eitaa logo
إنّه بسم الله الرّحمن الرّحیم
565 دنبال‌کننده
133 عکس
10 ویدیو
3 فایل
بنده علی هاشمی طلبه سنقری مقیم قم هستم. @aliabdolali
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻‏(۱۲۰) فقه الابتلاء ۲🔺 ‏ ‏ 🔹نفس مطمئنّة 🔹 ‏ ‏ " يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِي إِلى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً فَادْخُلِي فِي عِبادِي وَ ادْخُلِي جَنَّتِي." ‏ ‏ ‏ 🔸اللَّهُمَّ فَاجْعَلْ نَفْسِي مُطْمَئِنَّةً بِقَدَرِكَ رَاضِيَةً بِقَضَائِك‏.🔸 ‏ ‏ 📖 سخن پیرامون سوره مبارکه فجر به خصوص آیات انتهای سوره، مجال واسعی می طلبد؛ در این نوشتار تنها می ‏خواهم از زاویه ای که در نوشته ی قبل بدان اشاره شد، یعنی از منظر فقه الابتلاء و مفاهیم قَدَر و سِرّ القَدَر، ‏کمی پیرامون مقام والای نفس مطمئنه توضیح دهم. ‏ ‏ ‏ 🔰 مروری مختصر بر فرازهای سوره مبارکه فجر ‏ ‏ می توان سوره مبارکه فجر را به چهار فراز تقسیم کرد :‏ ‏ ‏ 1️⃣ فراز اول قسم های مهمی است که خداوند برای خردمندان می خورد و با این قسم ها که ظاهرا جوابِ آن ها، ‏همان فراز های سه گانه بعدی است (همانطور که علامه طباطبائی فرموده اند) یا مفادی که از آن فرازها ‏برداشت می شود، اذهان را برای دریافت آن فرازها آماده می کند. ‏ ‏ 💌 به نظرم روح کلی این سوره به تصویر کشیدن انسان در بستر تحوّلات و ابتلائات کلان و عام بیرونی و در بستر ‏تقدیرات خاصِ او، چه گوارا و چه ناگواراست. 👈 می خواهد انسان را متوجه این حقیقت کند که در این دنیای ‏ناآرام و سیّال، کانونی برای تکیه کردن حقیقت تو پیدا نمی شود؛ نمی توانی با بیرونِ متحوّل و ناآرام، آرام باشی. ‏آرامش و قرار را در وضعیت بیرونی ات جستجو نکن.‏
2️⃣ فراز دوم را می توان، " انسان و اقیانوسِ زمان و مکان " نامید. زمان و مکانی که عرصه حیات آدمی است، مانند یک ‏اقیانوس است که اوّلا جنسش سیال و روان مانند آب است و ثانیاً هر لحظه در وضعیتی است؛ خیلی نمی شود ‏از درون به آن اطمینان کرد و روی وضعیت آن چیزی ساخت. ممکن است هر آن موّاج شود و نقشه ها، نقش بر ‏آب شود. به انسان این توجه را می دهد که مگر تو در این دنیا تمدّن های کلان و بی نظیر و استواری را که در ‏مرصاد حکومت الهی گرفتار شدند و انگار اصلا نبودند را ندیده ای و نشنیده ای؟ به چه قدرتی می خواهی ‏تکیه کنی و با کدام ساختار بیرونی می خواهی ببندی؟ کدامین قرار و کانون استوار بیرونی را می خواهی ‏دستاویز آرامش و سکون درونت قراردهی؟ میخِ دلت را بر دیوار کاخ هیچ فرعونِ ذی الاوتادی نکوب که قراری ‏ندارد. حتی اگر خودت به چنان جاه و جلالی نیز رسیدی، تویی و یک بنای سیال بر روی اقیانوس؛ مرصادی نیز ‏در کمین توست.‏ ‏ ‏ ‏ ‏ 3️⃣ فراز سوم را نیز می توان فراز " انسانِ سوار بر قایق تقدیرات " نامید. انسانی که در اقیانوس زمان و مکان در حرکت ‏است، همواره تقدیر و ابتلائی دارد که می توان آن را تشبیه به قایقی کرد که با آن در این اقیانوس حرکت می ‏کند. (فعلا این تشبیه به ذهنم رسید؛ نمی دانم تا چه مقدار برای تصویرسازی کارآیی داشت😂) 👈 فراز سوم می ‏گوید نه تنها در آن اقیانوس چیزی برای قرار پیدا نمی شود، در وضعیت خودت در آن اقیانوس نیز چیزی برای ‏قرار و اطمینان وجود ندارد. گاهی سوار بر قایق نعمت و اکرامی و گاهی سوار بر قایق تنگ دستی و دشواری. ‏آیا خودت را نمی بینی که چه طور بالا پایین می شوی و همواره جهانِ جهنده در نسبت با تو در بازی دیگری ‏است؟ 