده و با استفاده از نان همبرگری، گوجه، کاهو و مقداری خیار شور، برای خودمان همبرگر مخصوص تدارک دیده بودم. هر چند این مدت دستمان تنگ شده و مثل گذشته توان خرید نداشتیم، ولی گاهی هم می‌شد که به بهانه یک جشن دو نفره هم که شده، سور و ساتی به پا کنیم. 🏭 همبرگرها را داخل کیسه فریزرهای جداگانه پیچیده و به انتظار آمدن مجید از پالایشگاه، داخل پاکت دسته‌داری گذاشتم و در فرصتی که تا بازگشتش مانده بود، روی کاناپه استراحت می‌کردم. 💴 با پولی که از فروش طلاهایم دست‌مان را گرفته بود، توانسته بودیم به این خانه کهنه و کوچک رونقی بدهیم. 🚪🛋 اتاق پذیرایی را با یک دست مبل راحتی، یک فرش کوچک و چند گلدان بلوری، زینت داده و بالای اتاق، تلویزیون کوچکی روی یک میز تلویزیون تمام شیشه‌ای گذاشته بودیم تا با همین چند تکه اثاث نه چندان گران قیمت، به خانه جلوه‌ای داده باشیم. 🛏 همانطور که دلم می‌خواست سرویس خواب سفیدی انتخاب کرده و با سِت پتو و بالشت و روتختی زرشکی رنگی، اتاق خواب زیبایی چیده بودم و اتاق دیگری نداشتیم که گوشه همان اتاق، یک تخت کوچک هم برای حوریه گذاشته بودیم. 👌هر چند مثل دفعه قبل نتوانسته بودیم سرویس تخت و کمد کاملی برایش بخریم، ولی عجالتاً همین تخت کوچک را با عروسک‌های قد و نیم قدی تزئین کرده بودم تا فرصتی که بتوانم بار دیگر برایش سنگ تمام بگذارم. 🍽 آشپزخانه هم جانی گرفته و کابینت‌های خالی‌اش به تدریج با سرویس‌های پذیرایی و دم دستی پُر می‌شد تا شاید خاطرات تلخ زندگی به تاراج رفته‌ام، قدری از ذهنم پاک شود، ولی طومار غصه‌هایم به اینجا ختم نمی‌شد که من در این بازی ناجوانمردانه، همه اعضای خانواده‌ام را باخته و در روزهایی که بیش از هر زمان دیگری به حضور اطرافیانم نیاز داشتم، نه تنهای مادری کنارم نبود که حتی لعیا و عطیه هم یادی از این دختر تنها نمی‌کردند و حالا در این شرایط حساس، همه کسِ من مجید بود و چقدر شبیه هم شده بودیم که مجید هم خانواده‌اش را از دست داده و همه کَسَش من بودم. 👨🏻عبدالله افسرده‌تر از گذشته، کمتر سری به ما می‌زد و ابراهیم و محمد هم که به کلی فراموش کرده بودند خواهری دارند. 📞 یکی دو بار با عطیه و لعیا تماس گرفته بودم تا شاید به رابطه‌ای کوتاه و پنهانی، مونس روزهای تنهایی‌ام شوند که تا پیش از این برای من مثل خواهرم بودند، ولی عطیه که اصلاً تماسم را جواب نداد و لعیا به پیامکی چند کلمه‌ای خواهش کرد تا دیگر با موبایلش تماس نگیرم!! 🏻🏻ظاهراً بعد از ماجرای اخراج من و مجید از خانه و مجازات سخت و سنگین‌مان، پدر آنچنان زَهره چشمی از بقیه گرفته بود که حتی جرأت نمی‌کردند نامی از این دو مجرم تبعیدی به زبان بیاورند. 👨🏻حالا تنها کسی که هر از گاهی به منزل‌مان می‌آمد و هفته‌ای یکی دو بار تماس می‌گرفت، عبدالله بود و البته همسایه طبقه بالایی که زن خونگرمی بود و پسر ده ساله و پُر جنب و جوشش، حسابی با مجید گرم می‌گرفت. 💔 حالا در پسِ همه این بی‌وفایی‌ها، دلتنگی مادر هم بیشتر عذابم می‌داد، به خصوص که از خانه و همه خاطراتش جدا شده بودم و حالا تنها یادگاری‌ام، عکس کوچکی بود که از عبدالله گرفته بودم تا لااقل دلم به دیدن صورت زیبایش خوش باشد. ☀ اما به لطف خدا آفتاب عشق زندگی‌مان، آنچنان گرم و بخشنده بود که در این گوشه غربت و در این محله حاشیه بندر، باز هم به رایحه حضور همدیگر خوش بودیم و به همین زندگی ساده و عاشقانه، خدا را شکر می‌کردیم. 🆔 @basirat_enghelabi110
