👈 البته نعمت منحصر در نعمت های مادی نیست بلکه امور غیر مادی و معنوی نیز مانند هدایت و ایمان و....هم نعمت محسوب می شوند. امّا به نظر می رسد مفهوم نعمت، لااقل در برخی موارد استعمال آن در قرآن، در دنیای مفهومی خاصی به کار رفته و در یک سیستم فکری خاص به خدمت گرفته شده است.
📖 مرحوم علامه طباطبائی در موارد متعددی در تفسیر المیزان، معتقد اند هرجا واژه نعمت در قرآن بدون قید به کار رفته مثل همین عبارت سوره حمد، مراد خداوند، ولایت است. پس حقیقت نعمت در قرآن در منظر علامه طباطبائی، نعمت ولایت الهی است که در ولایت اهل بیت علیهم السلام متبلور و متجلی می شود.
وقتی به روایات اهل بیت عصمت هم مراجعه می کنیم می بینیم همین معنا تایید می شود؛ هم در ذیل آیه آخر سوره حمد و هم در ذیل آیه آخر سوره تکاثر (ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِیمِ) روایات متعددی با این مضمون وجود دارد که نعمت را به ولایت اهل بیت، ولایت امیرالمؤمنین، محبت اهل بیت و به خود حضرات اهل بیت تفسیر کرده اند.
🎙 تحلیل مطلب : این که تنها نعمت، ولایت است به چه معناست و نعمت در این فضا چه مفهومی دارد و ما چه چیزی را باید نعمت بدانیم؟؟ مرحوم علامه طباطبائی در مواردی متعددی در المیزان به این سؤال مهم پاسخ داده اند. به عنوان نمونه می فرمایند : " قرآن كريم عطاياى الهى از قبيل مال و جاه و همسران و اولاد و امثال آن را نسبت به انسان نعمت على الاطلاق نخوانده، بلكه وقتى نعمت خوانده كه در طريق سعادت و به رنگ ولايت الهى درآمده آدمى را به سوى خدا نزديك كند. و اما اگر در طريق شقاوت و در تحت ولايت شيطان باشد البته نقمت و عذاب است، نه نعمت، و آيات بر اين معنا بسيار است."
آیت الله جوادی آملی هم ضمن تایید نظر علامه طباطبائی می فرمایند : "ولایت نعمتی است که با وجود آن، همه نعمت ها در جایگاه خود می نشیند و بدون آن، به نقمت تبدیل می شود."
‼️ اگر صراط مستقیم، وجود اقدس امیرالمؤمنین و طریق ولایت اوست، با حرکت انسان در این مسیر، تحولی در انسان رخ می دهد که امکانات بیرونی و آنچه از ناحیه خداوند در اختیار او قرار گرفته به نعمت تبدیل خواهد شد و انسان را در مسیر کمال ولائی خویش حرکت می دهد. نعمت آن دارائی و بهره مندی ای است که انسان را در مسیر سعادت و در راستای غرض از خلقتش به پیش ببرد. این روح ولایت الهی است، این ولایت علی ع است که می تواند با انسان کاری کند که همه دار و ندار او، دقّت کنید، همه دار و ندار او، یعنی تمام وضعیت های او در این دنیا چه فقر باشد و چه غنا، چه سلامتی باشد و چه مرض، او را به سوی خداوند پیش ببرد. انسانی که روح ولایت در او دمیده شده و در یک پیوند قلبی و ایمانی و عملی با امام خویش قرار گرفته، هر چه که دارد و ندارد و هر حال و وضعیتی برایش رقم بخورد، برایش نعمت است، او را می سازد و به سمت خداوند و بهشت ولایت او پیش می برد.
این مطلب مهم، نیاز به شرح و بسط بیشتری دارد ولی برای پرهیز از طولانی شدن، مابقی اش را به مطالعه و اندیشه سروران واگذار می کنم.
صراط عشق تو یا مرتضی علی، خودِ دین
ولایت تو به دنیا و آخرت، نعمت.