👈 به خود بنگر؛ در این تحوّلات، در خوشی و نعمتش به گونه ای ناخوشی و در ناخوشی اش هم به گونه ‏ای دیگر. وقتی وضعیت بیرونی ات، نعمت و ظاهری مطلوب است، بازهم آرام نیستی؛ خودت را می بینی و می ‏گویی من شایسته بودم که چنین اکرام شدم. تا میایی کمی با خودت صفا کنی و با خود و خوشی ات به قرار ‏برسی، وضعیتت به هم می ریزد و دوباره خود را و ناگواری ات را می بینی و می گوئی خدا مرا خوار و خفیف ‏کرد. نه در خوشی ات شاکر بودی و نه در دشواری ات صابر.‏ ‏ ‏ ✅ پس حالا که در این اقیانوس نقطه ی قراری نیست و در پیرامون خودت نیز با این وضعیت درونی و طرز ‏نگاهت و این عقل و نفس تربیت نشده ات، کانون اتّکایی نداری، بدان که راهی جز بازگشت به درون و یک ‏انقلاب روحی برای پیدا کردن آن نقطه قرار نخواهی داشت. تو همانی که با یک نگاه سوبژکتیو و من محور، به ‏یک موجود دوگانه سودجو و لذّت طلب تبدیل شده ای و همه چیز را با خودِ مادی و دنیایی ات می سنجی؛ ‏لذا در یک زندگی روزمره ی تلخ فرورفته و کاملا خود را با تعامل پوسته ظاهری و نزدیک دنیای مادی با ‏خودت تعریف کرده ای. با این وضعیت، تا ابدیت گرفتار خودت خواهی بود؛ باور کن که باید به خودت تکانی بدهی. ❇️ تا اینگونه هستی خورشید قرار از افق اقیانوس بر تو طلوع نخواهد کرد. باید به آدم ‏دیگری تبدیل شوی و عقل و قلبت را با عقل و قلبی دیگر تعویض کنی. جوری دیگر به این اقیانوس و قایقت ‏نگاه کنی تا نقطه سکون در درون خودت هویدا شود. اطمینان خورشیدی است که از افق این اقیانوس طلوع ‏نمی کند بلکه از افقی که در درون خود توست طلوع می کند. ‏ ‏ 💠 ‏با توجه به نکات گفته شده می توان وارد فضای فراز چهارم سوره و تبیین نفس مطمئنه شد. فکر کنم کمی ‏طولانی شد؛ ما بقی اش باشد برای نوشه بعدی. اگر در تصویر این سوره مبارکه و ارتباط فراز های آن و روح ‏کلی آن، نکته ای به ذهنتان رسید و یا در بیان حقیر اشکالی دیدید، محبت فرمائید و تذکر دهید. یا علی
إنّه بسم الله الرّحمن الرّحیم
2️⃣ فراز دوم را می توان، " انسان و اقیانوسِ زمان و مکان " نامید. زمان و مکانی که عرصه حیات آدمی است،
🔻(۱۲۱) فقه الابتلاء ۳🔺 🔸نفس مضطربه و نفس مطمئنّه 🔸 " يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِي إِلى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً فَادْخُلِي فِي عِبادِي وَ ادْخُلِي جَنَّتِي." 🔹 اللَّهُمَّ فَاجْعَلْ نَفْسِي مُطْمَئِنَّةً بِقَدَرِكَ رَاضِيَةً بِقَضَائِك‏.🔹 🚀 یکی از قله های معنوی که در قرآن برای انسان تصویر شده است، نفس مطمئنة است. یکی از زیباترین پرده هایی که از انسانِ معنوی، یعنی انسانی که از حیات طبیعیِ صرف به نیروی ایمان جدا شده، سلوک کرده و از حدّ بهیمیت وارد حدود انسانیت شده (نوشته شماره 81) در قرآن تصویر شده، همین تصویری است که در انتهای سوره فجر به نمایش در آمده است. 🚨خلاصه آن چه در دو نوشته قبل به عنوان مقدّمه ای در تبیین چیستی نفس مطمئنه بیان شد این بود که : ▪️انسان همواره در بستر تقدیرات الهی است؛ در این دنیای سیال و ناپایدار که هیچ قدرت و حکومتی از زوال در امان نیست و هر لحظه برای هرکسی نیز تقدیری می شود و صحنه ای برای نقش آفرینی و آزمون الهی او چیده می شود، نفوس انسانی به دو دسته تقسیم می شوند : 1️⃣ نفس مضطربه : نفس مضطربه آن است که مضطرب است دیگر؛ همیشه در تلاطم است و ناخوشی، چه در خوشی ها و چه در ناخوشی ها. هیچ وقت در حالت استاندارد و تعادل توحیدی قرار ندارد. وقتی تقدیر او رزق و نعمت و گشایش است، همه را از خود می بیند، دست خدا را در آستین اسباب نمی بیند و حقّ منعم را ادراک نمی کند و لذا این حق را برای خود قائل می شود که هر جور دوست دارد در بستر تقدیر الهی رفتار کند و تنها به فکر بهره وری و تمتّع مادی خویش است. 👈 وقتی هم که تقدیر او، تنگی معیشت است به خدا بد بین می شود و باز هم از درون فرو می ریزد و نقطه قراری نخواهد داشت. 