🕠 📚 ؛ 💚 ☪ عاشقانه ای برای مسلمانان ✒ نویسنده: فاطمه ولی‌نژاد 🔗 قسمت دویست و بیست و یکم 🕖 ساعت از هفت گذشته بود که بلاخره انتظارم به سر رسید و مجید وارد خانه شد. 🍌 برای مراسم امشب دوغِ آماده و یک خوشه موز خریده بود تا جشن ساده و خودمانی‌ مان چیزی کم نداشته باشد و نمی‌دانستم که هدیه سالگرد ازدواج را در کیفش پنهان کرده و می‌خواهد در حضور امواج دریا تقدیمم کند که با این وضعیت نامساعد اقتصادی، اصلاً توقع نداشتم برایم هدیه‌ای خریده باشد. 🏝 نماز مغرب و عشاء را خواندیم و به استقبال یک شب خاطره‌انگیز، به میهمانی دامان دریا رفتیم. 🏻 دیگر نمی‌توانستم مثل گذشته پیاده به ساحل بروم و بخاطر سنگینی بدن و کمردرد شدیدی که هر روز بیشتر آزارم می‌داد، تاکسی گرفتیم و فقط چند قدم از انتهای خیابان منتهی به ساحل را پیاده پیمودیم. 🌃 جایی دور از ازدحام جمعیت، در روشنایی چراغ‌های لب دریا، روی ماسه‌های نرم و نمناک ساحل، زیراندازی پهن کرده و خودمان را به دل شب دریا سپردیم. 🏻🏻 نگاهمان به جادوی سایه سیاه دریا بود و در خلوت دونفری‌مان، به صدای سحر انگیز خزیدن امواج روی تن ساحل گوش می‌کردیم که شب‌های بندر در این هوای خوش بوی بهاری، بهشتی تماشایی بود تا سرانجام مجید درِ کیفش را باز کرد و همانطور که بسته کادو پیچ شده‌ای را از کیفش بیرون می‌آورد، با لحن گرم و گیرایش آغاز کرد: 🎁 شرمنده الهه جان! می‌خواستم اولین سالگرد ازدواجمون برات یه چیز حسابی بگیرم، ولی نشد. 🏻 سپس در برابر نگاه منتظر و مشتاقم، بسته را به دستم داد و با لبخندی لبریز حیا زمزمه کرد: 🏻اصلاً قابل تو رو نداره الهه جان! یه هدیه خیلی ناقابله! ان شاءالله جبران می‌کنم! 🎁 و دلم نیامد بیش از این شاهد شرمندگی‌اش باشم که بسته را در آغوش کشیدم و پیش از آنکه ببینم چه چیزی برایم خریده، پاسخش را به مهربانی دادم: 🏻مجید! اینجوری نگو! هر چی که تو برام بگیری، خیلی هم با ارزشه! 🎁 می‌دیدم نگاهش از اضطراب واکنشم به تپش افتاده که سریعتر کاغذ کادو را باز کردم تا خیالش راحت شود که دیدم برایم چادر بندری پوست پیازی رنگی با نقش و نگارهایی صورتی پسندیده است. 🏻دستم را که لای پارچه کردم، تن ظریف و خوش رنگ چادر روی انگشتانم رقصید تا زیبایی ملیحش را بیشتر به رخم بکشد که چشمانم از شادی درخشید و با صدایی که از هیجان پُر شده بود، پاسخ نگاه نگرانش را دادم: - وای مجید! خیلی قشنگه! 🏻 باورش نمی‌شد و خیال کرد می‌خواهم دلش را خوش کنم که گوشه‌ای از چادر را روی سرم انداختم تا ببیند چقدر زیبا می‌شوم و با خوشحالی ادامه دادم: 🏻 ببین چقدر قشنگه! 👌🏻و تازه از ترکیب صورت خندانم کنار پارچه چادری، خاطرش جمع شد و با لبخندی شیرین تأیید کرد: 🏻خیلی بهت میاد الهه جان! مبارکت باشه! 🎁 چادر را روی دستم مرتب کردم و دوباره داخل کاغذ کادو گذاشتم که با آهنگ دلنشین صدایش زمزمه کرد: 💞 الهه! خیلی دوستت دارم! 