eitaa logo
با ولایت🌷کمیته خادمین شهدای شهرستان نایین🌷
248 دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
2.1هزار ویدیو
11 فایل
اَللّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفِیقَ الشَّهادَةِ فِی سَبِیلِکَ تَحْتَ رایَةِ وَلِیِّکَ الْمَهْدِیّ(عج) ارتباط با ادمین: @Mohammads44 🌷شادی_ روح شهدا_ صلوات @bavelayat_maser_enghelabvshohada باولایت در مسیر انقلاب وشهدا
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷چرایی دفاع مقدس و گزارش حادثه جنگ؛ دو موضوع لازم برای مخاطب امروز ✏️رهبر انقلاب صبح امروز دیدار پیشکسوتان و فعالان دفاع مقدس و مقاومت: ✏️مطلبی که امروز ما برای موضوع دفاع مقدس خوب است برای مخاطب مطرح کنیم، عمدتاً دو مسئله است: ✏️۱- یکی چرایی جنگ ۸ ساله است. نسل جوان ما که دوران جنگ را و دوران انقلاب را درک نکردند، بدانند که اصلاً چرا جمهوری اسلامی وارد یک نبردی شد که هشت سال طول کشید. هشت سال زمان کوتاهی نیست. همه ارکان کشور و امکانات کشور در خدمت دفاع از کشور قرار می‌گیرد. این علت ورود ما در جنگ چه بود؟ ✏️۲-  موضوع دومی که باید مورد توجه قرار بگیرد برای مخاطب امروز، گزارش‌گونه‌ای از جنگ است، گزارش جنگ. ✏️مخاطبین این سخنان نسل جوان، نسل جوان آینده، فرزندان شما هستند؛ همه درباره این موضوعات بایستی فکر کنند، کار کنند، درس بگیرند. ۱۴۰۳/۷/۴
🔰ویژه برنامه گرامیداشت هفته همراه با افتتاح نمایشگاه پایگاه مقاومت بسیج حضرت(عج) 💢زمان :امشب ۰۴ مهرماه ۱۴۰۳همزمان با نماز مغرب و عشاء 🎤🎤سخنران :جناب سرهنگ (جانشین فرماندهی ناحیه مقاومت بسیج شهرستان) 💢مکان :مسجد حضرت صاحب الزمان (عج) •••✾•🌿🌺🌿•✾•••
سال ۶۴ بود و طبق معمول تو بهداری بودم. داشتم پای یکی رو بخیه می‌کردم. دیدم یکی به شونه م زد. برگشتم و دیدم حسین خرازیه. همونطور شروع به صحبت کردم. کسی که مجروح بود و زخمش رو بخیه می‌کردم صورتشو گرفت. کارمو تموم کردم و گفتم: چرا صورتتو گرفتی؟ حسین خرازی گفت: ایشون یه کاری کرده من تنبیه‌اش کردم، حالا خجالت کشیده. گفتم: چکار کرده؟ شهید خرازی گفت: ۱۴ روز غیبت کرده بود؛ به من گفتن تنبیه‌ش کن. من هم با خط کش ۱۴ بار زدم کف دستش. حتی تنبیه کردن‌های شهید خرازی اینقدر ساده و معمولی بود :) 💬مرتضی ابوفاضلی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺 مزارع سرخ زرشک 🔹بيشترين مقدار توليد زرشك، مربوط به استان خراسان جنوبی و مخصوصاً منطقه قاينات هست. 🔹روستاي «افين» يكي از مراكز عمده كاشت زرشك و در فاصله ١٠٠ كيلومتري بيرجند قرار داره. @bavelayat_maser_enghelabvshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔶 علیرغم سانسور شدید رژیم صهیونیستی از تلفات خود، یکی از نتایج پرتاب موشک‌های حزب‌الله در سرزمین‌های اشغالی را مشاهده می‌کنید @bavelayat_maser_enghelabvshohada
• بی سیم چیِ حمید به گوش کرد و گفت: آقا حمید شهید شده. آقا مهدی یکی از بچه هارو فرستاد، ببینه درست میگه یا نه! اومد و گفت: درسته،شهید شده... الانم زیر پل مونده. _آقا مهدی گفت: انالله و اناالیه راجعون، خودت دادی،خودت هم گرفتی. فقط شکرت! _بچه ها اصرار داشتن برن و جنازه رو بیارن، اما آقا مهدی گفت: اگه جنازه همه بسیجی ها را میارن، میتونن جنازه حمید منو هم بیارن، نمیتونم ببینم چند نفر دیگه به خاطر حمید شهید میشن. دلیل آوردن، گفتن زن داره، بچه داره، چشم به راهن. _آقا مهدی گفت: اونا با من، خودم جوابشون رو میدم. |مهدی‌وحمیدباکری| ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
صـورتش زیبا بود و سیرتش زیباتر همیشه حرف شہید این بود اگر می‌خواهیم مصیبت اهل بیت (علیه السلام) را درک کنیم نباید راحت‌ طلبی را در زندگی برای خود اختیار کنیم. بیشتر وقت‌ها نذرهای هیئت می‌برد در محله‌های فقیرنشین مشهد بین‌نیازمندان پخش می‌کرد. از کارهای خیر دیگری که انجام می‌دادند به صورت مخفی به افراد نیازمند کمک می‌کردند. ‎‎‎‎‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