👈 اصلا متوجّه این که چینشی و قَدَری در کار است و این که سرّ القدری در پس این ابتلاء هاست، نیست. لذا چون تنها روی صحنه ابتلاء را می بیند و قلب او نظری به قَدَر و سِرّ القدر یا همان پشت پرده ندارد، همیشه با صحنه درگیر است و نمی تواند بازیگر خوبی باشد و نقش نیکویی در این نمایش بر عهده بگیرد . همیشه، صحنه و نقشی که در آن ایفاء می کند او را آزار می دهد. 👈 در بیرون نیز نوسانات اجتماعی و بالا پایین شدن حکومت ها و بسترهای کلان اجتماعی، همواره او را در خود هضم می کند و سببی است برای سلب آرامش او و روی آب ریختن پته ی نقشه ها و تدابیر کودکانه اش. 2️⃣ نفس مطمئنه : برای رهایی از زندان نفس مضطربه، نه تغییر صحنه و ظاهر تقدیر می تواند کاری کند و نه هیچ تحوّل بیرونی چه خرد و چه کلان می تواند نقطه و کانون قراری برای نفس متلاطم انسانی دست و پا کند؛ چاره ای نیست، باید از درون متحوّل شد. 🔰 نفس مطمئنه، آن نفسی است که خوب صحنه این عالم را شناخته و به آن کارگردان حکیم ایمان آورده است. دنیا را عرصه امتحان و ابتلاء می بیند و می داند این اقیانوس موّاج و این عرصه سیّال، کارگردانی دارد که همه چیز در برنامه و قَدَر او تعریف می شود و خود این پشت صحنه نیز، سرّی دارد. ✅ خود را نیز در این بین می شناسد و بازمی یابد؛ به این درک می رسد که همه این صحنه ها و زیر و بم ها، برای این است که از دل خاک های نفس، گوهر عبودیتش آشکار شود. وقتی خود را شناخت و صحنه را در نسبت با حقّ مطالعه کرد و کارگردانی او و ابتنای این کارگردانی بر سرّ و حکمت او را شهود کرد، دیگر راحت می شود و به قَدَر و کارگردانی او مطمئن می شود. بی جهت نیست که در زیارت امین الله، بعد از عرض سلام و ارادت و توجه به مقام امیرالمؤمنین علیه السلام که مولای همه موحّدین است به ما یاد داده اند در این مقام استجابت دعا و در محضر روح توحید، از خداوند بخواهیم که : اللَّهُمَّ فَاجْعَلْ نَفْسِي مُطْمَئِنَّةً بِقَدَرِكَ رَاضِيَةً بِقَضَائِك‏.
✅ دیگر دلش قرص می شود که همه این بازه عمر، فرصت است، هر تقدیر و صحنه ای، سببی است برای آشکار شدن بعدی از ابعاد گنج مخفی در نفسش که باید با اختیار و سعی و همّت به بروز برسد تا به ثروت و دارایی واقعی نایل آید و حس نداری و رنج فقر از او رخت بربندد. ✅ دیگر گله نمی کند چون نگاهش، نگاه دیگری است؛ از خود محوری سوبژکتیو مادی به خدا محوری و خدا بینی و بازی در صحنه با توجه به کارگردان و پشت صحنه و چینش او شده است. طغیان هم نمی کند، به همین دلیل. به تعبیر علامه طباطبائی این جا که رسید، در آرامگاه عبودیت و اطمینان، به قرار می رسد. ♦️أن النفس المطمئنة هي التي تسكن إلى ربها و ترضى بما رضي به فترى نفسها عبدا لا يملك لنفسه شيئا من خير أو شر أو نفع أو ضر و يرى الدنيا دار مجاز و ما يستقبله فيها من غنى أو فقر أو أي نفع و ضر ابتلاء و امتحانا إلهيا فلا يدعوه تواتر النعم عليه إلى الطغيان و إكثار الفساد و العلو و الاستكبار، و لا يوقعه الفقر و الفقدان في الكفر و ترك الشكر بل هو في مستقر من العبودية لا ينحرف عن مستقيم صراطه بإفراط أو تفريط.♦️ ✅ به این جا که رسید، دیگر در رجوعش به خداوند و در توجه به ساحت قدس کارگردان، همواره از او راضی است؛ چرا راضی نباشد وقتی می بیند و می داند که او همواره از سر حکمتش، صحنه را به گونه ای می چیند که می تواند گنج او را آشکار کند، نفس او را حرکت جوهری دهد و او را رشید کند. ✅پس آرام می شود، عبد می شود و راضی می شود. از تقدیر و خدائی خدا که راضی شد، نیروهای خویش را با طغیان و عصیان هدر نمی دهد و در بندگی و ایفای نقش مطلوب صرف می کند. این جاست که کارگردان نیز از او راضی می شود؛ او را می پذیرد و در حریم خویش مأوی می دهد.