👁 سرم را بالا آوردم و دیدم با نگاهی که دست کمی از سینه خروشان خلیج فارس ندارد، محو صورتم مانده و در برابر این هیبت عاشقانه نتوانستم حرفی بزنم که خودش احساس دریایی‌اش را تعبیر کرد: 🏻 می‌دونم چی پیش خدا داشتم که تو رو بهم داد! فقط می‌دونم بهترین نعمت زندگی‌ام تویی! 👌🏻و شاید نتوانستم هجوم بی‌پروای احساسش را تحمل کنم که سر به شوخی گذاشتم: 🏻وای! چه نعمتی! حالا مگه چه تحفه‌ای هستم؟!!! 💞 و همین شیطنت زنانه هم واکنشی عاشقانه بود تا باز هم برایم بگوید که آسمان صورتش از درخشش عشق، ستاره باران شد و به رویم خندید: ⁉ تحفه؟!!! تو همه زندگی مَنی الهه! نمی‌تونم برات توضیح بدم که چقدر دوستت دارم، فقط همین قدر بگم که همه دنیای من تویی الهه! اگه بخاطر اینکه خدا تو رو بهم داده، روزی هزار بار ازش تشکر کنم، بازم کمه! 👌🏻و چه احساس گرم و دلچسبی بود که همسر مهربانم با همین کلمات ساده و صادقانه، اینچنین عاشقانه حمایتم می‌کرد و همین چند جمله کوتاه و صد البته رؤیایی، برای جشن اولین سالگرد ازدواج مان کافی بود. 🆔 @basirat_enghelabi110
پایداری برای انتخابات ریاست جمهوری فعال شد خبرآنلاین نوشت: جبهه پایداری آخرین تشکل اصولگراست که تاکنون با تشکیل کمیته انتخابات وارد گود انتخابات شده است. این تشکل سیاسی گرچه برند اصولگرایی دارد اما در روندهای انتخاباتی تابع جریانات اصلی اصولگرا نیست و سعی می‌کند راه و روش خود را دنبال کند. البته در یکی دو انتخابات اخیر دقیقه نودی خود را در کنار جریان اصولگرا قرار داد اما این همراهی بیشتر از سوی جریان اصولگرا به چشم می‌خورد تا جبهه پایداری. #بصیرت_انقلابی 🆔 @basirat_enghelabi110
شروط اصلاح طلبان برای لاریجانی چیست؟ صبح نو: هیات امنای اصلاحات وارد مصادیق شده و شروطی را برای لاریجانی به میان آورده اند؛ از جمله حضور ظریف به عنوان معاون اول یا وزیر خارجه که راه اصلاح طلبان در سیاست خارجی تداوم یابد. اعلام این موضوع پس از نهایی شدن می‌تواند تضمینی برای این توافق باشد. در این توافق سهم اصلاح‌طلبان در کابینه بعد تضمین و مشخص می‌شود و فراتر از افراد درباره صندلی‌های کابینه بحث می‌شود تا در صورت توافق برنامه پیش برود. این اقدام از آن رو صورت می‌گیرد که اصلاح طلبان مانند دولت روحانی با موضوعی مثل اختیارات کم جهانگیری مواجه نشوند. مذاکرات به شکل‌های مختلف میان طرف‌ها در جریان است و در این میان هر دو سمت برای یکدیگر شروطی دارند. خبر آماده شدن علی لاریجانی برای نامزدی را در همین چهارچوب می‌توان تحلیل کرد. #بصیرت_انقلابی 🆔 @basirat_enghelabi110
⛔️ ناکارآمدی و تحریم انتخابات از ما؛ پذیرش مسئولیت با رهبری! 👈 مرتضی مبلغ، از فعالان اصلاح‌طلب در بخشی از یک مصاحبه با اعتمادآنلاین اظهار کرده است: متاسفانه فضای سیاسی و اجتماعی حاکم بر جامعه اصلاً مطلوب نیست که این مساله دلایل متعددی دارد. در واقع اتخاذ تصمیم‌های نادرست در طول دهه‌های گذشته، میدان‌داری تندروها در عرصه‌های مختلف آن هم در حالی که اندیشه‌شان به گذشته‌های دور نزدیک است و همچنین فشارهای واردشده از سوی دشمنان خارجی فضای کشور را به سمت و سویی برده که نارضایتی گسترده ملموس است. 