(18) 🔻دعا و افق نمائی🔺
"أَعْمِ أَبْصَارَ قُلُوبِنَا عَمَّا خَالَفَ مَحَبَّتَكَ"
✍️ یکی از رسالت های مهم ادعیه ماثوره از اهل البیت علیهم السلام، نمودار سازی و گشایش باب افق های بلندی است که پیشاروی انسان است. در جای جای این کلمات عرشی که برآمده از انقلاب وحیانی فوق عرشی امام عالم در تخاطب با خدای خویش است، کلید واژه ها و ثمین عبارت هایی به چشم می خورند که رسالت آنها خبر دادن از افق های بلندی است که انسان می تواند به آنها نگریسته و در آن منازل دورایستا، ساکن شود.
این کلمات مُمِدّ هِمَم هستند؛ (توسعه و بسط دهنده همّت های انسانی) که در حوزه های مختلف تعامل انسان با خویش، عالم و خدا، قله های وضعیت معیار آدمی را تصویر می کنند.
🤲 در این ماه مبارک حتما دعای ابوحمزه را خوانده اید؛ در جائی از خداوند طلب می کنیم که خدایا همانگونه که لقاء و دیدارت را محبوب من می گردانی مرا گونه ای تغییر ده که تو هم طالب و خواهان لقاء و دیدار من باشی. چه سعادتی چه شرافتی چه قله بلند و جذّابی.
⛰ یکی از آن افقهای بی شماری که در صحیفه سجادیه از آن پرده برداری شده آن است که انسان، از منظر وضعیت قلبی، در نقطه ای از سلامت و سعادت بایستد، که دیدگان قلب او نسبت به هر آنچه که با مرام محبّت الله مخالفت است، کور شود.
قلب مرکز تولید اراده و گرایش و انقلاب و حرکت در نفس پیچیده انسانی است؛ آری قلب نیز دیده دارد؛ با آن دیده برای انسان مطلوب سازی و سپس معبود سازی می کند. انسان را به سمت منظور خویش حرکت داده و کم کم با او یکی می کند.
روح تصمیم سازی و مطلوب گزینی قلب، می تواند امری عالی یا دانی باشد. گاه هوای پست اراده ساز و گزیننده می شود و گاه طبیعت و گاه ..... .
📖 در این کلام عرشی، سخن از وضعیتی برای قلب است که در مقام گزینشِ مطلوب و اراده سازی، عاملی جز محبّت و عشق خداوند ایفای نقش نکند. به گونه ای که در این حال، به تمکّن رسیده و کم کم، از رغبت به هر ریز و درشتی که خارج از محبّت خداست بلکه اصلا از ادراک و دیدن امر مخالف با عشق حق، کور شود. شامه عشق نمی گذارد عمل خلاف محبت حق را بو کند و عقل تحت سلطه عشق، در آغوش عشق دوست اندیشه می سازد. این نقطه، افقی است که برای استقرار قلب انسان طراحی شده و آنجاست که تازه انسان طعم حیات را می چشد؛ آری حیات، در ولایت عشق حق زیستن است و بس. در این سرزمین است که تنها محرک انسان برای فعالیت، محبت خداوند و اولیای اوست.
و چه بسیارند این افقها در زبور آل محمّد و ادعیه اهل بیت علیهم السلام؛ و این امامِ منزل گزیده در افق اعلی، همگان را در این مناجاتها، به سوی منزل خویش و زنده به حیات او گشتن دعوت می کند.
‼️ پس بر همه ما شایسته و بایسته است که در مناجات خوانی و خلوت با خداوند که بر سر سفره حال انسان های کامل می نشینیم بیش از طلب حاجات و مناجات را بهانه حاجت قرار دادن، دنبال صید و شکار این افق های بلند انسانی در زمینه های مختلف باشیم بلکه در حین دعا، حالِ زیستن در آن افقها را به خود تزریق کنیم؛ آری می شود در دعا این احوال را چشید.
اللهم اجعل محیای محیی محمد و آل محمّد علیهم السلام.