🔻(122) امّ کلثوم، پاره تن فاطمه (سلام الله علیهما)🔺 "وَ الَّتي‏ أَحْصَنَتْ فَرْجَها فَنَفَخْنا فيها مِنْ رُوحِنا وَ جَعَلْناها وَ ابْنَها آيَةً لِلْعالَمين‏." 🔹 إنَ‏ فَاطِمَةَ أَحْصَنَتْ‏ فَرْجَهَا فَحَرَّمَ اللَّهُ ذُرِّيَّتَهَا عَلَى النَّارِ.🔹 ✍️ امروز سالگرد رحلت بی بی عظیم الشأن، حضرت امّ کلثوم سلام الله علیهاست. دوست داشتم چند کلمه ای در وصف و ثنای ایشان بنویسم به این امید که مورد توجّه آن بانو و لبخند رضایت و دعای ایشان واقع شود. بانویی که مانند خواهرش، امّ المصائب است، جبل الصبر است، عابده و عفیفه و فاضله و طاهره است و مانند زینب، او نیز، زینب است. ▪️متأسّفانه اطّلاعات تاریخی قابل توجّه و متقنی پیرامون زندگی ایشان در دست نیست ولی خب تنها راه شناخت ایشان، این اطّلاعات تاریخی نیست. ✅ واقعه عظیم عاشورا و نقش آفرینی و همراهی ایشان با امام در این رسالت الهی و صبر و پایداری و عظمت روحی و ولایت و توحید و خداباوری ای که از این بانو چون خواهر دیگرشان زینب کبری سلام الله علیهما در این پرده به ظهور رسید، در شناخت قدر و منزلت این بانو کافی است. 🔸 امّا در این نوشتار می خواهم از منظر روایتی نبوی که عامه نیز آن را نقل کرده اند از جمله حاکم نیشابوری در مستدرک الصحیحین و در کتب شیعه نیز با اسناد معتبر نقل شده است، چند جمله ای در مدح این بانو بنویسم. آن روایت شریف این است : 🔻قَالَ النَّبِيُّ ص‏ إِنَ‏ فَاطِمَةَ أَحْصَنَتْ‏ فَرْجَهَا فَحَرَّمَ اللَّهُ ذُرِّيَّتَهَا عَلَى النَّارِ : یعنی حضرت صدّیقه طاهره پاکدامنی و عفّت ورزید و خداوند بدین سبب ذریه ایشان را بر آتش جهنّم دور کرد.🔺 💠 علامه امینی در کتاب الغدیر شعری را در این باره از حسّان بن ثابت نقل می کنند : إن مريم أحـصنت فـرجها و جـاءت بعـيسى كبدر الدجى فقـد أحـصنت فـاطم بعدها وجاءت بسبطي نبي الهدى 🔰 اگر مراد از این حدیث شریف، همان معنای متعارف از پاکدامنی باشد و به مرحله ای از عفّت اشاره کند که بانوان مؤمنه ما نیز از آن برخوردار اند، اوّلاً این برای صدیقه طاهره فضیلت خاصّی نخواهد بود و ثانیاً نتیجه آن، حرام شدن ذریه ایشان بر آتش جهنّم نخواهد بود در حالی ظاهر روایت شریف، تفریع تحریم ذریه بر احصان فرج است؛ چه بسیار بانوان عفیفی که در ذریه آن ها خوب و بد و بهشتی و جهنّمی وجود دارد و پاکدامنی آن ها سبب تحریم ذریه ایشان بر نار نشده است. 📖 در آیه 91 سوره انبیاء، خداوند پس از ذکر انبیای الهی، از حضرت مریم علیها سلام یاد می کنند و آن بانو را به پاکدامنی می ستاید. در ادامه بر این پاکدامنی دو اثر تفریع و مترتّب می شود : 1️⃣ یکی این که شایستگی دمیده شدن روح خداوند را پیدا کرد که به واسطه آن بدون ازدواج و به فیض الهی،صاحب فرزند شدند. 2️⃣ دیگری این که گوهری چون عیسی علیه السلام از صدف پاک وجود ایشان برآمد و خداوند مریم و پسرش عیسی را نشانه قدرت خود برای جهانیان قرار داد. 👈 روایت شریف نیز ناظر به همین آیه است و روشن است به مرحله ای از کمال نفسانی و طهارت حضرت صدّیقه اشاره دارد که فوق مرتبه مریمی است و خداوند ظرف وجود ایشان را محل تابش انوار ائمّة معصومین قرار داد. 🔹 به نظر حقیر می رسد ستودن بانوان برگزیده مانند حضرت مریم و صدیقه کبری به پاکدامنی، عبارتی کنائی باشد و تنها خود کمال عفّت مدّ نظر نباشد؛ از آن جا که مهمترین ویژگی برای بانوان همین است، در مقام ستایش نیز این خصیصه مهم زنانه، به عنوان نمونه و پنجره ای برای اشاره به کمالات آن بانوی برگزیده در کلام به کار گرفته می شود. 🔸 خلاصه این که احصان فرج، تنها همین دوری از فحشا نیست؛ یا برای بانون برگزیده اشاره به مرحله ای بسیار ویژه از پاکی و طهارت نفسانی است و یا کنایه ای است زنانه در اشاره به مقام کمال یک بانو که در قالب این صفت ممتاز زنانه خود را نشان می دهد همانطور که در ستایش رجال، وقتی از عقل صحبت می شود، این عقل کمالی است زیبنده رجال که پنجره ای می شود برای نظر به سایر کمالاتشان. 📝 مراد از ذریه حضرت زهرا که بر آتش جهنّم حرام شده اند چه کسانی هستند؟ آیا همه سادات را شامل می شود؟ 👈 وقتی زید، پسر امام هفتم، دست به رفتارهای ناشایستی زد، مأمون او را دستگیر کرد و به امام رضا علیه السلام تحویل داد و امام نیز سخت او را مورد سرزنش قرار دادند. 👈 از جمله این که در روایتی که شیخ صدوق در کتاب عیون نقل کرده اند به زید فرمودند آیا این سخن بقّال های کوفه که می گویند خدوند ذریه فاطمه را بر آنش جهنّم حرام کرد تو را فریب داده و فکر کردی شامل هر سیّد صالح و فاجری می شود و تو را نیز شامل شده و می توانی هر کاری بکنی؟ به خدا قسم این حدیث تنها شامل حسن و حسین و فرزندان مستقیم فاطمه می شود. 🔻فوَ اللَّهِ مَا ذَاكَ إِلَّا لِلْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ وَ وُلْدِ بَطْنِهَا خَاصَّةً.🔺 https://eitaa.com/basmale
