جدیدا حتی گریه هم با چشمام قهر کرده!

از یه جایی به بعد، همه‌چی برات به طرز ترسناکی خنده‌دار می‌شه؛ حتی گریه کردن!

باز شب شد:) شب خیلی قشنگع! اونقدری‌ که میتونی بدون ترس از کسی یا چیزی گریه کنی !رویاپردازی کنی اونجوری که دوست داری فکر‌کنی:)

یکی می‌گفت:

زخما خوب که نمی‌شن هیچ، مدام تازه هم می‌شن؛ حالا یا به وسیله همون آدمای قبلی، یا به وسیله آدمای جدید!

سلام

وقتی یکی به اعتمادت ضربه بزنه، دقیقا مثل اینه که حبس ابد بخوری؛ حبس ابد به اعتماد نکردن به هیچ احد و ناسی! و تو مجبوری حکمت رو بپذیری.

توی دنیا هم نشد برزخ که پیدا کردمت می‌نیشینم تا قیامت با تو صحبت می کنم "کاظم بهمنی"

بعضی از غم‌ها تو دل جا نمیشن برای همین از چشم‌ها میزنن بیرون:)

چیزی که ما حس کردیم رو، گاهی حتی کلمه‌ها هم نمی‌تونن توصیفش کنن!

خب؛ شاید باید بالاخره اعتراف کنم: دیگه امیدی به زندگی ندارم :)

ولی من می‌ترسم از قلبی که انگار رنگ حسی به نام دوست داشتن رو به خودش ندیده. از قلبی که نمی‌دونه دوست داشتن چه شکلیه!