----------------------------------------
فأيّدنا بتوفيقك، و سدّدنا بتسديدك، و اعم أبصار قلوبنا عمّا خالف محبّتك، و لا تجعل لشيء من جوارحنا نفوذا في معصيتك. اللّهمّ! فصلّ على محمد و آله، و اجعل همسات قلوبنا، و حركات أعضائنا، و لمحات أعيننا، و لهجات ألسنتنا، في موجبات ثوابك، حتى لا تفوتنا حسنة نستحقّ بها جزاءك، و لا تبقى لنا سيّئة نستوجب بها عقابك. (پس ما را به توفیقت نیرو بخش و به هدایتت استوار دار و دیدۀ قلوبمان را از آنچه مخالف عشق توست کور کن و برای هیچیک از اعضای ما راه نفوذی به سوی نافرمانی و گناه قرار مده. خدایا! بر محمّد و آلش درود فرست و رازهای دلمان و حرکات اعضایمان و نگاههای چشمهایمان و گفتارهای زبانمان را در موجبات ثوابت قرار ده تا جایی که کار نیکی که به خاطر آن مستحق پاداش تو میشویم، از دست ما نرود؛ و کار بدی که به سبب آن سزاوار مجازاتت میشویم، برای ما نماند. )
(19) 🔻پس از هدایت🔺
"رَبَّنا لا تُزِغ قُلوبَنا بَعدَ إِذ هَدَيتَنا وَهَب لَنا مِن لَدُنكَ رَحمَةً ۚ إِنَّكَ أَنتَ الوَهّابُ"
🌙 از ماه رمضان که میهمان سرای حق و ظرف نزول قرآن و ماه تابیدن انوار هدایت فرقانی و ولایی بر قلب بود خارج شدیم. عید اولیای حق بود؛ بالوجدان لمس می کردیم که در دنیای دیگری هستیم و مناسبات نظام روحانی تغییر کرده است. در پوششی از نور ولایت حق بودیم، افسوس که خیلی زود گذشت.
✍️ پس از این ماه چه باید کرد؟ در این ماه که ماه هدایت بود، هر کسی که رزقش چیزی بیش از جوع و عطش بوده، بهره ای از هدایت نصیبش شده یعنی اتفاقی در قلب او رخ داده و قلب او در حال و وضعیت دیگری قرار گرفته. راحت تر با خدا صحبت می کند، گرایشات مقدسش بیشتر شده، زود تر از دنیا و امور پوچ کنده می شود، آماده پرواز شده و شاید پری هم در آسمان حقیقت زده. خدا و اولیای خدا را بیش از پیش می خواهد و دوست می دارد، از دنیا بزرگتر شده و ترس های کوچک از او کوچ کرده و شاید هم در شب قدر، برق ولایت او را گرفته و عرشی شده. خلاصه هر کسی به هر مقداری از هدایت بهره مند شده که معنای آن تحولی الهی در قلب و حق محور شدن آن است، باید به فکر حفظ آن باشد.
📖 زیغ در لغت به معنای انحراف از حق است. این دعای شریف قرآنی که در روایات سفارش به تکرار آن شده است، زبان حال راسخون در علم است؛ کسانی که جان آن ها در عمق حکمت و دانش واقعی فرورفته.
📖 به تعبیر علامه طباطبائی : "اين درخواست يكى از آثار رسوخ و ثبات آنان در علم است، كه چون خدا را آن طور كه بايد شناختند يقين كردند كه از ناحيه خود مالك هيچ چيز نيستند، و مالكيت، منحصر در خداى عز و جل است، و چون چنين ايمانى دارند در هر حال اين ترس را دارند كه خدا دلهايشان را بعد از رسوخ علم منحرف سازد، لذا به پروردگار خود پناه مىبرند و درخواست مىكنند كه پروردگارا دلهاى ما را بعد از آنكه هدايتمان كردى منحرف مساز، و از ناحيه خود رحمتى به ما ببخشاى، تا نعمت رسوخ در علم براى ما باقى بماند، و ما را در سير بر صراط مستقيم هدايت، كمك كند، و در سلوك در مراتب قرب، يارمان باشد."
👈 نقطه مقابل زیغ و انحراف قلب، استقامت قلب است. استقامت قلب همان حالت حاصل از تابش نور هدایت در آن است که در این وضعیت، قلب آنگونه که باید باشد، هست. خشوع و خضوع و اخبات و عشق و حب و بغض الهی دارد، یقین و طراوت و زندگی و جذب و انجذاب دارد. خدا را با حقائق ایمان می بیند و او را از روی رؤیت می پرستد، امام زمانش را لمس می کند و می تواند با او ارتباط گیرد. همت های عالی و شوق های اکید در آن ایجاد شده و خلاصه یک دنیا منقلب شده است.