🔰 در روایت دیگری نیز که شیخ صدوق به سند صحیح در کتاب معانی الاخبار آورده اند همین مطلب تایید شده و در آن جا علاوه بر حسنین علیهما سلام، نام مبارک زینب و امّ کلثوم نیز که فرزندان بطن و پاره وجود صدیقه طاهره هستند ذکر شده است (در این باب شیخ صدوق چهار روایت در کتاب معانی الاخبار آورده اند): 🔻حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِيدِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ قَالَ حَدَّثَنَا الْعَبَّاسُ بْنُ مَعْرُوفٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْوَشَّاءِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ قَاسِمِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع‏ جُعِلْتُ فِدَاكَ مَا مَعْنَى قَوْلِ رَسُولِ اللَّهِ ص إِنَّ فَاطِمَةَ أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَحَرَّمَ اللَّهُ ذُرِّيَّتَهَا عَلَى النَّارِ فَقَالَ الْمُعْتَقُونَ مِنَ النَّارِ هُمْ وُلْدُ بَطْنِهَا الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ وَ زَيْنَبُ وَ أُمُّ كُلْثُومٍ.🔺 ✅ همانطور که ظرف پاک مریمی، صدف گوهری چون عیسی روح الله است، حسنین و زینبین علیهم السلام نیز میوه شجره طیّبه وجود فاطمه زهرا و پاره وجود او هستند. ✅ أمّ کلثوم علیها سلام، کسی است که همچون خواهرش، در این فضیلت خاص، دوشادوش برادران معصومش قرار گرفته است. آن چهار وجود مقدّس از ظرفی خارج شده اند و پاره وجود و شیره جان کسی هستند که در چنان مرتبه ای از طهارت و کمال قرار دارد که میوه های او را خداوند بر آتش جهنّم حرام کرده است. ✅ همان گونه که آن پاکدامنی معنای خاصی داشت و یک دوری از فحشا و عفّت معمولی نبود، این حرام شدن بر آنش جهنّم نیز، نمی تواند یک نجات از آتش معمولی و صرفاً وارد بهشت شدن باشد. 👈 خداوند وقتی ثمرات وجود عصمة الله را بر آتش حرام می کند و آن دو بانو را در کنار دو امام قرار می دهد، باید مراد از این حرام شدن بر آتش، برای حضرت امّ کلثوم وخواهرشان زینب کبری، بیان مرتبه ای از عصمت و کمالی باشد که به واسطه خروج از صدف فاطمه زهرا سلام الله علیها، برای امام حسن و امام حسین علیهما سلام بیان شده است. روشن است که عصمت کبری که مساوق یا ملازم با امامت است مراد نیست. 👈 عصمتی از ناحیه خداوند که هم در این سرا، آن وجود های مقدّس از هر آنچه مظهر آتش است و از هر رجس و پلیدی و هر آنچه توحید نیست به دور باشند و هم در آن سرا نیز در قله ی کمال، به مادر و پدر والامقامشان ملحق شوند. 🔻و الَّذينَ آمَنُوا وَ اتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّيَّتُهُمْ بِإيمانٍ أَلْحَقْنا بِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَ ما أَلَتْناهُمْ مِنْ عَمَلِهِمْ مِنْ شَيْ‏ءٍ كُلُّ امْرِئٍ بِما كَسَبَ رَهين‏.🔺 https://eitaa.com/basmale
🔻(۱۲۳) ابوهاشم جعفری و روایتی از امام هادی علیه السلام🔺 "وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّث‏." ✍️ یکی از روات جلیل القدر، شخصی است به نام داوود بن قاسم که کنیه او، ابو جعفر است و معمولاً در کتب احادیث با عنوان ابوهاشم جعفری از او یاد می شود. او از نوادگان جناب جعفر طیّار علیه السلام است و به همین دلیل به او جعفری گفته می شود و تمام علمای بزرگ رجال، او را توثیق و تجلیل کرده اند. 👈 نجاشی او را انسانی شریف القدر و دارای منزلت و جایگاه رفیع نزد امامان معرّفی می کند. 👈 ابوهاشم چهار امام را از امام هشتم تا امام یازدهم علیهم السلام درک کرده و از آن ها نقل حدیث کرده است. برخی مانند علامه مجلسی گفته اند که شرف زیارت حضرت صاحب الامر عج الله تعالی فرجه الشریف نیز روزی او شده است. 👈 مرحوم مامقانی در تنقیح الرّجال احادیث فراوانی را در شأن و منزلت ایشان نزد ائمّة علیهم السلام نقل کرده است. 👈 استرآبادی نیز در منهج المقال می گوید : "و يظهر من‏ الأخبار جلالته‏ و غاية إخلاصه و اختصاصه بهم عليهم السّلام‏". https://eitaa.com/basmale