🌷 .... 🌷فرمانده‌اش برای ما تعریف کرد که در موقع عقب‌نشینی، سید محمد، دوست ابراهیم به شدت مجروح می‌شود و ابراهیم زخم او را با چفیه می‌بندد و بر پشتش سوار می‌کند و به عقب برمی‌گردد. در همین حال یک تیر به پای ابراهیم نیز می‌خورد و با زحمت زیاد خودش را بالای تپه می‌رساند. در همان‌جا دوستش را دراز می‌کند وخودش هم کنار او می‌خوابد. هر کارش می‌کنند که او را همان‌جا رها کن و خودت را نجات بده، قبول نمی‌کند و همان‌جا می‌ماند و می‌گوید اگر کسی آمد به کمک‌مان که هر دو می‌آییم وگرنه همین‌جا هستیم و دفاع می‌کنیم. فرمانده ادامه داد که ما به عقب برگشتیم و روز بعد که به آن منطقه رفتیم، هیچ اثری نه از ابراهیم بود و نه از دوستش. 🌹خاطره ای به یاد شهید معزز ابراهیم سراجه راوی: خانم نساء نورآبادی مادر گرامی شهید ‎‎‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷"بسم رب شهدا و صدیقین"🌷 سَلٰامْ بر آنانی که اَوَلْ از ســیم خاردار نَـفْسـْ گُذَشْتَنْـ و بَـعْد از سیم خار دار دشْمَنــــْ🥀 ... ✋💔 یه سلام از راه دور به حضرت عشق...❤️ به نیابت از شهید اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن 📿 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
نوستالژی خاطرات: ای بُغض فروخفته مرا مَرد نگه دار تا دستِ خداحافظی‌اش را بفشارم ... ✅ قاب زیبای مادر و پسری از لحظه‌‌ٔ خداحافظی "جواد رحمانی نیکونژاد». او در شهریور ۱۳۶۲، در سردشت و در درگیری با گروهک‌های ضدانقلاب به شهادت رسید.  ۱۵ شهریور ۱۳۶۱ عکاس : امیرعلی جوادیان ‎‎‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
بدانید برای چه خلق شده‌اید و برای چه زندگی می‌کنید و پایان کار شما کجاست؟! و این‌ را بدانید به‌خدا قسم شما فقط برای یک لقمه نان به‌دست آوردن خلق نشده‌اید .. بهای شما رضوان‌الله است به قطعه نانی و یا تکه زمینی خود را تباه نکنید. شما از آن خدایید .. خود را تا دیر نشده به او برسانید، فرصت کم است! از وصیتنامه پاسدار ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
🌷 🌷نرسيده به سقز، يكی از ماشين‌ها كه مينی‌بوس بود از ستون خارج شد و شروع كرد به گاز دادن. بعداً فهميديم راننده‌اش فكر كرده، چون توی شهر هستيم، خطر كمين هم از بين رفته است. زياد فاصله نگرفته بود كه افتاد تو كمين. همان اول كار يك تير به پای راننده مينی‌بوس خورد. مينی‌بوس پر از نيرو بود؛ داشت به سمت پرتگاه می‌رفت. تنها دعا و توسل بود كه به دردمان خورد. يك لحظه ديدم مينی‌بوس لبه پرتگاه ايستاد. لاستيكش به يك سنگ بزرگ گير كرده است. بچه‌ها پريدند بيرون و تو سينه كوه سنگر گرفتند. 🌷تا محمود خودش را رساند به سر ستون، محمد يزدی با كاليبرش آتش شديدی ريخت روی سر ضد انقلاب. تيربار آخر ستون هم آمد كمك. بيشتر نيروهای تازه وارد، نمی‌دانستند كمين يعنی چه و اين‌طور جاها بايد چه كار كنند. محمود چند تا از بچه‌ها را از سمت راست گردنه كشاند بالا. يك گروه را هم از توی جاده حركت داد طرف خود گردنه، جایی‌كه بيشتر حجم آتش دشمن از آن‌جا بود. مانده بودم كه تاكتيك محمود چيست و چه نقشه‌ای دارد، اما مطمئن بودم كه منطقه و دشمن را خوب می‌شناسد. انتظارم خيلی طول نكشيد؛ ضد انقلاب از سه طرف محاصره شد. حالا ديگر هيچ راهی جز فرار نداشت، فرار هم كرد.... 🌹خاطره ای به یاد فرمانده شهید معزز محمود کاوه راوی: شهید معزز ناصر ظريف ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
‌شرطِ ورود در جمعِ شهدا اخلاص است! و اگر این شرط را داری چه تفاوتی می‌کند؛ نامت چیست و شغلت؟!✨ -شهیدسیدمرتضی‌آوینی- هفته_دفاع_مقدس ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
1_13609500142.mp3
6.6M
بارون بارونه دلم جزیره مجنونه دلم مثل شلمچه خونه بگین کجان رفیقام حاج_مهدی_سلحشور @bavelayat_maser_enghelabvshohada