🤲 باید از خداوند طلب رحمتی کرد که خودش با این رحمت -که در آیه شریفه به صورت نکره آمده است- پس از هدایت، ما را در وضعیت استقامت و معیار هدایت نگاه دارد. این استقامت نیاز به شرایطی و لوازمی دارد که باید خداوند به رحمتش آن را فراهم کند. به تعبیر علامه بزرگوار : "خود آنان هم بطور مفصل اطلاعى از آن شرايط ندارند، و نمى دانند كه آن رحمت چه طور بايد باشد، تنها اين را مىدانند كه اگر رحمتى از پروردگارشان شامل حالشان نشود، و اگر آن رحمت از ناحيه خداى عز و جل نباشد، هيچ يك از حوائجشان برآورده نگشته، و هيچ امرى از ايشان به سامان نمى رسد."
📖 در کنار دعا و توجه فطری و وجودی به خداوند و طلب رحمت از او، یکی از راهکار های مهم برای حفظ استقامت قلب، استقامت لسان است. در نهج البلاغه حضرت مولی روحی فداه کلامی عرشی را از نبی اکرم ص نقل می کنند که فهم آن به یک دنیا حکمت نیاز دارد و حکما باید پیشاروی این کلام سجده کنند.
❗️"لَا يَسْتَقِيمُ إِيمَانُ عَبْدٍ حَتَّى يَسْتَقِيمَ قَلْبُهُ وَ لَا يَسْتَقِيمُ قَلْبُهُ حَتَّى يَسْتَقِيمَ لِسَانُهُ."❗️
👈 برخی شراح نهج البلاغه این کلام را این گونه فهمیده اند که استقامت زبان نشانه استقامت قلب است و این استقامت قلب است که استقامت زبان را نتیجه می دهد. این کلام فی نفسه صحیح است ولی ظاهرا عکس این مطلب در این عبارت مراد است و می خواهد از تاثیر بسیار عمیق و شگرفت زبان و کلام، در وضعیت قلبی انسان سخن بگوید.
👈 استقامت قلب و لسان کنایه از همان وضعیت معیار و حق محوری است که ترسیم کردم. از نظر حکمی و فلسفی و هم از نظر سلوکی و وجدانی، تاثیر شگرفت زبان و سخن در وضعیت و حال قلب، امری است مبرهن و روشن که تا زبان رام نشود، قلب آرام نشود. قصدم تبیین این رابطه نیست؛ فقط خواستم این نکته را تذکر دهم که باید پس از این ماه مبارک برای حفظ نور هدایت در قلب و جلوگیری از زیغ و انحراف قلب، زبان را بیش از پیش مراقب بود. کم و گزیده گفت و زبان را با اشارت عقل و قلب به حرکت درآورد. باشد که رحمت حق شامل حالمان شود و قلبمان پس از هدایت در میهمانی حق، دوباره سرد و افسرده و منحرف نشود.
إنّه بسم الله الرّحمن الرّحیم
(1) "غَافِلٌ وَ لَيْسَ بِمَغْفُولٍ عَنْه" 🔻اشیاء از آنچه در آینه می بینید به شما نزدیک تر اند.🔺
(20) 🔻یک جرعه علم ناب قرآنی🔺
"تِلْکَ حُدُودُ اللَّهِ وَ مَن یَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ"
✍️ دنیای امروز ما گرفتار بحران بی خیالی است؛ بی خیالی انسان ها از حقایق و قوانینی که توسط خداوند در هستی حاکم شده اند. این بحران عمیق، آن وقت عمیق تر می شود که خود را در قالب عناوینی فریبنده چون آزادی جا می زند.
👈 آنچه امروزه آزادی نامیده می شود، نوعی بریدگی و گسست حداکثری از حقایق و چارچوب ها و قوانینی است که بر عالم حاکم اند. این ماییم که خود را باید با آن قوانین هماهنگ کنیم. و گرنه همانطور که قبلا هم در اولین نوشته این کانال عرض کرده ام، این حقایق منتظر کسی نمی مانند و کار خود را با ما می کنند.