👈 در روایاتی که از ائمة علیهم السلام نقل می کند، موارد فراوانی از آیات و معجزات و نشانه های روشن امامت که به دلیل جایگاه ویژه او نزد أئمّة برای او آشکار شده است وجود دارد، به گونه ای که در روایتی که راوندی در الخرائج نقل کرده خود او می گوید : هیچ گاه بر امام هادی و امام عسکری علیهما السلام وارد نشدم مگر این که دلالت و برهانی آشکار از امامت خویش را بر من ارائه کردند. 🔻مَا دَخَلْتُ‏ قَطُّ عَلَى‏ أَبِي‏ الْحَسَنِ‏ وَ أَبِي مُحَمَّدٍ ع إِلَّا وَ رَأَيْتُ مِنْهُمَا دَلَالَةً وَ بُرْهَانا.🔺 🔰 به بهانه شب شهادت امام هادی علیه السلام می خواهم روایتی را که شیخ صدوق در امالی از این شخصیت محترم نقل کرده بیان کنم که هم متضمن درسها و حکمت های فراوانی است و هم نمونه ای از آن آیات و براهین در آن بیان شده است. ِ🔻 عَنْ أَبِي هَاشِمٍ الْجَعْفَرِيِّ قَالَ: أَصَابَتْنِي ضِيقَةٌ شَدِيدَةٌ فَصِرْتُ إِلَى أَبِي الْحَسَنِ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ ع فَأَذِنَ لِي فَلَمَّا جَلَسْتُ قَالَ يَا أَبَا هَاشِمٍ أَيُّ نِعَمِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَيْكَ تُرِيدُ أَنْ تُؤَدِّيَ شُكْرَهَا قَالَ أَبُو هَاشِمٍ فَوَجَمْتُ فَلَمْ أَدْرِ مَا أَقُولُ لَهُ فَابْتَدَأَ ع فَقَالَ رَزَقَكَ الْإِيمَانَ فَحَرَّمَ بِهِ بَدَنَكَ عَلَى النَّارِ وَ رَزَقَكَ الْعَافِيَةَ فَأَعَانَتْكَ عَلَى الطَّاعَةِ وَ رَزَقَكَ الْقُنُوعَ فَصَانَكَ عَنِ التَّبَذُّلِ يَا أَبَا هَاشِمٍ إِنَّمَا ابْتَدَأْتُكَ بِهَذَا لِأَنِّي ظَنَنْتُ أَنَّكَ تُرِيدُ أَنْ تَشْكُوَ إِلَيَّ مَنْ فَعَلَ بِكَ هَذَا وَ قَدْ أَمَرْتُ لَكَ بِمِائَةِ دِينَارٍ فَخُذْهَا.🔺 💠 ابوهاشم می گوید : زمانی تنگدستی شدیدی برایم پیش آمد و به همین دلیل به محضر امام هادی علیه السلام مشرّف شدم. همین که نشستم و قبل از این که چیزی بگویم، امام علیه السلام رو به من کرد و فرمود : 🔸 ای اباهاشم، می خواهی شکر کدام یک از نعمت های خداوند را به جای آوری؟ 🔹 از این کلام امام علیه السلام جا خوردم و ندانستم که چه باید بگویم؛ منی که برای شکایت از تنگدستی و طلب کمک به محضر امام آمده بودم، با این سخن حضرت کیش و مات شدم. 🔸 حضرت شروع به سخن کردند و فرمودند : خداوند به تو نعمت بزرگ ایمان را روزی کرد و با آن آتش جهنّم را بر تو حرام کرد. عافیت و سلامتی به تو داد که بتوانی خدا را عبادت و بندگی کنی. قناعت روزی تو کرد تا بدین وسیله آبرویت را حفظ کنی. 🔹 ای اباهاشم؛ من این گونه با تو ابتداء به سخن کردم چون دانستم که می خواهی نزد من از خدائی که با تو چنین کرده شکایت کنی. البته دستور دادم که صد دینار نیز به تو کمک کنند. ♦️ در این روایت شریف، حکمت ها و درس های زیادی وجود دارد : 1️⃣ مبادا نعمت های بزرگ الهی که بقیه داشته ها در مقابل آن هیچ اند را نبینیم. مبادا از عظمت رزق ایمان غافل شویم؛ همین که ایمان داریم برای این که همواره از خداوند شاکر و راضی باشیم کافی است. 2️⃣ خدا را تنها نباید در بیرون از خود و داشته های مادی بیرونی دید؛ نباید رضایت و نارضایتی مان از خداوند را به تعامل مادی او با خود بند کنیم. گنج های معنوی و داشته های درونی زیادی داریم که باید ببینیم و همگی رزق اوست، اگر نمی داد، نداشتیم. سلامتی و عافیت رزق بزرگی است که می توانیم به مدد آن عبادت کنیم. قناعت نیز یک فضیلت آسمانی است که بدون آن خود را در طلب و حرص بر دنیا رسوا می کردیم و چه بسیار اند این گونه نعمت ها که چشم مادی نزدیک بین ما آن ها را نمی بیند. 3️⃣ امام در مقام یک طبیب روحانی، قبل از پرداختن به کمبود مادی او،به کمبود معنوی او رسیدگی کرد و بینش مخاطب را تغییر داد. او را متوجه داده های الهی مهمتری کرد و چشم نزدیک بین را به گنج های والاتری بینا کرد. به او فهماند که نه تنها جایی برای شکایت و گله از خداوند نیست بلکه حالا حالاها برای رزق های عظیمی چون ایمان به او سپاس ها بدهکاریم. 4️⃣ البته امام به درمانگری معنوی و تغییر دید او نیز اکتفاء نکرد؛ کریمانه صد دینار نیز به او داد و مشکل مادی اش را نیز حل کرد. اگر از دستمان می آید هر دو را با هم حل کنیم؛ و گرنه در جائی که در وسعمان هست و می توانیم گره مادی کسی را هم باز کنیم، اکتفاء کردن به پند و نصیحتِ خالی شیوه کریمان و حکیمان نیست. https://eitaa.com/basmale