🔸او می‌افزاید: به هر حال باید شرایطی پیش آید تا مردم به این باور برسند که قرار است درباره برخی از رفتارها و سیاست‌گذاری‌ها تجدید نظر شود و کشور به سمت گشایش‌های سازنده و امیدبخش در حال حرکت است. در اسفند سال گذشته همه دیدند که پایین‌ترین مشارکت در انتخابات به ثبت رسید، اتفاقی که قطعاً باید خطرناک و هزینه‌ساز تلقی شود. مبلغ همچنین گفته است: به نظر من تمام مقامات نظام از جمله رهبری و سران سه قوه باید سیاست‌های جدیدی را ملاک قرار دهند تا مردم به این باور برسند که همه سلیقه‌ها می‌توانند در فضای رقابتی شرکت کنند. اگر به این مهم دقت شود، مردم به اثرگذاری رأی‌شان ایمان پیدا می‌کنند و در انتخابات حضوری پرشور خواهند داشت! ✅ نکته اظهارات مبلغ در حالی است که شرایط فعلی کشور خاصّه در امر سیاست و اجرائیات، تماما دستپخت اصلاح‌طلبان است. 💢 زیرا آقای روحانی گزینه انتخاباتی آنها در ۲ دوره ریاست جمهوری بود و ایضاً این آنها بودند که انتخابات مجلس یازدهم را در رفتاری شریرانه تحریم کردند و موجب کاهش مشارکت کسانی از مردم در انتخابات شدند. 🔻در واقع کسانی که به دلیل نارضایتی از مشکلات کشور یا به دلیل تشویق‌های تحریمی اصلاح‌طلبان، در انتخابات مجلس یازدهم شرکت نکردند؛ در هر دو حالت بایستی سؤالات خود را از ستاد جریان سیاسی خاص یا همان اصلاح‌طلبان بپرسند نه از دیگران! در این میان حتما غیر منطقی است که افرادی از همین ستاد اصلاحات برخیزند و بگویند اکنون نوبت رهبری است که سیاست‌های جدیدی را ملاک قرار دهند تا مردم چنین و چنان رفتار کنند! ♨️ این در حالی است که سیاست‌های کلی کشور حکما در مسیر درست قرار دارند که اصلاح‌طلبان پس از اعتراضاتی که به انتخابات ۸۸ داشتند بار دیگر در ۲ انتخابات ریاست جمهوری شرکت کردند. 💢 پس این نیروهای سیاسی هستند که بایستی اشتباهات خود را مسئولانه بپذیرند و درباره آنها بصورت شفاف با مردم صحبت کنند. 🔻آشکار است که اگر چپ‌ها درباره اشتباهات بزرگ خود در انتخاب‌هایی که در دامن رأی مردم گذاشته‌اند با مردم صحبت کنند و توضیح بدهند که چگونه می‌توان با رأی خوب به رقیب در انتخابات آینده، بخش زیادی از مشکلات را حل کرد؛ آنگاه اعتماد مردم بیش از این جلب خواهد کرد . 🆔 @basirat_enghelabi110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مهراب قاسم خانی، وقتی با سارق گوشی دخترش مواجه میشه میخواد بره جرش بده! بعد همین ها برای قاتلین که پدر خانواده رو کشتن و بچه هاشو یتیم کردن، اعدام نکنید ترند میکنن! سلبریتی بی وطن سارق گوشی دختر تو جرمش سنگین تره یا قاتلی که چاقو رو کرده تو گردن نان آور یه خانواده در نقش ستون پنجم دشمن جامعه رو میخواید برای حکومت اشرار آماده کنید؟ فعلا نوش جان کنید تا بعدا بهتون بگیم یه من ماست چقدر کره داره مرگ فقط برای همسایه خوبه آره؟ #بصیرت_انقلابی 🆔 @basirat_enghelabi110