🧠 هر کسی هنوز از اندک شعور و ادراک و تمییزی برخوردار باشد، به وضوح می داند که هر چیزی و هر کاری حد و حدودی دارد؛ غذا خوردن که هم مایه لذت و هم توانایی و استمرار حیات انسان است، حدود و چارچوبی دارد که نه می توان در کمیت و نه در کیفیت از آن چارچوب ها خارج شده و بدون آسیب ماند. این را همه تجربه کرده ایم.
عالم، عالم این حدود و چارچوب هایی است که با تار و پود آن تنیده و عجین است. حدودی که حدود الله هستند؛ منتسب به خدایند، خدای بزرگ علیم حکیم قدیر آنها را بر انسان و عالم حاکم کرده. لذا بسیار دقیق و حساس اند، کوچکترین عدم توازن در تعامل با آن ها آسیب زاست، پیکر و روان فرد، خانواده و جامعه را بیمار می کند.
📖 دین، بستر ارائه و معرفی حدود الله و راه تعامل با آن هاست. همه دستورات ریز و درشت دین، مصادیق همین حدود و چارچوبهاست.
هدایت شده از علی هاشمی
👈 همه دستورات ریز و درشت دین در همین بستر حدود و قوانین معنا می شوند، دین تجلی علم خداوند است که آمده ما را با حقایق تنظیم کند. این حدود، گارد ریل های عالم واقعیت و حقیقت هستند. بیرون آنها جاده خاکی است یا گاهی پرتگاه است، تاریکی است، بیماری است، اضطراب و پوچی است. باید در حدود الهی زندگی کرد و انسان تا در حدود الهی است، در حدود انسانی زیست می کند.
👈 هر نوع تجاوز و تعدی از این حدود بازتابی به خود انسان دارد، او را خراب می کند و به او آسیب می زند. این ها قوانین حاکم بر هستی هستند که دین آن را در غالب قوانین و حدود الهی به ما معرفی کرده است؛ زهی سعادت و شرافت، بسی سرور و اغتباط برای داشتن چنین گنج بزرگی. ما چه بدانیم و چه ندانیم، چه بخواهیم و چه نخواهیم و چه قبول و باور داشته و چه نداشته باشیم، این قوانین و حدود در عالم جاری هستند و هر تعدی و بی اعتنایی به آنها همانا و ظلم به خویشتن همانا.
🤔 واقعا اگر کسی از این زاویه به دین نگاه کند و آن را باور کند، عقل او اجازه تعدی از حدود و قوانین الهی را به او می دهد؟ چنین شخصی با بی خیالی از کنار دین عبور می کند؟ حجاب را ترک می کند؟ تن به آلودگی و گناه می دهد؟ تمام دامنه و بسامد دین اسلام برای نگاه داشتن انسان در حدود انسانیت و حریم سلامت است. " الاسلام اسم سلامة و جماع کرامة " (اسلام نام و نشان و رمز همه سلامتی ها و مجموعه همه کرامت هاست.)
کافی است کمی به تجربه های خویش و به وضعیت کنونی جامعه نگاه کنیم. از بین رفتن سلامت اخلاقی و حیات گوارای جمعی انسانی و ایمانی، تزلزل بنیان خانواده ها و هزاران آسیب دیگر همه ناشی از تعدی از حدود الهی است. هر فرد، خانواده یا جامعه ای زودتر به این باور رسیده و به آن بازگردد، می تواند خود را از مهلکه ظلم های خویش برهاند و الا هلاک خودخواسته تنها مقصد و نتیجه طبیعی حرکتی است که در حیطه حدود الهی نباشد.
❗️آنچه در این نوشتار بیان شد در عین سادگی، یک دنیا علم قرآنی بود. علم حقیقی این است و جز این نیست. امید که این نوشتار مایه تحریک اندیشه ها باشد.
(21)🔻حقیقت نیّت؛ دانه عمل🔺
" قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلى شاكِلَتِهِ فَرَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِمَنْ هُوَ أَهْدى سَبِيلًا ".