إنّه بسم الله الرّحمن الرّحیم
🔻(۱۲۱) فقه الابتلاء ۳🔺 🔸نفس مضطربه و نفس مطمئنّه 🔸 " يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ار
🔻(۱۲۴) فقه الابتلاء ۴ (ما کجا هستیم؟)🔺 " الَّذي خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَياةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ‏ عَمَلاً وَ هُوَ الْعَزيزُ الْغَفُور." 🚨 همه ما مزه ی گرفتاری و ابتلاء را چشیده ایم. در حرکت در جاده زندگی دنیایی دچار دست انداز شده ایم و همیشه آنچه رخ می دهد گوارا و مطابق با طبع ما نبوده و این چنین هم نخواهد بود. ✍️ در ادامه مباحث مربوط به ابتلاء در این نوشتار قصد تذکر یک نکته طلائی و بنیادین را دارم. با وجود این همه چالش و دست انداز که هر کس به گونه ای در این دنیا با آن ها دست و پنجه نرم می کند، چگونه می توان یک زندگی متعادل و استاندارد داشت؟ 👈 منظورم از زندگی متعادل این است که در دلِ این تنش های این دنیایی، از درون فرو نریزیم و کم نیاوریم و راست قامت و با انرژی و آرام و با دید مثبت رو به جلو حرکت کنیم. 👈 اکثر ما این جوری هستیم که در تنش ها و تلاطمات، کم می آوریم، می بریم و متوقف می شویم. ♦️ این که چرخ دنیا همواره وفق مراد ما بگردد که نشدنی است و چنین دنیایی افسانه ای بیش نیست. این خصلت تغییر ناپذیر دنیاست؛ پس برای خوش و آرام بودن باید چه کار کرد؟ پاسخ روشن است؛ دنیا که تغییر نمی کند پس ما باید تغییر کنیم. 💠 در نوشته های قبل بیان شد که باید یک حرکت جوهری و درونی کنیم؛ نفس ما قد بکشد و رشد کند و به نفس مطمئنه برسد. پسِ پرده و کارگردان و قدر و سرّ قدر او را باور کند. امّا همه این ها یک مقدّمه لازم دارد؛ کاش می شد این را به گوش همه آدم ها رساند. 🔰 آن هم این است که تا نگرش ما نسبت به دنیا و این چند سال زندگی در آن واقعاً تغییر نکند، همیشه از دنیا و دستِ تنش زای آن عقب خواهیم بود و رنج خواهیم برد. 🔹 باید باور کنیم که این دنیا جای ماندن نیست و جای ساخته شدن است. باید باور کنیم که این دنیا چون خاکی است که ما مانند یک دانه در آن کاشته شده ایم. فعلا نمی خواهم حرف های سطح بالا بزنم؛ نمی خواهم بگویم به دنیا هبوط کرده ایم که به عالمی برتر از عالم فرشتگان صعود کنیم و مسجود آنان شویم. 🔸 فعلا همین مقدار را اگر به خورد قلب خود بدهیم کافی است که این جا بهشت و دار راحتی و ماندن نیست و برای ساخته شدن برای مرحله اصلی زندگی است که هنوز شروع نشده. 🔹 باور کنید بیشتر ما ها هنوز به کفِ این باور هم که دنیا فرصتی برای راحت زیستن و عیش و صفا نیست هم نرسیده ایم. 📖 یکی از معارف کانونی و اساسی قرآن کریم این است که این دنیا جایی برای تربیت انسان است؛ خوب است یک دور قرآن را با این دید بخوانیم که دنیا کجاست و برای چه این جا هستیم؟ هیچ کس مانند قرآن نمی تواند این سؤال ما را پاسخ دهد. ✅ این دنیا مانند رحمی است که قرار است در آن برای زندگی در دنیای دیگر پرورانده شویم. برای آمدن به این دنیا همه ما به صورت قهری و به رحمت حق دست و پا و اعضا و جوارح لازم برای زندگی در این دنیا را به دست می آوریم. ولی دنیای دیگر این گونه نیست و در رحم این دنیا باید خودمان، خودمان را در دنیای دیگر بسازیم و گرنه آن جا نه چشم خواهیم داشت و گوش و نه دست و نه پا. 📝 خلاصه کنم؛ در بستر این دنیای ناسازگار تا ندانیم این جا کجاست و ما برای چه این جا هستیم، هیچ وقت طعم آرامش و لذّت پایدار را نخواهیم چشید. به هر زحمت و ریاضتی شده باید به خود بباورانیم که این جا عرصه تربیت و ساخته شدن گوهر وجودی ماست. همین که همین مقدار باور کنیم و با آن زندگی کنیم، کم کم می بینیم که از دنیا بزرگتر شدیم و تازه این جا حیات انسانی شروع می شود. 🚀 اگر به این باور مهم برسیم و دیدمان به زندگی دنیایی اصلاح شود، نسبت به این عرصه ابتلاء، فقیه خواهیم شد. تا به این فقاهت نرسیده ایم همیشه باید دنبال دنیا بدویم ولی اگر راز دنیا را کشف و باور کردیم که این جا آمادگاه زندگی ابدی است، دنیا در مقابل ما خلع سلاح می شود. در غیر این صورت همه اش فریب و تکاثر و لهو و لعب خواهد شد. https://eitaa.com/basmale