*خروج مارهای زخمی و عصبانی از لانه های امن،* *انقلابی که سید ابراهیم رئیسی در قوه قضائیه براه انداخته، کار بسیار پرخطری است برای زخم خورده ها!* ☝🏼حالا آهسته آهسته خطرهای آن برملا می‌شود! ▪ریشه عصبانیت این روزهای دولتمردان را باید در جای دیگری غیر از آنچه نشان می‌دهند، جستجو کرد ! ▪دردشان برجام و fatf و رفراندام و ... نیست! ▪خودشان هم می‌دانند که اگر همین حالا در هر موضوعی رفراندم برگزار شود، با اختلاف بسیار زیاد بازی را باخته‌اند! ▪دردشان آنجاست که سید ابراهیم رئیسی قواعد بازی اینها را برهم زده است! ▪دولت و مجلس دستشان بود و قوه قضائیه هم مصلحت‌اندیش و خنثی! ▪حالا اوضاع به کلی عوض شده! 👈🏽رئیسی به اردوگاه دزدان گردن کلفت و یقه سفیدهای متظاهر شبیخون زده و دست بردارهم نیست! 👈زندانی شدن حسین فریدون ضربه هولناکی بر حسن روحانی وارد کرده، هرچند سعی می‌کند به روی خودش نیاورد! 👈داماد شریعتمداری که روانه زندان شد، همه فهمیدند که رئیسی اهل مماشات با دزدان بیت‌المال نیست! 👈پرونده مهدی جهانگیری هم عنقریب رسیدگی خواهد شد و جیغ‌های این روزهای اسحاق بی‌دلیل نیست! 👈محاکمه و زندانی شدن شبنم نعمت‌زاده دردسرهای زیادی را برای باند قدرت و ثروت بوجود آورده! 👈سیف و عراقچی و تعداد دیگری از مدیران بانکی همین حالا درگیر پرونده سنگین ارزی هستند! 👈خودروسازها هرکدام به اتهامی در نوبت محاکمه هستند! 👈رئیسی با شیب ملایم وارد گمرکات شده و همانجا دادگاه ویژه برپا کرده و برای این گلوگاه فساد، خط و نشان کشیده! 👈خصوصی‌سازی‌های ناعادلانه را به چالش کشیده! 👈او با شمشیر عدالت به جان علفهای هرز اقتصاد افتاده! 👈پرونده‌های دیگری هم در نویت رسیدگی است که یک سر آن به دستگاههای دولتی مرتبط است! 😊 و حالا روح‌الله زم با آمدنیوز و حکم اعدامش قوز بالا قوز شده! ▪به دولتی‌ها حق بدهید به رهبری دروغ ببندند! ▪به آنها حق بدهید ماجرای حیف و میل ۱۸ میلیارد دلار زبان بسته را فرافکنی کنند و به گردن دیگران بیندازند! ▪به آنها حق بدهید جلسه هیئت دولت را با نشان دادن چنگ و دندان تبدیل به میدان جنگ کنند! ▪به آنها حق بدهید تعطیل شدن مملکت را به گردن دیگران بیندازند! ✋🏻این تازه اول ماجراست! ▪اوضاع از این هم سخت‌تر می‌شود! ▪روحانی راست گفت که اگر دست به برادرش بزنید، جنگ براه می‌اندازد! ▪حالا جنگ براه افتاده! ☝🏼اما نگران نباشید! 🙏🏻 برخدا توکل کنید که او طرف حق است! ▪ان‌شاءالله اینجا برای مفسدان گردن کلفت ایستگاه آخر است! ▪ دوران بزن درروهای عده‌ای مفسد رخنه کرده در دستگاههای دولتی بسر آمده! ▪قرار نیست این قصه پرغصه برای ملت ادامه داشته باشد! ☄رئیسی با لشکری از قاضیان سلیم‌النفس آمده تا ریشه فساد دولتی را بخشکاند! ☄ او امروز به شدت نیاز به حمایت مردم دارد! ☄ و یقینا این حمایت بدون هزینه نخواهد بود. 🆔 @basirat_enghelabi110
❌ وقتی سخنگوی دولت از آب گل آلود ماهی میگیرد! سخنگوی دولت با اشاره به صعود پرسپولیس به فینال لیگ قهرمانان آسیا: ما می‌توانیم در کنارهم، پیروزمندانه از همه بحران‌ها عبور کنیم! ❌ جناب ربیعی، کافیه وسط توییت زدنتون، یه نیم نگاهی به قیمت سکه و دلار و اجناس بندازید تا بفهمید خیلی وقته از مردم فاصله گرفتید و مردم رو همراهی نمیکنید! این مردم هستند که شمارو "تحمل" میکنند! #بصیرت_انقلابی 🆔 @basirat_enghelabi110