✍️ امروز که روز رحلت بنیان گذار انقلاب اسلامی، عبد صالح خدا و عارف توحیدی، حضرت امام رضوان الله علیه است، کمی در ابعاد شخصیت عظیم ایشان اندیشه کردم و آنچه امروز ذهنم را به خود مشغول ساخت و هنگام مطالعه حدیث بیستم شرح چهل حدیث ایشان در ذهن آمد، توجه به زیرساخت هایی بود که اعمال و فعالیت های ایشان رویش آن دانه ها بود.
👈 عملی که از انسان سر می زند را می تواند رویش و بروز دانه ای نامید که انسان در خویشتن کاشته است. این یک استعاره شناختی در نظر به عمل و تبیین نسبت آن با زیرساخت های آن است. با این بیان روشن می شود که عمل انسان در واقع همان زیرساختی است که فراهم آورده و همان دانه ای است که در خویش کاشته و عمل رویش آن است.
♦️ می توان گفت تمام عمل همان دانه و زیرساخت است. این دانه و زیر ساخت همان نیّت است؛ نیّت صرفاً خطوری در دل نیست که مثلا این کار را برای خدا انجام می دهم بلکه بذر و مایه و بنیاد عمل است.
🥑 این دانه و زیرساخت عنصری مرکّب از اندیشه و معرفت و همچنین انگیزه و همّت است. هر کسی هنگام قیام به عملی، بر اساس یک شناخت پایه ای عمل می کند و در قلب او نیز حال و هوا و انگیزه های خاصی منعقد می شود.
♦️ مثلا در بین نمازخوان های مختلف، وضعیت معرفتی یک نفر هنگام این عمل صرفا این است که تکلیفی را که از سنخ مناسک است باید با این صورت خاص به جا بیاورم و در قلب او نیز اجمالاً، اعتقادی به وجود خالقی که حق عبادت بر ما دارد وجود دارد. دانه و زیرساخت عمل این شخص همین مقدار است و لذا نماز او هم رنگ و بوی همین دانه را دارد و عمق و تاثیر آن نیز متناسب با همان زیرساخت است. از طرفی کسی نماز می خواند ولی زیرساخت معرفتی اش شناختی صائب و عمیق از آفریدگار و حقیقت نماز و انگیزه و عشقی شدید نسبت به وصال حق در دل است و نماز را عرصه عرض خویشتن در مقام ملاقات، بر محبوب ازلی می داند. خب این نماز روشن است که نماز دیگری خواهد شد و اثرات و امتداد آن نیز، چیز دیگری خواهد بود.
📖در آیه شریفه خداوند می فرماید که هر انسانی بر اساس شاکله و ساختار خویش عمل می کند و خداوند می داند که ساختار چه کسی نزدیک تر به آن حقیقتی است که باید باشد. همه اعمال هم از همین قالب خارج شده و متناسب و هم رنگ با آن خواهند بود.
📖در حدیث شریف، امام صادق علیه السلام می فرمایند شاکله همان نیّت است؛ نیّت یعنی هسته و دانه مرکزی عمل و آن چه در ضمیر انسان به عنوان بذر کاشته می شود و عمل از آن می روید و آن بذر اندیشه ای و انگیزه ای است که ریخت و ساختار وجود انسان را سامان می دهد.
👈 عمل برای رسیدن به غایتی است و هدفی و صید دستآوردی؛ در رسیدن به این غایت بیش از آن که پوسته و ظاهر عمل تاثیر داشته باشد، آن زیرساخت و بذر که همان نیّت است تاثیر دارد و کار می کند. لذاست که در همان حدیث شریف فرموده اند نیّت، افضل از عمل است. شاید مراد این باشد که آنچه نهایتا فضیلت و میزان تاثیر و رشد و قرب آوری عمل را معیّن می کند همان نیّت است. این زیرساخت معرفتی و وضعیت قلبی پایه ای که کارخانه تولید عمل است، اصل کار است. بلکه فرموده اند، همه عمل همین نیّت است. یعنی مثلا وقتی نماز می خوانی، اوّلا بدان مهمتر از و تاثیرگذار تر از پوسته ظاهری عمل که آن هم لزوماً باید به بهترین کیفیت ادا شود، بنیان و دانه و بذر آن عمل است؛ معرفتی است که در اندیشه تو نسبت به خداوند و حقایق می گذرد و حالی است که از محبّت و خشوع و...در قلب تو حاکم است. این هاست که نمره نماز تو را مشخّص می کند و این هاست که ظاهر نماز تو نیز تابع آن هاست. آن زیرساختها را بپا و جدّی بگیر و بیش از تمرکز بر کثرت عمل و مثلا زیاد نماز خواندن، به فکر بهبود زیرساخت های عقلی و قلبی عملت باش.