🔻(۱۲۵) پدرت را بشناس!!🔺 " وَ ذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَيْهِ فَنادى‏ فِي الظُّلُماتِ أَنْ لا إِلهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمين‏." " لَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ أَلاَّ يَكُونُوا مُؤْمِنين."‏ 🔸محْنَةُ النَّاسِ‏ عَلَيْنَا عَظِيمَةٌ إِنْ دَعَوْنَاهُمْ لَمْ يُجِيبُونَا وَ إِنْ تَرَكْنَاهُمْ لَمْ يَهْتَدُوا بِغَيْرِنَا.🔸 ✍️ انبیاء و اوصیاء و امامان علیهم السلام پدران امّت خویش اند و امّت را بسان فرزند خویش زیر پر و بال ولایتشان می پرورانند. 👈 کودک تا نسبت به جایگاه پدر از افق کودکی بنگرد، قدر او را نخواهد شناخت و بهره ای که می توانست از او ببرد را نخواهد برد. هرچه بیشتر و زودتر پدران ربّانی خود را، آن امامان نور را بشناسیم، فرزند بهتری برای آنان خواهیم بود. هم خود می توانیم با آن ها به درجات ایمان سیر کنیم و هم می توانیم جای پای امام را در این عالم محکم کنیم که همه کمال ما بستگی به بهره ای دارد که از نور هدایت و دست ربّانی او می بریم. 🖤 امروز که روز شهادت آقا موسی بن جعفر علیه السلام بود به روایتی در کتاب شریف کافی از لسان مبارک ایشان برخوردم که بسیار درخور تأمّل و اندیشه است. 🔻عَنْ أَبِي الْحَسَنِ مُوسَى ع قَالَ: إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ غَضِبَ عَلَى الشِّيعَةِ فَخَيَّرَنِي نَفْسِي أَوْ هُمْ فَوَقَيْتُهُمْ‏ وَ اللَّهِ بِنَفْسِي.🔺 ▪️موسى بن جعفر عليه السلام فرمود: خداى عز و جل بر شيعه غضب كرد، پس مرا مخير ساخت كه يا من و يا آنها فدا شويم، بخدا من با دادن جان خودم ايشان را حفظ كردم.▪️ 🔰 آن گونه که علامه مجلسی در مرآت العقول توضیح داده اند غضب خدا بر شيعه يا براى اين بود كه ايشان تقيه را ترک کرده و امامت آن حضرت را فاش كردند و یا به قول ملاصالح مازندرانی با نافرمانی و عدم نصرت و یاری امام مستوجب خشم الهی شدند 👈 لذا امر دائر شد بین این که یا شیعیان به چنگ هارون بیفتند و کشته شوند و یا امام محبوس شده و به شهادت برسد. امام علیه السلام نیز با خریدن بلا به جان خویش و تحمّل مصائب بسیار، جان شیعیان خویش را حفظ کرده و به تعبیر خود حضرت، خود را سپر بلای شیعه کردند. 🔹 در این حدیث شریف نکات مهمّی وجود دارد که به برخی اشاره می کنم : 1️⃣ نحوه تعامل ما با امام و رهبر الهی خویش، در آن چه برای او رقم می خورد تاثیر دارد. شیعه می تواند مایه گرفتاری و درد سر و بسته شدن دست مولای خویش شود و هم می تواند زمینه ساز تمکین و بسط ید امام باشد. 👈 در طول تاریخ همواره بنا بر این بوده که میزان بهره مندی امّت از رهبر الهی خویش، به میزان نصرتی باشد که آن امّت به پای آن ولی الهی نثار می کند. این که امام ما بر تخت حکومت نشسته و سکّان کشتی امّت به دست او باشد یا این که در قعر زندان معذّب باشد، بی ارتباط با تعامل امّت با او نیست؛ تنها مستکبرین و طواغیت نیستند که در این امر نقش دارند. 2️⃣ هر بار امّت کوتاهی کرده یا لغزیده اند، زمینه برای سلب نعمت امام فراهم شده است؛ از کوفه و کربلا تا این تیه وحشتناک غیبت امام، همه شاهد بر این مدّعی است. خدا نکند امام از امّت خویش ناامید شود؛آن وقت افسار جامعه را کسی غیر از امام به دست می گیرد و معاویه به جای علی علیه السلام می نشیند. 👈 این کلام امیرالمؤمنین علیه السلام در نهج البلاغه انسان را می سوزاند : 🔻اللَّهُمَّ إِنِّي قَدْ مَلِلْتُهُمْ وَ مَلُّونِي وَ سَئِمْتُهُمْ وَ سَئِمُونِي فَأَبْدِلْنِي بِهِمْ خَيْراً مِنْهُمْ وَ أَبْدِلْهُمْ بِي شَرّاً مِنِّي‏.🔺 " الهى من از اينان ملول شده ام و آنان از من، من از اينان افسرده ام و آنان از من، پس بهتر از اينان را به من عنايت كن، و به جاى من شرّى را بر ايشان بگمار." https://eitaa.com/basmale