🔑 با این نگرش به نیّت و نسبت آن با عمل، فهم بسیاری از آیات و روایات و تحلیل بسیاری امور روشن می شود؛ تازه می فهمیم این که فرموده اند ساعتی تفکر بهتر از هفتاد سال عبادت بدون تفکر است یعنی چه. روشن می شود که چرا یک ضربت امیرالمؤمنین علیه السلام از همه اعمال جنّ و انس تا قیامت برتر است. چرا وقتی خاندان وحی تصدّق می کنند سوره هل اتی در شأن آن ها نازل می شود. می فهمیم که رمز ماندگاری و میزان تاثیر اعمال انسان ها ریشه در چه دارد. روشن می شود که امام امّت، از چه معرفت و خلوصی و چه عشق و هراسی نسبت به حق در درون بهره داشته که بروز آن تکان دادن دنیا را نتیجه داد. می توان فهمید که این انقلاب ریشه در چه شاکله ای داشته و ساختار عقلی و قلبی فاعل آن چسان بوده است؟ تا روح و نسیم معرفت و محبّت خداوند در عمق جانی نوزیده باشد، نمی تواند روح الله شود و در دیگران اندیشه و انگیزه بدمد.
❗️ پس ما هم بیاییم و باور کنیم که تغییر و رشد و تاثیر و بزرگ شدن، بیش از آن که تابع ظاهر عمل و کثرت و رنگ و لعاب پوسته آن باشد، تابع بذر و دانه و زیرساخت عقلی و قلبی عمل است. این معرفت و محبّت و حال هوای زائیده از آن در عمق باطن جان است که نمره ما و عمل ما را مشخص می کند و اثر از آن حاصل می شود؛ آری، نیّت افضل از عمل است بلکه عمل همان نیّت است.
(22)🔻استعاره ای شناختی پیرامون دنیا🔺
"وَ لَلْآخِرَةُ خَيْرٌ لَكَ مِنَ الْأُولى"
✍️ هر انسانی مدت مشخصی را که همان اجل تعیین شده الهی است، به عنوان فرصت زیستن در این دنیا داراست. این که انسان از این فرصت چگونه و در چه راستایی استفاده کند، تابع امور فراوانی است که یکی از مهمترین آن ها، دید کلّی انسان به دنیا و تفسیر او از این ظرف زندگی خاص است.
👈 کسی که دنیا را فرصتی برای لذّت بردن حداکثری جسمی و بهره مندی هرچه فزون تر مادی می داند با کسی که دنیا را فرصتی برای تعالی روحی می داند، زیست مساوی ندارد و احوال و تحولات و شادی و غم و آینده یکسانی نیز ندارند. لذا بسیار مهم و شایسته است که انسان به دید صحیحی نسبت به دنیا برسد که اوّلا این جا کجاست و ثانیا او در این جا چه کاره است؟
☑️ استعاره های شناختی که تمثیل های کلی برای معرّفی یک پدیده هستند، از ابزارهای مهم تعامل شناختی با پدیده هاست.
👈 در کلمات شعرا و حکما و علما و متفکرین، استعاره های شناختی متعددی مطرح در مورد دنیا تصویر شده است : یکی دنیا را قفسی می داند که باید آن را شکست و از آن گریخت، دیگری دنیا را چاهی می داند که باید از آن بیرون آمد، آن دیگری دنیا را بوستان التذاذ مادی دیده و آن دگر، بحری عمیق که باید برای عبور از آن کشتی ساخت.
👈 کسی هم دنیا را مانند رحم مادر می داند، همانطور که رحم جای ماندن نیست و بازه ای برای ساخته شدن و درآوردن اعضاء و جوارح لازم برای زندگی در این دنیاست دنیا را هم فرصتی برای آخرتی شدن و ساختن اختیاری خویش برای زیست ابدی در سرای روحانی جاودان می بیند.
‼️ هر کدام از این تصاویر می تواند تعاملی خاص برای انسان با خویشتن و دنیای خویش رقم بزند و بالطبع، احوال و نتایج خاص خویش را نیز در زندگی انسان به جای بگذارد.
📖 در این نوشتار می خواهم به یکی از این تصاویر راقی که در نهج البلاغه شریف از ناحیه امام العارفین ع ارائه شده بپردازم. حضرت در خطبه 28 ام نهج شریف می فرمایند : إنّ الیوم المضمار و غداً السباق. چه تصویر زیبا و دلنشینی و چه افق سراسر شور و انگیزه ای برای زندگی!!
👈 در نظر ایشان حیات انسانی یک مسابقه بزرگ سوارکاری است که دنیا تنها مقدّمه این مسابقه بزرگ است و تازه مسابقه بعد از مرگ آغاز می شود. عجب تصویری. نه تنها دنیا پایان و مقصد نیست بلکه آغاز هم نیست؛ یک مقدّمه است البته مقدّمه ای واجب و بسی مهم. دنیا فرصت تمرین و کسب آمادگی و چالاکی و توان لازم برای ورود به مسابقه ای بزرگ در سرایی دیگر است.
🐎 مضمار در لغت بازه زمانی محدودی است که اسب را قبل از ورود به مسابقه یا ورود به عرصه کارزار، در یک برنامه تربیتی غذایی و تحرّکی خاصی که در کتب لغت بیان شده قرار می دهند تا به یک وضعیت بدنی و قوّت عضلانی و چالاکی خاصی برای تازیدن در رقابت یا جنگ برسد.
👈 دنیای ما نیز همین است؛ یک مقدّمه برای ورود به عرصه یک رقابت و مسابقه بزرگ است. مسابقه ای که جایزه آن سعادت ابدی و کمال ربّانی است. باید با مفهوم ابدیت رفیق شد و به آن زیاد اندیشید تا از اندیشه گذشته و کم کم روی انگیزه ها تاثیر بگذارد و انسان باور کند باید با در نظر گرفتن افقی بی نهایت در این دنیا فعالیت کند. بعد از اتمام این فرصت محدود و مضمار دنیا، وارد یک میدان رقابت بزرگ می شویم؛ میدانی که باید در آن به سمت به دست آوردن گنج های سعادت ابدی بتازیم و سبقت بگیریم که مبادا منصب سعادت و کمالی نازل به ما برسد. در آن میدان بزرگمردان عرصه انسانیت و انسان های بزرگ تر از دنیا هم حضور دارند، باید پا به پای آن ها بتازیم. پس بکوشیم. این که چه گیر ما بیاید بسته به این است که اولا روح و مرکب ما در آن سرا، با چه سرعتی بتازد و ثانیا تا کجا بتواند به پیش رود.
🧠❤️ چه زندگی شورانگیزی است حیات انسانی که باور کرده دنیا مضمار یک مسابقه ابدی است، آمادگاهی برای تاخت و تاز سرمدی است. چنین شخصی تمام هم ّ و غمّ و خُرد و کلان زندگی خویش را در راستای پیروزی و سبقت در آن مسابقه تنظیم می کند. چون ابدیت و شرایط آن مسابقه بی نهایت را نمی شناسد، رو به سوی خالق و مالک ابدیت و برنامه او می آورد و با وله و اشتیاق و نیازی آتشین، با دین و ولایت حق، همآغوشی می کند. می داند که هر فعل و فکری در این عالم که او را برای آن سبقت بی پایان آماده کرده و بسازد، آن فعل موفقیت و پیروزی است و الّا شکست و جاماندگی است ولو بیشترین بهره مادی را برای او به همراه داشته باشد.
🔑 تصویر تا حدّی روشن شد؛ فهم بیشتر از آن و استفاده از آن و اندیشه صائب پیرامون آن تا به بار نشستن و ثمر دادنش، کار خود مخاطب است.